حضور امام جواد (ع) در عصر طلایی نهضت ترجمه باعث شده بود که وجهههای علمی این ایشان بیش از پیش مورد توجه و تامل قرار گیرد...
موضوع: اندیشه
نویسنده: حجة الاسلام والمسلمین مهدی بهرامی
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
حضور امام جواد (ع) در عصر طلایی نهضت ترجمه باعث شده بود که وجهههای علمی این ایشان بیش از پیش مورد توجه و تامل قرار گیرد به نحوی که امام از طرف دو گروه مورد آزمایش قرار میگرفت گروه اول شیعیانی بودند که به دنبال کشف علم لدنی امام (ع) بودند تا از این طریق به امامت ایشان یقین پیدا کنند و گروه دیگر علما و فقهای آن دوران بودند که میخواستند نشان دهند امام جواد کم سن و سال است و هیچ دانش فقهی و کلامی ندارد.
به گزارش شفقنا، حجت الاسلام مهدی بهرامی محقق وپژوهشگر حوزه و دانشگاه در نوشتاری با عنوان «چرا علم امام جواد (ع) در مرکز توجه بود؟» که در اختیار شفقنا قرار داده آورده است: با نزدیک شدن به تولد آخرین نور از انوار الهی که برای هدایت انسان اسیر دنیا شده بودند سوراخهای غربال الهی برای انتخاب مومنان راستین بازتر میشد به نحوی که انگار خداوند با مهیا کردن شرایط قصد داشت فقط شیعیان مخلص باقی بمانند وآنان که حتی به اندازه کوچکی شک و تردید در دل دارند در میان شیعیان مخلص جایی نداشته باشند. اولین نوبت از مراحل بازتر شدن سوراخهای غربال الهی برای غربالگری، امامت امام جواد (ع) در سن 8 سالگی بود. ایشان که در سال 195 هجری به دنیا آمده بود همزمان با فوت پدر گرامیشان امام رضا (ع) در سال 203 هجری به امامت رسید و در نهایت در سال 220 هجری نیز به دست معتصم عباسی به شهادت رسید.
از همین رو اطلاعات تـاریخی دربـارهی زندگی امام جواد (ع) چندان گسترده نیست؛ زیرا علاوه بر آنکه محدودیّتهای سیاسی هـمواره مـانع از انـتشار اخبار مربوط به ائمه معصومین (ع) میگردید تا دستگاه خلافت از اقدامات خصمانهی دشمنان و مخالفین خود در امـان بـماند، زندگی امام جواد (ع) نیز چندان طولانی نبوده که بتوان اخبار قابل مـلاحظهای در رابـطه بـا آن به دست آورد.
اما به هر حال با وجود حیات محدود امام جواد (ع) آن چیزی که جریان زندگی ایشان را مهم میکند این است که بعد از شهادت امام رضا (ع) رسماً امامت، وارد دورهای پر رنج و پر فراز و نشیبی میشود و دوره امامت امام جواد و امام هادی و امام عسکری علیهم السّلام، رقم میخورد. در این دوره، دشواریها به اوج خود رسیده، خرده گرفتن و کمی سن آن امام همام، ظهور واقفیه و تشدید خفقان از مظاهر این دشواریاند. امام جواد (ع) در عین کمی سن، دارای همان ویژگیها و خصوصیاتی بود که سایر ائمه علیهم السّلام بودند لذا مأمون در قبال امام احساس خطر میکرد و از سوی دیگر چون مأمون متهم بود که امام هشتم (ع)را به شهادت رسانده لذا تلاش میکرد با امام جواد (ع) بهگونهای رفتار کند که هم ایشان را زیر نظر بگیرد و هم با رفتار عوام فریبانه و احترام ظاهری خود را از این اتهام مبری کند.
اما به نظر میرسد آنچه باعث شده بود که این دوران از دوران امامت امامان دیگر دشوارتر شود حضور امام جواد (ع) با سن کم در عصر طلایی نهضت ترجمه آثار یونانی و دیگر فرهنگها به عربی بود. در حقیقت با ترجمه بسیاری از آثار فکری و فلسفی سرزمینهای ایران و روم، بازار نشر آرا و عقاید کلامی، مجادلات و مناظرات فرقهای گرم تر گردید و همین امر موجب شد تا خلیفه، متکلمان و محققان را از اقصی نقاط به دربار دعوت کند و به نوعی دربار محل رفت و آمد این عالمان و دانشمندان شده بود[1].
درهای گشوده دارالعلم بغداد، محفلها و انجمنهای پررونق علم و ادب، مجالس وعظ و مجادلات علمی، فرهیختگان بی شماری را به سوی مرکز خلافت جلب و جذب نمود.[2] با شکوفایی اذهان عمومی و توجه مردم به علوم و فنون، علاقه مندی ایشان به کتابهای علمی پیشینیان افزایش یافت. علاوه بر این از آنجا که عمده دانشمندان مقرب دربار خلافت از دوست داران منطق و فلسفه محسوب میشدند باعث شد که خلیفه نیز به منطق و فلسفه علاقه مند شود.
نتیجه اتخاذ این چنین سیاسی درآن دوران تحقق نوعی انقلاب علمی - فرهنگی و به عبارتی رونق علمی مرکز خلافت اسلامی بود. همین عامل اساسی میتوانست از جاذبههایی باشد که جمع زیادی از دانشمندان خواهان علم و حکمت را به دربار بغداد رهنمون سازد. حضور مأمون در دارالخلافه بغداد هم زمان با تکوین مذهب اجتهادی شیعه و رواج مکتب فکری و کلامی معتزله، رونقی تازه به جریان علمی بخشید. شرایط موجود حاکم بر مرکز خلافت اسلامی، مأمون را به سوی گرایشهای معتزلی رهنمون ساخت و چیزی نگذشت که به مدد مطالعات پیشین او در مرو پیرامون موضوع رأی و قیاس، علاقه مندی وی به مباحث علمی، فلسفی و کلامی دوچندان شد و در نتیجه، از طرفداران سرسخت مکتب اعتزال گردید. [3]
یکی از مهمترین نتایج ورود این آثار و ترجمه آنها به زبان عربی، ایجاد مسائل و سؤالات زیادی در اذهان عامه مردم بود که البته حضور دانشمندان سایر ادیان نیز براین موضوع دامن میزد. به دنبال چنین شرایطی، بازار مجالس علمی و مناظرات فلسفی گرم تر شد. خلیفه خود نیز نقش فعالی را در برپایی این گونه مجالس برعهده داشت، تا آن جا که هر هفته روزهای سه شنبه مجلس مناطرات فلسفی میآراست و علما و محققان و متکلمان را دعوت میکرد تا در حضور او به مناظره و گفتگو بنشینند.[4] که گاهی در این مجالس علی بن موسی الرضا نیز شرکت میکردند و با نمایندگان نصارا، ثنویه و زنادقه به بحث و گفتگو مینشستند[5] که برخی از این مناظرات در کتابهای تاریخی و روایی نقل شدهاند.
همانطور که ملاحظه شد این نهضت باعث شده بود که جایگاه علم نزد خلیفه و مردم بالاتر رفته و مردم علاقه بیشتر به علم نشان دهند. شاید به همین دلیل است که بیشتر سخنانی که از امام رضا (ع) و امام جواد (ع) فرزند برومندشان برای ما باقی مانده است مناظرات ایشان با سران ادیان یا مذاهب دیگر اسلامی است.
در چنین فرهنگی طبیعی بود که وقتی مأمون دختر خود را به تزویج امام جواد (ع) در بیاورد مورد اعتراض علما و فقهای دربار واقع شود. آنها که معتقد بودند همسر دختر خلیفه باید شخص عالم و بالغی باشد و از نقشهها شوم خلیفه اگاه نبودند، نسبت به این امر به مأمون اعتراض کردند اما مأمون که خود سالها در خدمت امام رضا (ع) بود و از نزدیک مناظرات متعددی که در جهت مغلوب کردن امام رضا (ع) به راه انداخته بود و هیچ وقت موفق به این کار نشده بود را مشاهده کرده بود از علم امام و تسلط او به همه علوم آگاه بود. او که میدانست علم امام لدنی است و امام توانایی منکوب کردن همه علما و فقهای دربار را دارد مجلسی را ترتیب داد تا بزرگان دربار همچون یحیی ابن اکثم که از بزرگان فقه آن عصر بود از امام(ع) در مورد مسائل مختلف سؤال کنند. محتوی این مناظره هر چه که بود نتیجه آن تحیر دیگران در مورد علم امام جواد (ع) بود، چرا که ایشان با وجود سن کم علاوه بر اینکه بر همه سؤالات دیگران پاسخ دادند سوالاتی برای آنها مطرح کردند که آنان نتوانستند به این سؤالات پاسخ بدهند. این مناظره باعث شد که مأمون بار دیگر در مقابل دانش امام اظهار شـگفتی کـرده و بگوید:کمی سن مانع از کمال عقل برای این خاندان نمیشود.[6]
جالب این است که نتایج نهضت ترجمه را میتوان در برخی از سوالاتی که از امام جواد (ع) شده است ملاحظه کرد. آنجا که ارسطو و افلاطون و دیگر فیلسوفان یونانی به مثالی چون وجود اهمیت زیادی قائل بودند و قسمتی از اندیشه آنها در تشریح وجود و مسائل مرتبط به آن بوده است ترجمه این آثار نمودی در فرهنگ عمومی آن دوران پیدا کرد و برخی از سوالاتی که از امام جواد (ع) شده است نیز در این حوزه است مانند سوالاتی چون آیا خدا شیاست؟ آیا خداوند را میتوان تصور کرد؟ و ...[7]
شاید بتوان گفت دلیل اینکه تعداد کمی از این مناظرات از امام جواد (ع) به دست ما رسیده است این باشد که محل زندگی امام مدینه بود و مرکز داد و ستدهای علمی و حضور علما و فقها بغداد بود اما به هر حال مناظرات رسیده و یافتههای تاریخی نشان میدهد که هر زمان امام (ع) به بغداد میرسد به دلایل مختلف برای ایشان مجالس مناظرات مختلفی را راه میانداختند. بر این اساس میتوان گفت اگر امام جواد (ع) در بغداد مستقر میشدند و در آنجا زندگی میکردند ما در عصر کنونی کتابی قطور از مناظرات آن حضرت در دست داشتیم.
البته نکته دیگری که شاید بتوان گفت جواز زندگی امام در مدینه بود این مساله بود که اگر امام جواد (ع) با وجود اینکه داماد مأمون بود در دربار میماند و در جلسات متعدد مناظرهای که مأمون برپا میکرد حضور میداشت و با آن سن کم باعث منکوب کردن همه علما و فقها میشد و خبر آن در جامعه منتشر میشد قطعاً محبوبیت ایشان بیش از بیش گسترش و توسعه میيافت و این دقیقاً مسالهای بود که مأمون و حکومت عباسیان از آن واهمه داشتند. علاوه بر این سرخودگی علما و فقها از یک نوجوان کم و سن و سال که نمونه تاریخی آن نیز موجود است خطر دیگری بود که باعث میشد محبوبیت مأمون کاهش پیدا کند و علما و دانشمندان دربار از مأمون رنجش خاطر پیدا کنند و از مأمون و درباره عباسی دور شوند.
اما توسعه علم و علوم عقلی از طرفی دیگر نیز بروز داشت. وقتی امام رضا (ع) امام هشتم شیعیان شهید شد، برخی به علت عدم بلوغ امام جواد (ع) و سن پایینشان با وجود نصوص متعددی که در این خصوص از امام رضا (ع) در بین آنها وجود داشت در امامت او شک کردند و نتیجه این شک در برخی گرویدن به مذهب واقفیه و در برخی اقتدا به برادر امام رضا (ع) بود. اما برخی از شیعیان با روی آوردن به امام جواد (ع) سعی کردند با پرسیدن سؤالات متعدد و آگاهی نسبت به علم امام که علم لدنی و خدایی بود از این امتحان سر بلند بیرون بیایند. از همین رو بر اساس آنچه در تاریخ آمده است جلساتی را برای این امر برپای میکردند و در آن جلسات امام (ع) را با سؤالات متعدد خود میآزمودند و آنانی که حضور نداشتند با ارسال نامه و پرسیدن سؤالات متعدد در صدد این بودند که از علم امام (ع) و امامت ایشان مطمئن شوند. آنها بعد از اطمینان پیدا کردن از علم امام مسئله یحیی بن زکرّیا و نبوت عـیسی (ع) در دوران شیر خوارگی و داستان یوسف و علم حـضرت سـلیمان را عنوان میکردند کـه نـشان مـیداد علم در حجج اللّه که هـنوز به سن بلوغ نرسیدهاند بدون آموزش و یادگیری و به طور لدنّی، میتواند وجود داشته باشد[8].
در یکی از مجالسی که در آغاز امامت امام جواد (ع) توسط شیعیان برگزار شد یونس بن عبد الرحمان که از شیعیان قابل اعتماد نزد امام رضا(ع) بود گفت: تا این فرزند (امام جواد ع) بزرگ شـود چـه باید بکنیم، در این لحظه ریّان بـن صـلت از جای خود برخاسته و به اعتراض گفت: خود را از نظر ظاهر مؤمن به امام جواد (ع) نشان میدهی ولی پیدا است کـه در بـاطن به امامت او تردید داری، اگـر امـامت وی از جانب خدا باشد حتی اگر طفل یک روزه هم باشد به منزلهی شیخ و چنانکه از طرف خدا نباشد حتی اگر هزار سال هم عمر کرده باشد مانند سایر مردم است. دیگران بـرخاسته و ریـّان را ساکت کردند[9].
[1] - علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق محمدمحی الدین عبدالحمید، (بیروت، دارالفکر، بی تا) ج 3، ص 315
[2] - جلال الدین سیوطی، تاریخ الخلفاء، (بیروت دارالفکر، بی تا) ص 264
[3] - همان، 284
[4] - همان 303
[5] - ابن جوزی، همان، ص 51 و محمدبن علی بن بابویه (شیخ صدوق) عیون اخبار الرضا، ترجمه محمدتقی اصفهانی (آقا نجفی)، (تهران، علمیه اسلامیه، 1363) ص 427-428
[6] - برای اطلاع از محتوی این مناظره میتواند به کتاب ارشاد القلوب ص 64-15
[7] - اعـلام الهـدایة، ص 32
[8] - فرق الشیعة، ص 90
[9] - بحار الانوار، ج 05، ص 99-100