صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> آثار فقهی >>
مرجع ما | آثار فقهی
فهرست:
تكليف، اجتهاد و تقليد
موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی

تكليف، اجتهاد و تقليد













(1)

 


(2)



 





تكليف

سؤال 1 : آيا غير از سكنه كشور جمهورى اسلامى ايران (اعم از مسلمان و كافر)، افراد ساكن كشورهاى ديگر و بخصوص كفّار آنها، ملزم به احكام اسلامى مى‏باشند يا خير؟

پاسخ : مسلمانان در هر جا كه باشند، ملزم به رعايت احكام اسلامى مى‏باشند. مكلّف بودن كفّار به فروع دين معلوم نيست؛ ولى هنگام ورود به جامعه اسلامى، مى‏توان آنها را ملزم به رعايت شئونات جامعه اسلامى، مثل حفظ حجاب و جلوگيرى از شرب خمرِ علنى نمود.

سؤال 2 : آيا حكم جاهل و ناسى (فراموش كننده) و غير ملتفت، در عمل به احكام شرعى، با يكديگر و با شخص عالم متفاوت است؟

پاسخ : معيارى نسبت به تمام احكام وجود ندارد و ممكن است به حسب موارد فرق كند.

بلوغ، رشد و تميز

سؤال 3 : دين مبين اسلام براى پسران، سنّ بلوغ را اتمام پانزده سال قمرى و براى دختران، اتمام نُه سال قمرى معيّن نموده است و از طرفى نظر فقهاى عظام اين است كه بعد از فرا رسيدن سنّ بلوغ، نمى‏توان كسى را به عنوان جنون يا عدم رشد،

(3)

 
محجور نمود، مگر اين كه عدم رشد يا جنون او ثابت شده باشد. آيا مراد از بلوغ، همان بلوغ طبيعى (آمادگى جسمى براى عمل زناشويى و حاملگى) است يا بلوغ عقلى و رشد عقلانى؟ و آيا مى‏توان بين بلوغ در تكاليف فردى (عبادات) و بلوغ در روابط اجتماعى از قبيل معاملات و... تفاوت قائل شد؟

پاسخ : بلوغ شرعى (رسيدن به حد و سنّ تكليف) براى پسر، پانزده سال تمام قمرى و براى دختر، نُه سال تمام قمرى است. در مورد نماز كه مشكلى وجود ندارد و در مورد امور مالى و معاملات، رشد فكرى مناسب لازم است و در مورد ازدواج و توابع آن بهتر است رشد فكرى و جسمانى لحاظ شود، اگر چه در بعضى از احكام، رعايت آنها لازم است و در مورد روزه، چنانچه باعث عسر و حرج (مشقّت زياد) باشد، لازم نيست روزه بگيرد و اگر بتواند يك روز يا چند روز در ميان روزه بگيرد، بايد آن روزها را روزه بگيرد و اگر توانست، تا ماه رمضان سال آينده، روزه‏هاى نگرفته را قضا نمايد. در اجراى حدود الهى و مجازات، اضافه بر بلوغ سِنّى، رشد عقلى به حسب مورد و علم به حرمت نيز لازم است و با احراز اين شرايط، جاى تخفيف نيست، مگر اين كه خطر مرگ يا مرض شديد در بين باشد. در ساير موارد مى‏توان تخفيف قائل شد؛ ولى در حقّ‏الناس، چنانچه مستند به او باشد، ضامن است.

سؤال 4 : اگر منظور از پانزده سال در پسر و نُه سال در دختر، سال قمرى است، فرق آن با سال شمسى چيست؟

پاسخ : پانزده سال قمرى، حدود 164 روز كمتر از پانزده سال شمسى و نُه سال قمرى، حدود 98 روز كمتر از نُه سال شمسى است.

سؤال 5 : آيا براى دختر از حيث بلوغ، مى‏توان بين عبادات و معاملات تفاوتى قائل شد؟

پاسخ : در صورتى كه رشد داشته باشد، تفاوتى نيست و اگر رشد نداشته باشد،

(4)

 
بايد در امور مالى و بعضى امور ديگر كه درك كافى در آنها شرط است، رشد را در نظر گرفت.

سؤال 6 : درباره رابطه بلوغ و رشد بفرماييد:

الف. آيا بين دو صفت بلوغ و رشد، شرعا ملازمه وجود دارد؟

پاسخ : ملازمه نيست.

ب. در صورت جدا بودن صفت بلوغ از وصف رشد، آيا سنّ بلوغ مى‏تواند اماره رشد قرار گيرد؟

پاسخ : بلوغ، اماره رشد نيست.

سؤال 7 : يتيم در چه سنّى داراى رشد مى‏شود؟

پاسخ : رشد، غير از بلوغ است و گاهى به همراه بلوغ و گاهى بعد از بلوغ، حاصل مى‏شود و سنّ خاصّى را نمى‏توان براى آن تعيين كرد و زمان آن به حسب استعداد افراد، مختلف است.

سؤال 8 : بچه در چه سنّى مميّز مى‏شود؟

پاسخ : اين امر، داراى معيار واحدى نيست و به حسب اختلاف استعداد بچه‏ها و اختلاف زمان و مكان متفاوت است.

سؤال 9 : بعضى از علما و مجتهدين فتوا داده‏اند كه نماز بچه مميّز، مخصوصا در زمان فعلى و بعد از انقلاب كه رشد فكرى و فرهنگى بالا رفته است، محكوم به صحّت است و با بزرگ سالان در صحّت فرقى ندارد. نظر حضرت عالى در اين مورد چيست؟

پاسخ : به نظر اين جانب، عبادت طفل مميّز صحيح است.

(5)

 
عقل

سؤال 10 : آن مقدار عقب ماندگى ذهنى كه قدرت درك و تميز را مختل كند، آيا مانند جنون، رافع تكاليف شرعى است؟

پاسخ : اگر عرف و افراد خبره چنين شخصى را مجنون بدانند، حكم مجنون را دارد.

سؤال 11 : چه حدّى از بيمارى‏ها و اختلالات روحى و روانى، باعث ساقط شدن تكليف (نماز و روزه و...) از بيمار مى‏شود؟

پاسخ : چنانچه پزشك متخصّصِ مورد اطمينان، بيمار مذكور را مجنون تشخيص دهد، تكاليف از او ساقط است.

سؤال 12 : دانش‏آموزان استثنايى (كم توان ذهنى)، با توجه به اين كه سنّ عقلى آنان در مقايسه با افراد عادى همسنّ خود پايين‏تر است (به عنوان مثال سنّ آنها دوازده سال، ولى سنّ عقلى آنها هشت سال است)، آيا سنّ تكليف اين دانش‏آموزان، مانند افراد عادى، همان نُه سال قمرى در دختران و پانزده سال قمرى در پسران است يا خير؟

پاسخ : سنّ تكليف، به حسب افراد فرق نمى‏كند؛ لكن براى اين كه تكليف، متوجه كسى شود، بايد مجنون نباشد. بنا بر اين افرادى كه دركشان خيلى پايين باشد، مادامى كه توان فهم دستورات الهى و لزوم اطاعت و درك عواقب نافرمانى را ندارند و شبيه مجانين هستند، تكليف از آنان ساقط است.

اجتهاد و مرجعيت

سؤال 13 : مجتهد چه كسى است؟

پاسخ : مجتهد كسى است كه توان علمى او در استخراج احكام دين به حدّى است كه مى‏تواند با كوشش و سعى خود، احكام دين را از منابع آن (قرآن،

(6)

 
سنّت، اجماع و عقل) به دست آورد.

سؤال 14 : آيا تمسّك به مقاصد شريعت اسلام، در استنباط احكام شرعى ممكن است؟

پاسخ : ما از مقاصد شريعت و مصالح و مفاسد احكام شرعى به طور قطعى در اغلب موارد اطلاع نداريم. به همين جهت، براى استنباط احكام شرعى بايد به كتاب و سنّت و اجماع و عقل كه منابع استنباط احكام هستند، مراجعه كنيم.

سؤال 15 : آيا رسيدن زن را به مرتبه اجتهاد و مرجعيت و افتاء صحيح مى‏دانيد؟

پاسخ : تقليد از زن، بنا بر مشهور صحيح نيست؛ ولى رسيدن زن به مرتبه اجتهاد اشكالى ندارد.

سؤال 16 : اگر فتواى مجتهد در مسأله‏اى تغيير كرد، آيا لازم است كه به مقلّدين خود اعلام نمايد؟

پاسخ : اگر فتواى سابق، خلاف احتياط و يا موجب عسر باشد، لازم است اعلام نمايد و در هر حال، براى اصلاح رساله چاپ شده اقدام نمايد.

سؤال 17 : فرق بين مرجع تقليد و ولى فقيه چيست؟

پاسخ : مجتهدى كه شرايط مذكور در رساله عمليه را داشته باشد، صلاحيت دارد كه مرجع تقليد شود و اگر به عنوان رهبر برگزيده شود، امور مربوط به رهبرى را كه در قانون اساسى ذكر شده، عهده دار مى‏شود.

سؤال 18 : در رساله مراجع درگذشته، مانند آيات عظام امام خمينى رحمه‏الله ، آقاى گلپايگانى رحمه‏الله و آقاى خويى رحمه‏الله و رساله مراجع حاضر، يكى از شرايط مرجع تقليد را عاقل بودن دانسته‏اند. منظور از عاقل بودن چيست؟ آيا منظور همان قوه ادراك و تشخيص خوب و بد است؟ مراد از ديوانه چيست؟ آيا تشخيص اين موارد با عرف است يا اين كه تعريف فقهى دارد؟

(7)

 
پاسخ : عاقل و ديوانه بودن، عرفى است و تعريف فقهى ندارد.

سؤال 19 : چرا علما و مراجع تقليد و پيشوايان مسلمانان در يك زمان و عصر، از يك نفر بيشتر هستند، در صورتى كه در زمان حضرت رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و بعد از آن حضرت، در زمان امامان عليهم‏السلام يك نفر به عنوان امام و پيشواى مؤمنان حكومت مى‏كرد؟

پاسخ : علما و پيشوايان دين با رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و ائمه معصومين عليهم‏السلام فرق مى‏كنند. خداوند، آنها را در هر زمان يكى بيشتر قرار نداده بود؛ ولى علما اين چنين نيستند، چنان كه پيامبران پيشين هم اين چنين نبودند؛ يعنى در يك زمان بيش از يك پيغمبر وجود داشت.

سؤال 20 : سؤالى كه ذهنم را مشغول كرده اين است كه امروزه تعداد زيادى توضيح المسائل در جامعه ديده مى‏شود كه اكثر آنها مانند هم هستند. آيا بهتر نبود مانند گذشته، چهار پنج مرجع و توضيح المسائل مى‏بود تا مردم به راحتى بتوانند مرجع خود را انتخاب كنند؟

پاسخ : امروز عصر پيشرفت و ترقى علم و دانش است و در رشته‏هاى مختلف، مانند طب و...، صاحب نظران فراوانى مى‏باشند و بسيارى بر خود لازم مى‏دانند كه نظريات و دانش خود را ارائه كنند. در عين حال دغدغه شما موضوع قابل توجهى است و مناسب‏ترين راه براى رسيدن به اين هدف، آن است كه مردم در انتخاب مرجع تقليد، تحقيق بيشترى بنمايند و افراد برتر و صاحب تخصّص بيشتر را براى مرجعيت برگزينند.

سؤال 21 : توهين نمودن به مجتهد جامع الشرائط چه حكمى دارد و آيا موجب خروج از دين و حد مى‏شود؟

پاسخ : توهين به هر مؤمنى، تا چه رسد به مجتهد جامع الشرائط، حرام است؛ ولى موجب كفر و حد نمى‏شود؛ بلكه قابل تعزير است.

(8)

 
تقليد

سؤال 22 : تقليد چيست؟

پاسخ : تقليد در احكام، التزام به پيروى از فتواى مجتهد، در هنگام عمل است و همين معنا مبناى جواز بقا بر تقليد ميّت و عدم جواز احتياطى در عدول به مجتهد زنده مساوى است.

سؤال 23 : چرا در مسائل شرعى بايد تقليد كرد؟

پاسخ : پس از آن كه انسان به دين و مذهبى اعتقاد پيدا كرد و نيز فهميد كه در آن، دستورات و تكاليفى وجود دارد، ناچار بايد نسبت به آنها يا احتياط كند يا مجتهد شود و يا تقليد نمايد و چون اجتهاد براى همه مقدور نيست و راه احتياط را همه افراد نمى‏دانند و يا دچار مشكل مى‏شوند، بنا بر اين بعضى مجتهد مى‏شوند و بقيه تقليد مى‏كنند و رجوع غير عالم به عالم در همه امور و فنون، در ميان عقلا معمول است.

سؤال 24 : لطفا قلمرو تقليد را در زندگى انسان بيان فرماييد؛ يعنى در چه مواردى بايد از مرجع تقليد تبعيت كرد؟

پاسخ : كلّيه عبادات و معاملات، بلكه تمامى كارهاى انجام دادنى يا ترك كردنى كه مورد احتياج است، اگر از مسائل ضرورى و اعتقادات نباشد و مكلّف، يقين به حكم آنها نداشته باشد، قلمرو تقليد محسوب مى‏شود.

سؤال 25 : نام سوره و آياتى را كه بر انسان مكلّف واجب كرده تا در احكام دين، تقليد نمايد، ذكر فرماييد.

پاسخ : آيه «سؤال»(1) و آيه «نَفْر»(2)، در سوره‏هاى قرآن مورد تمسّك قرار


--------------------------------------------------------------------------------

1 ـ «فاسئلوا أهل الذكر إن كنتم لا تعلمون» سوره نحل، آيه 43 و سوره انبياء، آيه 7.

2 ـ «فلو لا نفر من كلّ فرقة منهم طائفة ليتفقّهوا في الدين ولينذروا قومهم إذا رجعوا إليهم لعلّهم يحذرون» سوره توبه، آيه 122.

(9)

 
گرفته اند.

سؤال 26 : اگر علم به اجتهاد كسى حاصل شد، ولى عدالت او ثابت نشد و همچنين اگر عدالت شخصى محرز گشت، ولى اجتهاد او ثابت نگشت، آيا مى‏توان بنا را بر عادل يا مجتهد بودن اين شخص گذاشت و از او تقليد نمود؟

پاسخ : اجتهاد و عدالت، بايد از طرق شرعى ثابت شوند، والاّ نمى‏شود تقليد نمود.

سؤال 27 : آيا تقليد از زنى كه مجتهد است، صحيح است؟ تقليد زنان از وى چه صورتى دارد؟

پاسخ : بنا بر مشهور، صحيح نيست.

سؤال 28 : آيا تقليد كه استناد عمل به مجتهد معيّنى است، در مسائل متفقٌ عليه (مانند نماز) هم صدق مى‏كند يا بايد در مسائل اختلافى باشد؟

پاسخ : تقليد، التزام به فتواى مجتهد در حين عمل است و در مسائل ضرورى، تقليد لازم نيست. در مسائل اجماعى هم تعيين شخصى كه از او تقليد مى‏شود، لزومى ندارد.

سؤال 29 : اگر فردى نيّتش اين باشد كه من از فلانى تقليد مى‏كنم و توجه به اين موضوع ندارد كه تقليد، انجام عمل مستند به فتواى مجتهد است، آيا به واسطه نيّت، تقليد محقّق شده است يا خير؟ و آيا مى‏تواند در اين جا از مجتهد ديگرى تقليد كند؟

پاسخ : به نظر اين جانب تقليد، التزام در حين عمل است، نه عمل. اگر التزام در حين عمل صدق كند، تقليد انجام شده است و نمى‏تواند از ديگرى تقليد كند.

سؤال 30 : با توجه به بعضى از مسائل سياسى موجود، آيا تقليد يا بقا بر تقليد از بعضى مراجع جايز است و آيا با توجه به مسائل مذكور، مى‏توان به ايشان اهانت نمود يا خير؟

(10)

 
پاسخ : شرايط تقليد و بقا بر تقليد، در رساله توضيح المسائل نوشته شده است؛ اما اهانت كردن، نه تنها به مرجع تقليد، بلكه به هر مسلمان ديگرى جايز نيست.

سؤال 31 : شخصى از يكى از فرقه‏هاى دراويش اظهار مى‏دارد كه من در احكام تقليد، از قطب خودم كه مجتهد جامع الشرائط است، تقليد مى‏نمايم و قطب هم فرموده‏اند: چون رساله ندارم، شما تحقيق كنيد و رساله هر مجتهدى را كه مى‏خواهيد تهيه و به آن عمل نمائيد؛ ولى در خصوص خمس و زكات و سؤالات جديد، به اذن خودم عمل نمائيد. آيا چنين حكمى از طرف قطب جايز است يا خير؟ آيا شخصى كه به رساله يك مجتهد عمل مى‏نمايد، مى‏تواند خمس را به اذن مجتهد ديگر محاسبه و پرداخت نمايد يا خير؟

پاسخ : اگر قطب، مجتهد جامع الشرائط و عادل باشد، مى‏شود از او تقليد كرد و من چنين قطبى را نمى‏شناسم و كسى كه مجتهدى را اعلم و عادل تشخيص داده است و از او تقليد مى‏نمايد، بايد در تمام احكام، به فتواى او عمل نمايد.

سؤال 32 : بنده تا زمان حيات امام خمينى رحمه‏الله چهارده سال بيشتر نداشتم و خيال مى‏كردم كه بالغ نشده‏ام، غافل از اين كه دو علامت ديگر بلوغ (احتلام و در آوردن مو) را دارا بودم و تصميم داشتم هنگام رسيدن به سن بلوغ (پانزده سالگى) از امام تقليد كنم. با توجه به اين كه تصميم به تقليد را مؤثر مى‏دانيد، آيا بنده مى‏توانم از امام خمينى رحمه‏الله تقليد نمايم؟

پاسخ : به نظر اين جانب تقليد، التزام به هنگام عمل است. بنا بر اين در فرض سؤال، نمى‏توانيد از ايشان تقليد كنيد و بايد از مجتهد زنده تقليد نماييد.

سؤال 33 : آيا زن شوهردار مى‏تواند مرجع تقليدى غير از مرجع شوهرش داشته باشد و آيا اين امر، منافاتى با لزوم اطاعت زن از شوهر ندارد؟

پاسخ : داشتن مرجع تقليد ديگر، منافاتى با لزوم اطاعت زن از شوهر ندارد.

(11)

 
سؤال 34 : آيا افراد خانواده، در امر تقليد، تابع سرپرست خانواده هستند؟

پاسخ : هر فرد مكلّف بايد شخصا تحقيق و تفحّص كند و از مجتهد واجد شرايط تقليد كند، مگر اين كه تقليد سرپرست خانواده، موجب اطمينان افراد خانواده شود.

سؤال 35 : مدتى از تقليد گذشته و مقلِّد شك مى‏كند كه آيا اعمالش برطبق تقليدِ صحيح بوده يا خير. در اين صورت نسبت به اعمال گذشته و اعمالى كه از اين به بعد مى‏خواهد انجام دهد، چه وظيفه‏اى دارد؟

پاسخ : براى اعمال آينده، جهت تقليد، بايد تحقيق و تفحّص نمايد. نسبت به گذشته، اعمال او صحيح است. البته اگر شك، از جهت عدم التفات مكلّف يا جهل او به حكم باشد، مسأله محلّ اشكال است.

سؤال 36 : اگر در چند سال اولِ بعد از بلوغ، عمل به تقليد نكرده باشد و اين تقليد نكردن از روى جهل و عدم آگاهى به مسائل واجب باشد، آيا بعد از آگاهى و شروع به تقليد، واجبات قبلى، مانند نماز و روزه را بايد قضا كند؟

پاسخ : تكاليفى را كه انجام نداده، بايد انجام دهد و تكاليفى را كه بى تقليد انجام داده، اگر اعمالش مطابق فتواى كسى باشد كه در آن زمان وظيفه‏اش تقليد از او بوده يا مطابق فتواى كسى باشد كه فعلاً وظيفه‏اش تقليد از اوست، كافى است و در خصوص نماز، اگر خللى در اركان نماز واقع نشده، اعاده لازم نيست.

سؤال 37 : مكلّفى كه مدتى اعمال خود را بدون تقليد انجام داده و حالا تقليد مى‏كند، آيا لازم است تحقيق كند كه اعمال گذشته‏اش مطابق فتواى مجتهدى كه وظيفه‏اش تقليد از او بوده يا مطابق فتواى مجتهدى كه فعلاً وظيفه‏اش تقليد از اوست، بوده يا خير؟

پاسخ : لازم است تحقيق كند و اگر اطمينان پيدا كرد كه موافق فتواى هيچ كدام از آن دو نفر نبوده، بايد اعاده كند و در مورد نماز، اگر اركان نماز مختل نبوده،

(12)

 
اعاده لازم نيست.

سؤال 38 : در مسأله پانزده توضيح المسائل جناب عالى آمده است: «اگر مقلّدى كه اهل فضل و آگاه به فقه است، در مسأله‏اى يقين و يا ظن پيدا كند كه نظر مرجع تقليد او خلاف واقع است، نمى‏تواند در آن مسأله از او تقليد نمايد». سؤالم اين است كه اگر مرجع تقليد، در آن مسأله احتياط نكرده باشد تا بتوان به مرجع ديگر رجوع كرد، بلكه فتوا داده باشد، مقلّد مذكور وظيفه‏اش چيست؟

پاسخ : در فرض سؤال، اگر به حكم مسأله يقين ندارد، احتياط كند و يا به مرجع ديگرى كه يقين و ظن بر خلاف نظر او ندارد، با رعايت الأعلم فالأعلم مراجعه نمايد.

سؤال 39 : تقليد بچه مميز از مجتهد جامع الشرائط چه صورتى دارد؟

پاسخ : تا بالغ نشده، تقليد بر او واجب نيست؛ ولى اگر تقليد كند، اشكال ندارد.

سؤال 40 : آيا تقليد در احكام شرعى از مراجع غير از رهبر، اعم از اين كه ولايت عامّه فقيه را قبول داشته باشند يا نداشته باشند، جايز است؟

پاسخ : چنانچه واجد شرايط مذكور در رساله باشند، جايز است.

سؤال 41 : آيا در مسأله ولايت فقيه نيز بايد تقليد كرد و نظر مبارك در مورد آن چيست؟

پاسخ : چون مسأله ولايت فقيه، مسأله‏اى فقهى است، بايد هر كس از مرجع خود بپرسد. به نظر اين جانب ولايت فقيه ثابت است، لكن مسأله داراى تفصيلاتى است كه موكول به محلّ خود است.

سؤال 42 : اگر انسان در رساله عمليه مرجع تقليد ديگرى غير از مرجع خودش يا در كتب مراجع گذشته يا فقهاى قديم، به عمل مستحبّى برخورد كند، آيا عمل به آن مطلوب و صحيح است و ثوابى دارد يا خير؟ اگر مرجع تقليد ما آن عمل را مستحب نداند، چه

(13)

 
طور؟

پاسخ : در فرض مذكور در سؤال، جايز است عمل مذكور را به قصد رجا به جا بياورد و ثواب هم به او داده مى‏شود، ان شاء اللّه‏.

تقليد از مجتهد اعلم

سؤال 43 : مى‏گويند: «امروزه تقليد اعلم لازم نيست، چون اعلم را نمى‏شود تعيين كرد و چيزهاى ديگرى هست كه از اعلم بودن لازم‏تر است، مانند آگاهى از مبانى سياسى و مسائل برون مرزى». آيا به نظر شما مى‏شود از غير اعلم تقليد كرد؟

پاسخ : تقليد اعلم در هر دوره واجب است. اگر تعيين اعلم ممكن باشد، مكلّف او را معيّن نمايد و به فتواى او عمل كند و اگر ممكن نشد، از آن كس كه گمان به اعلميت او مى‏رود، تقليد كند و اگر آن نيز امكان نداشت، از كسى كه احتمال اعلميت او را مى‏دهد، تقليد كند و اگر چند نفر در احتمال اعلميت مساوى باشند، در تقليد از افراد مورد شبهه اعلميت، مخيّر است و چيزهاى ديگر را به جاى اعلميت نمى‏توان گذاشت.

سؤال 44 : در بين علماى موجود، كدام مرجع، اعلم است و تقليد از كدام يك از آقايان محترم مُبْرئ ذمّه است؟

پاسخ : تحقيق درباره اين مطلب، به عهده مكلّف است.

سؤال 45 : آيا تصدّى يك عالم براى مرجعيت، به معنى اعتقاد او به اعلميت خود است؟ نظر شما در مورد كسى كه مى‏گويد: «اعلميت، موردش علوم محسوسه است، نه خصوص عقليات»، چيست؟

پاسخ : بين نوشتن رساله و اعتقاد به اعلميتِ خود ملازمه‏اى نيست. مرجعيت، محقّق نمى‏شود، جز با مراجعه كردن مقلدين به مرجع و مراجعه كردن به شخصى و تقليد از او جايز نيست، مگر اين كه واجد شرايط تقليد باشد. راه‏هاى

(14)

 
شناختن اعلم در رساله‏هاى عمليه آمده است و مراد از اعلم كسى است كه آشناتر به قواعد و مدارك مسأله و داراى اطلاعات بيشتر در نظائر آن و داراى فهم بهتر و خوب‏تر در مورد اخبار و روايات و درك و تشخيص بيشتر در موضوعات باشد و محلّ رجوع براى تعيين اعلم، اهل خبره است.

سؤال 46 : امروزه ملاك اصلى براى تشخيص مجتهد اعلم، براى عامّه مردم چيست؟

پاسخ : ملاك، همان راه‏هاى سه گانه است كه در رساله‏ها نوشته شده و فرقى بين زمان حاضر و گذشته نيست.

سؤال 47 : مجتهد و اعلم بودن كسى را از كجا مى‏توان فهميد؟

پاسخ : مجتهد و اعلم را از سه راه مى‏توان شناخت:

اول: آن كه خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.

دوم: آن كه دو عالم خبره و عادل، در شرايط آزاد و بدون ترس و طمع، مجتهد بودن يا اعلم بودن او را گواهى دهند، مشروط به آن كه دو نفر عالم خبره و عادل ديگر، با نظر آنان مخالفت ننمايند.

سوم: شهرت او در ميان علما و محافل علمى به طورى باشد كه از اين شهرت، براى انسان علم حاصل شود و اگر شناختن اعلم مشكل باشد، به احتياط واجب بايد از مظنون الأعلميه تقليد كند؛ بلكه اگر احتمال ضعيفى هم بدهد كه مجتهدى اعلم است و بداند كس ديگرى از او اعلم نيست، به احتياط واجب بايد از او تقليد نمايد و اگر چند نفر در نظر او اعلم از ديگران و با يكديگر مساوى باشند، بايد از يكى از آنان تقليد كند و احتياط مستحب اين است كه از باتقواترين آنها تقليد نمايد.

سؤال 48 : اهل خبره كه به شهادت آنان اعلميت مجتهدى ثابت مى‏شود، چه كسانى هستند؟

(15)

 
پاسخ : افرادى كه در اثر تحصيل و تحقيق در علوم دينى، توانايى تشخيص اعلم را پيدا كرده و عادل باشند.

سؤال 49 : آيا به شهادت يك نفر از اهل خبره كه مورد وثوق و اطمينان است، اعلميت ثابت مى‏شود؟

پاسخ : براى ثبوت اعلميت، شهادت دو نفر خبره عادل شرط است، مگر اين كه انسان از گفته يك نفر اطمينان پيدا كند.

سؤال 50 : در صورت تعارضِ اهل خبره، نسبت به اعلميت مجتهدين، تكليف چيست؟

پاسخ : در صورت تعارض، اگر يك بيّنه از حيث علم بالاتر باشد، مقدّم است، وگرنه هر دو بيّنه ساقط مى‏شوند و بايد به ترتيبى كه در مسأله دهم توضيح المسائل ذكر شده، عمل كرد.

سؤال 51 : اگر مثلاً سى نفر يا بيشتر از اهل خبره شهادت دهند كه تقليد از فردى جايز است و عده معدودى، مثلاً پنج نفر اهل خبره ديگر بگويند كه تقليد از او جايز نيست، مى‏توان از وى تقليد كرد يا خير؟ و اگر انسان از وى تقليد كرد و بعد متوجه شد كه عدّه كمى تقليد از او را جايز نمى‏دانند، آيا لازم است برگردد؟

پاسخ : در صورت تعارض بيّنه‏ها، اگر يك طرف مُرجّحى داشته باشد، مقدّم است و اگر طرف تجويز كننده، بر طرف ديگر ترجيحى نداشته باشد، نمى‏توان تقليد نمود و زيادى و كمى افراد، هميشه مُرجّح نيست.

سؤال 52 : كسى از روى روزنامه‏ها و اعلاميه تقليد كرده و بعد كه به اهل خبره رجوع كرده، كسى ديگر را تعيين كرده‏اند و اكنون تصميم گرفته از شخصى كه اهل خبره تعيين كرده‏اند، تقليد كند. اوّلاً آيا مى‏تواند چنين كارى بكند يا خير؟ و ثانيا تكليف اعمال گذشته‏اش چيست؟

(16)

 
پاسخ : اگر صاحبان اعلاميه‏ها را خودش مى‏شناخته و آنها را به عنوان اهل خبره عادل قبول داشته، گفتن آنها خود، بيّنه و حجّت است و رجوع لازم نيست و اگر نمى‏شناخته و فقط به عنوان عمومى شنيده و يا شنيده كه علما يا مدرّسان يا فضلا چنين گفته‏اند، بدون آن كه شخص آنها را بشناسد و صلاحيت آنها را بداند، بايد از كسى كه بيّنه، معيّن كرده، تقليد نمايد و راجع به اعمال گذشته، اگر با فتواى كسى كه اكنون از او تقليد مى‏كند يا با فتواى كسى كه در آن زمان وظيفه‏اش تقليد از او بوده، مطابق باشد، كفايت مى‏كند و اگر مخالف باشد، بايد اعمال مخالفش را از نو به جا آورد. البته در خصوص نماز، اگر خللى به اركان آن وارد نشده باشد، اعاده لازم نيست.

سؤال 53 : آيا در بيّنه (شهادت دو نفر عادل) لازم است گمان به صدق آن پيدا كنيم تا در حقّ ما معتبر شود و اگر به واسطه قرائنى گمان بر خلاف بيّنه پيدا كرديم، آيا باز هم بيّنه معتبر است؟ اگر علم بر خلاف بيّنه پيدا كرديم، چه طور؟

پاسخ : بيّنه معتبر است، مگر آن كه معارض با بيّنه ديگر باشد، يا علم بر خلاف آن داشته باشيم.

سؤال 54 : كسى از روى شياع و شهرت تقليد كرده است و بعد، اهل خبره شخص ديگرى را معيّن كرده‏اند. حال از كدام بايد تقليد كند؟

پاسخ : اگر شياع، مفيد علم و اطمينان باشد، مقدّم است، والاّ بايد به گفته اهل خبره عمل كند.

سؤال 55 : آيا مى‏توان از مجتهدى كه از نظر علم، پايين‏تر از ديگرى، ولى از نظر تقوا بالاتر است، تقليد نمود؟

پاسخ : در مورد اختلافِ فتوا بايد از اعلم تقليد كرد و تقليد از غير اعلم جايز نيست، گرچه اتقى باشد.

(17)

 
سؤال 56 : كسى كه مدتى از مجتهدى تقليد نموده و سپس متوجه شده كه مجتهد ديگرى اعلم است، آيا اعمال گذشته‏اش صحيح است؟

پاسخ : در صورتى كه تقليد از مجتهد اول، بر اساس تحقيقات و موازين شرعى بوده و يا عمل مقلّد، مطابق با فتواى اعلم باشد، صحيح است.

سؤال 57 : بعضى از اعمال مقلّد، مانند نماز، روزه و حج يا بعضى از معاملات وى، بر طبق فتواى مرجع تقليدش باطل بوده است؛ ولى همين اعمال بعد از فوت مرجع و رجوع به حىّ اعلم، بر طبق نظر مرجع دوم صحيح است. آيا با اين فرض، مى‏توان حكم به صحّت اين اعمال نمود؟

پاسخ : در فرض سؤال كه مرجع تقليد فعلى، اعلم است و حكم به صحّت نموده، صحيح است.

سؤال 58 : اگر عملى از مقلّد، مطابق با فتواى مرجع تقليدش باشد و پس از فوت مرجع و تقليد از مجتهد حىّ اعلم، همان عمل از نظر مجتهد ثانى باطل باشد، آيا اعاده عمل واجب است؟

پاسخ : در صورتى كه تقليد از مجتهد قبلى، طبق موازين بوده، صحيح است و اعاده ندارد.

سؤال 59 : آيا تقليد كردن از مجتهد غير اعلم، در مسائلى كه فتواى او موافق فتواى اعلم است يا مخالفت فتواى او با فتواى اعلم معلوم نيست، جايز است؟

پاسخ : در صورت علم به موافقت، جايز است و در غير اين صورت جايز نيست.

سؤال 60 : اگر مجتهد اعلم، تقليد از اعلم را واجب نداند، آيا مى‏توان از غير اعلم تقليد كرد؟

پاسخ : در فرض سؤال، اشكال ندارد.

سؤال 61 : آيا بعد از تقليد نمودن از غير اعلم (به واسطه اين كه امكان شناخت اعلم

(18)

 
را پيدا نكرده است)، رجوع به اعلم (بعد از امكان شناخت اعلم)، واجب است يا خير؟

پاسخ : بعد از آن كه اعلم را از طرق شرعى تشخيص داد، بايد به اعلم مراجعه نمايد.

سؤال 62 : شخصى مدتى قبل، براى شناخت مجتهد اعلم به اهل خبره مراجعه كرد؛ ولى كسى به عنوان اعلم يا محتمل الأعلميه برايش ثابت نشد و سپس از يكى از مجتهدين جامع الشرائط كه مساوى با ديگران در علم بود، تقليد كرد. اكنون پس از گذشت چند سال، احتمال مى‏دهد و يا اين كه اطمينان دارد كه با تحقيق دوباره از اهل خبره، مى‏تواند اعلم را تشخيص دهد، آيا بر چنين شخصى تحقيق كردن واجب است؟

پاسخ : در صورتى كه اطمينان دارد با تحقيق كردن، اعلم مشخص مى‏شود، لازم است مجدّدا تحقيق كند.

سؤال 63 : آيا در مرجع تقليدِ بچه مميّز، اعلم بودن نيز شرط است؟

پاسخ : چون تقليد بر او واجب نيست، از غير اعلم هم مى‏تواند تقليد كند؛ ولى بعد از بلوغ، بايد به اعلم رجوع كند.

سؤال 64 : آيا اثبات اعلميت به خبر عدل واحد، مشروط به افاده ظن است يا خير؟

پاسخ : با خبر عدل واحد، اعلميت ثابت نمى‏شود، مگر اين كه موجب حصول اطمينان شود.

سؤال 65 : آيا ظنّى كه در ثبوت اعلميت مجتهد حجّت است و همان، سبب لزوم تقدّم وى بر غير او مى‏شود، از ظنون خاصّه است يا ظنّ مطلق؟

پاسخ : با ظن، اعلميت ثابت نمى‏شود؛ ولى اگر نتوانست اعلم را بشناسد، مظنون الأعلميه بر ديگران مقدّم است.

سؤال 66 : اگر كسى كه غير عالم، ولى مورد وثوق و اطمينان انسان است، با استفاده از راه‏هاى شناختِ مجتهد اعلم كه در اول رساله عمليه آمده، مجتهد اعلم را بشناسد و يا

(19)

 
احتمال قوى بدهد كه يك يا دو نفر از مجتهدين اعلم هستند، آيا با گفته او اعلميت يا احتمال اعلميت ثابت مى‏شود و مى‏توان به گفته او عمل نمود؟

پاسخ : نمى‏توان به گفته او عمل كرد، مگر بدانيم كه آن فرد در كارش خيلى با دقت و احتياط است و براى انسان، اطمينان به صحّت گفته‏هاى او حاصل شود.

سؤال 67 : تقليد از مجتهدى كه با ولايت فقيه مخالف است، با فرض اعلم بودن او چه حكمى دارد؟

پاسخ : شرايط مرجع تقليد، در توضيح المسائل به طور مفصّل نوشته شده است. به آن جا مراجعه فرماييد.

سؤال 68 : اگر مرجع تقليد، عملى را به احتياط واجب نهى كرده باشد و ما بدانيم كه در ميان مراجع زنده ديگر، كسى هست كه اين عمل را جايز مى‏داند، ولى آن مرجع را مشخصا نشناسيم، آيا مى‏توانيم در اين مسأله به مرجعِ غير مشخص رجوع كنيم؟

پاسخ : در فرض سؤال، رجوع به مرجعِ غير مشخص كه واجد شرايط است، با رعايت الأعلم فالأعلم جايز است؛ يعنى اعلم از او فتواى به عدم جواز نداده باشد.

سؤال 69 : اگر فقها در علم مساوى باشند، آيا براى مكلّف جايز است از يكى از آنها تقليد نمايد و در احتياطات واجب به ديگرى رجوع كند؟

پاسخ : اگر در علم با هم مساوى باشند و واجد ساير شرايط ديگر تقليد نيز باشند، جايز است.

سؤال 70 : در احتياط‏هاى واجب شما به كدام يك از آيات عظام مراجعه كنيم؟

پاسخ : احتياط واجب را به مجتهد مساوى و اگر نبود به الأعلم فالأعلم مراجعه كنيد. راه تشخيص آن در رساله عمليه آمده است.

(20)

 
به دست آوردن فتواى مجتهد

سؤال 71 : اگر مقلّد به حكم شرعى صادر شده از طرف مرجع تقليد خود، ظن يا اطمينان پيدا كرد، آيا براى عمل كردن، كافى و مُجْزى است يا اين كه بايد به فتواى مجتهد، يقين حاصل نمايد؟

پاسخ : ظن و گمان كافى نيست؛ ولى اطمينان از هر طريق حاصل شود، كفايت مى‏كند.

سؤال 72 : دو عالم از يك مرجع تقليد واحد، دو فتواى متضاد نقل مى‏كنند، وظيفه ما تحقيق كامل است يا با عمل به يكى از آنها تكليف ساقط مى‏شود؟

پاسخ : اگر هر دو ثقه و مورد اعتماد باشند، بايد تحقيق كامل نماييد تا اطمينان به يك طرف حاصل شود.

سؤال 73 : با توجه به سرعت بالاى اينترنت در انتقال مطالب و احتمال جعل، آيا استفتائاتى كه با اينترنت جواب داده مى‏شود، حجيّت شرعى و قابليت استناد به حضرت عالى را دارد؟

پاسخ : اگر اطمينان آور باشد، حجّت است و اگر احتمال جعل بدهند، تحقيق كنند و از دفتر اين جانب سؤال نمايند.

سؤال 74 : اگر فتواى حضرت عالى در كتاب «استفتائات» با رساله توضيح المسائل اختلاف داشت، كدام يك مقدّم است؟

پاسخ : در موارد اختلاف فتوا، آخرين نظر معتبر است و اگر نتوانستيد نظر آخر را به دست آوريد، از دفتر اين جانب سؤال نماييد.

سؤال 75 : تشخيص موضوعاتى كه مربوط به مستنبطات ادلّه شرعيه نيست، آيا با عرف است؟ و اگر چنين است، آيا مجتهد مى‏تواند تعيين مصداق كند؟ و اگر نظر مجتهد و مقلّد، در تعيين مصداق متفاوت بود، چه بايد كرد؟

(21)

 
پاسخ : در اين موارد، تشخيص با عرف است و در مورد اختلاف، اگر مقلّد، اهل تشخيص باشد، نظرش براى خودش معتبر است و اگر مقلّد، اهل تشخيص نباشد، مى‏تواند از گفته مجتهد تبعيت كند.

سؤال 76 : تشخيص ضرورت كه عمل به بعضى از مسائل شرعى به آن بستگى دارد، آيا بر عهده خود مكلّف است؟

پاسخ : ضرورت، در معانى مختلفى استعمال مى‏شود. معناى مورد نظر مجتهد را بايد از او بپرسد؛ ولى تطبيق بر مورد، بر عهده خود مكلّف است.

تبعيض در تقليد

سؤال 77 : آيا تبعيض در تقليد در يك باب (مثلاً مصرف خمس) جايز است؟ و آيا تبعيض، استمرارى است؛ يعنى در همان مسأله كه عمل كرده، مى‏تواند به مجتهد مساوى رجوع كند؟

پاسخ : تبعيض در تقليد، در ابتدا در صورت تساوى مجتهدين، بى‏اشكال است؛ ولى اگر در مسأله‏اى تقليد كرد، احتياطا نمى‏تواند به مجتهد ديگر رجوع كند، مگر دومى اعلم از اولى باشد كه در اين صورت، رجوع واجب است.

سؤال 78 : فردى كه مقلّد يك مرجع است، آيا مى‏تواند در عين حال كه به فتواى مرجع خود عمل مى‏كند، به فتواى مرجع ديگر هم عمل نمايد؟

پاسخ : اگر مرجعى كه از ايشان تقليد مى‏كنيد، اعلم باشد و فتوا بدهد، نمى‏توانيد به فتواى ديگرى عمل كنيد و اگر فتوا نداده و احتياط واجب فرموده، مى‏توانيد به فتواى مجتهد ديگر با رعايت الأعلم فالأعلم عمل نماييد و در صورت تساوى، در مسائلى كه از يكى از آنان تقليد كرده‏ايد، احتياطا نمى‏توانيد از ديگرى تقليد نماييد.

سؤال 79 : آيا كسى كه مقلّد يك مرجع است، مى‏تواند در يك يا دو يا چند مسأله

(22)

 
محدود، از مرجع ديگر تقليد كند؟

پاسخ : اگر هر دو مرجع از لحاظ علمى مساوى باشند و قبلاً در اين مسأله از مرجع اول، تقليد نكرده است، مى‏تواند از او تقليد كند.

سؤال 80 : در تحرير الوسيله امام خمينى رحمه‏الله (مسأله هشتم از فروع تقليد) آمده است: «چنانچه دو مجتهد از نظر علمى با هم مساوى باشند، مقلّد مخيّر است به هر كدام از آن دو كه بخواهد رجوع كند، همچنان كه مى‏تواند بعضى از مسائل را از يكى و بعضى ديگر را از ديگرى تقليد كند». آيا اين گونه تقليد را صحيح و جايز مى‏دانيد؟

پاسخ : در تقليد از دو مجتهد مساوى، مكلّف مخيّر است و نيز مى‏تواند در ابتدا بعضى از مسائل را از يكى و بعض ديگر را از مجتهد ديگرى تقليد نمايد؛ ولى اگر از يكى از آنان در مسأله‏اى تقليد كرده باشد، رجوع به ديگرى در آن مسأله احتياطا جايز نيست، مگر ثابت شود كه ديگرى اعلم است.

سؤال 81 : آيا مقلّد مى‏تواند در مسائلى كه در رساله مرجعش موجود نيست و نمى‏تواند نظر مرجعش در آن مسائل را به دست آورد، از مجتهد ديگرى كه از نظر علم با مرجعش مساوى است، تقليد كند؟

پاسخ : چنانچه در آن مسائل تا كنون از مرجع خود تقليد نكرده باشد، مى‏تواند در آن مسائل از مجتهدى كه از نظر علم مساوى با مرجع تقليدش است، تقليد كند.

سؤال 82 : آيا مقلّد مى‏تواند در نماز و روزه از دو نفر تقليد كند، به اين صورت كه به فتواى يك مرجع در محل كار، نماز را شكسته بخواند و به فتواى مرجع ديگر روزه بگيرد يا به عكس، نماز را تمام بخواند و روزه نگيرد؟

پاسخ : تبعيض در تقليد، در مجتهدين مساوى جايز است؛ ولى بايد موجب علم به بطلان عمل، ولو به صورت علم اجمالى نباشد.

(23)

 
عدول در تقليد

سؤال 83 : آيا عدول از مرجع تقليد حى به حىّ مساوى جايز است؟

پاسخ : در فرض سؤال، در مسائلى كه از مرجعِ خودش تقليد نكرده، جايز است.

سؤال 84 : مقلّد مرجعى هستم و بنا به دلايلى به اين نتيجه رسيده‏ام كه از آن مرجع بزرگوار به مرجع بزرگوار ديگرى عدول نمايم. آيا اين كار را مى‏توانم انجام دهم؟

پاسخ : اگر پس از تحقيق كافى، به اعلميت دومى رسيده باشيد يا اين كه مرجع تقليد اول شما واجد تمام شرايط تقليد نباشد، نمى‏توانيد به تقليد اولى باقى باشيد و بايد به ديگرى كه واجد شرايط باشد، رجوع كنيد و در صورت تساوى، در خصوص مسائلى كه تقليد نكرده‏ايد، مى‏توانيد از دومى تقليد كنيد؛ اما در مسائلى كه تقليد كرده‏ايد، بنا بر احتياط نمى‏توانيد. ضمنا شرايط لازم مرجع تقليد و شناخت اعلم و راه‏هاى رسيدن به آن در اوايل توضيح المسائل بيان شده است.

سؤال 85 : كسى از مجتهدى تقليد كرده و اكنون مى‏خواهد از او رجوع كند. آيا جايز است يا خير؟

پاسخ : اگر تقليد اولش از روى ميزان صحيح بوده و اكنون نيز در اجتهاد و اعلميت و عدالت او شك نكرده، نمى‏تواند رجوع كند و اگر تقليد اولش از روى ميزان صحيح نبوده يا اكنون اعلميت و عدالت او در نظرش زير سؤال رفته است و دومى را عادل و اعلم مى‏داند، واجب است رجوع كند.

سؤال 86 : اگر شخصى از مجتهدى تقليد مى‏كند كه عدول را حتى به مجتهد اعلم حرام مى‏داند، آيا مى‏تواند به مجتهد اعلم رجوع كند يا بايد بر تقليد اين مجتهد باقى بماند؟

پاسخ : بايد به مجتهد اعلم رجوع كند، مگر آن كه مجتهد اعلم، تقليد غير اعلم

(24)

 
را جايز بداند كه در اين صورت مى‏تواند از غير اعلم تقليد نمايد.

سؤال 87 : فردى مقلّد آيت اللّه‏ خويى رحمه‏الله بوده و پس از وفات ايشان به آيت اللّه‏ سبزوارى رحمه‏الله عدول نموده و بعد از فوت ايشان به آيت اللّه‏ گلپايگانى رحمه‏الله عدول كرده و پس از درگذشت آيت اللّه‏ گلپايگانى رحمه‏الله با اجازه يكى از آقايان، به تقليد از آيت اللّه‏ خويى رحمه‏الله بازگشته است. آيا اين كار صحيح بوده و تكليف اعمالى كه در مدت عدول از آيت اللّه‏ خويى رحمه‏الله تا رجوع مجدّد انجام شده است، چه حكمى دارد؟

پاسخ : اگر معتقد به اعلميت آيت اللّه‏ خويى رحمه‏الله نسبت به ساير علماى ذكر شده است، لازم است بر تقليد ايشان باقى بماند و در صورت عدول نمودن نيز رجوع واجب است و اعمالى كه در اين مدت انجام داده، اگر خللى در آن وارد نشده و مطابق با فتواى ايشان باشد، صحيح است و در خصوص نماز، اگر خللى به ركن نماز وارد نشده باشد، اعاده واجب نيست.

سؤال 88 : آيا خوف و واهمه از باطل بودن اعمال گذشته، مى‏تواند مجوّز عدول نكردن از يك مرجع به مرجع ديگر باشد؟

پاسخ : عدول جايز نيست، مگر با شرايطى كه در رساله‏ها ذكر شده است و اگر شرايط عدول موجود باشد، توهّم فوق، تأثيرى در حكم عدول ندارد.

سؤال 89 : آيا عدول از تقليد يك مجتهد حى به مجتهد حىّ ديگر را كه فاقد رساله عمليه است و ليكن امكان سؤال در كليه احكام اختلافى از وى وجود دارد، جايز مى‏دانيد؟

پاسخ : داشتن رساله عمليه شرط نيست؛ لكن در عدول از مجتهدى به مجتهدى ديگر و يا در اصل تقليد، شرايطى وجود دارد كه در رساله‏هاى عمليه آمده است.

(25)

 
تقليد ابتدايى از ميّت

سؤال 90 : با توجه با اين كه رجوع به مجتهد، براى به دست آوردن احكام الهى از باب طريقيت است نه اين كه خودش موضوعيت داشته باشد و وجوب تقليد از اعلم هم از اين باب است كه مطمئن‏ترين طريق براى رسيدن به احكام واقعى است، چگونه است كه فقهاى عظام، تقليد ابتدايى را از مجتهد ميّتى مانند علامه حلّى و مقدّس اردبيلى كه ممكن است از حيث علم و تقوا، نسبت به فقهاى عظام فعلى بالاتر باشند و اعتماد و اطمينان براى به دست آوردن حكم واقعى از طريق ايشان بيشتر باشد، جايز نمى‏دانند؟

پاسخ : براى جواب تفصيلى به كتب استدلالى مراجعه شود ولكن تحقّق چنين امرى (اعلميت از تمامى احياء) در خارج، با توجه به آسان‏تر شدن طريق تحصيل علم، بعيد به نظر مى‏رسد. علاوه بر آن كه مرجعيت، فقط براى بيان امور و سؤالات جزيى نيست؛ بلكه زعامت دينى نيز مطرح است و لازم است زعيم امّت زنده باشد.

سؤال 91 : تقليد ابتدايى از مجتهد ميّتى كه اعلم از فقهاى زنده است، چه صورتى دارد؟ در فرض حرمت، اگر شناخت فقيه زنده اعلم مشكل باشد و موجب عسر و حرج گردد، تقليد ابتدايى از مجتهد ميّتى كه اعلم از فقهاى زنده است، جايز است يا خير؟

پاسخ : تقليد ابتدايى از ميّت اعلم جايز نيست. اگر حىّ اعلم را تشخيص داد، از او تقليد كند، والاّ از مظنون الأعلميه و اگر آن را هم نتوانست تشخيص دهد، از محتمل الأعلميه در بين فقهاى زنده تقليد نمايد.

سؤال 92 : آيا تقليد ابتدايى از مجتهد ميّت، نظير امام خمينى رحمه‏الله جايز است؟ در صورت اعلميت مجتهد ميّت نسبت به مجتهدين حى، براى كسانى كه تازه به تكليف رسيده‏اند، وظيفه چيست؟

پاسخ : نمى‏شود ابتدائا از ميّت تقليد كرد، هر چند مجتهد ميّت از مجتهد حى، اعلم باشد.

(26)

 
بقا بر تقليد ميّت

سؤال 93 : آيا مى‏توان بر تقليد مجتهدى كه از دنيا رفته و نسبت به مجتهدين زنده اعلم است، باقى ماند؟ در صورت جايز بودن، در مسائل جديدى كه نمى‏توان نظر او را به دست آورد، چگونه بايد عمل كرد؟

پاسخ : بقا بر تقليد ميّتِ اعلم واجب است و در مسائل جديد يا مسائلى كه در آنها از مجتهد متوفّا تقليد نكرده، بايد از اعلمِ در بين مجتهدين زنده تقليد كند.

سؤال 94 : اين جانب در زمان حيات مرحوم آيت اللّه‏ گلپايگانى رحمه‏الله از ايشان تقليد مى‏كردم و بعد از فوت ايشان، بدون اذن مجتهدى بر تقليد ايشان باقى ماندم. با توجه به فتاواى حضرت عالى و فتاواى آن مرحوم مبنى بر جواز بقا بر تقليد ميّت، آيا تقليد اين جانب صحيح است يا خير؟ و آيا بايد از مجتهد زنده‏اى اجازه بگيرم يا اين كه بايد از مجتهد زنده تقليد كنم؟

پاسخ : در مسائلى كه در زمان حيات ايشان در آنها از ايشان تقليد كرده‏ايد، مى‏توانيد بر تقليد آن مرحوم باقى بمانيد و از زمان وفات آن مرحوم تا حال، اگر در غير از مسائلى كه در زمان حيات ايشان در آنها از ايشان تقليد كرده بوديد، به فتواى آن مرحوم عمل كرده باشيد، عمل شما به شرطى درست است كه مطابق با فتواى كسى باشد كه در آن زمان وظيفه شما تقليد از وى بوده است و يا مطابق با فتواى كسى باشد كه فعلاً وظيفه شما تقليد از اوست.

سؤال 95 : كسى كه قبلاً از حضرت امام خمينى رحمه‏الله تقليد مى‏كرده و بعد از رحلت ايشان مقلّد آيت اللّه‏ اراكى رحمه‏الله شده و در قسمتى از مسائل، باقى بر امام رحمه‏الله بوده است، حال كه مقلّد حضرت عالى شده، آيا مى‏تواند در برخى مسائل از امام تقليد كند و در برخى از مسائل از آيت اللّه‏ اراكى و در برخى از حضرت عالى؟

پاسخ : در مسائلى كه تقليد كرده‏ايد، مى‏توانيد بر تقليد خود از آن دو مرحوم باقى بمانيد.

(27)

 
سؤال 96 : آيا در فرض اعلميتِ مجتهد ميّت نسبت به مجتهدين حى و وجوب تقليد از او، مى‏توان در بعضى از مسائل از مجتهد حى تقليد نمود؟

پاسخ : در مسائلى كه از مجتهد ميّتِ اعلم تقليد كرده، نمى‏تواند از حى تقليد نمايد.

سؤال 97 : آيا در بقا بر تقليد ميّت، مكلّف مى‏تواند در مسائلى كه در آنها تقليد ننموده، از ميّت تقليد كند؟

پاسخ : نمى‏تواند باقى بماند.

سؤال 98 : آيا بقا بر تقليد ميّت را مطلقا جايز مى‏دانيد؟

پاسخ : چنانچه مجتهدى كه از دنيا رفته است، اعلم از مجتهدين زنده باشد، بقا بر تقليد او در مسائلى كه در آنها از او تقليد كرده، واجب است و چنانچه مساوى با احيا باشد، رجوع اشكال ندارد و اگر مجتهد زنده اعلم باشد، بقا بر تقليد ميّت جايز نيست.

سؤال 99 : تا چه زمانى بقا بر تقليد ميّت جايز است؟

پاسخ : تا زمانى كه مجتهد زنده اعلم اجازه بدهد، بقا جايز است.

سؤال 100 : اگر مجتهدى را به عنوان مرجع تقليد برگزيديم و ملتزم شديم كه در تمام احكام شرعى از او تقليد نماييم، آيا مى‏توانيم در مسائلى كه فتواى آن مجتهد را اصلاً نشنيده و ياد نگرفته‏ايم، پس از فوت وى، به شرط اعلميت، از او تقليد نماييم؟

پاسخ : نسبت به مسائلى كه در آنها از آن مجتهد تقليد نكرده‏ايد، بايد به مجتهد زنده رجوع نمايد.

سؤال 101 : شخصى با اجازه مجتهد زنده، بر فتواى مجتهدى كه فوت كرده، باقى مانده است. آيا اكنون مى‏تواند از مجتهد ديگرى تقليد نمايد؟

پاسخ : اگر مجتهد زنده اول، اعلم از دوم باشد، نمى‏تواند از دومى تقليد كند و

(28)

 
اگر دومى اعلم باشد، بايد به تقليد او عدول كند و اگر مجتهد زنده اول و دوم مساوى باشند، در مسأله بقا بر تقليد ميّت، بنا بر احتياط نمى‏تواند از مجتهد اول به دوم عدول كند؛ ولى در بقيه مسائل، جايز بودن تقليد از مجتهد دوم يا عدم جواز آن، بستگى به نظر مجتهد اول در مسأله بقا بر تقليد ميّت و فروع مسأله دارد.

سؤال 102 : تقليد و عمل به رساله‏هاى مراجع محترم تقليد متوفّا، بخصوص حضرت امام خمينى رحمه‏الله جايز است؟

پاسخ : در مسائلى كه در زمان زنده بودن، از ايشان در آن مسائل تقليد كرده‏اند، جايز است.

سؤال 103 : آيا در بقا بر تقليد ميّت نيز رجوع به مجتهد حىِّ اعلم لازم است؟

پاسخ : اگر اعلم با غير اعلم در اين مسأله موافق باشند و هر دو عادل باشند، تعيين لازم نيست.

سؤال 104 : همه مراجع تقليد فعلى، بقا بر تقليد ميّت را جايز مى‏دانند. آيا مى‏شود بدون رجوع به مرجع خاصّى بر تقليد ميّت باقى ماند؟

پاسخ : اگر بداند كه بقا بر تقليد ميّت را همه جايز مى‏دانند، رجوع به مجتهد معيّن لازم نيست؛ ولى در كيفيت بقا، بايد به نظر مجتهد اعلم عمل نمايد.

سؤال 105 : بنده مقلّد امام خمينى رحمه‏الله بوده‏ام و بعد از ايشان به فتواى آيت اللّه‏ اراكى رحمه‏الله بر تقليد از امام باقى ماندم. آيا الآن هم مى‏توانم بر تقليد امام باقى بمانم؟

پاسخ : در مسائلى كه از ايشان در زمان حياتشان تقليد كرده‏ايد، مى‏توانيد باقى بمانيد.

سؤال 106 : شخصى مقلّد امام خمينى رحمه‏الله بوده و پس از ارتحال ايشان با تقليد از آيت اللّه‏ اراكى رحمه‏الله در مسأله بقا بر تقليد ميّت، بر تقليد از امام رحمه‏الله باقى مانده است. در

(29)

 
صورتى كه اين فرد در زمان حيات آيت اللّه‏ اراكى رحمه‏الله به جز مسأله بقا بر تقليد مجتهد ميّت، در مسأله ديگرى از ايشان تقليد ننموده باشد، آيا مى‏تواند در حال حاضر در مسائل ديگر، نظير تمام بودن نماز شخص كثير السفر از آيت اللّه‏ اراكى رحمه‏الله تقليد نمايد، در صورتى كه بر اصل تقليد خود از امام رحمه‏الله نيز باقى باشد؟

پاسخ : نمى‏تواند.

سؤال 107 : حكم كسى كه از روى جهل، بدون اجازه مجتهد زنده، بر تقليد ميّت باقى بماند، چيست؟ اگر عمدا باقى بماند، عمل او صحيح است يا خير؟

پاسخ : بقا بر تقليد ميّت در مسائلى كه در زمان حيات مجتهد در آنها از وى تقليد كرده، جايز است، مگر اين كه مجتهد زنده، اعلم باشد.

سؤالات ديگر تقليد

سؤال 108 : اگر كسى در مسأله‏اى از فتواى مرجع تقليدش جويا شد، آيا مى‏توانيم با اين كه فتواى مرجع مورد نظر را مى‏دانيم، جواب سؤال را بر طبق فتواى مرجع ديگرى كه به نظر ما اعلم است، بدهيم يا بايد فتواى مرجع خودش را بگوييم؟

پاسخ : خير، نمى‏توانيد؛ ولى مى‏توانيد پاسخ او را ندهيد.

سؤال 109 : اگر كسى از طرف ميّت، عملى را انجام دهد، مثل حج نيابتى يا نماز استيجارى، آيا در مسائل مربوط، بايد از مرجعِ خود تقليد نمايد يا از مرجع تقليد ميّت؟

پاسخ : در فرض سؤال، به رأى مرجع خود عمل نمايد؛ ولى بهتر است به رأيى از ميان رأى اين دو مرجع كه با احتياط موافق‏تر است، عمل كند.

سؤال 110 : فتوا و حكم چه تفاوتى با يكديگر دارند؟

پاسخ : فتوا را مجتهد مى‏دهد و براى خودِ مجتهد و مقلّدين او واجب الإتّباع است نه براى ديگران؛ اما حكم را مجتهد بر طبق مصالح وقت صادر مى‏كند و

(30)

 
بر همه لازم است عمل كنند؛ ولى براى كسى كه مدرك حكم را مى‏داند و به نظر او صحيح نيست، حكمِ وجوبِ عمل، نافذ نيست. فتوا بيان حكم كلّى شرعى و از قبيل اِخبار است؛ ولى حكم از قبيل انشاء است. تفاوت‏هاى ديگرى هم بين فتوا و حكم وجود دارد كه در محلّ خودش مورد بحث قرار گرفته است.

سؤال 111 : اگر در بين نماز مسأله‏اى پيش آيد كه مقلّد حكم آن را نمى‏داند، چه بايد بكند؟

پاسخ : اگر يكى از دو طرف، موافق با احتياط باشد و مكلّف آگاهى به راه احتياط داشته باشد، همان طرف را انتخاب كند، و گرنه به يكى از دو طرف عمل نمايد. چنانچه عمل او موافق با فتواى مرجعش بوده، صحيح است و اگر مخالف بوده، نماز را اعاده كند.

سؤال 112 : اگر دو طرف معامله، مقلّد دو مرجع باشند كه يكى حكم به صحّت اين معامله و مجتهد ديگر حكم به بطلان آن مى‏كند، متعاملين چگونه رفتار كنند؟

پاسخ : ترتيب آثار صحّت، نسبت به قائل به صحّت، جايز است.

سؤال 113 : به فتواى مرجع تقليد زن، كارى واجب يا حرام نيست؛ ولى به فتواى مرجع تقليد شوهرش آن كار، واجب يا حرام است. آيا در اين صورت شوهر مى‏تواند همسر خود را به انجام دادن يا ترك كردن آن كار مجبور نمايد؟

پاسخ : در فرض سؤال، شوهر حقّ مجبور كردن ندارد.

سؤال 114 : فردى كه از مرجع تقليد، داراى اجازه در بعضى از امور است، آيا پس از فوت نمودن مرجع، لازم است كه براى ابقاى اجازه خود به مجتهد زنده رجوع كند يا خير؟

پاسخ : لازم است.

سؤال 115 : آيا مقلّد مى‏تواند به روايات شريفه‏اى كه در مثل كتب اربعه شيعه در

(31)

 
مسائل حلال و حرام وجود دارد، عمل نمايد؟

پاسخ : غير مجتهد، در باب تكاليف، نمى‏تواند رأسا به فهم خود از روايات عمل كند.

سؤال 116 : نظرتان را در مورد مسأله ولايت فقيه و مطلقه يا عدم مطلقه بودن آن بيان فرماييد.

پاسخ : اصل ولايت فقيه مسلّم است؛ ولى تفصيل آن در اين جا ميسّر نيست.

سؤال 117 : آيا تبعيت از ولايت فقيه در احكامِ موضوعات سياسى لازم است؟

پاسخ : تبعيت از فقيه اعلم جامع الشرائط، در تمام احكام لازم است.

سؤال 118 : اگر در جايى (مانند شركت در انتخابات) بين ولى فقيه و ديگر مراجع، اختلاف نظر پيش آيد، حكم چيست؟

پاسخ : هر كس از مرجع تقليد خودش كسب تكليف نمايد.

سؤال 119 : اگر زن انسان يا غير او، تقاضاى تعليم مسائل اعتقادى و احكام شرعى را نمايند، آيا تعليم دادن، واجب است؟

پاسخ : تعليم مسائل اعتقادى و واجبات و محرّمات شرعى، هنگام طلب كردن، واجب كفايى است و در اين مسأله فرقى بين زن انسان و ديگران نيست.

سؤال 120 : اگر زن يا بچه يا ارحام و فاميل كسى، آموزش و تعليم مسائل فقهى و احكام شرعى را از او طلب نكنند، آيا آموزش بر او واجب مى‏شود؟

پاسخ : اگر از او طلب نكنند، تعليم و آموزش دادن بر او واجب نمى‏شود.

سؤال 121 : آيا عمل نكردن به دستور احتياط واجب، موجب گناه و عقاب است؟

پاسخ : اگر احتياط، مطابق با واقع نباشد، عقاب ندارد؛ ليكن چون واقع براى ما معلوم نيست، عمل به احتياط لازم است.

(32)

 
سؤال 122 : الف. آيا احتياط واجب، به معنى احتمال واجب يا حرام بودنِ يك مسأله در نظر فقيه است؟ مثل اين كه احتمال واجب يا حرام بودن آن، بين چهل تا شصت در صد است؟

پاسخ : احتياط واجب، گاهى احتياط در فتواست و گاهى فتوا به احتياط. فتوا به احتياط در مورد شك در مكلّفٌ به، و شك در سقوط تكليف قطعى است؛ اما احتياط در فتوا به معناى احتياط فقيه در فتوا به خاطر عدم اطمينان به دليل شرعى است و تفصيل آن را در كتاب‏هاى اصول فقه مى‏توان ملاحظه كرد.

ب. فرق بين احتياط در فتوا و فتواى به احتياط چيست و در كدام يك از آنها مقلّد مى‏تواند به غير مراجعه كند؟

پاسخ : فرق آن دو در پاسخ قسمت «الف» آمده است. در احتياط در فتوا مى‏توان به غير رجوع كرد؛ اما در فتواى به احتياط نمى‏توان به ديگرى رجوع نمود و بايد به فتواى مرجع عمل شود.

عمل به احتياط

سؤال 123 : آيا براى فرد غير مجتهد، عمل به احتياط نيز احتياج به تقليد دارد؟

پاسخ : لازم است مكلّف، در خصوص مسأله جواز و عدم جواز احتياط، مجتهد يا مقلّد باشد ولكن اگر بدون اجتهاد و تقليد احتياط كند، مجزى است.

سؤال 124 : آيا احتياط نمودن به نحوى كه مستلزم تكرار عمل باشد، جايز است يا خير؟

پاسخ : اشكال ندارد.

سؤال 125 : در برخى موارد، مجتهدى در بيان مسأله‏اى نظر قطعى مى‏دهد؛ اما مجتهدين ديگر احتياط مى‏كنند. در اين گونه موارد، آيا مى‏توان از مجتهدى پيروى

(33)

 
كرد كه نظر قطعى داده يا بايد به رأى اكثريت توجه كرد؟ و در اين حالت كسى كه مى‏خواهد عمل به احتياط كند، چگونه بايد عمل كند؟

پاسخ : عمل به احتياط، عبارت از اين است كه مقلّد عملى را انجام دهد كه بداند برئ الذمّه شده است و اگر آن ممكن نشد يا نتوانست آن را تشخيص دهد، در مواردى كه برخى از مجتهدين فتوا مى‏دهند و برخى احتياط مى‏كنند، مى‏تواند از آن كه فتوا مى‏دهد، تقليد كند و اكثريت مُرجّح نيست.

سؤال 126 : در فاصله فوت مرجع تقليد و تعيين مرجع جديد، مكلّف چگونه بايد عمل كند؟

پاسخ : مى‏تواند عمل به احتياط كند و اگر احتياط ممكن نباشد، مى‏تواند تا علم به اعلم پيدا كند، در تقليد ميّت باقى بماند.

سؤال 127 : آيا براى شخصى كه عمل به احتياط مى‏كند، حدود دايره احتياط، بين فتاواى همه فقهاى زنده است يا اين كه داخل كردن فتاواى فقهاى گذشته نيز واجب است؟

پاسخ : كسى كه عمل به احتياط مى‏كند، اگر خواهان درك واقع است، بايد در ميان جميع احتمالات، احتياط كند و اگر مقصودش درك حجّت است، احتياط بين فتاواى مجتهدين زنده كه احتمال اعلميت آنان وجود دارد، كافى است.



(34)