بازدید این صفحه: 4509 تاریخ انتشار: 1393/8/8 ساعت: 01:11:31
چرا وفات دیگر امامان و پیشوایان مثل عاشورا بزرگ داشته نمی شود؟ / مسعود ادیب
زیرساختهای فرهنگی دوران رسالت تاریک شده است و جامعه اسلامی بجز از طریق بازسازی این زیرساخت های فرهنگی آمادگی حکومت حق نخواهد داشت. چرخش حرکت امامت از فردای عاشورا آغار شد.
موضوع: اندیشه نویسنده: حجة الاسلام و المسلیمن دکتر مسعود ادیب
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
دکتر مسعود ادیب گفت: عاشورا روز شناسایی و تمایز جریان شیعه امامیه از همه جریانهای دیگر است.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، دکتر مسعود ادیب، استاد دانشگاه اسلامی مفید در دومین شب از شبهای دهه اول محرم در حسینیه فاطمه الزهرای تهران اظهار کرد: ایام محرم فرصتی برای ارادتمندان سید و سالار شهیدان، شیعیان علی (ع) و آل علی (ع) فراهم می آورد تا گرد هم آیند و با عزاداری و سوگواری دلهای خودشان را متوجه فضای عاطفی عاشورا کنند و نیز با گفتن ها و شنیدن ها و طرح و بحث مباحث فکری و علمی، انگیزه ها و اهداف این اتفاق بزرگ و حادثه ساز را بازشناسی کنند.
وی با اشاره به آیه پنچم سوره مبارکه ابراهیم افزود: خداوند در این آیه می فرماید: موسی را با یاری و روشنگری آیات ما و قدرت معجزه آسایی که با خود داشت به سوی بنی اسراییل فرستادیم. هدف موسی این بود که قوم خودش را از تاریکی بیرون بیاورد و به سمت روشنایی و نور بببرد و آنها را متوجه ایام الله کند. می شود این ذکرهم به ایام الله تفسیر همان اخرج قومک الی ظلمات الی النور است. البته می تواند تفسیرهای دیگری هم برای خروج از ظلمات و ورود به نورانیت وجود داشته باشد. این معنا معنی فراخ و جامعی است که مسائل متعدد را در بر می گیرد.
حجت الاسلام والمسلمین ادیب ادامه داد: در سوره مبارکه بقره، ورود در ولایت الهی و پذیرفتن ولایت حق، مصداق خروج از ظلمت و ورود در نور دانسته شده است. اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ... خدا ولی اهل ایمان است. اداره و ربوبیت و اهل تدبیر و ایمان بی واسطه در دست خداست. کاری که او می کند این است که اولیای خود، مؤمنان را از ظلمت بیرون آورده وو به نورانیت می رساند. اینجا هم موسی مامور شده است که قوم را به ایمان دعوت کند تا به تدریج از ظلمات خارج شوند و بر محیط ولایت الهی وارد شوند و به نورانیت برسند. روش و راه و رسمی که برای موسی تعیین شده است، یکی از مصادیق خروج از ظلمت ها و ورود به نورانیت ، توجه به ایام الله است. أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَکِّرْهُم بِأَیَّامِ اللَّهِ.
وی در ادامه به شرح واژه ایام الله پرداخت و گفت: چه ایامی ایام الله است؟ مگر می شود روزهایی عالم را به ایام الله و غیر ایام الله تقسیم کرد؟ مگر در نگاه توحیدی چیزی غیر خدایی هم هست که روز و روزگار غیر خدایی دانسته شود. مفهوم یوم در زبان عربی دارای بار معنایی خاصی است. در ترجمه تحت اللفظ یوم به معنی روز و به عبارت دقیق تر به معنی شبانه روز است. بخش روشن شبانه روز را نهار و بخش تاریکش را لیل می گویند. یک معنی اصطلاحی برای یوم وجود دارد که عبارت از هر روزی که در آن واقعه ای مهم و تاریخ ساز اتفاق می افتد. انتخاب مبداء واحد و ثابت تاریخی یکی از نشانه های پیشرفت و تقدم فرهنگی است. در جوامعی که این پیشرفت به صورت منسجم و هماهنگ وجود ندارد که شاید امروزه در دنیا چنین جامعه ای وجود ندارد، حوادثی مهم مبدا تاریخ تلقی می شود. تا وقتی که حادثه مهم تر دیگری اتفاق بیافتد و آن حادثه پیشین را از یاد ببرد. حتی امروز در جوامع توسعه یافته و تمدنی باز هم در کاربرد عرفی اتفاقات مهم به عنوان مبداء تاریخ استفاده می شود. هنوز هم ما می گوییم این داستانی که می گویم مربوط به زمان قبل از انقلاب است. این ساختمان قبل یا بعد از انقلاب ساخته شده است. 1357 با سال 1356 و 1358 تفاوت معناداری ندارد. اما اتفاقی به نام پیروزی انقلاب اسلامی 1357 را به سال تاریخ ساز و موقعیت تاریخی تبدیل می کند. در گذشته ها اینگونه کاربرد بیشتر بوده است. در مجامع عمومی و محافل علمی و فرهنگی هم می گویند فلان حادثه مربوط به قبل از خورشیدگرفتگی، زلزله و یا سال وبای عمومی می شود. در میان عرب جاهلی تا قبل از دومین سال خلافت عمر بن خطاب مبداء تاریخ واحدی وجود نداشت. در روزگار نبی مکرم و بعد از آن حضرت در روزگار خلافت ابوبکر تا دو سال و نیم بعد از خلافت عمر که در انتهای نامه ای مرقوم کرده بود دو نیم سال بعد از خلافت من. این نامه به نظر مبارک امیر المؤمنین علی (ع) رسید. به خلیفه گفتند: این طرز صحیح تاریخ نگاری نیست. به این ترتیب معلوم نمی شود نامه مربوط به چه زمانی است و وحدت رویه ای در آن نیست. هر خلیفه ای به نحوی می تواند برای خودش تاریخ درست کند. حضرت پیشنهاد کردند که سال هجرت حضرت محمد(ص) از مکه به مدینه به عنوان مبداء تاریخ مسلمانان معین و مشخص شود. این در حالی است که در آن سال پیامبر اکرم در 12 ربیع الاول وارد مدینه شده بودند. اولین سال مسلمانان کمتر از ده ماه داشت. سال اول مسلمانان 9 ماه و 18 روزه بود.از سال دوم از اول محرم تا آخر ذی الحجه سال قمری، مبداء تاریخ هجرت رسول الله شد. این اتفاق خود یکی از نشانه های رشد و تقدم فرهنگی مسلمانان شد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: مفهوم یوم به معنی روزی که در آن اتفاقی مهم و سرنوشت ساز واقع شده است و همچنین به معنی خود آن اتفاق سرنوشت ساز در فرهنگ عربی به کار رفته و هنوز هم به کار می رود. در قرآن کریم در مواردی تعبیر یوم به معنی خاص استفاده شده است. در سوره مبارکه توبه می فرماید: «لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّه ُ فِى مَواطِنَ کَثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَضاقَتْ علیکُمُ الأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ» اینجا سخن از یوم حنین است. حنین نام یک مکان و سرزمین دره مانند نسبتا تنگ که در فاصله میان مکه و طائف واقع شده است. رسول خدا بعد از فتح مکه تصمیم به فتح طائف گرفتند. چون قبائل مهمی در طایف مستقر شده بودند و تهدیدی نظامی علیه اسلام تلقی می شدند. در مسیر حرکت به سمت طایف در منطقه حنین، سپاه اسلام به کمین نظامی قبیله حوازن گرفتار شد و حوازن چنان برق آسا به مسلمانان حمله کردند، شیرازه سپاه اسلام از هم گسیخت. سپاهی که چندی پیش مکه را فتح کرده بود از هم پاشید و پیامبر با چند نفر از اصحاب در میانه میدان تنها ماند. پیامبر یکی از اصحاب را صدا کردند، برو ندا بده ومردم را دوباره بر گرد من بخوان. با تمهیدات و تلاشی این سپاه جمع شدند و توانستند بر حوازن غلبه پیدا کنند. این اتفاق در قرآن به عنوان یوم یاد شده است. تاریخ گاه شماری یوم حنین اهمیت ندارد. پیام اتفاق حنین این است که مسلمانان فاتح مکه، دچار غرور شده بودند. در حنین طی این آیه درسی به آنها آموخته شد.
حجت الاسلام و المسلمین ادیب افزود: وقتی در تعبیری مثل یوم خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ با واژه یوم مواجه می شویم نباید آن را به عنوان آدرسی تاریخی در نظر بگیریم. اینکه در تاریخ 1/1/1 خداوند آسمان و زمین را خلق کرده است. خلق آسمان و زمین امری تدریجی بوده است. قرآن این خلقت را در جای دیگری نه به یوم بلکه به 6 اتفاق مجزا تقسیم می کند. خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ یعنی یک حادثه بسیار مهم. حتی بالاتر آن وقتی تعبیر یوم القیامه استفاده می شود، یعنی حادثه و اتفاق قیامت. اگر به این معنای یوم توجه کردیم آنگاه می توانیم یوم الله را روزی معنی کنیم که برای ظهور و بروز الهی اتفاق افتاده است. روزی که مردم متوجه قهاریت، ربوبیت و ظهور قدرت خدا در عالم شده اند. خدای تعالی به موسی می فرماید: أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَکِّرْهُم بِأَیَّامِ اللَّهِ. یعنی روزهای سرنوشت ساز تاریخ را برای قوم خودت توضیح بده.
این استاد دانشگاه با اشاره به داستان اصحاب کهف افزود: در انجیل مقدس، از حضرت عیسی نقل شده است: آنچه امروز در نهانخانه ها می گویید روزی در مناره ها فریاد خواهید زد. این مساله وعده ای بود که ممکن بود مورد فهم و توجه مخاطبانش واقع نشود. امروز برای ما که تحقق این وعده را بعد از قرن ها شاهد بوده ایم و دیده ایم ابهت و عظمت این وعده ملموس و محسوس نیست. این برای کسانی ملموس و محسوس است که هم نهان گفتن و نهان شنیدن و پنهانی عمل کردن دوران مظلومیت مسیحیت را دیده است و هم دوران قدرت دوران مسیحیت بعد از رسمی شدن دین مسیحیت در امپراطوری روم توسط کنستانتین را دیده است. در واقع خداوند به اصحاب کهف یک یوم را نشان داد. خداوند به آنها نشان داد ایام الله به چه معنی است. یکی از کارهای پیامبران این است که ایام الله را به مردم نشان دهند. یوم به این معنی یعنی حوادث سرنوشت ساز.
وی در ادامه گفت: در روایتی از امام صادق و در پاسخ به سوال «چرا وفات دیگر امامان و پیشوایان مثل عاشورا بزرگ داشته نمی شود؟» امروز این اتفاق افتاده است که سایر مناسبت های غم آلود هم در تقویم شیعه بزرگ داشته می شود. البته باید تفاوت میان عاشورا با هر حادثه و مناسبت دیگری محفوظ دانسته و داشته شود. اینکه هر مناسبت دیگری را هم مثل عاشورا بزرگ بداریم به نظر می رسد با فلسفه عاشورا سازگار نیست. اینکه همه ایام سال را به شکل عزاداری در بیاوریم که روال عادی زندگی مردم را تحت تاثیر قرار بدهد درست نیست. اخیرا آیت الله شبیری زنجانی حفظ الله هم در این موضوع سخنانی ذکر کرده اند.
امام صادق در پاسخ به آن سؤال می فرماید: عاشورا یوم شیعه است و عاشورا برای شیعه یوم الله است. یعنی یک ظهور و اتفاق خدایی در عاشورا واقع شده است که مبداء تحول و تغییر مسیر تاریخ است. مسیر تشیع بعد از عاشورا چه بوده است که عاشورا یوم شیعه تلقی می شود؟ برای اینکه این اتفاق مهم و سرنوشت ساز را مورد توجه قرار دهیم باید به مفهوم شیعه و تاریخ آن مروری داشته باشیم. شیعه به لحاظ لغوی به معنی پیرو است. در مورد حضرت ابراهیم که ادامه دهنده مسیر نوح نبی الله است قرآن می فرماید: وَإِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لإِبْرَاهِیمَ. شیعه لزوما معنی مثبت ندارد. گاهی به پیروان یک آدم بد هم شیعه آن فرد گفته می شود. هم در لسان امامان و پیشوایان در مورد سفیانیان شیعته آل سفیان گفته شده است. هم در قرآن کریم این واژه به پیرو اطلاق شده است. کسی شیعه آل ابی سفیان و کسی شیعه داعش است و کسی هم شیعه علی (ع) است. مفهوم شیعه علی (ع) از زمان حیات رسول خدا واژه شیعته علی (ع) به کار می رفت و کم و بیش مصادیق مشخصی داشت. رسول خدا به دلیل شخصیت همه گیر و فراگیری که داشت و نیز به دلیل ماموریت الهی که داشت مجبور بود با همگان به رحمت و رافت سخن بگوید و همه را به سوی خود جذب می کرد. همه آنهایی که گرد پیامبر جمع می شدند متحد المآل نبودند. با خواهش ها و انگیزه های مختلف و متفاوتی دور پیامبر جمع شده بودند. حتی اگر انگیزه های مشترک و خیری داشتند با سطوح معرفتی و انگیزشی مختلف با سابقه ها و انگیزش ها مختلف کنار پیامبر بودند. طبیعی است که در چنین اجتماعی شعبه ها و فرقه های مختلف و به تعبیر پارلمانی امروز فراکسیون های مختلفی شکل می گیرد.
وی افزود: در جماعت اصحاب پیامبر هم در زمان حیات رسول الله فراکسیون های مختلفی شکل گرفته بود. گاهی نقطه مشترک این اجتماعات پیوند های قبیله ای و گاهی هم همفکری و همراهی و همدلی بود. یکی از این اجتماعات شکل گرفته در زمان حیات پیامبر جماعتی است که محورش علی (ع) بن ابیطالب است. آنان که بر گرد علی (ع) جمع شده بودند، از دو جنس بودند؛ یکی بنی هاشمی ها بودند که به واسطه پیوند خونی و قبیله ای دور او جمع شده بودند و گروهی دیگری که با علی (ع) بودند از بنی هاشم نبودند، بعضی ها حتی عرب نبودند و از حجاز نبودند. در حزب علی (ع)، هم بنی هاشم پیدا می شود هم بنی اسدی کخ خویش و قوم است هم عربی که اصلا قریشی نیست و از بنی امیه است مثل خالد بن سعید و هم عربی که از حجاز نیست مثل عمار یاسر و هم کسی که اصلا عرب نیست مثل سلمان فارسی وجود دارد با اینکه فقط بنی هاشم در شعب حضور داشتند ولی این فقط مختص مؤمنان و مسلمانان این طایفه نبود. حتی غیر مسلمانان این طایفه هم در شعب بودند. . امیر المؤمنین درباره حضور بنی هاشم در شعب می فرماید: مومنان بنی هاشم برای پاداش الهی آمده بودند و آنهایی که هنوز ایمان نیاورده بودند برای دفاع از اصل و قبیله خود امده بودند. حزب علی (ع) یک گروه قومی و طایفه ای نیست.
دکتر ادیب در ادامه با برشمردن ویژگی های باز پیروان حزب علی (ع) افزود: ویژگی های حزب علی (ع) این است که پیروان او اهل حرف و شعار و معرکه گیری نیستند. خود امیرالمؤمنینی که در چهار و هفت ماه دوران امارت خود آنقدر سخنهای بلیغ و فسیح گفت که امروزه یک جنگ خلاصه ادبی از کلمات ایشان نهج البلاغه شده است. ولی همین امیرالمؤمنین در زمان حیات پیامبر چند بار سخن گفته است؟! مثل ستاره ای بودند که در کنار خورشید درخششی نداشت و در کنار پیغمبر محو بودند. دیگر ویژگی حزب علی(ع) این است که شیعه علی (ع) و در راس آن خود علی (ع) اهل عمل و اقدام است. در هولناک ترین معرکه ها وارد می شود که نمونه اش جنگ احزاب است. علی (ع) تنها کسی بود که در مقابل رجزهای عمر بن عبد ود حاضر به مبارزه می شود. پیامبر از روز اول که دعوت به اسلام در خانه بود تا روز آخر پنج شنبه قبل از ارتحال به صورت های محتلف علی(ع) و شیعه علی(ع) را به عنوان اصلی ترین جریان اسلام با حق تفسیر اسلام و حق زعامت مسلمین معرفی کرده بود. پیامبر از دنیا رفت و علی(ع) خانه نشین شد. نه تنها زعامت او را نپذیرفتند تفسیر او را هم نپذیرفتند و خیلی جاها همکاری او را هم نپذیرفتند. مگر در مواقعی که یا خیلی مشکل شدیدی پیش می آمد و راه حل دیگری پیدا نمی شد هرجا مطمئن بودند خطری از ناحیه علی(ع) حکومت آنها را تهدید نمی کند دو سه مورد کار دست او می سپردند و در باقی موارد از او مشورت می گرفتند.
این سخنران حسینیه فاطمه الزهرای تهران ادامه داد: وقتی قدرت الهی حقی که به شایسته ترین حاکم اسلامی تاریخ رسید، با مشورت نخبگان و رای عمومی حاصل شد. وقتی بزرگان انصار و مهاجرین در منزل امام جمع شدند و تصمیم بر این شد که امام خلافت را بپذیرد، گفتند دستت را بده تا بیعت کنیم. امام فرمود: در خانه و شورای نخبگان نه! باید به مسجد رفت و بیعت در یک فضای علنی و عمومی با رای مستقیم مردم باشد. این درست نیست که اینجا خلافت را منعقد کنیم و بعد بر دوش مردم تحمیل کنیم. امیر المؤمنین با رای مستقیم مردم به قدرت رسید. از اینجا در شیعه علی (ع) امید بازگشت به آرمانهای نبوی در حکومت اسلامی ایجاد شد. خود امیرالمؤمنین این امید را نداشت. فردای روزی که با ایشان بیعت شد خطبه ای خواند و فرمود: «ان بلیتکم قد عادت کهیئتها یوم بعث الله نبیّه» 4 سال و هفت ماه حکومت همراه با عدالت، آزادی و پاسداشت حق مردم و از سویی هر روزدرگیر با مشکلی و بحرانی درمسائل مختلف بود.
وی افزود: بیعت با حسن بن علی(ع) پر رونق تر از بیعت با حضرت علی (ع) بود. ابهت امام حسن (ع) در جامعه بیشتر از امام علی(ع) بود. درست است که سابقه امام حسن (ع) مثل حضرت علی (ع) نبود اما نسب حسن (ع) به پیغمبر می رسید و فرزند پیغمبر بود. از طرفی مشرکانی که خویش و قومشان توسط علی (ع) در جنگ های مختلف کشته شده بود عقده ای که به علی (ع) داشتند را به امام حسن (ع) نداشتند. روی امام حسن (ع) اجماع شد و با بیعت مردم قدرت را به دست گرفت. به یک سال نکشید که مشخص شد این جامعه ظرفیت این وضعیت را ندارد و کار به مصالحه و پیمان نامه منتهی شد و کار به معاویه واگذار شد. معاویه بیست سال حکومت کرد تا به یک نقطه حساس رسید. اتفاقی که بعد از معاویه در حال رخ دادن است بدعت تاریخ سوز و تمدن سوز است معاویه نظام شورا و خلافت که مورد قبول عموم مسلمانان بود را به سلطنت موروثی تبدیل کرد. و از بخت بد جانشین و ولی عهدش آدمی به شدت نالایق بود.جوانی که همه وقتش به شعر و شراب و بازی و خوشگذرانی می گذشت به خلافت می رسد. آدمی که همه دغدغه اش «خورشید می که برجش خم است و از دست ساقی طلوع و در دهان من غروب می کند» است می خواهد قدرت را به دست بگیرد. این است که امام حسین (ع) با همه سوابق تلخ و احتمالات خوفناک و محاسبات دردناکی که نشان از رفتنش به کام مرگ داشت فرمود: من بینم که طعمه گرگان بیابانم علاوه بر امام خیلی از یارانش و خیلی از بزرگان مکه هم می دیدند که دارند به کام مرگ می روند اما این محاسبات امام را مکلف به حرکت کرد.
این استاد دانشگاه مفید در ادامه بحث خود با عنوان نقش عاشورا در ساختار فرهنگی شیعه ادامه داد: وقتی امام حسین (ع) به نقطه عاشورا رسید، برای امت اسلام، همه دلسوزانی که به رسالت اهل بیت می اندیشیدند و برای تاریخ روشن شد که زیرساختهای فرهنگی دوران رسالت تاریک شده است و جامعه اسلامی بجز از طریق بازسازی این زیرساخت های فرهنگی آمادگی حکومت حق نخواهد داشت. چرخش حرکت امامت از فردای عاشورا آغار شد. علی بن حسین (ع) پسر سیدالشهداء که تلخی های این حادثه را چشیده و لمس کرده بود مسیر حرکتش را تغییر داد. امام باقر (ع) هم همین مسیر را رفت در دوران امام کاظم فعالیت های اجتماعی و نه سیاسی شروع شد که متاسفانه آن هم ناکام ماند و تا آخر، امامت اثنی عشری ملتزم به حرکت اجتماعی و فرهنگی شد. درست برعکس امامت زیدی که قائل به قیام و انقلاب شد. این بود که عاشورا روز شناسایی و تمایز جریان شیعه امامیه از همه جریانهای دیگر شد. تا قبل از عاشورا خیلی از کسانی که گرد حضرت علی (ع) جمع می شدند هواداران سیاسی علی (ع) بودند نه شیعیان همه جانبه او. نمی شود گفت همه سپاه کوفه شیعه واقعی و همه جانبه علی (ع) بودند. بسیاری از آنها امیرالمؤمنین را به عنوان چهارمین خلیفه که از سومین خلیفه خیلی بهتر است ولی از اولی و دومی نه به رسمیت می شناختند.
وی در پایان گفت: در اطراف امامان افراد غیر شیعه هم حضور داشتند در روز عاشورا هم یک نفر غیر شیعه هم جذب امام حسین (ع) می شود، یک قهرمان و یک سعادتمند که تغییر پیدا کرد. مردی بنام ظهیر که عثمانی و طرفدار عثمان بود. هیچ نسبت و ارتباطی هم با اهل بیت نداشت اما آدم شریف، منصف و حق طلبی بود. وقتی از حج بر می گشت در منزلی متوجه می شود که کاروان امام حسین (ع) به طرف عراق می رود. با فاصله از امام اردو می زد و سعی بر این داشت که زیاد قاطی کاروان امام نشود. ظهیر در یکی ار منازل نزدیک کربلا نشسته بود که پیکی آمد و گفت که امام حسین (ع) تو را می طلبد. ظهیر کمی تعلل می کرد. همسرش گفت: پسر فاطمه تو را طلبیده و تو تعلل می کنی؟ شلاق را به اسب روح ظهیر زد. ظهیر به سمت سیدالشهدا حرکت کرد و امام او را به داخل خیمه برد. چه گفتگویی بین آنها رد و بدل شد ما نمی دانیم. وقتی ظهیر از خیمه بیرون آمد به سمت خیمه خود برگشت و اسبش را با زره و سپر و شمشیرش برداشت و بچه هایش را به دست همسر و اطرافیانش سپرد و گفت من راهم را انتخاب کردم.
کد خبر: 1393884303
1393/8/8
آخرین مطالب 1392/11/19:
جامعه مدرسین مرجع تعیین صلاحیت مراجع نیست / مسعود ادیب
1392/11/13:
سیره معصومان وحدت هدف و اختلاف در روش / مسعود ادیب
1392/10/11:
پیامبر(ص) مردم را آقا حساب می کرد / مسعود ادیب
1392/9/2:
مذهب امام حسین، مذهب حجت است نه مذهب قدرت / مسعود ادیب
|