مهمترین و اساسی ترین ویژگی نهضت عاشورا وجود انسان کامل یعنی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است. رابطه و معیت انسان کامل با قرآن رابطه علم و عین است.
موضوع: اندیشه
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر علمی و تجلی عینی قرآن در عاشورا
مهمترین و اساسی ترین ویژگی نهضت عاشورا وجود انسان کامل یعنی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است. رابطه و معیت انسان کامل با قرآن رابطه علم و عین است.
قرآن نسخه علمی و تدوینی انسان کامل است و انسان کامل صورت عینی قرآن است. اگر قرآن را بخواهند عینیت ببخشند و بخواهند تجسم و تجسد خارجی به آن بدهند می شود امام و انسان کامل و اگر هستی بی بدیل امام و انسان کامل را با تمام ابعاد و شئون مختلف آن بخواهند تدوین کرده و به نسخه علمی تبدیل نمایند می شود قرآن و بعید نیست که حداقل یکی از محتملات حدیث شریف و قطعی الصدور ثقلین که در متن حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمود: انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض. من دو چیز گرانبها را در میان شما میگذارم، قرآن و عترت و اهل بیتم را که از یکدیگر جدا نمیشوند تا وقتی کنار حوض بر من وارد شوند همین باشد یعنی معیت و بلکه عینیت قرآن و اهل بیت علیهم السلام و اختلاف آن دو فقط در تجلی علمی و عینی آن دو می باشد.
در نتیجه انسان کامل هادی کامل برای بشریت است و رسالت اصلی قرآن نیز همین است پس کلیه حرکات صادره و مواضع رسمی امام حسین علیه السلام از جمله این قیام بی نظیر میتواند تجسم عینی مفاهیم علمی قرآن باشد.
در این مقاله برخی از معارف قرآن را با تطبیق و الهام از واقعه و نهضت عاشورا مورد تحقیق و بررسی قرار می دهیم. یادآوری این نکته نیز لازم است که همانگونه که قرآن کتابی است جامع همه شئون زندگی انسان این جامعیت که در سیره انسان های کامل و ائمه اطهار دیده می شود در نهضت خونین عاشورا نیز به نوعی قابل استنباط و استکشاف است.
1- سازگاری و پیوند عرفان و حماسه
تمام کتب و ادیان آسمانی و نیز فلسفه رسالت و امامت پیشوایان در این نقطه مرکزی مشترکند که آنچه در مرحله اول در باب هدایت انسانها اهمیت دارد رهاندن انسانها از بندگی هرآنچه غیر خداست و برقراری رابطه عمیق و وثیق بین انسان و یکتا معبود او که از طریق عبادت و نیایش انجام میگیرد. عبادت در نگاه دین و راه و رسم امام حسین علیه السلام از فلسفه ها و حکمت های مهم انسانی برخوردار است و عبادت در منطق دین نه فقط این مراسم ظاهری است که برخی فقط در صدد انجام یک تکلیف رفع کلفت آن می باشند که باید بندگان خوب و پیروان حضرت سیدالشهداء و عزاداران او خوب توجه نمایند که فرق بسیار است بین عبادتی که از سر ترس و تکلیف است با عبادتی که از سر عشق و سوز و شیدایی و استغراق در جمال جمیل خداوند است اما عبادت قسم دوم که امام حسین علیه السلام و یاران او موصوف به آن هستند دارای چه حکمت و فلسفه هایی است؟ از جمله علل و حِکم عبادات می تواند این امور باشد:
1- آگاهی 2- آزادی 3- توانایی 4- تعادل 5- تعهد
آگاهی : مقصود آگاهی های فوق حسی است یعنی آگاهی عقلانی عرفانی زیرا آگاهی حسی را انسان بطور طبیعی داراست و در این مرحله از آگاهی موجودات دیگر نیز با او شریک و سهیم اند. انسان باید آغاز و انجام دفتر هستی و جایگاه خویش در مجموعه همبسته عالم را به خوبی بشناسد و نیز غایت و نهایت واقعی خلقت و تکوین عالم و آدم را تمییز و تشخیص دهد و این مهم با عبادت عاشقانه و نیایش عارفانه برآورده میشود.
آزادی: انسان طبیعی تعلقات و وابستگی های زیادی دارد که برخی مقدس و ارزشمند اند مانند تعلق به پدر و مادر و انسان های دیگر که از آن تعبیر به روابط انسانی می کنیم. اما برخی از وابستگی های آدمیان که گاهی جنبه افراطی به خود میگیرد و انسان را در دام خود گرفتار می نماید مانند وابستگی به ثروت یا قدرت و مانند آن که آدمی به جای اینکه امیر بر آنها باشد اسیر خود می نماید و رفته رفته به دشمن انسان تبدیل می شوند، انسان برای اینکه امیر بر آنها باشد و نه اسیر آنها باید با ادغام نمودن همه بندگی ها و بردگی و وابستگی ها در یک بندگی یعنی بندگی خداوند از همه آنها آزاد گردد. به طور قطع و یقین انسان اسیر ثروت و شهوت و قدرت و شهرت نمی تواند به قله رفیع کرامت انسانی صعود نماید تا از زندان دشمن نفس اماره و شیطان ظاهر و باطن و با موفقیت در جهاد اکبر نرهد به بوستان خرم و سر سبز ولایت خدا نائل نمی گردد. البته حرکتی سخت و نفس گیر است که باید از خدا و اولیاء او استمداد نماید. به قول مولوی:
ای شهان کشتیم ما خصم برون ماند خصمی زوبتر در اندرون
کشتن این کار عقل و هوش نیست شیر باطن سخره خرگوش نیست
قد رجعنا من جهاد الاصغریم با نبی اندر جهاد اکبریم
قوت از حق خواهم و توفیق و لاف تا بسوزن بر کنم این کوه قاف
آنان که در جریان کربلا دعوت خود از امام حسین علیه السلام را نقض کردند یا در جنگ مستقیم و غیرمستقیم با امام برخاستند از نظر نظام حقوقی آزاد بودند اما از نظر نظام فکری و معرفتی اسیرترین اسیران تاریخ خود بوده اند. اینان در جنگ بین نفس و عقل عقلشان اسیر نفس شان قرار گرفت. عمربن سعد ها و دیگران مشکلشان فقط یک چیز بود و آن شکست عقل در نبرد عقل و نفس بود. مشکل آنان جهل در مقابل علم نبود بلکه جهل در مقابل عقل بود. آن چیزی که امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام در حکمت نهج البلاغه فرموده اند که: کم من عقل اسیر تحت هوی امیر. بسیاری از عقل ها که به اسارت هواها و هوس ها درآمده اند و نیز آن بخش از مردم کوفه که به خوبی امام و منزلت او را می شناختند و حتی از او دعوت نمودند اما دعوت خود را عملاَ نقض نمودند مشکل آنان همین بود.
این جمله در تاریخ مربوط به قیام و حرکت امام حسین علیه السلام معروف است که وقتی در بین راه مکه و عراق از فرزدق شاعر معروف پرسید عراق و کوفه چه خبر؟ او در جواب چنین گفت: قلوبکم معک و سیوفکم مشهورة علیک. یعنی دلهای آنان با تو و شمشیرهایشان علیه تو کشیده شده است. با ارتباط عارفانه با خدا و عبادت صادقانه، انسان باید خود را از این نوع اسارت ها و تبعات و فجایع وحشتناک و غیر قابل جبران آن برهاند.
توانایی: از جمله آثار عبادت و نیایش بی ترس و طمع، ایجاد قدرت و توانایی روحی در آدمیان است البته این قدرت جلوه و تجلیات متعددی می تواند داشته باشد و نسبت به جایگاه تکوینی عبادت کنندگان متفاوت باشند. از اظهار و بروز معجزات علمی و عینی از انبیاء و ائمه اطهار علیهم السلام گرفته تا قدرت هدایت آنان و صبر و استقامت و اطمینان یاران آنان در مقابل دشمنان قوی پنجه و دیو سیرت و بی رحم.
این قدرت روحی در نفس مطمئنه سالار شهیدان و اصحاب او و نیز خانواده امام از جمله زینب کبری سلام الله علیها به طور واضح و آشکار دیده می شود. جلوه ای از قدرت معنوی امام علیه السلام در مسیر راه همان بود که با یک برخورد توانست زهیربن قین و نیز در کربلا حربن یزید را چنان هدایت نماید. زهیری که تا ساعتی پیش جزء حزب و گروه دیگری غیر از راه امام حسین علیه السلام بود.
این قدرت در یاران او و پس از وقوع حوادث عاشورا و شهادت آن حضرت و اصحاب با وفایش در خانواده امام مشاهده می گردد.
ذکر این نکته خالی از فایده نیست که دستگاه حکومت یزیدی چرا اهل بیت حضرت را به اسارت گرفت میتوان گفت حکومت ظالم و ستمگر یزید دو هدف کلی را با این عمل ننگین خود دنبال میکرد. اول اینکه ابهت و قدرت خویش را به دیگران نشان دهد که اگر دیگران نیز خیال قیام و شورش داشته باشند همین سرنوشت را خواهند یافت. مردانشان کشته و زنان و کودکانشان به اسارت گرفته خواهند شد.
هدف دوم این بود که خواست خاندان اهل بیت را مرعوب کند که به ویژه در میان آنان کسی گمان شورش نداشته باشد. باید گفت یزید در هر دو هدف به ویژه در هدف دوم کاملا ناموفق شد. عبیدالله و یزید و سربازان آنان تا توانستند زنان و کودکان خوردسال امام علیه السلام را مورد ارعاب و آزار قرار دادند اما آنان به واسطه قدرت روحی که داشتند به هیچ روی مرعوب نشدند. در تاریخ مشاهده می کنیم از امام سجاد علیه السلام که خود انسان کامل است بگذریم دیگر افراد این خانواده حتی دختران کم سن و سال امام حسین علیه السلام سخنرانی کرده و دیگران را به اعجاب وا داشته اند قدرت ظاهری و ابهت موهوم مجلس ابن زیاد و یزید هیچ از قدرت روحی و واقعی آنان نکاست. عقیله بنی هاشم زینب کبری سلام الله علیها آنچنان جواب ابن زیاد و یزید را می دهد که کاخ غرور و قدرت آنان و شخصیت بر آمده از تکبر و پیروزی که آنان احساس میکردند از اساس ویران می نماید.
تعادل: افراط و تفریط در هر امری خلاف حق و خروج از صراط مستقیم و هر یک سرپیچی از فرمان عقل و دین است. این قاعده حتی در امور ارزشی و دینی نیز جاری و ساری است. در عبادت و پرستش خدا، در محبت و دوستی انسانهای بزرگ. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: سیهلک فی صنفان محب مفرط یذهب به الحب الی غیرالحق و مبغض مفرط یذهب به البغض الی غیرالحق و خیرالناس فی النمط الاوسط فالزموه... یعنی دو گروه در مورد من به هلاکت میرسند. یکی دوستان افراطی که دوستی افراطی، آنان را به طریق و راه غیر حق کشانده است و دیگری دشمنان افراطی که دشمنی، آنان را به مسیر غیر واقعی رسانده است و بهترین مردم در مورد من مردم متعادل و میانه رو هستند(که از خطر دوستی افراطی و آتش کینه و دشمنی مبرا هستند) پس با آنان باشید. تحجر و دگماتیسم و عدم تحمل دیگران و طاقت و توان شنیدن نظریه دیگران را نداشتن از آثار شوم خروج از جاده حقیقت و طریق شریعت است.
تعهد: مردانی که عبادت خالصانه، آنان را از هرآنچه غیر خداست آزاد نموده است عناصری بیدار و آگاه و مسئولیت شناس می باشند. عبادت و نیایشی ارزشمند و واقعی خواهد بود که به جای خمود و خاموشی به آدمی حالت قیام و جنبش دهد و حرکت و پویایی را به دنبال داشته باشد، نه توقف و ایستایی را.
خداوند در سوره زمر فرموده است: امن هو قانت آناء الیل ساجدا و قائما یحذر الاخره و یرجوا رحمت ربه قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون انما یتذکر اولوا الالباب(زمر/9). یعنی آنان که در دل شب برخاسته در حالیکه سجده و قیام دارند و از آخرت پروا داشته و به رحمت حق امید دارند، یکسان هستند؟ بگو آیا آنان که (این حقایق را) می دانند یا آنان که نمیدانند یکسان و برابرند؟ فقط اندیشمندان و خردمندان متذکر می شوند.
با اینکه از حالات نماز اول قیام و بعد سجده می باشد اما در این آیه شریفه مشاهده می کنیم که اول سجده بعد قیام آمده است. شاید نکته آن همین باشد که باید از سجده که اوج بندگی و زیباترین حالت ارتباط بنده با خداست به حالت قیام و جنبش درآمد و از سجده حق و سفر و سیر معنوی الی الحق به تعبیر اهل عرفان سوغات تعهد و شناخت جامعه و سیر الی الخلق را به همراه آورد. در نهضت کربلا عبادت و سلوک در حضرت اباعبدالله علیه السلام و یاران او نیز تعهد و حماسه کنار یکدیگر قرار گرفته اند و پیوند زیبایی بین عرفان و حماسه برقرار شده است و ارزش قیام و نهضت عاشورا را خود سالار شهیدان سلام الله علیه و نیز اهداف ماندگار و آموزنده آن را چنین در زبان دعا تشریح نموده است:
اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منا تنافساَ فی سلطان و لا التماساُ من فضول الحطام ولکن لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک و یأمن المظلومون من عبادک و یعمل به فرائضک و سننک و احکامک.
خداوندا تو میدانی که حرکت و عمل ما تلاش برای کسب قدرت و ثروت نیست، بلکه می خواهیم نشانه های دینی را مشاهده کرده و در سرزمین های تو اصلاح برقرار نماییم و بندگان مظلوم تو در امنیت و آسایش قرار گرفته و به واجبات و سنن و احکام تو عمل گردد.این بندگی جامع خداوند است.
2- حقیقت سعادت
در مسیر مدینه تا کربلا افرادی به امام حسین علیه السلام ملحق شده و افرادی نیز علی رغم دعوت رسمی آن حضرت از راه بازماندند. بدون شک و با دلائل فراوانی که در دست است آنان که جزء اصحاب آن حضرت شدند و در رکاب او به شهادت رسیدند از اوج سعادت و کرامت برخوردار گشتند. زیرا امام حسین علیه السلام شب عاشورا با کنار زدن پرده ها و حجاب ها مقام آنان را به آنها نشان داد. نکته ای از نظر تربیتی و اخلاقی بسیار قابل توجه و آموزنده است و توجه ما به آن ضروری است و آن این است که در دستورات دینی ما آمده که به هیچ انسانی به چشم حقارت نگاه نکنید. زیرا همان انسانی که در نگاه شما کوچک است شاید از اولیاء بزرگ الهی باشد. داستان کربلا و اصحاب امام حسین علیه السلام از این منظر نیز آموزنده است. در میان اصحاب خاص سالار علیه السلام فردی را به نام جَون میبینیم که غلام سیاهی بوده است که سرگذشت او به طور خلاصه این است که غلام ابوذر غفاری بود و تا هنگام شهادت ابوذر در سال 31 هجری در سرزمین ربذه در کنار او بوده است. پس از آن به مدینه باز میگردد و در خدمت امیرالمؤمنین سلام الله علیه بوده است و پس از او در خدمت امام حسن علیه السلام و پس از او در خدمت امام حسین علیه السلام تا هنگاهی که آن حضرت به کربلا می آیند همراه او بوده است.
امام به او می فرماید: تو در جستجوی آسایش دنبال ما بوده ای پس خویش را در راه ما گرفتار مکن جَون خود را روی پاهای حضرت انداخت و ملتمسانه عرض کرد: یابن رسول لله انا فی الرخاء الحس قصاعکم و فی الشدة اخذلکم؟ ای پسر پیامبر در خوشی ها کاسه لیس خانه شما بودم حال در گرفتاری رهایتان کنم؟
سپس افزود حسبم ناچیز و چهره ام سیاه است پس بهشت را بر من ارزانی دار تا بویم خوش و حسبم شریف و سیمایم سفید گردد. به خدا قسم از شما جدا نخواهم شد تا این خون با خون شما بیامیزد.
پس از این گفتار، امام به وی اجازه داد او شادمان به سوی میدان شتافت و رجز خوانی کرد و رزمید و به شهادت رسید. امام بر بالین او حاضر شد و در حق او چنین به درگاه خداوند دعا کرد: اللهم بیض وجهه و طیب ریحه واحشره مع الابرار و عرف بینه و بین محمد و آل محمد. خدایا چهره او را سفید گردان و بوی او را خوش و او را با ابرار و نیکان محشور کن و بین او و محمد و آل محمد در بهشت آشنایی برقرار ساز.
بر صورت خون گرفته ی عشق زیباست جلای آن دو لبخند
لبخند حسین و خنده جون عالم به فدای آن دو لبخند
بس کشته که غرق خون فتاده در کرب و بلای آن دو لبخند
جاری است تبسم خداوند در آینه های آن دو لبخند
سهل است هزار بار مردن هر دم به ازای آن دو لبخند
از قدرت این جهان برون است تعیین بهای آن دو لبخند
در حالی جون به این سعادت کبری و عظمی نائل می شود که بسیاری از مدعیان بزرگی و شهرت و خرد در اصل حرکت امام حسین علیه السلام درنگ و تردید دارند و عملا به کاروان عشق و استقامت و بی بدیل او ملحق نشده و باز مانده اند.
3- عاشورا و اصلاح و پالایش اجتماعی
بی تردید در بعد اجتماعی و سیاسی حرکت امام حسین علیه السلام برای تغییر وضع اجتماعی و سیاسی و برخورد با نهاد قدرت و حکومت اموی شکل گرفته است که تعبیرات خود امام گویای همین واقعیت است. تعبیر اصلاح و امر به معروف و نهی از منکر و برگرداندن جامعه به سیره و روش پیامبر و امیرالمومنین علی سلام الله علیهما در سخنان امام شاهد این مدعا است. در این قسمت فقط نگاهی اجمالی به مسئله معروف امر به معروف و نهی از منکر از نظر تاریخی و آنچه که پیش زمینه های عاشورا شد و منجر شد تا اسلام برای بقای خود بهای سنگینی مانند وجود مقدس امام حسین علیه السلام را بپردازد و هم از نقطه نظر قرآنی برخی از نکات را یادآوری می نماییم.
الف- تکلیف عام و خاص
هر ملت هدفمند و طالب ایده های متعالی و نیز مکتب دینی ولو آنکه صد در صد حق باشد که ما درباره اسلام چنین واقعیتی را پذیرفته ایم، در برابر آسیب ها و آفت هایی که دین و تفکر دینی را تهدید می نماید مسئول است پس هر ملتی دو مسئولیت دارد یک سلسله مسئولیت ها و تکالیف ثابت مانند اعمال فردی نماز، روزه، و ... و یک سلسله تکالیف و وظائف زمانی دارد که اگر در برابر آن غافل و بی مسئولیت شود برای جبران آن باید بهای سنگینی بپردازد و متاسفانه در اثر غفلت بخشی از امت اسلام در صدر اول چنین امری پیش آمد.
به طور کلی می توان گفت آسیب های جدی که پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله پیش آمد و کم و بیش می تواند در هر دوره ای رخ دهد و عبرت آموز باشد و برای هر دینی امکان داشته است عبارتند از:
1-تبدیل
2- تعطیل
3- تحریف
4- کتمان
منظور از تبدیل، تبدیل آن واقعیتی بود که در غدیر خم به دست رسول خدا صلی الله علیه وآله رخ داد که رسماً از سوی خداوند علی ابن ابیطالب را به خلافت و جانشینی خود معرفی کرد و این تبدیل غدیر به پدیده های دیگر، پایه بسیاری از حوادث تلخ و خونبار شد.
تعطیل یعنی تعطیل رسمی نقل، کتابت و نشر احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و به دنبال آن مرجعیت علمی اهل بیت او علیهم السلام.
نکته ای را بسیار تأسف برانگیز از قول علامه طباطبایی رضوان الله علیه برای خوانندگان عزیز که در تفسیر المیزان و برخی از نوشته های دیگر خود یادآوری کرده اند نقل می کنیم که بسیار عبرت آموز است و تأسف برانگیز و نشان می دهد که اگر امتی به وظیفه تاریخی خود عمل نکردعاقبت کار چه می شود.
مرحوم علامه می فرمایند در طول ده سال امامت امام حسین علیه السلام مردم مسلمان بیش از دو مسئله فقهی از او نپرسیده اند زیرا در ابواب فقه شیعه با همه طول و عرضی که دارد بیش از دو حدیث فقهی از امام حسین سلام الله علیه نقل نشده است و همین وضعیت درباره امام حسن مجتبی علیه السلام نیز آمده است یعنی در طول بیست سال امامت دو امام بر حق شاید کمتر از ده حدیث فقهی از آنان نقل شده باشد. اما در مقابل دروغ گویانی مانند ابوهریره و سمرة ابن جندب ها عرصه دار علم و فرهنگ شدند و هزاران حدیث دروغ از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کردند و به خورد توده مردم ناآگاه مسلمان دادند.
منظور از تحریف نیز روشن شد که در حکومت امویان هزاران حدیث جعل و نشر شد و آنچه در باب فضائل اهل بیت علیهم السلام بود کوشش شد از بین برود.
و کتمان که عده ای میدانستند واقعیت چیست اما دنیا طلبی و عافیت جویی آنان اجازه نمیداد که اعتراف نمایند و وظیفه زمانی خویش را عمل نمایند.
ب: کدام معروف و کدام منکر؟
برخی از مسلمانان دانسته یا ندانسته امر به معروف و نهی از منکر را به سمت و سوی خاصی می برند. گاهی در کنار آنان معروف های کلانی ترک می شود و منکر های بس هولناک و بنیان برافکن انجام میگیرد اما آنها دیده نمیشود ولی مرتب به برخی ناهنجاری های اجتماعی که آنها هم باید مورد توجه قرار گیرد و علاج گردند با تبلیغات بسیاری سرمایه گذاری شده مطرح می گردند و نیز به جای ریشه یابی علل مسائل فقط به معلولات پرداخته میشود.
اگر دوستان به من اجازه بدهند در حال و هوای مسائل کشور عزیز و شیعی مذهبی خودمان مثال بزنم. چگونه است که برخی از گویندگان و خطبای جمعه و جماعت باحرارت و شور خاصی پدیده بد حجابی را مطرح می کنند آنهم به عنوان پدیده و معلول فقط، نه ریشه های آن که صد البته جای طرح و گفتگو و استعلاج هست اما همان عزیزان صدها مفاسد اقتصادی و اختلاس های میلیاردی کذایی را یکبار نیز مطرح نکرده یا بسیار کمرنگ. آیا جای این پرسش نیست در کشوری که محرم و عاشورا دارد، کشوری که امام حسین عزیز علیه السلام دارد که بنابرآنچه که در حدیث شریف آمده است در صبح عاشورا آن حضرت یکی از اصحاب خود را مأمور کرد به همه ی خیمه ها برود و به یاران او اعلام نماید هرکس از نظر مالی به کسی مدیون است حق ندارد از طرف من حسین به میدان برود، مگر اینکه دین خود را بپردازد یا به گونه دیگری ذمه خود را بری نماید. چگونه این سرقت ها و اختلاس ها که به حیثیت ایران، مذهب و تدین آسیب جدی وارد کرده است رخ میدهد؟
برخی برای مقاصد خاصی همیشه افکار جامعه را از مسائل اهم باز داشته و آنها را به سوی مسائل دسته دوم و سوم سوق می دهند و خود این، نوعی بدعت گمراه کننده سیاسی و اجتماعی مردم است. نکته آموزنده ای از تاریخ عاشورا یادآوری میکنیم. در مسیر مکه و عراق سالار شهیدان با فردی به نام عبیدالله ابن حر جعفی برخورد می کند امام رسما او را دعوت به همکاری و یاری خود می نماید اما چون سعادت او را یار نمی شود از پذیرش دعوت امام امتناع می کند و می گوید این شمشیر و اسبم را در اختیار شما میگذارم امام در پاسخ او می فرماید حال از بذل جان دریغ میکنی ما به شمشیر و اسب تو نیز نیازی نداریم. سپس امام بلافاصله این آیه قرآن را میخواند: و ماکنت متخذ المضلین عضدا. یعنی من گمراه کنندگان را بازوی خود قرار نمیدهم. مرحوم آیتی در جایی فرموده اند امام با تلاوت این آیه می خواستند به عبیدالله بن حر جعفی بفرمایند تو داری افکار را به سوی دیگری سوق می دهی در حالیکه اسلام نیازمند خون است تو میگویی شمشیر و اسبم را تقدیم میکنم. پس تو جزء گمراه کنندگان هستی. این یک قاعده کلی است کسانی که در باب معروف ها و منکرها مسائل اهم و درجه یک و کلیدی را رها نموده و به مسائل دست چندم میپردازند اینها نیز مانند ابن حرّ جزء گمراه کنندگان افکار عمومی باشند.
ج: امر به معروف یا ولایت مردم
شاید این عنوان برای برخی قابل قبول نباشد که مردم نیز در اسلام از نوعی ولایت و اعمال ولایت برخوردار باشند، چون همیشه ولایت از سوی حاکمیت مطرح می شود و اینکه مردم ولایت را میپذیرند و همیشه ولایت یک سویه می باشد در حالیکه آن، یک نوع ولایت است که به معنای صدور فرمان و اجرای اوامر توسط مردم است اما واقعیت این است که از آیات و روایات متعدد استفاده می شود که مردم نیز در برابر حاکمیت از حقوقی مسلم برخوردار اند و نیز یکی از بزرگترین حق آنان، حق امر به معروف و نهی از منکر است و این نوعی اعمال ولایت از سوی مردم است. از این آیه شریفه استفاده میشود که مردم در باب امر به معروف و نهی از منکر از نوعی ولایت بر همه و یکدیگر و حتی بر حاکمیت برخوردار اند. خواننده عزیز را به دقت در مفاد این آیه شریفه دعوت می نماییم:
المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و یطیعون الله و رسوله اولئک سیرحمهم الله و الله عزیز حکیم. (توبه/71)
مردان و زنان مؤمن برخی عهده امر برخی دیگرند که امر به معروف و نهی از منکر کرده و نماز را برپا داشته و زکات می پردازند و از خدا و پیامبرش اطاعت میکنند. اینان هستند که خداوند آنان را مورد رحمت خویش قرارشان داده است. خداوند عزیز و حکیم است.
جالب است که خداوند در آیه 67 همین سوره توبه در معرفی منافقین که آنان امر به منکر و نهی از معروف میکنند فرموده است:
المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض. ملاحضه میفرمایید که درباره منافقین دیگر تعبیر بعضهم اولیاء بعض نیامده است فقط می فرماید برخی از آنان از برخی دیگرند نه اینکه برخی اولیاء برخی دیگر هستند.
از اینجا نتیجه میگیریم که در باب امر به معروف بدون محدود کردن قلمرو و بستر آن، مومنان بر یکدیگر ولایت متقابل دارند و این امر در مورد رابطه مردم با حاکمیت نیز وجود دارد. زیرا اینجا نیز امر به معروف مردم نسبت به حاکمان و زمامداران قطعا مشروعیت دارد پس در این عرصه نیز مومنان از نوعی ولایت بر حاکمان و زمامداران برخوردارند.
نقد سازنده است که می تواند حافظ عقلانیت جمعی بوده و حاکمیت و زمامداران را از لغزش های عمدی و غیرعمدی بازداشته و از خطر تحجر و مفاسد بی مهابا باز دارد واین ضروری ترین و نقد ترین معروف اجتماعی است که میتوان از قیام امام حسین علیه السلام و نهضت عاشورا آموخت اما اگر هرگونه نقد دلسوزانه و مودبانه با تیر تشویش اذهان عمومی مورد هدف قرار دادیم و چاره راه را سکوت مطلق در مقابل هرگونه حادثه مثبت و منفی دانستیم و نقد داشتن و کوشش برای فعالیت حزبی سالم را ضد ارزش تلقی کردیم باید منتظر بروز حوادث غیر مترقبه و سخت و سنگین و باور نکردنی بود.
بیداری و هوشیاری و مسئولیت پذیری و دفاع از حق و خون بندگان خدا و عینیت بخشی به معارف بلند وحیانی از پیام های همیشگی و ماندگار قیام امام حسین است. سلام علیه یوم ولد و یوم استشهد و یوم یبعث حیا و رحمة الله و برکاته.