بازدید این صفحه: 6367 تاریخ انتشار: 1392/8/14 ساعت: 02:26:40
ذلیل بودن انسان، زورگویی و شرک را رواج می دهد
عبدالمجید معاديخواه، مسوول بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، جایگاه و اهمیت کرامت انسانی در اندیشه امام حسین(ع) را مورد بررسی قرار داد و اظهار کرد:
موضوع: اعتقادی نویسنده: حجة الاسلام معادیخواه
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه) به نقل از شفقا، عزت حالتی است که به انسان استواری و محکمی می بخشد تا مغلوب هیچ چیز و هیچ کس نشود؛ امام حسین(ع) مظهر کامل کرامت و عزت انسانی است. انسانی که با مقاومت در برابر ظلم به هیچ وجه به خواری و ذلت تن نمی سپارد.
عبدالمجید معاديخواه، مسوول بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، جایگاه و اهمیت کرامت انسانی در اندیشه امام حسین(ع) را مورد بررسی قرار داد و اظهار کرد: در اندیشه امام حسین(ع) بیعت با ظالم همسان با ذلت است و کسی که در درون خود ذلیل باشد، نمیتواند در مقابل ستم بایستد. ذلیل بودن انسان ها زورگویی و شرک را رواج می دهد که هر دوی آنها جامعه را به پلیدی میکشاند، همین مساله جوهره حماسه امام حسین(ع) است.
زور و زورگویی بر خلاف کرامت انسانی است
عبدالمجيد معاديخواه جوهر حماسه کربلا را ارائه و به یادگار گذاشتن نمونهای از زندگی و اندیشه امام حسین(ع) عنوان کرد و گفت: امام حسین در این حماسه بر این عقیده خود محکم ایستاد که هیچگاه نباید با اجبار بیعتی صورت گیرد؛ امام این مساله را خلاف کرامت انسانی میدانستند و در حقیقت حفظ عزت و کرامت انسانی از یک جهت جوهره این حماسه بود. اگر بخواهیم این جوهره را به مسایل امروز نسبت دهیم میتوانیم مساله انتخابات را بیان کنیم. در انتخابات نباید عنصر زور و زورگویی تعیین کننده باشد چرا که این مساله خلاف کرامت انسانی و به نوعی ذلت است.
او افزود: امام حسین (ع) با صدایی بلند و شفاف بیعت با ظلم (یزید) را رد کرد و در عین حال بر صلح طلبی خود پافشاری نمود. این اعتقاد امام را میرساند که بیعت من با ظالم نباید سبب شود جامعه به خشونت و خونریزی کشیده شود بنابراین بیعت نخواهم کرد و اگر حاکمی بخواهد چنین کند در مقابل او می ایستم؛ اگر مردم تشخیص دادند که حاکم صلاحیت حکومت بر جامعه را ندارد، حق دارند بگویند حاکم نا صالح را نمیخواهند.
او به تبیین یکی از اهداف حرکت امام حسین در مقابل یزید پرداخت و تصریح کرد: گاهی گفته میشود امام حسین(ع) میدانست یا نمیدانست که در کربلا چه خواهد شد و برای حکومت یا غیر حکومت آمده بود. بحث علم امام(ع) نیست، بحث این است، یک شخصیتی که یادگار پیامبر اکرم(ص) است و جامعه باید برای رفتار خود به او نگاه کند و او را سرمشق قرار دهد، میبیند بدعتی در تاریخ اسلام آمده و حاکمی بر خلاف همه موازین، قراردادی را امضا کرده و با تصمیم شخصی، ولیعهدی را برای خود تعیین کرده، امام(ع) تا پایان در مقابل او میایستد و زمانی که مردمی در یک گوشهای از جهان اسلام به این پیام حضرت لبیک میگویند و میگویند نمیخواهیم با یزید بیعت کنیم، امام حسین(ع) برای آنان نیز احترام قائل میشود، که این خود ارزش فوق العادهای دارد.
در اندیشه حسین(ع) بیعت با ظالم همسان با ذلت است
او با بیان اینکه در اندیشه امام حسین(ع) بیعت با ظالم همسان با ذلت است، گفت: امام بر عقیده خود مبنی بر بیعت نکردن به اجبار محکم ایستاد و پذیرش حکومت به اجبار را برابر با پذیرش ذلت میدانست. حضرت نه حکومت ظالم را پذیرفت و نه اجازه داد به خشونت طلبی و خونریزی متهم شود. امام حسين(ع) در مقابل زورگويي و ظلم و ستم معاويه و يزيد فرمود: "هيهات منا الذلة؛ ذلت و خواري به مراتب از ما (اهل بيت) دور است." هيهات منا الذله که درتاریخ ماندگار شده و متاسفانه امروز ما آن را دستمالی میکنیم، در واقع شعاری برآمده از کرامت انسانی است؛ کسی هيهات منا الذله را میگوید که برای خود حرمت قائل است و ذلت را با هویت خود در تضاد میداند. این بیان بدین معناست که اسلام، تربیت خانوادگی، تبار پاک امام حسین به ایشان اجازه نمیداد، پذیرای ذلت باشند.
او به دلیل اهمیت و جایگاه والای کرامت انسانی، این مبحث را یکی از محورهای اساسی در قرآن عنوان و اظهار کرد: قرآن زورگویی را کنار شرک قرار داده و سفارش کرده از پلیدی پرهیز کنید و اجازه ندهید جامعهتان به لجن کشیده شود. در قرآن منظور از پلیدی دو مساله است؛ "فا جتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور" اول (بت پرستی) و دیگری قول الزور. قرآن این دو را همسنگ هم قرار داده، زورگویی و شرک در یک جایگاه قرار گرفتهاند و هر دو جامعه را به پلیدی میکشاند. چه آنکه زورگویی میکند و چه آنکه زورگویی را قبول میکند هر دو در پلیدی و نا پاکی جامعه مشارکت دارند. همین مساله درحقیقت جوهره حماسه امام حسین(ع) است.
امروز نهی از منکر بسیار در نگاه مردم مبتذل شده
او در حماسه امام حسین(ع) وجود ظرافتهایی را مشهود دانست و تصریح کرد: حماسه امام(ع) از لحظه شکلگیری یک مهندسی و ظرافتهای خاصی دارد. از لحظهای که زمینههای حماسه آغاز میشود تا آخرین مرحله، قدم به قدم پایبندی به تقوا، پایبندی به یک اصول تعریف شده و ارزشهای شناخته شده مشهود است. امروز نهی از منکر در نگاه مردم بسیار مبتذل شده است، در حالی که از نظر امام حسین(ع) نهی از منکر جایگاه رفیعی دارد و حماسه حسین(ع) نمونه نهی از منکر است. امام زمانی که به مسجد النبی آمدند و نماز خواندند، در هنگام خداحافظی با قبر پیامبر اکرم (ص) فرمودند: خدایا، این قبر پیامبر توست، من پسر پیامبر تو هستم. شرایطی برای من پیش آمده که تو میدانی چه شرایطی است و چه از من میخواهند. در این هنگام حضرت جملهای را به یادگار گذاشتند که بسیار به انسان کمک میکند تا ابعادی از این حماسه را بشناسد. ایشان فرمودند: "اللهم انی احب المعروف و انکر المنکر" خدایا شاکله شخصیت من به گونهای شکل گرفته که ارزشهای دلپذیر را دوست دارم، با منکر مخالف هستم و نمیتوانم منکر را بپذیرم.
انسانی با کرامت در برابر زورگویی به پا می خیزد
او افزود: از نظر امام حسین(ع) بیعت و انتخابی که با زورگویی باشد، مصداق آشکاری از منکر است و انسانی که برای خود ارزش و کرامت قائل است، باید در برابر این نوع زورگویی بایستد. و همانطور که در تاریخ آمده امام بر این عقیده ایستادگی کرد و هزینه آن را در کربلا پرداخت چرا که این نوع نگرش و ابعاد آن دقیق بود و چون مورد قبول خداوند بود به یک حماسه جاودانه تبدیل شد. گرچه ما در جنبههای معرفتی این حرکت و حماسه کوتاهی میکنیم، اما برکات آن تا به امروز نیز وجود دارد.
تمام ضعفهای اخلاقی به ذلت انسان بازمیگردد
او در پاسخ به اینکه انسانهای امروز چگونه میتوانند به کرامت و عزت حقیقی و مورد سفارش امام حسین(ع) دست یابند؟ گفت: در خصوص این مساله امیرمؤمنان تعبیری دارند و میفرمایند: "کسی که در درون خود ذلیل باشد، نمیتواند در مقابل ستم بایستد." در واقع شخصی که میخواهد در مقابل زورگویی بایستد باید در درون، ذات و شخصیت خود نیز انسان ذلت پذیری نباشد. فردی که در محفلی سخنی میگوید که انسان دیگری را تحقیر کند، در حقیقت در مقابل هوسهای زودگذر حاکم و مسلط بر زبان خود نباشد، چنین فردی ذلت درونی دارد؛ چنین فردی نمیتواند ادعا کند که میخواهد در برابر زورگویی بایستد. یا شخصی که در مقابل مال حرام مقاومت نمیکند و برای اینکه چند روز راحتتر زندگی کند تن به آلودگیهایی چون حرامخواری و رانتخواری میدهد، چنین فردی چگونه میتواند بگوید هيهات منا الذله! تمام ضعفهای اخلاقی به ذلت انسان بازمیگردد و این مسایل به گستردگی همه درسها و ارزشهای اخلاقی است.
او افزود: انسانی که برای شخصیت خود چارچوبی قائل است، برای هویت انسانی خود ارج میگذارد و اجازه خدشهدار شدن آن را نمیدهد و در تمام رفتارهای خود آن را نشان میدهد. همه ناهنجاریهای موجود در رفتار روزمره مجموعه جامعه ما، چه در میان کسانی که در جایگاه قدرت هستند و چه کسانی که در ردههای پایینترند، به عدم باور "و لله العزه و لرسوله و للمومنین؛ عزت مخصوص خدا و رسول او و مومنان است" بازمیگردد. ما عزت را در پول و کسب مقام جستوجو میکنیم در حالی که اینها عزت نیست، ذلت است. چنین فردی نمیتواند ادعای کرامت انسانی داشته باشد چرا که از معنای حقیقی عزت و کرامت فاصله گرفته و برای کسب منافع خود بسیاری ذلتها را میپذیرد لذا باید درون خود را اصلاح کند و از خود انسان محکمی بسازد تا بتواند در مقابل زورگویی دیگران بایستد.
او ادامه داد: در کسب عزت و کرامت انسانی تربیت خانوادگی، محیط زندگی، روابط و مناسبات اجتماعی مؤثر است؛ این عوامل را نمیتوان از یکدیگر گسست. هر انسانی برای کسب کرامت و عزت باید از خود شروع کند و سعی کند در این مقوله به جایگاه رفیعی برسد و اگر به شکل صد در صدی آن نرسید، به طور نسبی به این جایگاه نزدیک شود.
اگر دین هم ندارید، در دنیای خود آزاده باشید
او در مورد بخشی از دعای عرفه امام حسین که امام عزت حقیقی را از آن خداوند دانستند، گفت: اساس این سخن آن است که انسانها سربلندی و استواری خود را تنها از جانب خداوند دریافت میکنند. این مفهوم باید با ادبیاتی قابل فهم برای جامعه بازگو شود به گونهای که انسانها تصور نکنند عزت را خداوند میدهد و میگیرد و خود آنان در کسب و حفظ آن نقش و مسوولیتی ندارند. عبارت "قل اللهم مالك الملك تؤتي الملك من تشاء وتنزع الملك ممن تشاء وتعز من تشاء وتذل من تشاء" حقیقتی ریشهای است بدین معنا که گرفتن و دادن قدرتها، قانونمندیهای خاص خود را دارد، افراد گمان میکنند با زرنگی میتوانند قدرت را به دست آوردند در حالی که اینطور نیست. قانونمندیهایی بر این عالم حاکم است که با یک حساب و کتاب دقیقی قدرت از کسی گرفته میشود و به کسی داده میشود. اگر در دورهای فردی به نام رضا خان در ایران به قدرت میرسد، به این دلیل وجود یکسری ویژگیهایی در شخص رضاخان و وجود زمینههایی در جامعه است. در واقع همه این عوامل در به قدرت رسیدن شخصی مانند رضاخان سهیم هستند. اگر بخت النصر در تاریخ بنی اسراییل پیدا میشود و در تورات او را به عنوان عذابی که خداوند فرستاده معرفی میکنند، نشان و برآیندی از ضعفهای جامعه است. جامعهای که در آن انسانها وظیفه شناس نبوده و برای خود ارزش قائل نیستند، خود به خود به زیر چکمه فردی میافتد که همگون با مردم است. امام حسین میفرمایند: "ان لم یکن لکم دین فکونوا احرار فی دنیاکم" ؛ دین هم ندارید سعی کنید در دنیای خود آزاده باشید، خودتان را از اسارتها نجات دهید و زنجیرهای اسارت را نپذیرید.
او افزود: خداوند در قرآن میفرماید؛ از قوانین الهی است که جامعه ستمگر، رهبر و حاکم ستمگر پیدا میکند. زمانی که ظلم در اخلاق یک جامعه نهادینه شد، دیگر نمیتوان توقع داشت این جامعه یک رهبر عادل بیابد. به عنوان مثال زمانی که مردم جامعهای با رشوهخواری، باج گرفتن، باند سازی و امثال این مسایل خو میگیرند و به نوعی فرهنگ جامعه میشود، برآیند آن وجود حکومتی مناسب با شرایط خواهد بود.
با تاریخ تا مرز بیگانگی فاصله داریم
او با بیان اینکه به اندیشههای امام حسین (ع) آن طور که باید پرداخته نشده است، نگاه تاریخی به این حماسه را نیز مورد انتقاد قرار داد و گفت: ما در همه زمینههای از جمله عاشورا با تاریخ تا مرز بیگانگی فاصله داریم. به عنوان مثال مجموعهای که به عنوان "مختارنامه" ساخته شد؛ گفتن این سخنان سخت است چرا که هنرمندان بسیاری در این مجموعه تلویزیونی زحمت کشیدند، اما این مجموعه سراسر اشکال بود. تصویری که از حضرت مسلم در این مجموعه نشان داده میشود، هیچ شباهتی به شخصیتی که امام حسین(ع) به او اعتماد کرده و او را نماینده خود قرار داده، ندارد. در این مجموعه مسلم یک فرد متزلزلی است که نمیتواند تصمیم بگیرد و مدام تصمیم خود را تغییر میدهد. چنین شخصیتی نمیتواند رهبر یک جامعه باشد و از سوی دیگر امام حسین نیز چنین شخصیتی را به عنوان نماینده خود انتخاب نمیکند. در این میان مقصر شخص خاصی نیست، هنرمندان و فیلمنامه نویسان بر سر سفره تاریخ مینشینند و شاید اشکال از این باشد که ما در تاریخ مشکل داریم.
حضرت مسلم یکی از قربانیان نگاه های انحرافی تاریخ است
او افزود: در مسایل تاریخی حماسه امام حسین(ع) به دلایل مختلفی نگاههای ناقص و انحرافی وجود دارد که یکی از قربانیان این نگاههای انحرافی، حضرت مسلم است. بعد از واقعه عاشورا عدهای میخواستند مقصر وقوع این واقعه را کسانی جلوه دهند که نا آگاهی کردند به همین دلیل یک کانون دروغ پردازی برای تخریب شخصیت حضرت مسلم شکل گرفت و حضرت را قربانی خواسته خود کردند. امروز نیز دروغ های بسیاری در برخی مجالس مطرح میشود، به عنوان مثال میگویند، حضرت مسلم زمانی که از سوی امام حسین برای ارزیابی دقیق اوضاع مردم و کوفه، عازم این شهر شدند، راهنمایی که همراه حضرت بود از تشنگی تلف میشود و حضرت مسلم این اتفاق را به فال بد میگیرد و از ماموریت واگذار شده به او استعفا میکند در حالی که اگر کسی در تاریخ رخدادها دقت کند، متوجه میشود این دروغی محض است چرا که معلوم است حضرت مسلم چه زمانی از مکه بیرون آمده و چه زمانی به کوفه رسیده است؛ اگر کسی به این دو رخداد که تقریبا از نظر تاریخی وضع روشنی دارد، نگاه کند متوجه میشود حضرت زمانی نداشته که یک پیک را به مکه بفرست.
پی بردن به یک دروغ، ما را به کانون دروغ پردازیها رهنمون می کند
او پی بردن به یک دروغ ساخته شده را سرنخی برای آگاهی از حقیقی یا غیر حقیقی بودن حوادث بیان شده در تاریخ دانست و اظهار کرد: آگاهی از یک دروغ و در پی آن پی بردن به دروغ های دیگر ما را به کانون دروغ پردازیها راهنمایی می کند و مشخص می شود افراد و کانون هایی با قصد و نیت دروغ هایی ساخته و رواج داده اند.
او مجموعه سریال امام علی(ع) را نیز مورد انتقاد قرار داد و گفت: زمانی که تاریخ درستی در دسترس نداشته باشیم همه فیلمنامه ها ناقص خواهند بودند. به عنوان مثال در مجموعه نمایشی "امام علی(ع)" نیز اصلاحات علوی آن طور که باید در این سریال دیده نشد. اصطلاحات علوی بسیار با عظمت بود و با وجود همه مشکلات آن زمان، این اصلاحات در آن زمان موفقیت های چشمگیر داشت. حضرت علی(ع) بر اصل برابری تکیه داشتند و دیواری که بین مردمان به وجود آمده بود و شهروندان را طبقه بندی ساخته بود، از بین برد. متاسفانه در سریال امام علی(ع) هیچ نگاهی به اصلاحات علوی و جوهره آن نشده است.
او شناخت امامان از سوی مردم، با یک نماد خاص را صحیح ندانست و تصریح کرد: معمولا مردم امام حسن(ع) را به عنوان نماد صلح و امام حسین(ع) را به عنوان نماد مبارزه میدانند، در حالی که این دو امام هر دو هم نماد مبارزه و هم نماد صلح طلبی هستند. ظاهراً حدیث پیامبر اکرم (ص) اشتباه فهیمده شده است. پیامبر می فرمایند: "الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا" این دو بزرگوار امام هستند چه قیام کنند و چه قعود کنند. امام حسن(ع) و امام حسین(ع) هر دو و به طور اتفاقی به یک اندازه تجربه قیام و قعود داشتند. امام حسن(ع) هفت ماه از آغاز امامتشان با مبارزه گذشت و سپس پایبند به یک بیعت شدند که ده سال بر آن بیعت و تعهد پایبند بودند و امام حسین(ع) نیز درست ده سال چنین کردند.
تقوا، رمز جاودانگی حماسه حسینی
او در پایان به حضور چند ماهه امام حسین (ع) در مکه اشاره کرد و افزود: امام حسین(ع) در طول زمانی که در مکه بودند پیام خود را به جهان اسلام رساندند. به همین دلیل امروز مکه را پناهگاهی می دانند که هر شخصی می تواند حرف را در امنیت بیان کند. تنها مقطع تاریخی که این نوع استفاده را از مکه می بینیم، زمان امام حسین(ع) است. چرا که امام(ع) زمانی که متوجه شدند گروهی قصد کشتن یا ترور او را دارند، گفتند شکستن حرمت مکه جنایت است و من نمی خواهم در این جنایت شرکت کنم و به همین دلیل از مکه خارج شدند. یک حماسه بی دلیل جاودانه نمیشود و رمز جاودانه شدن این حماسه تقوای حاکم بر آن بود. در جهان افراد بسیاری در مقابل ستمگرها ایستادند، قربانی دادند و هزینه کردند و فراموش شدند، اما حماسه حسینی در تاریخ جاودانه شد و هیچ کس قادر نخواهد بود این جاودانگی را از بین ببرد.
کد خبر: 1392814484
1392/8/14
آخرین مطالب 1392/3/23:
پژوهشى در مجازگویى قرآن از دیدگاه امام خمینى / حجة الاسلام ایازی
1392/3/23:
اخلاق فردی، شخصیت اجتماعی و مقام عصمت حضرت عباس(س) از زبان آیتالله سیدرضی شیرازی
1392/3/22:
"مکتب اجتهادی قم" و ویژگی های آن: آیت الله سید مصطفی محقق داماد
|