بازدید این صفحه: 4957 تاریخ انتشار: 1393/8/15 ساعت: 01:38:24
استاد مطهري و مسأله تحريف در واقعه كربلا / علی بديعی
تحريف در وقايع تاريخي، گويي جزء لاينفک از اين وقايع است. هيچ واقعه تاريخي از زمان پيدايش تاريخ بشر تا به امروز وجود ندارد که تحريف و دستکاري در آن راه نيافته باشد.
موضوع: اندیشه نویسنده: دکتر علی بدیعی
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
اشاره
تحريف در وقايع تاريخي، گويي جزء لاينفک از اين وقايع است. هيچ واقعه تاريخي از زمان پيدايش تاريخ بشر تا به امروز وجود ندارد که تحريف و دستکاري در آن راه نيافته باشد. شايد بتوان گفت تحريف از ابتداي نقل تاريخ توسط مورخ، رخ مى دهد. هر مورخي، وقايع تاريخي را از ديدگاه خود نقل مي کند. بسياري از زواياي تاريخي توسط مورخان و شاهدان حادثه يا نقل نمي گردد و يا دچار دستکاري و تحريف مي شود؛ به همين دليل است که هيوم، فيلسوف برجسته، تاريخ را يکسره خالي از اعتبار مي داند! پس مي توان گفت که تحريف جزء لاينفک وقايع تاريخي است؛ امّا در مورد وقايعي که مربوط به دين و مناسبت ها و وقايع تاريخي دين و در اينجا اسلام است، تحريف رنگ و بوي ديگري مي گيرد. در مورد دين اسلام، از همان زمان حيات پيامبر گرامي اسلام، تحريف شروع شد تا جايي که ايشان، جزاي نسبت دهندگان دروغ به خود را آتش دوزخ و عذاب ابدي جهنم مي دانند. اين تحريفات بعد از رحلت پيامبر(ص) نيز سير صعودي به خود گرفت تا جايي که گفته مي شود سخنان دروغي که به پيامبر اسلام بسته شد از سخنان صحيح، فزوني گرفت؛ به همين ميزان در وقايع تاريخي اسلام نيز تحريفات زيادي روي داده است که تشخيص صحيح از سقيم در روايات تاريخي بسيار مشکل است.
واقعه کربلا اما، به عنوان يکي از مهم ترين وقايع تاريخي اسلام نيز از اين بليّه در امان نمانده است. در طيّ قرن هاي متمادي که از اين رخداد عظيم مي گذرد، پيرايه هاي زيادي توسط دوستان نادان و دشمنان مغرض بر اين حرکت وخروش الهي - انساني بسته شده است تا جايي که گاه آن را از هدف اصلي خود که مبارزه با ظلم و آگاهي بخشي و ستيز با جهل است، دور مي کند. مصلحان مسلمان در سده هاي اخير يکي از رسالت هاي اصلي خود را، پيرايش اين وقايع از تحريف مي دانند.
استاد شهيد مرتضي مطهري يکي از مصلحان مسلمان شيعي است که خدمات ارزنده او به تفکر اسلامي بر کسي پوشيده نيست. ايشان در طي سلسله سخنراني ها و گفتارهايي، پيرامون تحريفات تاريخي در واقعه کربلا مفصل صحبت کرده است. در اين نوشتار، سعي ما بر اين است که امهات اين مطالب به صورت گزارش گونه آورده شود تا براي خواننده روشنگر و آگاهي بخش باشد.
معناي تحريف
در مفردات راغب، تحريف کلام را ذيل سه آيه قرآن اين گونه تعريف کرده است: تحريف الکلام، أن تجعله علي حرف من الاحتمال يمکن حمله علي الوجهين؛ به اين معنا که تحريف کلام يعني حرف و کلام به گونه اي جعل کني که احتمال حمل آن بر دو وجه ( و يا بيشتر) برود. ماده تحريف در چهار جاي قرآن ذکر شده است: بقره آيه 75، نساء آيه 46، مائده آيات 13 و 41؛ در تمامي اين موارد خداوند در پي نکوهش يهوديان است که کلام را از موضع صحيح و درست خود تحريف مي کنند: « يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ»؛ و يا در « وَ قَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ». در اين آيه، به صراحت يهوديان را به تحريف آگاهانه متهم مي کند و مي فرمايد: اينها گروهي هستند که بعد از شنيدن و تدبر و تعقل در کلام الاهي آگاهانه و به عمد آن را تحريف مي کنند. شهيد مطهري نيز بعد از بيان اين آيات، يهوديان را قهرمانان تحريف در جهان مي داند و مي گويد يهودي ها با اين که ملت با هوشي هستند اما سخنان را براي مردم برعکس مي کردند. ايشان، تحريف را به دو صورت تحريف "لفظي" و "معنوي" بيان مي کند، به اين صورت که گاه، منحرفان و مغرضان، الفاظ و عبارت هاي کلامي را تحريف مي کنند که اين همان تحريف لفظي است؛ موضوع را چنان تفسير مي دهند که ديگر کمتر تشابهي با اصل خود داشته باشد و بعضي مواقع نيز، در الفاظ و عبارت ها دست کاري نمي کنند بلکه مطلبي را چنان تفسير مي کنند که با غرض اصلي گوينده آن، تفاوت هاي فاحشي دارد، شايد مراد از تحريف يهوديان در آيه فوق، تحريف از نوع معنوي آن باشد.
تحريف در واقعه کربلا
حادثه کربلا، يکي از بزرگترين حوادث تاريخ اسلام مي باشد. حادثه اي که شايد بعد از بعثت نبي مکرم( ص) تاثيرگذارترين حادثه و واقعه در منظومه فکري و عملي جهان اسلام است. اين واقعه از ابتداي رخ دادن تا به امروز، منشأ الهامات بسياري در حوزه هاي متنوع فکري، ديني و حتي هنري مسلمانان و بالاخص شيعيان بوده است. لازم به ذکر است که نبايد تاثير اين رخداد را منحصر به تشيّع و شيعيان کرد قاطبه مسلمانان از اين حادثه درس گرفته و آموخته اند؛ قيام هايي که بعد از قيام کربلا عليه حکومت جابرانه بني اميه رخ داد تا حدود زيادي متاثر از اين واقعه عظيم و گرانقدر بوده است.
اما متأسفانه با گذشت زمان و در پي مقاصد و اغراض عده اي خاص، تحريفات زيادي در حادثة عاشورا رخ داده است. تحريفاتي که هم در رخدادهاي اين واقعه رخ داده است و هم در بيان اهداف و اغراض اين واقعه. به قول مرحوم مطهري، تحريف هايي که به دست مردم در اين حادثه رخ داده است هم در جهت پايين آوردن، مسخ کردن، بي خاصيت و بي اثر کردن اين قضيه بوده است.
عزاي جديد براي امام حسين در اين عصر
مرحوم حاج ميرزا حسين نوري که استاد شيخ عباس قمي بوده کتابي نوشته است به نام لؤلؤ و مرجان، که درباره شرايط و وظايف اهل منبر مي باشد. اين کتاب در عين اينکه کتاب کم حجمي است اما به قول استاد مطهري، کتاب فوق العاده خوبي است. ايشان در ضمن بحث درباره شرايط خطيبان و واعظان، وقتي به شرط صدق و راستي مي رسد موضوع دروغ را مطرح مي کند. در همين کتاب،بخشي از دروغ ها و تحريفاتي را که به حادثه کربلا نسبت مي دهند ذکر مي کند و مي گويد: "امروز هم بايد براي حسين عزا گرفت اما در عصر ما، عزاي جديدي است که در گذشته نبوده است و آن عزاي جديد دروغ هايي است که درباره کربلا گفته مي شود و احدي جلوي اين دروغ ها را نمي گيرد. امروز براي مصيبت حسين بن علي بايد نگريست نه آن شمشيرها و نيزه هايي که در آن روز بر پيکر شريفش وارد شد."
نمونه هايي از تحريفات شکلي اين حادثه
نمونه اوّل: قضيه اي که مرحوم حاجي نوري متعرض آن شده، ماجرايي است که در باره اباالفضل العباس(ع) و امام حسين(ع) در زمان حيات پدرشان نقل مي کنند به اين مضمون که روزي اميرالمؤمنين(ع) در بالاي منبر خطبه مي خواندند که ناگهان امام حسين گفت: من تشنه ام و آب مي خواهم، حضرت فرمود: کسي براي فرزندم آب بياورد. اول کسي که برخاست کودکي بود که همان عباس است و از مادرش کاسه آبي گرفت و آورد. اين کودک در حالي وارد شد که کاسه آب بر سرش بود و آب هم مي ريخت. علي( ع) تا چشمش به اين منظره افتاد به گريه افتاد و اشکش جاري شد. به آقا عرض شد: آقا چرا گريه مي کنيد؟! که ايشان در جواب فرمود: ياد قضاياي کربلا افتادم و ...!
مرحوم مطهري از قول ميرزاي نوري مي گويد: اين آقاياني که اين قضيه را بالاي منابر نقل مي کنند آيا توجه دارند که علي(ع) فقط در زمان خلافتش خطبه مي خواند. خلافت آن حضرت نيز بين سال هاي 36 و 41 بوده است. امام حسين در آن زمان، تقريباً 33 ساله بوده است. آيا مقبول است که يک مرد 33 ساله در وسط خطابه پدرش، طلب آب کند؛ اگر يک آدم معمولي اين کار را بکند ما مي گوييم: چه آدم بي ادبي است و در ضمن عباس نيز در آن موقع، کودک نبوده است جواني در حدود 15 سال بوده است.
يک چنين جعل و تحريفي، علاوه بر دروغ بودن، شأن امام حسين و اباالفضل عباس را پايين مي آورد و امام را در سطح بي ادب ترين افراد تنزل مي دهد.
نمونه دوم: يکي از معروف ترين قضايا ـ که مستند تاريخي هم ندارد ـ حضور ليلا مادر علي اکبر است. هيچ مورخي نقل نکرده است که مادر علي اکبر در کربلا بوده است اما چقدر روضه ليلا و علي اکبر خوانده مي شود. مرحوم مطهري از روضه اي مي گويد که علي اکبر به ميدان رفت؛ امام حسين به ليلا فرمود: از جدم شنيدم که دعاي مادر در حق فرزند مستجاب مي شود به خيمه برو و موهايت را پريشان کن تا خداوند فرزندت را سالم برگرداند!
استاد در ادامه مي گويد: اصلاً ليلايي در کربلا نبوده است، به علاوه، اين منطق حسين نيست. منطق ايشان در روز عاشورا منطق جانبازي است. تمام مورخان نوشته اند که هرکسي خدمت امام مي آمد براي رفتن به ميدان، حضرت عذري براي او مي آورد، مگر فرزندش علي اکبر که در مورد ايشان، امام سريعاً اجازه داد. حالا چه روضه ها و چه شعرهايي درباره ليلا و علي اکبر مي خوانند که شأن امام و فرزندش از اين حرف ها مبراست.
نمونه سوم: نمونه ديگر از اين دست تحريفات، مسأله عروسي قاسم بن الحسن است. به اين صورت که امام حسين در گرماگرم روز عاشورا، عروسي قاسم را با يکي از دخترهايش راه مي اندازد و يا لااقل مي خواهد شبه عروسي را برقرار کند چرا که ايشان آرزو داشته قاسم با يکي از دخترهايش ازدواج کند.
اين قضيه علاوه بر آنکه در هيچ کتاب تاريخي نيامده است با عقل نيز سازگار نيست. چگونه مي شود که در روز عاشورا که امام حسين، نماز را به صورت نماز خوف مي خواند و حتي دو تن از اصحاب ايشان خود را سپر مي کنند تا تيرها به آن حضرت اصابت نکند، درخواست عروسي قاسم با يکي از دخترانش را بنمايد؟! آيا اين با هيچ عقل و منطقي جور مي آيد؟به قول استاد مطهري، مرحوم حاجي نوري مي گويد: اول کسي که اين مطلب را در کتابش نوشته، ملا حسين کاشفي ـ مولّف روضة الشهداء ـ است که اصل قضيه صد در صد دروغ است.
نمونه هايي از اين دست بسيار است؛ مثلاً در کتاب محرّق القلوب ـ که نويسنده اش فقيه بزرگي است اما سر رشته اي در اين موضوعات نداشته ـ نوشته شده که در روز عاشورا، يکي از اصحابي که از زيرزمين جوشيد هاشم مرقال است که با نيزه هجده زرعي در کربلا حاضر شد که مي گويد از بهشت برايش فرستاده بودند. در حالي که اين هاشم مرقال از اصحاب حضرت امير بوده که بيست سال پيش کشته شده است. و يا اينکه در کتاب اسرارالشهادة آمده که در کربلا يک ميليون و ششصد هزار نفر در لشکر عمر سعد بوده و امام حسين(ع) با دست خودش سيصد هزار نفر را کشته است. استاد مطهري مي گويد بمب اتمي که روي هيروشيما انداخته شد، شصت هزار نفر کشته شده، آن وقت چگونه ممکن است که يک نفر در يک روز اين همه آدم کشته باشد؟
مواردي که ذکر شد نمونه هاي بسيار اندکي از تحريفاتي است که در متن حادثه عاشورا و قيام امام حسين( ع) رخ داده است. متأسفانه بايد گفت امروزه و با گذشت زمان، نه تنها از حجم اين خرافات کاسته نشده بلکه حجم انبوهي از خرافات جديد به اين حادثه الاهي و گرانقدر افزوده گرديده است.
عوامل تحريف
استاد شهيد، پس از بيان پاره اي تحريفات، به عواملي که باعث ايجاد اين تحريفات مي شود اشاره مي کند:
1. اغراض دشمنان: در هر حادثه تاريخي، دو گروه مقابل هم مي ايستند. گروه غالب ـ ولو اينکه ناحق باشد ـ هميشه در پي آن است که با ابزار تبليغاتي گروه مغلوب و به ظاهر شکست خورده را متهم کند. اين اتهام ها، در زمينه و زمان هاي گوناگون تفاوت دارد. اين تحريف مختص به حادثه عاشورا نيست بلکه تمام حوادث و وقايع تاريخي را در برمي گيرد. زورگويان تاريخ هميشه در پي تحريف وقايع تاريخي و قيام اقشار فقير و مظلوم برآمده اند، حادثه کربلا نيز از اين قاعده مستثني نبود، اگرچه تبليغات دشمنان امام حسين(ع) و اهل بيت(ع) نتوانست، چهره اين حادثه را مشوش کند.از ابتداي حرکت امام حسين و تخلف ايشان از بيعت با يزيد، دستگاه حاکم درصدد برآمد تا قيام ايشان را قيامي بر ضد امت اسلامي و منافع و مصالح آن نشان بدهد. از طرفي يزيد را اميرالمؤمنين و خليفه بر حق پيامبر معرفي مي کردند و از طرف ديگر امام حسين را فرد ياغي و خروج کننده عليه خليفه مسلمانان، آن حضرت را به ايجاد اختلاف و آشوب در امت اسلامي، و فتنه گر متهم مي کردند. در خلال گفتگوهاي مسلم بن عقيل با عبيدالله بن زياد و همچنين سخناني که به خود امام حسين مي گفتند، اين اتهام هاي ناروا هويدا و پيداست، مثلاً بعدها احاديث زيادي در فضيلت روز عاشورا جعل کردند و اين روز را از روزهاي متبرکي دانستند که در آن جشن مي گرفتند و يا براي روزه داري در اين روز ـ به بهانه شکرگزاري ـ فضيلت زيادي قائل شدند. در احاديث جعلي شان روز عاشورا را روزي معرفي کردند که موسي از آب گرفته شد و يا کشتي نوح به سلامت به ساحل امن از طوفان رسيد. البته اين تحريف ها اثري در حادثه کربلا و قيام امام حسين نکرد و بعدها با از ميان رفتن هيمنه بني اميه، ماهيت واقعي قيام امام، نمايان گشت. اگرچه در اذهان بعضي ها نيز اثر گذاشت. تحريف ديگري که دستگاه تبليغاتي بني اميه به راه انداخت و تأثير آن تا به امروز نيز باقي مانده است مبرّا کردن دامن يزيد از کشتن و قتل امام حسين و اهل بيت و اصحاب ايشان است. چنانچه خود يزيد در جلسه اي که امام سجاد هم حضور داشت، قتل امام حسين را بر گردن عبيدالله بن زياد انداخت و او را لعنت کرد. اين مبرّا کردن، بعدها بعضي از شخصيت ها مانند غزالي را نيز تحت تأثير قرار داد که لعن يزيد را مورد تشکيک قرار دادند. البته استاد مطهري مي گويد: اين تحريفات دشمنان نتوانست خللي در حادثه عاشورا ايجاد کند و با کمال تأسف هرچه تحريف مؤثر شده از ناحيه دوستان است.
2. تمايل بشر به اسطوره سازي: بشر از ابتداي پيدايش خود، همواره تمايل داشته که موجوداتي فراي توانايي هاي معمول انساني را الگوي خود قرار بدهد. اين حس اسطوره سازي در بشر باعث پديد آمدن اساطير گوناگوني در تاريخ بشريت شده است. اسطوره هايي که از جنس بشرند اما توانايي هاي فوق العاده فکري و بدني دارند. اين حس، مختص به هيچ ملتي نيست و در همه ملت ها حضور دارد. مرحوم استاد، حتي مثال هايي مي آورند که مردم براي کساني مثل بوعلي سينا نيز غلوّ مي کردند و او را داراي نيروهايي مافوق توانايي هاي معمول بشري مي دانند. در مورد شخصيت هاي ديني نيز اين اسطوره سازي و غلوّ صورت مي گرفته و مي گيرد. مثلاً در مورد شجاعت حضرت علي(ع). اگرچه شجاعت ايشان بسيار مثال زدني بود و در هيچ ميدان جنگي، از رويارويي و نبرد اجتناب نداشت اما افسانه ها و قصه هاي خيالي زيادي در مورد شجاعت ايشان در افراد عامه مردم منتشر شده است.يک قسمت از تحريفات صورت گرفته در حادثه کربلا، معلول همين حس اسطوره سازي و قهرمان پرستي است. مثلاً اينکه مي گويند لشکريان عمربن سعد، يک ميليون و ششصد هزار نفر بوده و امام حسين(ع) در روز عاشورا سيصد هزار نفر از آن ها را به هلاکت رساند ـ که قبلاً هم ذکر شد ـ نشان از اين دارد که مي خواهند شجاعت و دلاوري امام حسين را آن قدر بزرگ جلوه دهند که با هيچ معياري قابل سنجش نباشد.به هرحال بايد دانست که ضرري که اين افسانه پردازي ها به واقعه اي مي زند اين است که آن را از حالت يک حادثه زنده و داراي پيام، خارج مي کند و آن را به يک واقعه اسطوره اي و خالي از حقيقت تبديل مي کند که ديگر نمي تواند سرمشق و الگويي براي مردمان در نسل هاي بعدي باشد.
3. عوامل خصوصي: دو عاملي که گفته شد تمام حوادث و وقايع تاريخي را در همه ملت ها و فرهنگ ها در برمي گيرند اما در حادثه کربلا عوامل مخصوصي وجود دارد که باعث جعل و تحريف در اين حادثه مي شوند. اولين عامل را شايد بتوان گرياندن مردم براي مصيبت امام حسين و يارانش ذکر کرد. اينکه به هر وسيله اي مردم را گرياند ولو به اينکه اين گرياندن به وسيله دروغ و يا تحريف باشد. يعني همان مطلبِ هدف، وسيله را توجيه مي کند، در اينجا صدق مي کند. به قول استاد شهيد، استفاده از وسيله نامقدس و قبيح براي هدف مقدّس. ديگر اينکه بايد مظلوميت افراد حاضر در اين واقعه را به هر نحوي تشديد کرد. تشديد اين مظلوميت گاه به جايي مي رسد که باعث وهن شخصيت هايي نظير امام حسين و يا زينب کبري مي شود، در حالي که درست است که اينان تحت ظلم بسيار قرار گرفتند اما در سخت ترين حالات نيز قدمي از عزّت و شرافت انساني خود عقب نشيني نکردند. عامل ديگر که استاد شهيد به آن اشاره مي کند، اين مطلب است که دستگاه امام حسين از دستگاه ديگران جداست. در اين دستگاه اگر دروغ گفتي، جعل و تحريف کردي، اعمال خلاف شرع انجام دادي، همه اين ها در اين دستگاه بخشيده خواهد شد. يعني همان رسيدن به هدف مقدس با هر وسيله نامقدس و قبيح.
نقش دو کتاب در تحريفات تاريخي عاشورا
استاد شهيد به دو کتاب اشاره مي کند که اين دو کتاب نقش اساسي در وارد کردن اين تحريفات به واقعه کربلا داشته اند: اول کتاب"روضة الشهداء"؛ تأليف ملاحسين کاشفي؛ ملا حسين کاشفي فردي بوده که در قرن نهم و دهم زيست مي کرده؛ او واعظي بوده که دستي در ادبيات نيز داشته است. در اينکه سنّي يا شيعي بوده اختلاف نظر هست و استاد، او را به بوقلمون صفتي متهم مي کند به اين معنا که در نزد شيعيان خود را شيعه متعصب و در نزد اهل سنت خود را سنّي نشان مي داده است. بعد از تأليف اين کتاب، عمده مراجعه مردم درباره حادثه کربلا، به اين کتاب بوده است. چون اولين کتاب فارسي در اين زمينه بوده است و اغلب مداحان، سواد رجوع به کتاب هاي عربي را نداشته اند، در مجالس عزاداري اين کتاب را از رو مي خواندند و به تدريج اصطلاح روضه خواني، باب مي شود يعني خواندن کتاب روضة الشهداء. تا قبل از اين کتاب در هيچ زماني اين اصطلاح رايج نبوده است. استاد شهيد مي گويد که جعليات و تحريفات در اين کتاب فراوان است، حتي اسامي اصحاب هم جعلي است و کاشفي کساني را نام مي برد که اصلاً جزء اصحاب امام حسين نبوده اند. افسانه هاي زيادي از قبيل عروسي قاسم توسط اين کتاب وارد قضيه کربلا شد که تا به امروز نيز اين افسانه ها باقي مانده است. دوم:کتاب اسرار الشهادة؛ اين کتاب تأليف ملا آقاي دربندي است. بنابر قول استاد شهيد، در اين کتاب، همه حرف هاي بي پايه روضة الشهداء کاشفي را به اضافه چيزهاي ديگر جمع کرده است و تحريفات در حادثه کربلا را چندين برابر نموده است.به هرحال دو کتاب فوق الذکر، عمده منابعي است که باعث ورود تحريفات و جعليات به حادثه کربلا شده است.
تحريفات معنوي در حادثه کربلا
پيش از اين گفتيم که تحريف بر دو قسم است: تحريف معنوي و تحريف لفظي. نمونه ها و علل تحريف لفظي در حادثه کربلا را بيان کرديم؛ در اين قسمت به تحريفات معنوي اين حادثه عظيم مي پردازيم. به بيان استاد شهيد، خطر تحريف معنوي صد بار خطرناک تر از تحريف لفظي است و آنچه که سبب مي شود اين حادثه از اثر و خاصيت خود بيفتد تحريفات معنوي است نه تحريفات لفظي.
نمونـه اي از تحـريف معنـوي در دستگاه بني اميه
استاد شهيد، براي فهم بهتر از تحريف معنوي، قضيه اي را که در مورد کشته شدن عمار ياسر در جنگ صفين افتاد نقل مي کند. معروف بود در بين مسلمانان آن زمان که پيامبر اسلام به عمار ياسر فرموده بود: "يا عمار تقتلک الفئة الباغية"، اي عمار! گروهي سرکش و ياغي تو را مي کشند. روزي که در جنگ صفين، عمار به دست سپاهيان معاويه به قتل رسيد، ناگهان اين حديث در بين سپاهيان حضرت علي(ع) و سپاهيان شام نقل به نقل گشت و باعث تزلزل در سپاه شام گرديد و روشن شد که سپاهيان شام، گروه ياغي، سرکش و ظالم است. در اينجا بود که معاويه دست به تحريف معنوي زد به اين صورت که بله! ما هم اين حديث را از پيامبر( ص) شنيده ايم اما ما که عمار را نکشتيم بلکه اين علي بود که عمار را به قتل رساند؛ چرا که او را به ميدان جنگ آورد و موجب کشتن وي را فراهم کرد! به اين عمل معاويه، تحريف معنوي گفته مي شود. در حادثه تاريخي عاشورا نيز تحريف معنوي به اين صورت است که امام حسين( ع) هدف و انگيزه اي دارد اما ما هدف و منظور ديگري را براي قيام او جعل مي کنيم که در تضاد کامل با آن هدف اصلي قيام ايشان مي باشد.
دو تحريف معنوي در قيام امام حسين(ع)
استاد شهيد دو تحريف معنوي براي قيام امام حسين( ع) بيان مي کند: اول اينکه گفته مي شود که حسين بن علي(ع) قيام کرد و کشته شد براي اينکه کفّاره گناهان شيعيان باشد، کشته شد تا ما هرچه گناه کنيم نگران نباشيم چرا که با گريه بر حسين(ع) تمامي اين گناهان آمرزيده مي شود. بايد پرسيد مستند اين ادعا کجاست؟ آيا پيامبر اسلام چنين حرفي زده است؟ خود امام حسين چنين مطلبي را بيان کرده است و...؟! اگر خوب دقت کنيم مي بينيم اين فکر از دنياي مسيحيت گرفته شده و به افکار ما نيز داخل گشته است. در مسيحيت اين اعتقاد وجود دارد که به صليب کشيدن مسيح، باعث آمرزش گناهان مسيحيان تا روز قيامت مي شود. استاد در ادامه مي گويد: اين حرف با روح اسلام ناسازگار است؛ تهمت به امام حسين است. امام خود براي مبارزه با گناه و ظلم قيام کرد و کشته شد آن وقت ما هر کار خلافي انجام دهيم و بگوييم به واسطه کشته شدن حسين، تمام گناهان ما آمرزيده مي شود: در واقع با اين حرف اين نسبت را ناخواسته به امام مي دهيم که امام با قيام خود بر تعداد گناهکاران و بدکاران در دنيا افزوده است! تحريف دوم به بيان استاد اين است که بگوييم قيام حسين(ع) يک دستور خصوصي فقط براي او بوده و ارتباطي به ديگران ندارد؛ يعني اين قيام، قابل پيروي و الگو گرفتن نيست. مثل بقيه دستورات و احکام اسلامي نبوده که عمومي و کلي است بلکه يک دستور خصوصي است که خاص شخص امام حسين بوده و لا غير.
خطر اين نوع تحريف، اين است که با اين حرف، حادثه کربلا اثربخشي لازم و مفيد را نخواهد داشت. وقتي گفتيم مساله يک دستور خصوصي بوده است به اين معناست که دستورهاي عمومي در اين زمينه ها کافي و وافي نيست. يعني اسلام دستوري درباره مبارزه و مواجهه با ظلم ندارد و امام حسين(ع) بنا به تشخيص خودش ـ و نه بنا بر دستورات اسلام و مصالح عاليه امت اسلامي قيام و حرکت کرد، در آخر اين نتيجه گرفته بشود که پس قيام امام، قيام اسلامي نبوده است. به بيان استاد شهيد، اين خيانتي است به حسين بن علي( ع) که مي خواهد قيام او را از سرمشق بودن عقيم کند.
در پايان
مرتضي مطهري به عنوان يکي از مصلحان ديني که قصد پالايش تفکرات ديني و عرضه انديشه صحيح اسلامي و شيعي را داشت به خطر نفوذ تحريفات در واقعه عاشورا پي برده بود و سعي کرد با ايراد سخناني گرانقدر، اين خطر را به همه شيعيان و دوستداران امام حسين( ع) يادآور شود. وي به خوبي مي دانست تحريفات لفظي و معنوي، مثل خوره به جان يک واقعه مي افتد و به تدريج آن را از درون تهي مي کنند. متأسفانه جامعه امروز ما بعد از انقلاب اسلامي، با آنکه مدام از مطهري و انديشه او دم مي زند اما در واقع نتوانست از انديشه اصيل او استفاده کند. امروزه حجم خرافات وارد در حادثه کربلا، ده ها برابر بيشتر از زمان استاد شهيد شده است و معلوم نيست اگر مطهري امروز زنده بود چه برخوردي با اين خرافات و افسانه سرايي هاي عجيب و غريب مي کرد. اگر بخواهيم پيام قيام امام حسين(ع) و هدف آن را به طور صحيح درک کنيم بايد اين خرافات را که به مانند پوسته هاي ضخيم، مغز آن را احاطه کرده به کناري نهيم تا آفتاب حقيقت قيام امام حسين طلوع کند. امروزه بسيار بيشتر از زمان استاد شهيد، به مصلحان ديني احتياج است تا حقيقت معارف ديني ـ و از جمله قيام کربلا ـ را براي مردمان روشن کنند و دست مغرضان و آن هايي که از عزاي حسين(ع) براي خود دکّاني ساخته اند از اين معارف کوتاه بشود؛ وظيفه اي که واقعاً سخت و دشوار است...!
[ اين مقاله با استفاده از مجموعه آثار استاد مطهري جلد17( حماسه حسيني)، صفحات 119-65 به نگارش در آمده است.]
کد خبر: 13938154309
1393/8/15
|