به مناسبت رسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی پایگاه اطلاع رسانی مرجع ما سخنان تعدادی از مراجع عظام تقلید شیعه را در مورد امام حسین (ع) و محرم آورده که در ذیل می خوانید.
موضوع: مناسبت
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
حضرت آیت الله وحید خراسانی: محرم ایامی است که نسیم وزیده از کربلا، بهاری است که قلبها را زنده می کند، وقتی است که هر کس ملبس به این لباس است از این فرصت استفاده کند و بذر حقایق مذهب را در مغز عامه منتشر کند
حضرت آیت الله شبیری زنجانی: هر مجلسی که اشخاص را به اولیای خداوند توجه دهد و مصائب حضرات را بهتر بیان کند بیشتر مطلوب شرع است.
حضرت آیت الله صافی گلپایگانی: کیست که تو را بشناسد و در پیشگاه عظمتت سر تعظیم فرود نیاورد؟ کدام مرد است که وام دار مردانگی ات نباشد؟ کدام دست است که در مصیبت جاودانه ات، بر سر و سینه نکوبد؟ کدام چشم است که با شنیدن نام زیبایت، بارانی نشود؟
حضرت آیت الله صانعی: ما باید فقیهانه این حادثه را واکاوی کرده و از آن برای حیات جامعه بشری برداشت کنیم و با سادگی از کنار قضایای کربلا ردّ نشویم، مطالعه و فکر کنیم و برای دیگران بیان کنیم.
حضرت آیت الله جوادی آملی: آنچه مورد اعتقاد سالار شهیدان بوده و بر همان مبنا مبارزه خود را بنا نهادند و قیام کردند این بود که در نظام هستی، حق پیروز است.
حضرت آیت الله وحید خراسانی:
هنر این است که ما بخوانیم و بعد بفهمیم، نه ببافیم.
ایامی که در پیش است به قدری عظمت دارد که هم عقل از ادراک عاجز است و هم بیان قاصر است. کسی نفهمید عاشورا چه روزی است و کاری که آن روز شد، چه کاری است و اثری که بر آن کار مترتب شد، چه اثری است.
لا یوم ... ، این کلام حجت خدا است . ایام مشتمل است بر حوادثی . روزگار ، روز نوح را دیده و آن سفینه را ، روز ابراهیم را دیده و آن مقامات را ، روز موسی ، روز عیسی ، روز خاتم، روز امیر المؤمنین، ولی کلام امام این است: لا یوم کیومک یا ابا عبدالله، اینجا است که کمیت عقل لنگ است، منتها ما از این ایام چون نفهمیدیم بهره ای که باید ببریم نبردیم.
ایامی است که نسیم وزیده از کربلا ، بهاری است که قلب ها را زنده می کند، وقتی است که هر کس ملبس به این لباس است از این فرصت استفاده کند و بذر حقایق مذهب را در مغز عامه مردم منتشر کند.
روایات اهل بیت هر یک، یک مدینة علم است و واقعا برای اهل فقاهت دریایی است .
رسول خدا یک جمله دارد. در این روایت ، یک سطر است اما در این یک سطر کتابها است: أربع تلزم كل ذي حجى من أمتي. چهار چیز است که این چهار، لازم ، تلزم چه کسی را ؟ كل ذي حجى از امت من ، گفتند: یا رسو الله! وما هن يا رسول الله ؟ قال : استماع العلم ، این اول، استماع العلم ، بعد باید فهمید که این هیئت بر سر مادّه سمع با تعلق به علم یعنی چه ؟ اول استماع العلم ، ما به شرح و فقه حدیث نمی رسیم، اشاره ای بس است. استماع العلم ، دوم : حفظه ، حفظ علم باز یعنی چه؟ سوم : والعمل به ، اما با همه کمال در کلمه اخری است، چهارم: ونشره ، نشر آن علم.
اگر اهل علم و حوزه علمیه به همین روایت عمل کند، آیا در این مملکت زمینه ای برای تبلیغات مخالفین مذهب باقی خواهد ماند؟ وای ما بر در روز حساب که از ما بپرسند ، که این لباس را پوشیدی، در این صنف وارد شدید، سر سفره ما نشستی، آیا منتشر کردی ذخایر ما را ؟ راحت طلبی، تنبلی ، بدبختی ما است. ایام تفقه گذشت ، ایام انذار است، هر کس که تمکن دارد در این زمان و کوتاهی کند، باید آماده بشود برای جواب فردا. بعد، حسرت فوت است. خود این ذخایر که من می توانستم در ایام عاشورا یک نفر را از یک ضلالت در بیاورم، چرا نکردم.
این حدیث غوغا است. منتها خصوصیت در متن است، منتها هنر این است که ما بخوانیم، بعد بفهمیم ، نه ببافیم . حدیث این است: - اگر برسیم در حدی که میسر است-
روایت از ابو محمد العسکری، علیه السلام، حضرت امرأة عند الصديقة فاطمة الزهراء (عليها السلام) فقالت : إن لي والدة ضعيفة وقد لبس عليها في أمر صلاتها شئ ، وقد بعثتني إليك أسألك ... مادر من یک مسئله در نماز برای او روشن نشده، مرا مبعوث کرده نزد تو که از تو بپرسم . فأجابتها فاطمة عليها السلام عن ذلك ، فثنّت فأجابت ، مرتبه دوم باز همان مسئله را سؤال کرد، جواب داد. ثم ثلّثت - مرتبه سوم- إلى أن عشّرت فأجابت؛ تا رسید به مرتبه دهم، آن هم از چه کسی؟ از کسی که مستغرق است فی الله و فی سبیل الله ، با آن مشاغل، ده مرتبه این مسئله تکرار شد و جواب داده شد.
ثم خجلت من الكثرة فقالت : لا أشق عليك يا ابنة رسول الله! عذرخواهی کرد از این مشقت. این را خوب گوش بدهید: - قالت فاطمة : هاتي وسلي عما بدا لك ، أرأيت من اكترى يوما يصعد إلى سطح بحمل ثقيل وكراه مائة ألف دينار، يثقل عليه ؟ اصلا عکس العمل بهت انگیز است. او عذرخواهی کرد، خود حضرت باز از او معذرت خواست، که تو منتی داری، نه من بر تو.
آیا ما با ایتام آل عصمت این جور معامله کردیم در احکام و در عقاید و در مسائل دین؟
فقالت: لا . گفت: اگر بار را ببرد تا این سطح به صد هزار دینار سنگینی حس نمی کند. بعد حضرت فرمود: قالت : اكتريت... - تعبیرات بهت انگیز است- من هم کرایه شدم، تو آمدی مرا کرایه کردی، این بار را من کشیدم برای تو ، ولی در قبال چه به من داده شد. فقالت: من هم کرایه شدم ، لكل مسألة بأكثر ما بين الثرى إلى العرش لؤلؤا ، به هر جوابی که از مسئله تو دادم ، مزد من از زمین تا عرش، لؤلؤ ، سراسر، خدا به من داد.
کسانی که این ایام را به استراحت پرداختند ، آنها که رفتند به مردم منقطع از امام، درمانده گان و ایتام، مسائل دین را آموختند، اینهاها چه باختند ، آنها چه یافتند.
در جواب یک مسئله از زمین تا عرش... ؛ تمام این کهشکان ها در آسمان اول است، تا برسد به آسمان هفتم، لوح ، قلم کرسی، وسع کرسیه السموات والارض، آن وقت نوبت عرش است، از زمین تا عرش، اجر جواب یک مسئله است.
روایت بهت انگیز است: سمعت أبی ، خودم از پدرم شنیدم . آنچه صدیقه کبری شنیده، چیست؟ سمعت أبي (صلى الله عليه وآله) يقول : إن علماء شيعتنا يحشرون فيخلع عليهم من خلع الكرامات على قدر كثرة علومهم وجدّهم في إرشاد عباد الله ، خلعت از خدا می گیرند، منتها این خلعت ها - خلعتی که خدا بدهد ، چه خلعتی است ؟- اما خلعت ها به اندازه علم ها است، این یک ، دوم: به اندازه نشرها ست ؛ به چه کسی یاد دادی، چه شبهه ای دفع کردی، چه مسئله ای برای جاهلی حل کردی، چه عقیده ای محکم کردی، خُلع به اندازه اینها است. وَكُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ . وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ ،
بعد مهم این است ، چون حدیث مفصل است، وقت هم نیست. کلمه آخر این است : بعد خود صدیقه فرمود: پدرم به من گفت: به هر یکی که کارش این باشد: تحصیل علم ما ، نشر در ایتام شیعه ما ، به هر یک خدا هزار هزار خلعت می دهد، هر خلعتی یک نخش ، یک سِلکش افضل مما طلعت عليه الشمس ألف ألف مرة . حالا این حساب به کجا می رسد. هزار هزار خلعت، هر نخی از هر خلعتی هزار هزار برابر ما طلعت علیه الشمس . این اجر کسانی است که این عاشورا بروند در مناطق محروم، به درد ایتام آل عصمت برسند.
... چه کردند برای حفظ این دین ، و ما چه کردیم!
امام چهارم کیست؟ کسی که روز قیامت که می شود ، در عرصات منادی ندا می کند: أین زین العابدین؟ در صف انبیاء... ، نتیجه خلقت عبادت خدا است، تمام عابدین از اولین تا آخرین ، یک نفر زین العابدین ، کسی که را با خدا به این جا رساند، پسرش افتاد در چاه، مشغول نماز بود، صدای شیون از اهل حرم برآمد ولی او تکان نخورد تا نماز را تمام کرد، با تعقیباتش آمد سر چاه، دست دراز کرد طفل را بیرون آرد، گفتند: یا بن رسول الله! چرا نماز را قطع نکردی؟ جوابش این بود: کنت بین یدی جبار ، من بودم در مقابل جباری که از اگر او رو بر می گرداندم او از من روی بر می گرداند، تمام عالم در مقابل این کلمه ناچیز است.
همچو کسی چشمش افتاد به یتییم ابوالفضل العباس: عبیدالله بن عباس بن علی ، تا چشم به صورت این طفل افتاد، صدای ضجه بلند شد، بعد بیان آن حضرت این است: هیچ روزی بر پیغمبر خاتم اشد از روز احد نگذشت ، چون آن روز عمویش حمزه سیدالشهدا از دستش رفت، روز دوم روزی بود که در غزوه موته جعفر بن ابیطالب از دستش رفت، بعد از این دو کلمه این جمله را فرمود: لا یوم کیوم الحسین . بعد چه فرمود؟ نگاه کرد، باز به صورت آن یتیم ، گفت:.. هر وقت من یادم از این جمله می آید مبهوتم، فرمود: برای عمویم عباس، عندالله منزلتی است که يغبطه بها جميع الشهداء يوم القيامة ، این منزلت چه منزلتی است؟ جمیع شهدا در حسرت آن مقام اند ،حمزه سیدالشهدا باز در غبطه منزلت عباس بن علی است، جعفر طیار که پرواز می کند با ملائکه در بهشت، در غبطه مقام اوست عند الله.
چه کرد که به اینجا رسید؟ عقل مبهوت است گفتنی نیست. فرات را فتح کرد، تشنه تر از همه او بود، کنار آب نشست ، دست کرد یک کف آب برداشت ، آن منزلت ریشه اش اینجا است، پیغمبر راضی بود ، علی راضی بود ، سیدالشهدا از خدا می خواست ،همه را می دانست ، اما ذکر عطش الحسین ، چون یادش از لب خشک او آمد، تعبیرش این است:
يا نفس من بعد الحسين هوني ، وبعده لا كنت ان تكوني
آب را ریخت، مشک را پر آب کرد، از شریعه بیرون آمد، همه کمین کردند، چه گذشت ، گفتنی نیست، همین قدر می گویم که معلوم بشود، آن منزلت چیست؟ یک مرتبه دست راست افتاد ، تا چشمش به دست بریده افتاد گفت:
والله ان قطعتموا یمینی، انی احامی ابدا عن دینی، وعن امام صادق الیقین، نجل النبي المصطفی الأمين
دست راست را این جور جواب داد. چیزی نگذشت دست چپ هم افتاد، چشمش به آن دست بریده که افتاد گفت:
قد قطعوا ببغيهم يسارى ، فأصلهم يا رب حر النار
بعد مهم این است: هر دو دست رفته ، مشک آب مانده است، همه امید این است، که این آب به خیمه ها برسد، یک وقت دید آب ها روی زمین است، حالا فکر کنید، امید اینجور به یأس تبدیل شد. تیر آمد به چشم خورد، خاری اگر به گوشه چشم ما برود چه می کنیم؟ تیر و چشم و...، باز هم خودش را نگه داشت، یک مرتبه عمودی از آهن به سر آمد. حالا وقت افتادن است. هر کسی می افتد اول دست ها را سپر می کند، چه جور افتاد؟! یک جمله گفت که در عمرش نگفته بود. در تمام عمر گفت یا سیدی ، یا مولای ، اما آن وقت یا اخا! ادرک اخاک . آمد کسی که عالم پشت و پناهش تنها او است، تکیه گاه عالم امکان ، کنار آن بدن ایستاد، یک جمله گفت. از این جمله باید فهیمد چه خبر است. کسی که از اول وقت، داغ علی اکبر دیده، جنازه او را به خیمه گاه آورده اما همچو جمله ای هرگز نگفته، کنار آن بدن ایستاد گفت: الان انكسر ظهري ، نه کمر من خمید، گفت کمر من شکست، وانقطع رجائی ، بعد آمد به خیمه ها ، چرا نیاورد بدن را؟ همه بدن ها آورده شد ، اما این بدن ماند، نمی توانم بگویم: چرا نیاورد. دست زیر هر عضوی که می برد عضو دیگر به زمین افتاد. آمد، یک مشت زن و بچه همه دویدند، چه شد؟ یک کلمه حرف نزد، فقط یکسر رفت به خیمه برادرش، وارد خیمه شد عمود خیمه را کشید.
سلام الله ... - این از زبان صادق اهل بیت است- سلام الله و سلام انبیائه… سلام خدا ، سلام تمام انبیاء ، سلام تمام مرسلین، سلام تمام ملائکه مقربین بر تو ای عبد صالح! ورفع ذکرک فی علیین وحشرک مع النبیین والصدیقین،
بعد جمله ای که حضرت فرمود: رفع ذکرک فی علیین ، علیین کجاست؟ در آنجا نام ابو الفضل العباس را خدا بلند کرد. این جور در راه این دین همچو کسی به این جور جان داد.
ایام عاشورا است ، سعی کنید مردم را به عظمت مصیبت آشنا کنید، مصیبت خیلی سنگین است. پیغمبر مأمور شد ، جز دست خاتم دستی نبود، مأموریت چه بود؟ یک قاروره خدا به دست خاتم داد. ... با این قاروره خون گلوی حسین را بگیر. آمد کنار گودال قتلگاه ، وقتی سر بریده شد، پیغمبر همانجا نشسته بود با آن شیشه آن خون را گرفت...این بیان حجت خداست: آن شیشه را برد به آسمان. به هر آسمانی برد لرزید تا رسید به کرسی ، کرسی لرزید، تا رسید به عرش ، شیشه خون را در طاق عرش گذاشت، آن طاق تا قیامت می لرزد.
السلام علی الحسین ... السلام علی الحسین وعلی بن الحسین وعلی اصحاب الحسین
حضرت آیت الله شبیری زنجانی:
به خاطر جلب توجه عوام دروغ تحویل مردم ندهید.
بار دیگر در آستانه ماه محرم قرار گرفته ایم و شیعیان و محبان اهل بیت علیهم السلام با برپایی تکیه ها و مجالس عزاداری و ذکر معارف و مناقب اهل اهل بیت و تبیین مظالمی که به آن سلاله پاک روا شده است به سوگ شهادت امام سوم شیعیان می نشینند و مردمان هر یک از مناطق متناسب با آداب و رسوم خاص خود به تعظیم شعائر و عزاداری می پردازند و همگان در تلاشند تا در قامت خادم اهل بیت (ع) در جهت اشاعه فرهنگ شیعی اسلامی گام بردارند و پاسدار خط سرخ محمد (ص) و آل محمد علیهم السلام باشند اما گاهی نیز دیده می شود همین مجالس عزیز با بی دقتی و یا عبور از برخی خطوط و حدود خود به نوعی به ضد فرهنگ شیعی تبدیل می شوند تا جایی که مراجع عظام تقلید نیز طی سال های گذشته بارها نسبت به ضرورت توجه به نحوه برگزاری عزاداری ها و سوگواری ها هشدار داده اند. شفقنا در تلاش است تا دیدگاه های علمای بزرگ به ویژه مراجع گرانقدر تقلید را درباره چگونگی برگزاری عزاداری های مطلوب جویا شود.
حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی، مرجع عالیقدر شیعه هر پنجشنبه در دفتر خود مراسم روضه و ذکر مناقب و معارف اهل بین علیهم السلام را برگزار می کنند. این مرجع تقلید از ایجاد سبک های صوفیانه و عزاداری همراه با موسیقی ابراز نگرانی می کند و می فرماید: «هر روز نمی شود یک حکم از احکام الهی را به بهانه های مختلف کنار بگذاریم و تحریف کنیم».
حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی در گفت وگویی کوتاه به تشریح شرایط عزاداری مطلوب پرداخته و پرهیز از غلو و دروغگویی را یکی این از شرایط می داند.
گفت و گوی حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی را می خوانید:
- عزاداری مطلوب چه ویژگی هایی دارد؟
آیت الله شبیری زنجانی: مطالبی که نقل می شود، از منابع معتبر باشد. هر مجلسی که اشخاص را به اولیای خداوند توجه دهد و مصائب حضرات را بهتر بیان کند بیشتر مطلوب شرع مقدس است. در عزدارای دروغ نباشد و از وزن های صوفیانه که اخیرا می خوانند اجتناب کنند.
- اخیر گروهی در مجالس و مداحی ها از موسیقی استفاده می کنند. این روش مورد تایید است؟
آیت الله شبیری زنجانی: سبک هایی که با موسیقی همراه می شود ناجور است و از اینها باید اجتناب کنند. هر روز نمی شود یک حکم از احکام الهی را به بهانه های مختلف کنار بگذاریم و تحریف کنیم.
- بر محتوای مطالب تاکید فرمودید. در این باره بیشتر توضیح دهید.
آیت الله شبیری زنجانی: به خاطر جلب توجه عوام دروغ تحویل مردم ندهند. در ذهن عوام خیلی دروغ رفته است. اینطور نباشد که آدم مطابق میل آنها صحبت کند، این یک گرفتاری است که خیلی ها مطابق ذهن عوام مطالبی را دنبال می کنند؛ عوام هم خیال می کنند این مطالب وحی منزل است. در ایام عزاداری برای مردم از کتاب های معتبر مطلب نقل کنند نه هرچیزی را که با آن کارشان بهتر می گیرد بیان کنند، بالاخره چهار نفر انسان باسواد دروغ بودن مطلب را می فهمند و مسایل صحیح و راست هم زیر سوال می رود. البته از کتاب هایی هم که به راست و دروغ پایبند نیستند نباید مطلب نقل کرد، از کتاب های معتبر مثل «نفس المهموم» استفاده کنند. ممکن است این کتاب ها هم درست یا نادرست باشند ولی کتابی هایی است که نویسندگان آنها آدم های نسبتا معتبری هستند.
- طلبه های محترم حوزه های علمیه در حال سفر به نقاط مختلف کشور برای تبلیغ هستند. رهنمود حضرت عالی برای مبلغان چیست؟
آیت الله شبیری زنجانی: آنچه که باعث پیشرفت در همه امور است اخلاص است. انسان، خدا و پیغمبر و مذهب را در نظر داشته باشد. اگر اخلاص باشد عمل از طرف خداوند تایید می شود و اگر نباشد آثار آن در حد اعلا نیست. مهم این است که انسان پیوند خود با خدا را محکم کند. رضاخان همه حوزه های علمیه را به هم ریخت؛ اما در آن شرایط حوزه علمیه قم باقی ماند؛ این به خاطر اخلاص موسس این حوزه «آشیخ عبدالکریم حائری» و کسانی بود که بعد از او حوزه را نگه داشتند. طلبه اگر در تبلیغ به دنبال رفع مشکلات مردم و محکم کردن پیوند آنان با خاندان وحی باشد موفقیت بیشتری دارد و عنایت خداوند و اولیای خدا هم به او بیشتر است.
رفتار طلبه باید معرف دین باشد. رفتارها باید مطابق بیانات حضرت صادق- علیه السلام- باشد. رفتاری کنند که موجب اعتقاد مردم به خاندان وحی باشد. هر طلبه ای اگر خوب عمل کند به امام صادق -علیه السلام- خدمت کرده است و اگر بد عمل کند صدمه به این مکتب خورده است. لذا سعی اول طلبه در هدایت های اشخاص تهذیب نفس خود و اعمال خودش است، البته به حضرات معصومین -علیهم السلام- هم توسل کنند که خداوند موفقشان گرداند و از تبلیغ نتیجه مطلوب بگیرند.
حضرت آیت الله صافی گلپایگانی:
امام حسین (ع) نیز در بیت نبوت و ولایت از سر انگشت علوم رسول خدا (ص) غذا خورد.
آیت الله العظمی صافی گلپایگانی لطافت درون و هنر قلم را با ذکر حسین بن علی علیه السلام متبرک کرده و شعری حماسی و زیبیا را به تشنگان معرفت هدیه کرده است. شعری که می تواند آینه وار، منعکس کننده نظر ایشان درباره چگونگی شکل و محتوای سروده های عزاداری باشد. شیخ العلما شهر مقدس قم شعر عاشوراییش را «سلطان عشق» نامیده است.
او در سخنان خود مکتب اباعبدالله (ع) را «دانشگاه» نامید و با شیخ مفید و طوسی را دانشجویان این دانشگاه خواند. از این مرجع تقلید می توان تاکید بر معرفت محور بودن عزای حسینی را دریافت.
سلام بر تو. سلام بر عظمتت. سلام بر ايثارت. سلام بر جانفشانيات.
كيست كه تو را بشناسد و در پيشگاه عظمتت سرتعظيم فرود نياورد؟ كدام مرد است كه وامدار مردانگيات نباشد؟ كدام دست است كه در مصيبت جاودانهات، بر سر و سينه نكوبد؟ كدام چشم است كه با شنيدن نام زيبايت، باراني نشود؟
حسين جان! چه دانشگاه بزرگي را با فداكاريهايت برپا نمودي. «به راستي چه دانشگاهي مانند اين دانشگاه، به اين وسعت در طول قرون و مرور اعصار، دانشجو داشته است؟ دانشجوياني، مانند شيخ مفيدها و شيخ طوسيها و دهها هزار نخبهي برجسته و ممتاز و هزاران شهيد كه به حضور خود در اين مكتب، افتخار مينمايند و همه از بركات اين دانشگاه، بهرهمند ميشوند.»
حسين جان! يا ليتنا كنا معكم فنفوز فوزاً عظيماً
حكمتهايي از امام خوبان
امام حسينعليهالسلام: مَنْ عَبَدَ اللهَ حَقّ عِبَادَتِهِ آتاهُ اللهُ فَوْقَ اَمَانِيهِ وَ كِفَايَتِهِ؛ هر كس حق معبوديت خدا را بهجا آورد، خداوند بيش از حدّ انتظار و كفايتش به او عطا مىكند./بحارالأنوار؛ج68،ص184،ح44.
امام حسينعليهالسلام: اَيّهَا النّاسُ! إِنّ اللهَ جَلّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلا لِيَعْرِفُوهُ، فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ؛ اى مردم! خداوند بندگان را آفريد تا او را بشناسند، آنگاه كه او را شناختند، پرستش كنند و آنگاه كه او را پرستيدند، از پرستش غير او بىنياز شوند./بحارالأنوار ؛ ج5، ص312،ح1.
امام حسين عليهالسلام: إِنّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التّجّارِ وَ إِنّ قَوْمَاً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنّ قَوْمَاً عَبَدُوا اللهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الاَحْرَارِ وَ هِىَ اَفْضَلُ الْعِبَادَةِ؛ گروهى خدا را از روى ميل به بهشت عبادت مىكنند، كه اين عبادت تجارتكنندگان است و گروهى خدا را از ترس دوزخ مىپرستند و اين عبادت بردگان است، و گروهى خدا را به سبب شايستگى مىپرستند، و اين عبادت آزادگان است كه برترين عبادت است./تحفالعقول، ص279،ح4.
- احاديث
قَالَ رَسُولُ اللهِصلياللهعليهوآله: طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ؛ أَلَا إِنَّ اللهَ يُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلْمِ.
قال أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَعليهالسلام: أَيُّهَا النَّاسُ اعْلَمُوا أَنَّ كَمَالَ الدِّينِ طَلَبُ الْعِلْمِ وَ الْعَمَلُ بِهِ أَلَا وَ إِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ أَوْجَبُ عَلَيْكُمْ مِنْ طَلَبِ الْمَالِ إِنَّ الْمَالَ مَقْسُومٌ مَضْمُونٌ لَكُمْ قَدْ قَسَمَهُ عَادِلٌ بَيْنَكُمْ وَ ضَمِنَهُ وَ سَيَفِي لَكُمْ وَ الْعِلْمُ مَخْزُونٌ عِنْدَ أَهْلِهِ وَ قَدْ أُمِرْتُمْ بِطَلَبِهِ مِنْ أَهْلِهِ فَاطْلُبُوهُ.
قال الصادقعليهالسلام: تَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ مِنْكُمْ فِي الدِّينِ فَهُوَ أَعْرَابِيٌّ إِنَّ اللهَ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ: لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ.
قال الصادقعليهالسلام: يَقُولُ عَلَيْكُمْ بِالتَّفَقُّهِ فِي دِينِ الله وَ لَا تَكُونُوا أَعْرَاباً فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ فِي دِينِ اللهِ، لَمْ يَنْظُرِ اللهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَمْ يُزَكِّ لَهُ عَمَلاً.
قال الصادقعليهالسلام: قَالَ لَوَدِدْتُ أَنَّ أَصْحَابِي ضُرِبَتْ رُءُوسُهُمْ بِالسِّيَاطِ حَتَّى يَتَفَقَّهُوا.
- شاگردان مكتب پيامبر صلياللهعليهوآله
احاديث معتبر بر اين مطلب دلالت دارند كه پيغمبر صلياللهعليهوآله، عليعليهالسلام و فرزندانش را به دانشهايي مخصوص گردانيد. كتابي به خط عليعليهالسلام و املاي پيغمبر صلياللهعليهوآله همواره در اين خاندان مورد استناد و مراجعه بوده است، در حقيقت، تبليغات و تعليمات امامان عليهمالسّلام و سيره و روش آنها مكمل و متمم هدف پيغمبر صلي الله عليه وآله در تربيت جامعه و هدايت بشر ميباشد.
بر اساس حديثِ متواتر و مشهور ثقلين، پيغمبر صلياللهعليهوآله جميع امت را به اين بزرگواران ارجاع داده است. با وجود اين حديث شريف، صلاحيت علمي اهل بيت پيغمبر، ظاهر و آشكار ميگردد.
علاوه بر اينها روايات بسيار ديگري از طرق اهل سنت دلالت دارند برآنكه در بين تربيتشدگان مكتب نبوت، علي عليهالسلام بيشتر از همه صحابه، از تابش انوار نبوت استفاده كرد؛ او بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله مرجع عموم در مسائل مشكل علمي ميباشد و علوم شرعيه همه به آن سرور منتهي ميشود.
بعد از علي عليهالسلام، منصب الهي امامت و رهبري علمي و ديني با فرزندانش حضرت امام حسن مجتبي و حضرت امام حسين، سيدالشهداءعليهماالسّلام بود. آنها ملجأ و پناه مردم در مسائل اسلامي، علوم تفسير و احكام شرعي بودند؛ سخنشان قاطع و مقبول، و روششان سرمشق و ميزان بود.
- امام حسين عليهالسلام، چراغ اسلام
هر چه بيشتر در حالات سيدالشهداء عليهالسلام دقيق شويم اين رمز بر ما آشكارتر ميشود كه در امر دين، بصيرتي خارقالعاده و بينشي غيبي، راهنماي آن حضرت بوده است.
علم و دانش آن بزرگوار از احتجاجات او با دشمنان اهل بيت، بخصوص معاويه و مروان، از نامههايي كه به معاويه مرقوم فرموده، از خطبههايي كه به مناسبتهاي مختلف انشاء نمودهاند و از دعاي عرفه، و دعاهاي ديگري كه از آن حضرت در كتابهاي شيعه و سني نقل است، ظاهر و آشكار ميگردد.
نافع بن ازرق، رهبر فرقه ازارقه خوارج به امام حسينعليهالسلام عرض كرد:
«خدايي را كه ميپرستي براي من توصيف كن!»
امام حسينعليهالسلام فرمود:
يا نافِعُ مَنْ وَضَعَ دينَهُ عَلَي الْقِياسِ لَمْ يَزَلِ الدَّهْرُ فِي الالتِباسِ مائِلاً ناكِباً عَنِ الْمِنْهاجِ ظاعِناً بِالاِْعْوِجاجِ ضالّاً عَنِ السَّبيلِ قائِلاً غَيْرَ الْجَميلِ يَابْنَ الاَزْرَقِ اَصِفُ اِلهي بِما وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ لايُدْرَكُ بِالْحَواسِ، وَلا يُقاسُ بِالنّاسِ قَريبٌ غَيْرُ مُلْتَصِق، وَبَعيدٌ غَيْرُ مُسْتَقْصي يُوَحَّدُ، وَلا يُبَعَّضُ مَعْرُوفٌ بِالْـآياتِ مَوْصُوفٌ بِالْعَلاماتِ لا اِلهَ اِلا هُوَ الْكَبيرُ الْمُتَعالُ؛ اي نافع! هركس دين خود را بر قياس بسازد همواره در اشتباه است و در راه به صورت افتد، به اعوجاج و كژي كوچ كند، گمراه گردد و سخنان نازيبا گويد. اي پسر ازرق! من خدايم را وصف ميكنم به آنچه او خود را وصف فرموده است. او به حواس ادراك نشود و به مردم قياس نگردد. نزديك است اما به چيزي چسبيده نيست، دور است اما دوري نجسته (دوري و نزديكي خداوند مانند دوري و نزديكي موجودات ديگر نيست. دوري و نزديكي او با حواس مادي قابل درك نميباشد) او يگانه است و تبعيض، تجزيه و تركيب در او راه ندارند، و به نشانهها شناخته شده و به علامتها وصف گرديده است؛ غير از خداوند بزرگ و بلند مرتبه، خدايي نيست.
ابن ازرق گريست و گفت:
«ما اَحْسَنَ كَلامَكَ»؛ چقدر نيكو است كلام تو!
امام حسينعليهالسلام فرمود: «به من رسيده كه تو بر پدر و برادرم و بر من گواهي به كفر ميدهي!»
ابن ازرق گفت: «اَمّا وَاللهِ يا حُسَيْنُ لَئِنْ كانَ ذلِكَ لَقَدْ كُنْتُمْ مَنارَ الاِسْلامِ وَ نُجُومَ الاَحْكامِ»؛ يا حسين! اگر اين ناسزا از من صادر شده، به خدا سوگند! به يقين، شما چراغ اسلام و ستارگان احكام خداييد. يعني مردم بايد از انوار علوم و معارف شما روشني بجويند و در تاريكيها به ستارههاي وجود شما هدايت گردند.
- امام حسين، شمع بزم عالمان
ابن كثير در كتاب خود آورده است: «امام حسينعليهالسلام و ابن زبير از مدينه به سوي مكه بيرون شدند و در مكه اقامت گزيدند. امام حسينعليهالسلام مورد توجه مردم قرار گرفت. آنها به سوي او ميآمدند در اطراف او مينشستند وسخنش را ميشنيدند و از آنچه از او ميشنيدند سود ميجُستند وگفتههايش را ضبط كرده و مينوشتند تا از او روايت كنند.»
علائلي در سمو المعني نگاشته است: «مردم چنان شيفته معنويت و عظمت روح امام حسينعليهالسلام بودند و چنان امام حسينعليهالسلام محبوبيت داشت كه از همهكس و همهجا منصرف و منقطع شده و به سوي او ميشتافتند. كسي جز امام حسينعليهالسلام نبود كه اين همه مريد و ارادتمند داشته باشد؛ گويي مردم در وجود امام حسينعليهالسلام حقيقت ديگري از عالم ابداع الهي را تماشا ميكردند. چون امام حسينعليهالسلام سخن بگويد مثل آن است كه زبان عالم غيب باز شده و آنها را از رموز و اسرار پنهان وحقايق نهان آگاه ميسازد؛ و زماني كه خاموش ميشد، سكوتش به گونهاي متفاوت آنها را از حقايق ديگر با خبر ميساخت؛ زيرا پارهاي از حقايق را جز با خاموشي عميق نميتوان اظهار كرد؛ مثل نقطه و فاصلهاي كه در ميان سطرها، كلمهها و جملهها ميگذارند و همان نقطة خاليِ از نوشته، مانند نوشتههاي كتاب، معنايي ميدهد كه جز با آن نقطه با هيچ نوشتهاي آن معنا را نميتوان بيان كرد.»
كلام فوق نشان از واقعيتي انكارناپذير از محبوبيت علمي امام حسينعليهالسلام در ميان مردم دارد. با آنكه مردم در فشار حكومت بوده و جاسوسان و كارآگاهان همه جا در تعقيب آنها بودند تا كسي با امام حسينعليهالسلام رابطه نداشته باشند، اما قدرت سرنيزه و زور نظامي چگونه ميتواند مردم را از خودشان، دلشان و ضميرشان جدا كند؟ قدرت، هر ميزان كه باشد نميتواند بر شعور بشر مسلط شود و سرنيزه هر قدر كه كاري و نافذ باشد به باطن انسان و معنويت او نفوذ نميكند.
علائلي در ادامه آورده است: «حسينعليهالسلام كثير الحديث و الرواية بود، آن زمان با اينكه تعداد بسياري از اصحاب پيغمبر صلياللهعليهوآله نقل حديث ميكردند، اما مردم همه آنها را ترك كرده و به مجلس حسينعليهالسلام ميآمدند.» پس از اين، علائلي احاديثي از آن حضرت نقل ميكند.
اخباري كه از امام حسين عليهالسلام نقل شده حاكي از علم و ذوق سرشار، قوت فطانت، استعداد و قريحه و استحكام منطق اوست. اين اخبار بيش از آن است كه قابل شمارش باشد. آن حضرت بهگونهاي در مسائل علميه با جودت ذهن و حدّت خاطر اظهار نظر ميكرد و فتوا ميداد كه موجب تحيّر مردم ميشد، تا حدي كه عبدالله بن عمر در حق او گفت: «اِنَّهُ يَغُرُّ الْعِلْمَ غَرّاً»
همچنان كه مرغ، جوجه خود را با منقار خود غذا ميدهد، امام حسينعليهالسلام نيز در بيت نبوت و ولايت از سرانگشت علوم رسول خدا صلياللهعليهوآله غذا خورد، و از سينه معارف اسلام شير مكيد و رشد و نمو يافت.
سلطان عشق (سروده حضرت آیت الله صافی گلپایگانی)
هلال ماه محرّم ز نو هويدا شد
بيا كه رايت سلطان عشق بر پا شد
بيا كه رايت سلطان عشق بر پا شد
بيا كه آيت فتح و ظفر هويدا شد
درآ به مكتب حرّيت و فداكاري
بيا كه دين ز قيام حسين احيا شد
شعار باطل و شرك و فساد شد محكوم
بيا كه جلوه توحيد، عالم آرا شد
اگر كه حامي حقي و يار قرآني
بيا كه پرچم دين و جهاد برپا شد
به ملك غيرت و جانبازي و اراده وعزم
شهيد كرب و بلا، قهرمان دنيا شد
به دشت ماريه از همت بلند حسين
كتاب همت و ايمان و صبر معنا شد
حسين عدل و شهامت، حسين آزادي
فداي دين خدا در هجوم اعدا شد
بزرگتر سند افتخار انسانها
به خون پاك حسين شهيد امضا شد
مرامنامه آزادي و حقوق بشر
از آن مجاهده بينظير انشا شد
دراين جهاد مقدّس، حسين شد پيروز
يزيد ننگبشر گشت وخوار ورسوا شد
يزيد كيست؟هرآنكسكه ضدآزادياست
هرآنكه دشمن قرآن و آل طه شد
فداي رهبر لبتشنهاي كه در ره دين
غريبوبيكس وتنها بهسوي هيجاشد
دريغ و درد كه در كربلا ز ظلم خسان
جدا سر از تن پاك عزيز زهرا شد
به زير سمّ ستوران فتاد جسم حسين
خيام محترم اهل بيت يغما شد
نگشت تابع ظالم كه ظلم را كوبيد
اگر چه رنج و بلايش فزون ز احصا شد
بنال «لطفي صافي» كه روز عاشورا
زخون پاك شهيدان چو عيد اضحي شد
فيض اشك(مصيبتهاي كربلايي1)
آن وقتي كه هر دو دست مبارك ابيالفضل العباس قطع شده بود و تير كين بر ديده حقبينش نشسته و بدن اطهرش مانند خانه زنبور از كثرت زخم سنان و تير، سوراخ سوراخ گشته و آبي كه براي اطفال حمل مينمود بر زمين ريخته بود: آيساً من الحياة و قريباً الي المماة بود كه ملعوني با عمودي از آهن رسيد.
چون ديد، عباس، دستي ندارد و توانائي دفاع در وجود مباركش نيست، از خدا و رسول شرم نكرده و بر مظلومي آن جناب ترحم ننمود و چنان عمود را - به قوت هر چه تمامتر- بر فرق مباركش زد كه مغز سرش بر شانه مبارك ريخت.
چو دشت بلا از غمش تار شد كشيد آه و از زين نگونسار شد
ور افتاد با سينه چاك چاك بسر باد خاكم ز زين روي خاك
فنادي: يا اخاه! ادرك اخاك العباس. چون امام حسين عليهالسلام ناله برادر را شنيد: آهي از جگر كشيد و فرياد برآورد: الآن انكسر ظهري و انقطع رجائي و قلّت حيلتي و أتي زينب، فنادت: واعباساه!
حضرت آیت الله صانعی:
تشیع دین عدل و انصاف و عقل و احسان است و نه دین خشونت، ارعاب و ترور.
عزاداری امام حسین علیه السلام با شوری وصف ناشدنی در ایران و همه نقاط شیعی نشین جهان در حال برگزاری است. این شور حسینی همواره تمام بخش های جامعه را تحت تاثیر خود قرار داده است و هر کسی از زاویه ای خاص به این واقعه می نگرد. شهر و روستا و هر کوی و برزن شب و روز عزادار حسین (ع) است. قلم نویسندگان و هنرمندان با نام حسین شیدایی می کند. محققان و پژوهشگران و واعظان و مداحان از محرم می گویند و خبرنگاران از محرم می نویسند و ورزشکاران با توسل به مولایشان به میدان رفته و نشانه عزا را با خود به میدان می برند... اینگونه است که همه جا و همه چیز عطر محرم حسین علیه السلام را به خود می گیرد.
شفقنا نیز همراه و همگام با مردم در این ایام گفت وگو با مراجع تقلید و صاحب نظران دینی را در صدر کارهای خود قرار داده است تا معطر به ذکر سیدالشهداء باشد.
در ادامه این نشست ها با آیت الله العظمی صانعی به گفت وگو پرداختیم. او حفظ عزاداری امام حسین علیه السلام را عین روشنفکری می داند و می گوید: حفظ ارزش هاى دينى و توجه به مسايل و معضلات روز، عين روشنفكرى است. این مرجع تقلید شیعه در این گفت وگو محرم را فرصتی برای ترفیع جایگاه شیعه در جهان امروز و وسیله ای برای مبارزه با تروریسم می داند و از عزاداران می خواهد با دقت نظر نگذارند مجالس عزا به مکانی برای بدزبانی و تهمت و دروغ تبدیل شود.
گفت وگوی شفقنا با آیت الله العظمی صانعی را در ادامه می خوانید:
* ریشه عزاداری امام حسین علیه السلام به کجا برمی گردد؟
آیت الله صانعی: ريشه عزادارى و تعزيه براى ابى عبداللّه (عليه السلام) با تاريخ بشريت همراه است. اين مطلب را در مناجات حضرت موسی (ع) به هنگام طلب استغفار از خداوند برای یکی از افراد قوم بنی اسراییل و استدعای آن حضرت از خداوند برای بخشش آن فرد نیز می توان دید. آنجا که خداوند متعال فرمود: ای موسی هرچه بخواهی به تو می دهم که حضرت مساله عفو آن فرد بنی اسراییلی را طرح کرد که خداوند در جواب فرمود: ای موسی من او را بخشیدم مگر قاتل حسین (ع) را. آن حضرت در جواب فرمود: پروردگارا حسین کیست؟ خداوند در ادامه توضیح به پیامبرش چنین فرمود: او آن کسی است که وقتی به کوه طور آمدی ذکر او را برای تو بیان کردم. حضرت از قائل او سوال کرد که خداوند پس از بیان چگونگی و نحوه ی شهادت آن حضرت می فرماید "صغيرهم يميته العطش و كبير هم جلده منكمش"؛ كودكانشان از تشنگى به شهادت مى رسند و پوست بدن بزرگان آنان در هم كشيده مى شود. اين داستان روزهاى اول خلقت است. پس موضوع عزادارى با خلقت حضرت آدم آغاز مى شود. و متعلق به امروز و ديروز نيست. اما آنچه سيره و روش علما، متشرعين و محبين اهل بيت ـ صلوات اللّه عليهم اجمعين ـ بر آن اساس تنظيم شده، يعنى جمع شدن و عزادارى كردن و تشكيل جلسه و ذكر مسائلى از اسلام، چه به صورت نثر و چه به گونه شعر مربوط به زمان امام صادق و امام رضا (عليهما السلام)است. در تاريخ آمده كه امام هشتم، از اول محرم خندان ديده نمى شد. يا در حالات امام صادق ـ سلام اللّه عليه ـ هم به اين صورت نقل شده است. اين رسم و سنتى است كه ائمه، براى زنده ماندن اسلام، براى تنفر از ظالم و ستمگر ـ هر كه باشد و هر كجا باشد ـ براى اظهار علاقه به مظلوم و عشق به مظلوم، به ما آموخته اند.
* علت این ارادت مردم به ساحت مقدس امام حسین علیه السلام از نظر حضرتعالی چیست؟
آیت الله صانعی: انسان دلش براى مظلوم مى شكند و با كسى كه ستم ديده و به او ظلم شده، اظهار همدردى مى كند. اين حالت، گاهى به صورت گريه تجلى مى كند و گاهى نيز به صورت هاى ديگر بروز مى كند. گاهى هم اختيار از دستش مى رود.
* این مساله همواره توسط بخشی از جامعه مورد نقد بوده است که این بی اختیاری ها و چهره خراشیدن ها مورد پذیرش نیست. نگاه حضرت عالی به عنوان یک فقیه به این مساله چگونه است؟
آیت الله صانعی: گاهى انسان در عزاداری به پیشانیش مى زند و ورم مى كند، اينجا ديگر «لا ضرر و لا ضرار فى الاسلام» معنا و مفهوم ندارد. وقتى بنده در اثر تأثر در مصيبت حضرت زهرا سلام الله علیها يا امام حسين علیه السلام بر پيشانى ام بزنم تا جايى كه متورم شود، خلاف شرع است؟ عواطف و احساسات و عشق به ابى عبداللّه- علیه السلام-، همه چيز را تحت تأثیر قرار می دهد و ديگر اختيار هم از دست مى رود. از جنبه فقهى نيز، بحث خاص خودش را مى طلبد و بنده به آن حوزه وارد نمى شوم، بلكه مى خواهم بگويم كه اين يك احساس و عاطفه است. اين علاقه است و نبايد جلوى آن را گرفت. نبايد مانع بروز عواطف شد. بگذاريم اين انسان هاى پاك، آن عواطف پاكشان را ظاهر كنند. بگذاريد تباكى كنند، بگذاريد خودشان را شبيه گريه كنندگان قرار دهند. این عزادارای ها سیاست اهل بیت -سلام الله علیهم اجمعین- است . همان طورى كه امام امت ـ سلام اللّه عليه ـ اشاره فرمودند، اين روش را بايد حفظ كنيم؛ حفظ اين سنت ها، ربطى به مسايل روشنفكرى ندارد.
اگر كسى هويت خودش را حفظ كرد، روشنفكر نيست؟ نبايد سنت و تجدد را مخلوط كرد، بلكه حفظ ارزش هاى دينى و توجه به مسايل و معضلات روز، عين روشنفكرى است. آيا آدمى روشن تر از امام خمينى ـ سلام اللّه عليه ـ سراغ داريد كه در مسايل سياسى و فقه اسلامى با تمام ابعادش، دقت نظر داشته باشد. ايشان زيارت غديريه را - زيارت مفصلى كه امام على النقى خوانده است ـ در نجف اشرف، ايستاده مى خواند، زيارتى كه حدوداً يك ساعت طول مى كشد. همين امام می فرمود: عزادارى سنتى را حفظ كنيد، هر چه داريم از محرم و صفر داريم. به عزادارى اهميت بدهيم، منتها بايد ببينيم چه مى گوييم و چه مى شنويم.
* چه بگوییم و چه بشنویم؟
آیت الله صانعی: بايد به هنگام منبر رفتن در ذکر مصيبت و مداحى ها نكاتى را مورد توجه قرار دهيم كه مورد توجه مخاطبان، مخصوصاً نسل جوان قرار گيرد.
درس هاى حادثه كربلا را بايد فصحا و علما، متفكرين، صاحبان قلم و روشن فكران دانشگاه و حوزه بيان كنند تا مردم بيش از بيش با عظمت عاشورا و شخصيت بى بديل ابى عبداللّه آشنا شوند.
* جامعه امروز ما از این حادثه چه درس های کاربردی و مورد استفاده ای را می تواند بگیرد؟ خطبای ما به نظر شما به کدام جنبه از جنبه های این حادثه عظیم باید بپردازند؟
آیت الله صانعی: آنچه که جامعه ما امروز می تواند برای رفع مشکلات از حادثه کربلا بیاموزد، این است که در حادثه كربلا مرد و زن و مولى و عبد همراه هم هستند. این نیست که فقط یک قشر خاص باشند و همه چیز دست یک عده باشد، زهير است و همسرش، ديگرى حبيب بن مظاهر و غلام اوست. اين چه مكتبى است كه ابى عبداللّه به وجود آورده است یعنی از همه اقشار جامعه در آن نقش دارند.
در حادثه كربلا زن و مرد، هر دو هستند. ارزش زنان به قدر ارزش مردان است. بعضى افراد نا آگاه عصبانى مى شوند. چرا؟ بحث فقهى كه عصبانيت ندارد. ما كه نگفتيم بت بپرستيد، گفتيم ارزش زن ها با ارزش مردها برابر است. حتى زن ها در دفن شهدا مقدم بودند اين حركت بايد در بينش اسلامى زيربناى فكرى ما باشد، در فقه اسلامى، در اخلاق اسلامى، در زندگى و برخورد اجتماعى هم بايد زيربنا باشد نه اینکه در دهه عاشورا از زينب، ام كلثوم و رباب بگوييم كه آنها چنين كردند و بعد از دهه بگوييم «اخروهن اللّه» اصلا زن ها ارزش ندارند.
درس دیگر که جامعه جهانی امروز به آن پرداخته رعایت حقوق بشر و حقوق حيوانات در حادثه کربلا توسط امام شیعیان است. ايشان وقتى به منزل «ذى حسم» رسيد دستور مى دهد كه به سربازان دشمن آب بدهيد، فرمودند اينها تشنه اند، از راه رسيده اند آب به آنها بدهيد. اسب ها و مركب هايشان را هم آب بدهيد. بعد فرمود به اين حيوانات زبان بسته، آهسته آهسته آب بدهيد، از راه رسيده اند و زياد گرما ديده اند، اگر يك دفعه آب بخورند ناراحت مى شوند. بگذاريد مركب ها آهسته آهسته آب بخورند. شما در كجاى دنيا مى توانيد پيدا كنيد كه به دشمن اينگونه نگاه كنند و علاوه بر رعايت حقوق انسانى، حقوق حيوانات را هم مراعات كنند؟!
درس مهم دیگری که در حادثه عاشورا وجود دارد و نیاز امروز است، شفافيت با همگان است. ابى عبد اللّه(عليه السلام) هيچگاه حيله نكرد و خلاف واقع نفرمود. حرفى را ناگفته براى دوستانش نگذاشت؛ از اول شفاف بر خورد كرد. همه ما بايد در زندگى مان شفاف باشيم. در زندگى خانوادگى، در دوستى ها، در زندگى طلبگى، در حكومت، در سياست، در اقتصاد، همه جا، واقعيت ها را صاف و بدون هيچ پرده پوشى بگوييم، حتى اينكه اين واقعيت براى ما سنگين تمام شود. ابى عبد اللّه(عليه السلام) روز هفتم ذى الحجه بحث را شروع كرد و گفت: «من كان باذلاًفينا محجته فليرتحل معنا فاني راحل مصبحاً غداً انشاء اللّه» (7) من مى خواهم بروم خون دل بدهم، مى خواهم بروم خون قلب بدهم؛ من عاشق و دلباخته شهادتم. موضوعى كه او مى داند و خدايش. هركسى مى خواهد بيايد بيايد، خبرى از پست و مقام و رياست نيست. در اين راه شهادت است و كشته شدن. اين شفافيت آغاز حركت است. امام در طول مسیر با همه شفاف سخن گفتند تا اینکه شب عاشورا فرا رسيد، بايد يك لحظه زندگى خودمان را با زندگى ابى عبد اللّه مقايسه كنيم و يك مقدار آن را شبيه زندگى ابى عبداللّه بكنيم. يك مقدار شفاف باشيم و مدام پشت پرده حرف نزنيم. خلاف نگوييم و جلوى منكرهاى جامعه را بگيريم. ابى عبد اللّه مى خواست جلوى منكرها را بگيرد. ما هم تلاش كنيم جلوى منكرات را بگيريم. اما نبايد منكرات را در بد حجابى و بى حجابى و معروف را هم در نماز و روزه خلاصه كرد. اما اينكه بد حجابى و بى حجابى منكر است، شكى نيست، گناه است، ولى منكر، تنها اينها نيستند، ظلم، تخریب عزیزان انقلاب، فقر و گرانى هم منكر است و بايد آن را مهار كرد.
امام - علیه السلام- شب عاشورا به يارانش فرموند: هر كسى بماند فردا كشته مى شود. اين خيلى شفافيت است. يعنى آگاهانه حركت كنيد. آگاهانه با ديگران برخورد كنيد. استعمار فكرى و حيله به كار نبريم.
امام -حسین علیه السلام - در طول حرکتش فرهنگ گفت وگو را به ما می آموزد و در مسیر حرکت با هر فردی متناسب با ظرفیت او سخن می گوید. وقتی کسی نمی تواند شرایط زمانه را درک کند حضرت به قول رسول خدا سلام الله علیه تمسک می کند و حتی برای برخی از رویای صادقه خود سخن می گوید اما امام اهل گفت وگوست. همه را با گفت وگو قانع می کند. او حتی در لحظه آخر هم مقابل دشمن به جای حمله به گفت وگو می پردازد. این نشان می دهد که حضرت اهل جنجال آفرینی نیست. حضرت به ما می آموزد که در مسیر حرکت های دینی اهل گفت وگو باشید.
* در احیای این ارزش ها فقیهان و روحانیان چه وظیفه ای دارند؟
آیت الله صانعی: ما بايد فقیهانه این حادثه را واکاوی کرده و از آن برای حیات جامعه بشری برداشت كنيم و با سادگى از كنار قضاياى كربلا ردّ نشويم، مطالعه و فكر كنيم و براى ديگران بيان كنيم.
ما موظّف به جذب ديـگران هستيم، چون ما از اسلام استفاده كرده ايم لذا اسلام بر گردن ما حق دارد پس نبايد گذاشت كسى به اسلام بدبين شود يا به حادثه عاشورا بدبين شود، نبايد گذاشت به فقه شيعه بدبين شوند.
روحانیون در طرح مسایل خیلی باید دقت کنند؛ امروز اشتباه و خطای یک روحانی به سرعت در دنیا منتشر می شود و می تواند افراد را با مشکل مواجه کند. بايد بتوانيم، قضايا را خوب تجزيه و تحليل كنيم، بايد با مطالعه و تفقّه در اين راه، گام برداريم.
اگر کسی به خاطر بی دقتی ما از دین بریده شود و ما توان جلوگیری از این مشکل را داشته باشیم و جلوگیری نکنیم، عذاب این دین گریزی او از اسلام در نامه عمل ما نوشته مى شود.
* چگونه می توان از حادثه کربلا در جهت گسترش فرهنگ شیعه در جهان بهره برد؟
آیت الله صانعی: یکی از مسایلی که به دروغ به اسلام محمدی نسبت می دهند مساله ترور است، حادثه کربلا ثابت می کند که اسلام محمدی و شیعی به دنبال ترور نیست. اما چرا شيعه ترور را محكوم مى كند؛ چون مى بيند در حادثه كربلا، مسلم ابن عقيل كه به زيارت شريك بن عبد اللّه در منزل هانى رفته، تمام شرايط براى ترور عبيد اللّه بن زياد آماده بود و قضيّه تمام مى شد، ولى مسلم اين كار را نكرد، بعد كه شريك بن عبد اللّه علّت را از مسلم سؤال كرد، او فرمود : «انَّ الايمان قيّد الفتك» ايمان جلوى ترور را گرفته و اين در حادثه كربلا خيلى ارزشمنداست، يعنى حادثه كربلا با ترور مخالف است گرچه با عدم ترور عبيداللّه، تمامى ياران آن حضرت كشته شوند، چنانچه شدند. به نظر من اگر بتوانيم تشيع را آن چنان كه هست معرفى كنيم و آن هم اين كه بگوييم كه تشيع دين عدل و انصاف و عقل و احسان است و نه دين خشونت، ارعاب، ترور و آن را دين آزادى بحث، سخن و آزادى عمل بدانيم، دنيا كاملا طرفدار شيعه خواهد بود.
بحث دیگر بحث مقاومت در برابر دیکتاتوری و ظلم است و این مطابق با فطرت تمام انسان هاست. فطرت پاک انسانی ظلم را نمی پذیرد و هر تفکر ظلم ستیزی را نمی پذیرد. بايد با سند صحيح عاطفه هاي ظلم ستيزي و دفاع از مظلوم را در جهان انساني احيا كنيم. اين رسم و سنتي است كه ائمه، براي زنده ماندن اسلام، براي تنفر از ظالم و ستمگر ـ هر كه باشد وهر كجا باشد ـ براي اظهار علاقه به مظلوم و عشق به مظلوم به ما آموخته اند.
* اگر در پایان سخنی با عزاداران دارید، بفرمایید:
آیت الله صانعی: این ماه، ماه کشتی نجات است. اگر حسین -علیه السلام- كشتي نجات است بقيه ائمه ـ سلام اللّه عليهم اجمعين ـ هم كشتي نجات اند. به قول مرحوم شوشتری همه ائمه، كشتي نجات اند، اما اين كشتي نجات (امام حسين) در لجج غامره (گرداب فرورونده) خيلي راحت تر آدم را به ساحل مي رساند و آدم را نجات مي دهد. بهشت بابی وسیع به نام "باب الحسين " دارد. خيلي ها از اين مسير مي توانند وارد بهشت شوند.
امام مي تواند هر انساني را، به بهشت ببرد، نه تنها با عزاداري، گريه، يا گرياندن، به سر وسينه زدن، اظهار مصيبت كردن و نه تنها با تعظيم شعائر حسيني، بلكه آدمي با تباكي هم مي تواند وارد بهشت شود. اين وسعت باب ابي عبداللّه (عليه السلام) است، هم كشتي اش با بقيه كشتي ها فرق دارد، هم باب او با بقيه باب ها فرق دارد. توسل به او هم از خصوصيتي برخوردار است كه هركسي، به هر نحوي مي تواند به ابي عبد اللّه (عليه السلام) متوسل شود و زمينه نجات خودش را فراهم كند. لذا سعی کنیم از این فرصت الهی بهره ببریم. اجازه ندهیم مجالس ابا عبدالله با دروغ پردازی ها و تخریب ها و بدزبانی های سیاسی عده ای به انحراف برود. امید است که این عزاداری ها مقبول حضرت حق واقع شود.
حضرت آیت الله جوادی آملی:
آنچه مورد اعقتاد سالار شهیدان بود...این بود که در نظام هستی، حق پیروز است.
جهان بینی امام حسین (ع) و بنی امیه از نگاه حضرت آیت الله جوادی آملی؛
آنچه مورد اعتقاد سالار شهیدان بود و بر همان مبنا مبارزهٴ خود را بنا نهادند و قیام كردند این بود كه در نظام هستی، حق پیروز است؛ خواه از قدرت مادی برخوردار باشد یا نه و نیز باطل محكوم به شكست است.
آنچه مبنای امویان بود و بر همان مبنا حكومتشان را بنا كردند، این بود هر كه قدرت مادی دارد، پیروز است؛ خواه با حق همراه باشد یا نه؛ وگرنه محكوم به شكست است، هر چند حق باشد.
این دو طرز فكر كه همواره بوده و هست، از دو نوع جهان بینی جداگانه نشأت می گیرد. كسی كه جهان را در ماده خلاصه می كند و اصالت را به ماده می دهد، هر جا جریان طبیعت بیش تر حضور داشت، آن جا محور قدرت تلقّی می شود و در آن محور، قیام و قعود، عزل و نصب، عزت و ذلت دور می زند؛ ولی كسی كه جهان بینی را بر اساس حقیقت هستی تنظیم كرده است، اصالت را به معنا می دهد و در محور حق حركت می كند. این گروه، حق محورند، در قبال دیگران كه مادّه محورند.
بر همین اساس، همیشه در مقابل انبیای الهی افرادی قیام می كردند كه چنین معتقد بودند: ﴿قد أفلح الیوم من استعلی﴾ کسی که برتریجویی نمود رستگار است [1] ؛ در برابر پیام آوران خدا كه می گفتند: ﴿قد أفلح من تزكّی﴾ کسی که خود را پاکیه کرد رستگار است [2]. طرز تفكر آل فرعون، هم قبل از آن ها بود، هم پس از آن ها. این شعار كسی است كه در تفكّر او اصالت با ماده است. او می گوید: در نظام طبیعت، ضعیف پایمال است؛ یعنی همان شعار ﴿قد أفلح الیوم من استعلی﴾ را مد نظر قرار میدهند. امّا آن كه می گوید: حق در جهان حاكم است و باید در محور حق حركت كرد، شعارش﴿قد أفلح من تزكّی﴾ است، یعنی هر كس روان خود را تهذیب كند به فلاح می رسد.
خلاصه آن كه در جهان هستی، باطل، نه اثری دارد و نه دوامی و سراسر جهان بر اساس حكومت حق تنظیم شده است و نیز در جریان حكومت ها حق، باطل را سركوب می كند و سخن مؤمنان جنگجو نیز همین است: ﴿كم من فئة قلیلة غلبت فئة كثیرة بإذن الله﴾[3
بر این مبنا اگر حق با كسی بود، وی از تنهایی یا كمی یاری كننده وحشتی ندارد؛ بلكه همهٴ تلاش و كوشش او در این خلاصه می شود كه حق را بشناسد و نیز در شناخت حق، محقِّق باشد و نه مقلّد و پس از شناخت حق به خود حق متّصف و متحقّق شود. اگر متحقق به حق شد، یقیناً ثابت و پیروز است و هرگز شكست نمی خورد و باید از باطل بپرهیزد و پس از شناخت باطل، قهراً آن را سركوب خواهد كرد.
[1] سورهٴ طه، آیهٴ 64.
[2] . سورهٴ اعلی، آیهٴ 14.
[3] . سورهٴ بقره، آیهٴ 249.