روزه هر چه آثار و فوائد بدنى و اخلاقى و اجتماعى دارد در طريق تقوا است نه حكمت اصلى آن، چون روحيات با بدن و هر دو در چگونگى روابط اجتماعى وابسته و از هم متأثر ميباشند.
موضوع: اندیشه
روزه وتقوای اجتماعی/ حجت الاسلام والمسلیمن محمد جعفر سعیدیان فر
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ- بقره (2) آیه :183
ای کسانی ایمان آوردید روزه برشما مقرر گردیده چنان که برکسانی که پیش ازشما بودند مقرر گردیده بود باشد که تقوا پیشه کنید.
زنده یاد آیت الله طالقانی (ه) در تفسیرآیه می نویسند «كَما كُتِبَ »بيان مشابهت در اصل روزه است، نه چگونگى و مقدار آن.« مِنْ قَبْلِكُمْ »ظهور در پيروان اديان الهى «يهوديت و مسيحيت» دارد. در تورات به وجوب روزه و حدود آن تصريحى نيست ولى روزهداران را ستوده. موسى پيش از دريافت وحى چهل روز روزه گرفت. يهود بياد خرابى اورشليم و يك روز از ماه آب روزه ميگيرند. روزه ديگر هم دارند. در اناجيل نيز بوجوب روزه تصريح نشده و روزهدار را ستوده و از ريا برحذرش داشته. روزه مشهور مسيحيان پيش از عيد فصح است. روزه ديگر هم دارند كه حيوانى نميخورند. از اينگونه روزههاى پراكنده كه در ميان يهوديان و مسيحيان معمول بوده، معلوم ميشود كه اصل روزه از اركان عبادات آنها شمرده ميشده. گويند:در مذاهب قديم مصر و روم و يونان و هند نيز انواع روزه معمول بوده. لغزنده و نشيبها، چرخهاى آن را بهرسو ميكشانند. گويا روزه، پيش از وجوب در اديان الهى، انگيزه فطرى داشته است. زيرا بشر تعالى طلب كه نميخواسته در سطح حيوانات پائين آيد و يكسر محكوم تمايلات و شهوات حيوانى گردد، روزه را وسيله و سپرى براى مقاومت در برابر اينگونه تمايلات شناخته تا خود را برتر آرد و قهرمانى نمايد. همين حكمت اصلى روزه است «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» روزه چون ناشى از مبدء ايمان و امر خدا: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ ...» باشد، نيروى مقاومت راافزايش ميدهد تا بمقام تقوا رساند و شخصيت برتر انسان محقق گردد.اين حكمت اصلى و برتر روزه است روزه هر چه آثار و فوائد بدنى و اخلاقى و اجتماعى دارد در طريق تقوا است نه حكمت اصلى آن، چون روحيات با بدن و هر دو در چگونگى روابط اجتماعى وابسته و از هم متأثر ميباشند.( پرتوى از قرآن، ج2، ص: 62) توجه من دراین نوشته برتقوا دراجتماع است که در آیه شریفه وجوب روزه آثار وفوائد بدنی واخلاقی واجتماعی آن برای رسیدن به تقوا ذکر شده است « لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» البته توجه داریم که اگر سخن از تقوی در اجتماع میگوییم معنایش این نیست که با تقوای فردی مغایرت داشته باشد، بلکه جزئی از همان اخلاقیاتی است که قرآن به ما تعلیم میدهد ولی از آن جهت که اثر اجتماعی دارند و در تنظیم و بهبود زندگی اجتماعی انسانها بسیار مؤثر و ضروری هستند، آنها را تقوای اجتماعی یا تقوی در اجتماع مینامیم. عنوان تقوای اجتماعی را از این آیه در سوره اعراف الهام گرفتهام که میفرماید: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ :اعراف(7)آیه: 96 اگر اهل اجتماعات ایمان آورده و تقوی داشته باشند، ما درهای برکات را از آسمان و زمین، بروی آنها میگشاییم. اما آنها، این چنین نبودند، حقايق را تكذيب كردند، ما هم آنانرا به كيفر اعمالشان مجازات كرديم. و به علت آن اخلاقیاتی که کسب کرده بودند دچار انحطاط و عقبماندگی و فقر شده و میشوند. «بَركات» در اصل به معناى ثبات و استقرار چيزى است؛ از اين رو به هر نعمتپايدارى «بركت» گفته مىشود، در برابر موجودات بىبركت كه فانى و بىاثر هستند (مفردات راغب ماده برک ص44)
دررابطه باتقوای اجتماعی انوا ع روابط انسان ها مطرح می شود انسان با شناخت صحیح از خود و جهان هستی و نیز هدف خلقت، همه وابستگیها را در شعاع وابستگی وجودی خود به خدا میداندولی باتوجه به نیاز های مختلف فطری وطبیعی چهار رابطه برای انسان تعریف می شود:
1- ارتباط انسان با خویشتن 2- ارتباط انسان با خداوند3- ارتباط انسان با هم نوع خود -جامعه-
4- ارتباط با هستی طبیعت و جهان
درارتباط انسان باجامعه اولین اصلی که درتقوی اجتماعی مطرح می شود به رسمیت شناختن حقوق دیگران ورعایت آ ن است پرهیز اززورگویی وتضیع حق دیگران باتنازع وخود خواهی است که امام علی(ع) در حکمت 298 نهج البلاغه می فرماید« وَ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَتَّقِيَ اللَّهَ مَنْ خَاصَمَ» درجامعه ای که میان انسان ها خصومت ودرگیری رایج شود امکان پارسایی وتقوای اجتماعی وجودندارد ودرخطبه 167 نهج البلاغه امام (ع) درباره رعایت حقوق مردم که محور اصلی تقوای اجتماعی است می فرماید: خداوند محرماتى را تحريم كرده است كه ناشناخته نباشد« إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ حَرَاماً غَيْرَ مَجْهُولٍ» و حلالهايى را مباح دانسته است كه در آن كاستى وجود ندارد.« وَ أَحَلَّ حَلالاَ غَيْرَ مَدْخُولٍ» و در اين ميان حرمت مسلمان را بر هر حرمتى برترى بخشيد« وَ فَضَّلَ حُرْمَةَ اَلْمُسْلِمِ عَلَى الْحُرَمِ كُلِّهَا» و با اخلاص و توحيد شيرازهى حقوق مسلمانان را محكم ساخت.« وَ شَدَّ بِالْإِخْلاَصِ وَ التَّوْحِيدِ حُقُوقَ اَلْمُسْلِمِينَ فِي مَعَاقِدِهَا» پس مسلمان كسى است كه هر مسلمان از دست و زبانش در امان باشد« فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ اَلْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ» بکوشیم دراین ماه مبارک رمضان باروزه داری ونیاش به درگاه خداوند خودرا باتعاون وهمبستگی وکمک به همنوعان بویژه نیازمندان اخلاص وتوحیدمان را مطابق رهنمود زرین علوی درجهت تحقق تقوای فردی و اجتماعی قراردهیم وپاس داشتن حقوق فردی واجتماعی انسانها قرار دهیم« لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ».
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ- بقره (2) آیه :183
ای کسانی ایمان آوردید روزه برشما مقرر گردیده چنان که برکسانی که پیش ازشما بودند مقرر گردیده بود باشد که تقوا پیشه کنید
توجه من دراین نوشته برتقوا دراجتماع است که در آیه شریفه وجوب روزه آثار وفوائد بدنی واخلاقی واجتماعی آن برای رسیدن به تقوا ذکر شده است « لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» البته توجه داریم که اگر سخن از تقوی در اجتماع میگوییم معنایش این نیست که با تقوای فردی مغایرت داشته باشد، بلکه جزئی از همان اخلاقیاتی است که قرآن به ما تعلیم میدهد ولی از آن جهت که اثر اجتماعی دارند و در تنظیم و بهبود زندگی اجتماعی انسانها بسیار مؤثر و ضروری هستند، آنها را تقوای اجتماعی یا تقوی در اجتماع مینامیم.یکی دیگر از آیاتی که عنوان تقوای اجتماعی را ازآن الهام گرفته ام آیات (65-66) سوره مائده است که میفرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَكَفَّرْنا عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأَدْخَلْناهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ * وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ: مائده(5)آیات :65- 66» اگر اهل کتب ایمان آورند و تقوی پیشه کنند، از گناهانشان درمیگذریم و آنها را به باغهای نعمتزا وارد مینماییم. یعنی اگر ایمان و تقوی باشد، آرامآرام گناهان و نقایص و خصلتهای ناپسندشان هم پوشانیده میشوند. « وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ» اگر آنها تورات و انجیل را که کتب آسمانی خودشان است، به پا دارند، یعنی به نیکویی به آنها عمل نمایند و به آنچه که از سوی پروردگار بر آنها نازل شده پایبند باشند «… لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ …» از بالا و پایین تغذیه میشوند؛ و برکات دنیایی یا مادی و اقتصادی برایشان فرو میبارد « مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ ساءَ ما يَعْمَلُونَ » برخی از این اهل کتاب اهل میانهروی و اعتدا لند ولی بسیاری از آنها عملکردی چه بس سیاه دارند.همین که میفرماید « لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ » قرینهای است بر اینکه منظور از آن برکاتی که در اینجا و در سوره اعراف(7) آیه : (۹۶) به آنها و مسلمانان وعده داده شده است، برکات دنیایی است. همان گونه که مرحوم علامه طباطبایی درپیرامون آیه می نویسند: «لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ» مراد از خوردن در اين آيه مطلق تنعم و تمتع است چه اينكه از راه خوردن باشد و يا از راههاى ديگر، و استعمال خوردن در مطلق تصرفات و تنعمهاى بدون مزاحم، در لغت عرب شايع و متداول است، و مراد از بالا و پائين، آسمان و زمين است، بنا بر اين، آيه شريفه بجاى اينكه بفرمايد: اگر اهل كتاب به دستوراتى كه در دست داشتند عمل مىكردند به نعمتهاى آسمانى و زمينى متنعم مىشدند، بطور كنايه مىفرمايد: از بالاى سر و زير پاى خود مىخوردند. در حقيقت اين آيه شريفه مطلبى را بيان مىكند كه آيه زير در مقام بيان آنست« وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ :اعراف (7 )آیه :96» وهمان گونه که قبلا یاد آورشدیم در دررابطه باتقوای اجتماعی انوا ع روابط انسان هامطرح می شود انسان با شناخت صحیح از خود و جهان هستی و نیز هدف خلقت، همه وابستگیها را در شعاع وابستگی وجودی خود به خدا میداندولی باتوجه به نیاز های مختلف فطری وطبیعی چهار رابطه برای انسان تعریف می شود: 1- ارتباط انسان با خویشتن 2- ارتباط انسان با خداوند3- ارتباط انسان با هم نوع خود -جامعه- 4- ارتباط با هستی طبیعت و جهان
درارتباط انسان باجامعه اولین اصلی که درتقوی اجتماعی مطرح می شود به رسمیت شناختن حقوق دیگران ورعایت آ ن است پرهیز اززورگویی وتضیع حق دیگران باتنازع وخود خواهی است اصول اخلاقی باید راهنمای عمل انسانها باشد که خداوند پیامبرش را با اخلاقی بس بزرگ و وا لا ستوده است «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ : القلم (68)آیه:4» وبراخلاق مدارا ونرمی دررابطه بامردم این گونه تاکید کرده است پس به سبب رحمتی که از جانب خدااست با آنان نرمخو شده ای« فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ : آلعمران(3) آیه : 159 » و امام علی(ع) یکی از اهداف بنیادی دین را رویکرد اخلاقی و فضیلت محور در تدبیر امور و اداره ی ارکان مختلف زندگی می داند. از این رو در خط مشی زیستی وعملی امام علی(ع) پای بندی به ارزشهای اخلاقی و دینی درتحقق حاکمیت دینی، به مفهوم حقیقی آن، جلوه ای برجسته دارد. نهج البلاغه محصول چا لش های فکری- عملی دوران کوتاه حکومت امام (ع) بوده و سیمای اخلاق راستین دینی و ارزشهای معنوی و انسانی در آن، به طور دقیق انعکاس یافته، ودرجای جای صفحات زرین آن موضوعات اخلاقی فردی واجتماعی مطرح گردیده است: وامام (ع) درخطبه 192 نهج البلاغه زمانی که عصبیت ها وتعصب های مذموم وتفاخرهای جاهلی را مطرح می کنند می فرمایند. بارى، اگر از تعصب ورزیدن درزندگی گريزى نيست، « فَإِنْ كَانَ لاَ بُدَّ مِنَ الْعَصَبِيَّةِ» پس در خصايل والا، كارهاى ستوده و زيباييها ی مکارم اخلاق تعصب ورزيد، وبرآن ایستادگی کنید« فَلْيَكُنْ تَعَصُّبُكُمْ لِمَكَارِمِ الْخِصَالِ وَ مَحَامِدِ الْأَفْعَالِ وَ مَحَاسِنِ الْأُمُورِ» ونمونه هایی ازآن اخلاق اجتماعی والا را مطرح می فرمایند:
امام علی (ع) وچگونگی زیست اخلاقی
امام (ع ) سپس نمونه هایی از ویژه گی های ده گانه زیست اخلاقی را این گونه برمی شمارند: درجایگاه اخلاق بر این صفات ورفتارهای اخلاقی تعصب بورزید، «فَتَعَصَّبُوا لِخِلاَلِ الْحَمْدِ» وبكوشيد كه درجایگاه چنین ارزشهايى ستوده ایستادگی کنید ، 1- « مِنَ الْحِفْظِ لِلْجِوَارِ». همانند پايبندى به حقوق همسايه، زیبایی سخن امام (ع) در این است که اخلاق با پاسداشت حقوق باید شکل بگیرد. شاید مهمترین مسأله اخلاق هم همین پاسداشت حقوق باشد.استادما فقیه عالیقدر رحمت ورضوان خدا براوباد درذیل این جمله می نویسند.«جِوار» و«جَوار» هردو صحیح است ودارای دو معنا ست: یکی پناه دادن ، که انسان پناهگاهی باشد برای بی پناهان اگر فردی درمعرض خطر قرار گرفته وتو درجامعه درموقعیتی قرار داری که می توانی اورا پناه بدهی وحفظ کنی اورا پناه بده وممکن هم هست .«جِوار» یا «جَوار» به معنی همسایگی باشد؛ واین که همسایه را «جار» گویند یعنی درپناه شما ست،وآنقدر خداوند وپیامبراکرم (ص) سفارش همسایه را کرده اند که امام علی(ع) درنهج البلاغه می فرماید: وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي جِيرَانِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُمْ مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ » «پیامبر اکرم (ص) همواره درباره همسایگان سفارش می فرمود تا جایی که گمان کردیم برای آنان میراث قرار داده شده است » پس حفظ جوار ازسنت های خوب است حقوق همسایه را حفظ کنی یا سنت پناهند گی را» 2- .« وَ الْوَفَاءِ بِالذِّمَامِ» و به پیمانها وفا کردن اعتمادوهمبستگی اجتماعی با وفای به پیمان ها میان مردم وبه ویژه پیمان میان حاکمان ومردم که دراین زمان قانون اساسی نامیده می شود بدست می آید 3-.« وَ الطَّاعَةِ لِلْبِرِّ» و نیکی را فرمان بردن زیست اخلاقی زیر بار غیرنیکی نرفتن،است مهم نیست چه کسی فرمان میدهد یا از کجا انسان در تنگنا مانده است به جرم و تعدی باید نه گفت وتن نداد 4- « وَ الْمَعْصِيَةِ لِلْكِبْرِ» روى برتافتن از كبر ونافرمانی نسبت به تکبر و خودکامگی که این از مسائل محوری درخطبه 192 نهجالبلاغه است.5 - .« وَ الْأَخْذِ بِالْفَضْلِ» روى آوردن به فضيلت و به فضیلت ها آراسته بودن 6- « وَ الْكَفِّ عَنِ الْبَغْيِ» خوددارى از تجاوز،.ستمگری را پس زدن. از خود و از دیگران. تن به ظلم ندهد و ستمگری نکند. و از ستم بازایستد. 7- « وَ الْإِعْظَامِ لِلْقَتْلِ» بزرگ شمردن قتل وخونریزی این مورد مانند یک خط قرمز میماند و هیچکس نباید به سمتش برود. اگر خون یک بیگناه ریخته شود، گویی خون همه جامعه ریخته شده است. امیرمؤمنان(ع) در نامه 53 نهج البلاغه میفرمایند: «از خون و خونريزى ناروا سخت بپرهيز كه آن به خشم خدا نزديكترين باشد و بزرگتر كيفرى را پىآمد دارد و هم زوال نعمت و سرنگونى را زمينه سازترين باشد: إِيَّاكَ وَ الدِّمَاءَ وَ سَفْكَهَا بِغَيْرِ حِلِّهَا فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى لِنِقْمَةٍ وَ لاَ أَعْظَمَ لِتَبِعَةٍ وَ لاَ أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَةٍ وَ انْقِطَاعِ مُدَّةٍ مِنْ سَفْكِ الدِّمَاءِ بِغَيْرِ حَقِّهَا » 8- « وَ الْإِنْصَافِ لِلْخَلْقِ» انصاف در بارهى خلق،.و داد مردمان را دادن. و با انصاف رفتارکردن نسبت به آنان 9-.« وَ الْكَظْمِ لِلْغَيْظِ» وفرو خوردن خشم جامعهای که دلهای مردمان آن پر از کینه و دشمنی و خشم نسبت بهیکدیگر است، اخلاقی نیست 10- .« وَ اجْتِنَابِ الْفَسَادِ فِي الْأَرْض» و اجتناب از تباهی کردن وفساد روی زمین این هانمونه هایی از فضائل اخلاقی وهنجارهایی است که امام علی (ع) درخطبه قاصعه مطرح می کند و با عمل به آن وتطبیق گفتار ورفتارمان با این رهنمودهای زرین ده گانه می توانیم تقوا را درجامعه نهادینه کنیم وحکمت مهم روزه داری را تحقق بخشیم که قرآن روزه داری را درجهت تقوا یادآوری می کند« لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»
تقوای اجتماعی ومحیط زیست درنهج البلاغه
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ- بقره (2) آیه :183
ای کسانی ایمان آوردید روزه برشما مقرر گردیده چنان که برکسانی که پیش ازشما بودند مقرر گردیده بود باشد که تقوا پیشه کنید
در آیه شریفه وجوب روزه آثار وفوائد بدنی واخلاقی واجتماعی آن برای رسیدن به تقوا ذکر شده است « لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» توجه من دراین نوشته برتقوا دراجتماع دررابطه با حفظ محیط زیست است وهمان گونه که قبلا یاد آورشدیم در دررابطه باتقوای اجتماعی انوا ع روابط انسان هامطرح می شود که یکی از آنها ارتباط با هستی طبیعت و جهان پیرامونی انسان است بی توجهی به محیط زیست و تخریب مظاهر طبیعت، تأثیر مستقیم و غیر مستقیمی بر سلامت جسمی و روحی آحاد جامعه دارد. زیبایی های موجود در طبیعت از جمله مظاهر قدرت و زیبایی خداست، که توجه و تدبر در آنان به طور مستقیم موجبات نزدیکی و شناخت و معرفت نسبی نسبت به خالق هستی را برای افراد جامعه فراهم می کند، از این رو خدای متعال در آیات قرآن کریم توجه بندگان را به زیبایی و مظاهر طبیعی دنیا جلب می نماید« وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَيْنا فِيها رَواسِيَ وَ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْزُونٍ سوره حجر(15) آیه:19 و زمین را گستردیم و در آن كوه هاى ثابتى افكندیم و از هر گیاه موزون، در آن رویاندیم» وهمچنین خدای متعال در قرآن کریم علاوه بر حفظ محیط زیست انسان را به ساختن و آباد کردن زمین فرا خوانده است.« هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيها»:سوره هود(11) آیه: 61 اوست كه شما را از زمین آفرید، و آبادى آن را به شما واگذاشت »رابطه انسان با زمین باید بهره برداری آبادگرانه باشد وباتخریب وویرانی نباید همراه باشد
عدم فساد، زیاده روی و اسراف در برخورد با طبیعت
با دقت و تأمل در آیات قرآن کریم می توان یک قاعده زیبای قرآنی در برخورد با طبیعت را استخراج کرد، عدم زیاده روی و برخورد مسرفانه یکی از راهکارهای زیبا برای دوستداران طبیعت است.« كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ لا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى (طه(20)آیه: 81 ) از پاكیزه های دلپذیری که روزی شما کرده ایم بخورید و در آنها زیاده روی نكنید، كه خشم من بر شما واقع شود و هر كه خشم من بر او وارد شود، حتماٌ سقوط مى كند!». خدای متعال در خصوص عدم فساد در زمین این چنین می فرماید.وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها؛ (اعراف(7) آیه: 56) در زمین پس از اصلاح آن فساد نكنید». «فساد به هر گونه تخریب و ویرانگرى و خروج از اعتدال اطلاق می شود همان گونه که راغب اصفهانی در مفردات خود این چنین بیان می دارد، «الفساد خروج الشی ء عن الاعتدال قلیلا كان او كثیرا، و یضاده الصلاح، و یستعمل ذلك فى النفس و البدن و الاشیاء الخارجة عن الاستقامة:(مفردات راغب ماده «فَسَدَ»ص379 )فساد هر گونه خارج شدن اشیا از حالت اعتدال است، كم باشد یا زیاد، و نقطه مقابل آن صلاح است و این در جان و بدن و اشیایى كه از حد اعتدال خارج مى شوند، تصور مى شود» فساد درطبیعت نیز به معنای تخریب و از بین بردن مظاهر طبیعی و خدادادی است، که خدای متعال عاملان آن را دوست نمی دارد کما اینکه خداوند در این باره می فرماید: وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَساد؛ (بقره(2) آیه: 205)مرحوم آیت الله طالقانی درتفسیر آیه می نویسند: وَ إِذا تَوَلَّى: و آن گاه كه با تلاش و كوشش ولايت و زعامت يافت. هيئت فعل تولى و سياق آيات و افعالى كه آمده همين معنا را ميرساند و معناى روى گرداند كه متعدى به «عن» ميشود تناسبى ندارد. ليفسد فيها، بيان منظور و غايت يا لازمه كوشش او در زمين است: همين كه زعامت يافت ميكوشد در زمين براى افساد يا ميكوشد در راه پيشرفت قدرت و نفوذش در زمين كه لازمه آن افساد، مقابل اصلاح است- برهم زدن نظم و التيام طبيعى اشياء، از ميان برداشتن حقوق و حدود افراد، بستن راههاى رشد و كمال و باز نمودن راههاى تباهى و رشد استعدادها، برترى يافتن فرومايگان و بركنارى فرزانگان و ايجاد گروهها و طبقات- همه مراتب و مظاهر افساد است كه به از ميان رفتن و تباهى محصول كشت و كار و نسل و استعدادها خلاصه ميشود: وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ. وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ، مبين اراده حاكم بر جهان و انسان است: همان ارادهاى كه راههاى كمال و صلاح را از ميان موانع و پيچ و خمها باز و موجبات فساد را طرد مينمايد، فساد را دوست ندارد و نمىپذيرد و همچنين مفسد را گر چه اين عنصر مفسد و طاغى، در شرائط عارضى و مزاج جوامع بيمار و تخدير شده و غافل از خود و مسئوليتهاى خود چندى راه و دوام يابد. پس همين كه وجدانهاى بيدار مانند قدرت دفاعى بدن در مقابل ميكرب و عارضه بيمارى، به پا خاست و خفتهها و غافلها را هشيار و بيدار نمود ازاله آن حتمى است.« پرتوى از قرآن ج2 98» علامه طبا طبایی(ه) درتفسیر آیه مسئله والیان فساد کننده درزمین را این گونه مطرح می کنند: وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها ..." كلمه تولى به معناى داراى ولايت و سلطنت شدن و تملك آن است، و مؤيد اين معناجمله" أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ"بقره(2) آیه:26) گرفتار غرورى مىشود كه گناه در دل ايجاد مىكند در آيه بعدى است، و سعى به معناى عمل و هم به معناى سرعت در راه رفتن است، در نتيجه معناى آيه چنين است، وقتى دستش برسد، و داراى قدرتى شود و رياستى به دست آرد، سعى مىكند فساد را در زمين بگستراند(ترجمه تفسیر المیزان ج2 ص144) فشرده این که طبیعت از جمله مظاهری زیبای خلقت الهی است، که تدبر و تأمل در آن می تواند به نوعی انسان را به خدای متعال نزدیک کند، از این رو تخریب و ضایع و فاسد کردن آن گناهی بس بزرگ به شمار می آید
نهج البلاغه وتوجه ویژه به محیط زیست
توجه و اهتمام به محیط زیست در منطق امام علی(علیه السلام) از چنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است، که درآغاز خلافت خود خطاب به مسلمانان این چنین بیان می دارد: در مورد بندگان خدا وشهرهایش تقواى الهى را پاس داريد كه از زمينها و دامها نيز بازخواست شويد.« اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلاَدِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم (نهج البلاغه خطبه 167)امام علی (ع) در این حدیث روشنگرانه به خوبی وظایف و مسئولیت های مختلف اخلاقی و انسانی را حتی نسبت به مکان ها و جنبندگان وحیوانات مشخص می فرماید؛ کما اینکه در تعریف محیط زیست نیز محققان عناصری از محیط و جنبندگان موجود در زیستگاه را شامل دانسته اند. به هر حال این حدیث ارزشمند وظایف انسان ها را در برخورد با طبیعت و جنبندگان موجود در آن مشخص می کند تا اینکه افراد بر اساس هوای نفس و خواسته های زیاده طلبانه برخورد ننمایند، بلکه شایسته و لازم است، قانون تقوای الهی را حتی با حیوانات مراعات کنند به هر حال این حدیث ارزشمند وظایف انسان ها را در برخورد با طبیعت و جنبندگان موجود در آن مشخص می کند تا اینکه افراد بر اساس هوای نفس و خواسته های زیاده طلبانه برخورد ننمایند، بلکه شایسته و لازم است، قانون تقوای الهی را حتی باحیوانات مراعات کنند توجه امام علی(ع) درخطبه 185 نهج البلاغه به شگفتیهای آفرنیش مورچه وملخ وعقاب ودرخطبه 165 نهج البلاغه به زیبا یی های خلقت طاووس ودرخطبه 155 نهج البلاغه و به عجایب آفرینش خفاش نگاه توحیدی آن حضرت را دراهتمام به حفظ محیط زیست به صورت گونه های مختلف آن نشان می دهد وما را به ضرورت حفظ آن برای ادامه حیات وزندگی آگاه می سازد
سیره وروش امام علی(ع) نسبت به استفاده آبادگرانه از زمیت تا به جایی اهمیت دارد که درنامه ارزشمند خود به مالک اشتر نخعی اهمیت آن را از گرفتن مالیات بیشترمعرفی می کندواین گونه می نویسد: و سزاوار است كه بيشتر از گردآورى خراج، به عمران زمين بينديشى، «وَ لْيَكُنْ نَظَرُكَ فِي عِمَارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فِي اسْتِجْلاَبِ الْخَرَاجِ» زيرا خراج جز از راه عمران به دست نمىآيد« لِأَنَّ ذَلِكَ لاَ يُدْرَكُ إِلاَّ بِالْعِمَارَةِ» و هر كه بدون عمران خراج بگيرد، كشور را ويران و ملت را نابود مىكند و فرمانرواييش چندانى نمىپايد.« وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلاَدَ وَ أَهْلَكَ الْعِبَادَ وَ لَمْ يَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلاَّ قَلِيلا»
رعایت حقوق حیوانات و حسن برخورد با آنها
از جمله راه های نگاه داری وحفظ محیط زیست، حفظ گونه های حیوانی موجود در طبیعت و رعایت حقوق آنها ست.]
نمونه بارز این عدالت و حسن برخورد با حیوانات را به وضوح می توان در سیره و سخنان امام علی(ع) مشاهده کرد ودر نامه 25 نهج البلاغه حضرت به بر تغذیه حیوانات و سیراب كردن و استراحت دادن به آنها این چنین سفارش می فرماید: زمانى كه امين تو آن را تحويل گرفت، به او گوشزد كن ميان ماده شتران و بچههاى شيرخوارشان جدايى نيندازد . :فَإِذَا أَخَذَهَا أَمِينُكَ فَأَوْعِزْ إِلَيْهِ أَلَّا يَحُولَ بَيْنَ نَاقَةٍ وَ بَيْنَ فَصِيلِهَا: و در دوشيدن شير چنان زياده روى نكند كه به فرزندشان آسيب رساند : وَ لَا يَمْصُرَ لَبَنَهَا فَيَضُرَّ [فَيُضِرَّ] ذَلِكَ بِوَلَدِهَا: و به هنگام سوارى بر آنان فشار نياورد : وَ لَا يَجْهَدَنَّهَا رُكُوباً: و در اين كار رفتارى برابر با آنچه در باره ساير شتران (كه ملك شخصى افراد است و براى آن دل مىسوزانند) متداول است، داشته باشد.: وَ لْيَعْدِلْ بَيْنَ صَوَاحِبَاتِهَا فِي ذَلِكَ وَ بَيْنَهَا:خسته را آسايش دهد، :وَ لْيُرَفِّهْ عَلَى اللَّاغِبِ: آزرده پا را آرام براند، :وَ لْيَسْتَأْنِ بِالنَّقِبِ وَ الظَّالِعِ:چون از بركهها بگذرند مجال سيراب شدن دهد :وَ لْيُورِدْهَا مَا تَمُرُّ بِهِ مِنَ الْغُدُرِ: از سرزمينهاى سرسبز به راههاى خشك و بىگياهشان نراند : وَ لَا يَعْدِلْ بِهَا عَنْ نَبْتِ الْأَرْضِ إِلَى جَوَادِّ الطُّرُقِ: ساعتهايى براى استراحتشان منظور دارد.: وَ لْيُرَوِّحْهَا فِيالسَّاعَاتِ: چون بر مَرغزار بگذرند، مهلت چريدنشان دهد، : وَ لْيُمْهِلْهَا عِنْدَ النِّطَافِ وَ الْأَعْشَابِ: باشد كه با رخصت حق، فربه و دور از خستگى و رنجورى نزد ما آورده شوند: حَتَّى تَأْتِيَنَا بِإِذْنِ اللَّهِ بُدَّناً مُنْقِيَاتٍ غَيْرَ مُتْعَبَاتٍ وَ لَا مَجْهُودَاتٍ: تا بر اساس كتاب خدا و سنت پيامبرش- كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد-آن را توزیع كنيم : لِنَقْسِمَهَا عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّة نَبِيِّهِ (ص) :رعايت اين نكتهها موجب خواهد شد كه پاداشى گرانتر يابى و به رشد خويش نزدیكترگردى بامشیت خداوند : فَإِنَّ ذَلِكَ أَعْظَمُ لِأَجْرِكَ وَ أَقْرَبُ لِرُشْدِكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ :واین گونه امام علی(ع)در تقوای اجتماعی برحفظ گونه های حیوانی محیط زیست درنامه 25 که آغاز آن خطاب به کارگزار بیت المال« انْطَلِقْ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَه» است تاکید می کند.