صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> اندیشه >>
مرجع ما | عاشورا پژوهی / دکتر فریحی
بازدید این صفحه: 7105          تاریخ انتشار: 1392/9/7 ساعت: 02:34:09
عاشورا پژوهی / دکتر فریحی

بسیار فرق است بین حکومت ستمگری که مردم آن را از سر اضطرار تحمل می کنند و حکومت ستمگری که کارش را توجیه دینی می کند.

موضوع: اعتقادی
نویسنده: حجة الاسلام دکتر فریحی

 

 

به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛


گزارشی از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین دکتر فیرحی،‌ شام عاشورای 1435 در مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
پژوهش هایی که در باره عاشورا می شود عمدتا پیرامون سه موضوع است:‌1- آیین ها و مناسکی که به دنبال واقعه عاشورا پدید آمده و تحول هایی که در آن رخ داده و آسیب شناسی آن ها. مباحث مربوط به تحریفات عاشورا در این قسمت قرار می گیرد. مرحوم آقای مطهری در این باره بحث کرده است. 2- الگوها یا قهرمانان حادثه کربلا. قهرمانان مثبت و منفی کربلا نیز مورد بحث عده ای قرار گرفته اند. مرحوم دکتر شریعتی و مرحوم آقای مطهری شخصیت های مثبت کربلا را معرفی کرده اند. 3- شناختن خود پدیده کربلا. عاشوراشناسی به عنوان یک پدیده و یک واقعیت تاریخی نیز مورد بحث عده ای از پژوهشگران قرارگرفته است. بحث امشب من درباره این موضوع سوم است. ما باید ببینیم با این که در جهان حوادث بزرگتری به لحاظ کمی (مثل جنگ جهانی) رخ داده است ولی چرا حادثه کربلا و عاشورا ابزار تحلیل زندگی انسان مسلمان شده و کلید واژه برای مسلمانان شده است.
ابتدا باید کمی به سیر تاریخی بعد از پیامبر بپردازیم: پیامبر در سال 11 هجری از دنیا رفت. بعد از او خلفا روی کار آمدند و تا سال 40 هجری بودند و بعد از آنان معاویه 40 سال حکومت کرد. معاویه خیلی ها را به حکومت خود وابسته کرده بود. بعضی ها را تطمیع یا تهدید می کرد. به طور مثال، برای امام حسن (ع) نوشت: اگر با من دربیفتی آبرویت را می برم همان طور که آبروی پدرت را بردم. معاویه بسیار زیرکانه جامعه را اداره می کرد. از او پرسیدند چطور توانستی این جمعیت متفرق و کشور گسترده را اداره کنی؟‌ او گفت:‌ وقتی که رابطه من با مردم کم می شد و مثل یک نخ قرقره باریک می شد من نخ قرقره را رها می کردم که مردم هرچه می کشند پاره نشود و همین رابطه کم حفظ شود. بعد که مردم خسته می شدند و رها می کردند نخ را می کشیدم و دوباره مسلط می شدم. یک بار اصحاب امام حسین (ع) جلوی اموال بیت المال را که از یمن برای معاویه به شام می بردند گرفتند و آن را مصادره کردند. خبر به معاویه رسید. او به والی مدینه نوشت: پسرعموی من حقی در بیت المال دارد. او حقش را برداشته است. تقصیر ما بوده است که زودتر آن را به او نداده بودیم.
آقای شیخ محمد مهدی شمس الدین در کتاب زمینه های اجتماعی و پیامدهای انسانی قیام امام حسین (ع) می نویسد: بسیار فرق است بین حکومت ستمگری که مردم آن را از سر اضطرار تحمل می کنند و حکومت ستمگری که کارش را توجیه دینی می کند. این نوع دوم خیلی خطرناک است. در حکومت نوع اول ارزش های مذهبی مسخ نمی شود. مردم ارزش های دینی را حفظ می کنند و این باعث می شود مردم مذهبی بیشتر با هم متحد شوند و ارتباطشان را با هم بیشتر کنند. در این موقعیت است که کارهای خیریه و احسان ها و موقوفه ها زیاد می شود و تشکل های مردمی و مدنی به وجود می آید. اما در حکومت نوع دوم، یک نوع نیهیلیسم اعتقادی یعنی پوچ گرایی مذهبی شکل می گیرد و مردم دین گریز می شوند. البته در هر زمانی عده ای هستند که در عمل به امور دینی بی مبالات اند ولی وجود اینان نمی تواند دین داری در جامعه را به خطر بیندازد. این بی مبالاتی در دین به صورت رندم است و نه تنها خطرناک نیست بلکه گاهی موجب می شود مردم دینداری خودشان با اینان محک بزنند و مثلا یک پدر بگوید چرا یک فرزند من نسبت به احکام دینی بی مبالات شده و چه اشکالی در کار من بوده است. آن چه که بسیار خطرناک است و جامعه دینی را مورد تهدید قرار می دهد دین گریزی ساختاری است که نتیجه اش نوعی سکولاریزم یا تعریف خاص از دین است که عملا دین را در جامعه غیر مؤثر می کند. این دین گریزی ساختاری وقتی پدید می آید که دولت وابسته و چسبیده به دین معرفی می شود و با عملکرد ستمگرانه اش تصور منفی در ذهن مردم پدید می آورد. در این صورت این تصور منفی به دین سرایت می کند و مردم به طور ساختاری (نه به طور اتفاقی) از دین فرار می کنند. این وضعیت باعث می شود ذهن مردم دو قطبی و به اصطلاح شیزوفرنیک شود. یعنی مردم در طرفداری از دولت و دین نتوانند تصمیم بگیرند. در این صورت،‌ مردم گاهی به دولت متمایل می شوند و گاهی در برابر دولت می ایستند و از دین حمایت می کنند. در این جامعه قواعد مذهبی از هم می پاشد و شرایط اجتماعی شرایط بی قراری می شود. در این جامعه هزار پلیس هم نمی تواند صد نفر را کنترل کند؛ زیرا مرزبندی ها به هم می خورد و نمی توان عمل آینده افراد را پیش بینی کرد.
حکومت بیست ساله معاویه در مردم کوفه و خیلی از شهرهای دیگر این وضعیت را پدید آورده بود. معاویه هم ستمگر بود و هم داعیه دینداری داشت. منبر پیامبر را هم از مدینه به شام آورده بود و خود را خلیفه رسول خدا می دانست. مردم کوفه در این شرایط گاهی به حمایت از امام حسین به عنوان فرزند پیامبر به او نامه می نوشتند و از او می خواستند در برابر ستم معاویه قیام کند، گاهی هم به سوی حکومت معاویه متمایل می شدند و از والی کوفه حمایت می کردند. این حالت نشانه دوقطبی بودن ذهن آنان است. ذهنشان دوپاره شده بود. در دهه 60 همه می دانستند معاویه ستمگر است. اما او تمام امکانات را بسیج کرده بود که به حکومت خود رنگ دین بدهد. راویان زیادی را جمع کرده بود که روایت برای او جعل می کردند یا قسمتی از روایت را عوض می کردند و آن را به گونه ای بیان می کردند که در تأیید معاویه به کارآید. هدف مهم معاویه در این روایت ها این بود که اهل بیت پیامبر به حساب نیایند و دیده نشوند یا این که چهره منفی از آنان ترسیم شود. این که بسیاری از مردم تعجب کردند که حضرت علی (ع) در مسجد یا محراب کشته شده است و می گفتند مگر علی نماز می خوانده است ناشی از همین روایت هایی بود که راویان معاویه علیه آن حضرت جعل کرده بودند. معاویه تلاش کرد بین دین پیامبر و اهل بیت پیامبر تضادی ایجاد کند و این دو را در برابر هم قرار دهد تا بتواند به حمایت از دین علیه آنان موضعگیری کند. بر اثر همین تبلیغات و کار فرهنگی سازمان فرهنگی دولت اموی بسیاری از مردم فکر می کردند اهل بیت پیامبر از دین و رسالت پیامبر فاصله گرفته اند. شمر بعد از عاشورا به مکه رفت و عمره به جا آورد و دعا می کرد که خدایا مرا به خودم وامگذار. کسی دعایش را شنید و عصبانی شد و گفت: تو فرزند پیامبر را کشته ای چطور از خدا می خواهی تو را به خودت وامگذارت؟ او گفت: ساکت باشد که من مصلحت بزرگتر حفظ دین پیامبر را بر مصلحت کوچکتر حفظ فرزند پیامبر ترجیح دادم. دین پیامبر را حفظ کردم و فرزند پیامبر را از بین بردم. ما نباید شهر پیشرفته ای مثل کوفه را ساده لوح بدانیم. کوفه از بلاد کبیره بوده است. 160 قبیله در آن ساکن بوده اند. در زمان خلیفه اول خیلی از اینان که در مدینه بودند حاضر نشدند به او زکات بدهند و او آنان را مرتد نامید و اینان مجبور به مهاجرت به کوفه شدند. حضرت علی (ع) خیلی تلاش می کرد که به خلیفه بفماند که اینان مرتد نیستند. مردم کوفه مردم عاقلی بودند ولی دچار دوقطبی فکری و دوگانگی شده بودند و نمی توانستند درست حق را تشخیص بدهند و اگر هم درست تشخیص می دادند نمی توانستند روی تصمیم خود ثابت و استوار بمانند. بعضی وقت ها سیاست های دولتی جامعه را در حالت شیزوفرنیک قرار می دهد. جامعه ای که اقتصادش بیمار است نیز در این حالت است. بعضی ها سرمایه دارند ولی نمی توانند تصمیم بگیرند که سرمایه شان را کجا به کار بیندازند. این اتفاق در صحنه سیاست و فرهنگ نیز رخ می دهد. تذبذبی که مردم کوفه در عمل داشتند ناشی از تذبذب آنان در شناخت بود. و این عدم توانایی تصمیم گیری و بی ثباتی ناشی از سیاست های معاویه بود. در این شرایط پیام های امام حسین (ع) نیز به طور کامل در اینان موثر نیفتاد. بسیاری از کوفیان احساس می کردند که بین دین پیامبر و اهل بیت او تضاد واقع شده است. سلیمان بن صرد خراعی آدم ساده ای نیست، از نخبگان کوفه است. مثل او در کوفه چند نفر بیشتر نبودند. سلیمان و مختار در چنین وضعیتی بودند که نمی توانستند تصمیم قاطعانه بگیرند.
تضاد دومی که در این شرایط در مردم پدیدآمد و سنگین تر از تضاد اول بود انشقاق بین دینداران بود. در بازار و خانه بین دینداران اختلاف افتاد. هر کسی به گونه ای می اندیشید و تصوری از دین پیامبر و اهل بیت او داشت. گاهی پدر و فرزند یک جور فکر نمی کردند. در این شرایط مؤمنان به جان هم افتادند و همه با انگیزه دین به مخالفت با هم می پرداختند. به این گونه تضاد در جامعه، به اصطلاح گسل های اجتماعی گفته می شود. گسل های اجتماعی در جامعه اضطراب های سنگین پدید می آورد.
به این صورت، در سال 60 هجری برای امام حسین (ع) یک موقعیت مرزی پیدا شد: وقتی معاویه در قدرت بود امام حسن با او بیعت کرده بود. در دوران امام حسن مردم به امام نامه می نوشتند که چرا در برابر معاویه ساکتید. حضرت می فرمود ما با معاویه بیعت کرده ایم. در این مدت مردم ستم معاویه را می فهمیدند ولی حرکت اجتماعی شکل نمی گرفت زیرا محور نداشت و امام حسن نیز حاضر نبود محور حرکت مردم قرار بگیرد. حرکت اجتماعی در قدیم وقتی صورت می گرفت که یک شخصیت به عنوان محور و رهبر حضور داشته باشد، اما در ادبیات جدید، احزاب و رسانه ها این نقش محوری را به عهده دارند. در سال 60 دولت اموی فهمید که مردم طرفدار او نیستند و در انتظار گریز از دولت اند. بنابراین، امام حسین در یک موقعیت مرزی قرار گرفت. معاویه نقض عهد کرده بود و یزید را به عنوان جانشین خود معرفی کرده بود و امام حسین با یزید پیمانی نبسته بود. امام حسین یا باید با مردم همراهی می کرد یا با یزید بیعت می کرد و ساکت می شد و ادامه ستم امویان را تأیید می کرد. در صورت دوم، مشکل بزرگی که پدید می آمد این بود که کسانی که به امام اعتقاد داشتند می گفتند پس دین هم ستم امویان را تأیید می کند. در نتیجه از دین برمی گشتند. امام حسین یا باید با سکوت خود شخصیت خود را از دست می داد و دین را هم از بین می برد یا مخالفت خود را اعلام می کرد. در آن موقعیت مرزی، امام یا باید با یزید همراهی می کرد یا باید در برابر او قرار می گرفت. به عبارت دیگر یا باید با جامعه همراهی می کرد یا در مقابل آنان قرار می گرفت و امام همراهی با جامعه را انتخاب کرد. به همین علت است که امام نصیحت ابن عباس و دیگران را نمی پذیرد و به راهش ادامه می دهد. امام به زبیر فرمود: من هر جا باشم و در لانه هر پرنده ای هم اگر پنهان شوم مرا پیدا خواهند کرد؛ زیرا هم جامعه از او انتظار داشت که اعلام موضع کند و هم دولت. امام به ابن عباس فرمود: والله لا یدعونی حتی یستخرجوا هذه العلقة من جوفی. اینان مرا رها نمی کنند تا آخرین قطره خونم را از بدنم خارج کنند. دولت یزید هم در یک پارادوکس قرار گرفته بود. از طرفی برای حفظ خودش مجبور بود با امام مقابله کند و او را که تسلیم نمی شود بکشد و از طرف دیگر با کشتن او فاتحه خودش هم خوانده می شد؛ زیرا تقابل امام با یزید تقابل دین پیامبر با دولت ستمگر بود. با کشتن امام و اهل بیت او آن هم به آن صورت مظلومانه کسانی که ذهن دو قطبی داشتند و درست نمی توانستند حق را تشخیص بدهند روشن می شدند. پس ما نباید بگوییم شهادت امام حسین چه پیروزی هایی به دنبال داشت، شهادت امام حسین خودش یک پیروزی بود و با وقوع آن بنی امیه در سرازیری سقوط قرار می گرفت.
وقتی امام تصمیم گرفت با جامعه همراهی کند و در برابر دولت بایستد خانواده اش را جمع کرد و فرمود: لباس های پوشیده و چابک بپوشید. به من نگاه کنید، نکند بعد از من گریبان چاک زنید، ناخن به صورت بکشید و حرف های سبک بزنید. در کربلا غریبه زیاد است. آن حضرت می دانست شهادتش ذهن دو قطبی جامعه را به هم خواهد زد و همه خواهند فهمید این دولت نمی تواند دینی باشد. بعد از این شهادت است که ما شاهد قیام های مختلف هستیم. این قیام ها نشان می دهد که باور عمومی از تردید خارج شده بود. وقتی حضرت زینب در برابر عبیدالله قرار گرفته بود عبیدالله آخرین تلاش برای توجیه دینی دولت را انجام می داد و از آن طرف، حضرت زینب تلاش می کرد توضیح دهد دولت اموی در برابر دین قرار دارد. مردم هم گاهی گریه می کردند و گاهی واله می ماندند. بعد از این ماجراست که مختار می تواند از مخفیگاه بیرون آید و زبیر جرأت می کند در مقابل حکومت مرکزی قرار بگیرد. امام به بصره که آمد فرمود: وَقَد بَعَثتُ رسولي إلَيكُم بِهذا الكِتابِ، وَأنَا أدْعُوكُم إِلى كِتابِ اللَّهِ وَسُنَّةِ نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله، فإنَّ السُّنَّة قَد أُميْتَت‏، وإنَّ البِدعَةَ قَد أُحيِيتْ، وَإنْ تَسمَعوا قَولي، وَتُطيعوا أَمري، أَهدِكُم سبيلَ الرَّشادِ، والسَّلامُ عَلَيكُم وَرَحمَةُ اللَّهِ (مکاتیب الائمة،‌3، 132). این که بنی امیه ستمگری اش را به دین وصل می کند یک بدعت است. امام صادق از امام سجاد نقل کرده است که وقتی پدرم در آخرین لحظات حیات بود مرا به سینه چسباند و به من وصیت کرد:‌ فرزندم بپرهیز از ظلم به کسی که یاوری غیر از خدا ندارد: عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَمَّا حَضَرَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع الْوَفَاةُ ضَمَّنِي إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ يَا بُنَيَّ أُوصِيكَ بِمَا أَوْصَانِي‏ بِهِ أَبِي ع حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ بِمَا ذَكَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ قَالَ يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ (الکافی، 2، 331).

کد خبر: 139297498
1392/9/7

پر بازدید
1392/5/27: چرا شيعيان در اذان بر ولايت علي(ع) شهادت مي‌دهند؟
1393/1/24: مصاحبه دکتر احمد طیب رئیس الازهر درباره شیعان
1391/10/20:  ادب دعا، در محضر خـدا  
1392/3/2: علی (علیه السلام) مظهر انسانیت و یاد او احترام به کرامت و آزادی بشریت است.
1392/5/30: آثار محبت و بغض به اهل‌بیت پیامبر (ص)
آخرین مطالب
1394/8/2: متن خلاصه و کامل قیام حسین علیه السلام اثر ماندگار دکتر سید جعفر شهیدی
1394/7/27: روز پنج ماه محرم برامام حسین(ع) ویاران ایشان چه گذشت؟
1393/6/17: مامون چرا پیشنهاد ولایتعهدی را به امام هشتم(ع) داد و امام به چه دلیل پذیرفت؟ / پاسخ امام موسی صدر
1393/5/30: با شناخت چهره اسلام راستین همه عداوت ها کنار می رود / سیدمحمدکاظم واعظ موسوی
1393/5/22: درباره مصحف امام علي(ع) چرا وجود قرآني ديگر در نزد شيعيان تهمتي بيش نيست؟! / عبدالله اميني پور
بدون نظر

نام
پست الکترونیکی
وب سایت
متن