موضوع: کتب استفتائی
طلاق خُلع
(مسئله ) طلاق زنى را كه به شوهرش مايل نيست و مَهر يا مال ديگر خود را به او مىبخشد كه طلاقش دهد، «طلاق خُلع» گويند.
(مسئله ) اگر شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن او مثلا فاطمه باشد مىگويد : «زَوْجَتِى فاطِمَةُ خالَعْتُها على ما بَذَلَتْ هِىَ طالِقٌ، زن من فاطمه را طلاق خلع دادم و او رهاست».
(مسئله ) اگر زنى كسى را وكيل كند كه مَهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر، همان شخص را وكيل كند كه زن او را طلاق دهد، چنانچه مثلا اسم شوهر محمدواسم زن فاطمه باشد، وكيل صيغه طلاق را اين طور مىخواند: «عَنْ مُوكِّلَتى فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَكَلَى مُحَمَدٍ لِيَخلَعَها عَلَيْهِ» پس از آن بدون فاصله مىگويد: «زَوْجَةُ مُوَكِلِى خْالَعْتُها عَلى ما بَذَلَتْ هِىَ طالِقٌ»؛ و اگر زنى كسى را وكيل كند كه غير ازمَهرچيز ديگرى را به شوهر او ببخشد كه او را طلاق دهد، وكيل بايد به جاى كلمه (مَهْرَها) آن چيز را بگويد، مثلا اگر صد تومان داده بايد بگويد: بَذَلْتُ مَأَةَ تُومانْ.