موضوع: اخبار
در گفتگو با حضور
حضرت آیت الله حاج شیخ یوسف صانعی:
احمد، پدر بزرگوارش را اسوه و الگو قرار داده بود
خدمت حضرت آیت الله صانعی از مدرسین بزرگوار و گرانقدر درس خارج حوزۀ علمیه قم رسیدیم و ضمن عرض تسلیت رحلت حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی خدمت ایشان، ضمن تشکر از اینکه وقت شریفشان را در اختیار مجلۀ حضور قرار دادند، با کسب اجازه از محضر شریفشان اولین سؤال را خدمتشان عرض می کنیم.
حضور: حضرت آیت الله سؤال اول ما، در مورد نقش استثنایی و منحصر به فرد حاج سید احمد آقا به عنوان مشاور و امین حضرت امام، در ادارۀ بیت ولایت و رهبری و ایجاد ارتباط بین گروههای انقلابی و حضرت امام، در سه مقطع دوران تبعید، و تشکیل حکومت اسلامی به دوران ده ساله ادارۀ حکومت را خواستیم حضرتعالی توضیحاتی را برای خوانندگان ما مرحمت بفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم
با اظهار تأسف و تأثر نسبت به مصیبت بزرگ و رحلت مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حضرت آقای حاج سید احمد آقا فرزند بزرگوار امام و با درخواست صبر و آرامش و اطمینان و استقامت از خداوند بزرگ برای همۀ کسانی که در این مصیبت بزرگ متأثر شدند و رنج دیده اند از مادر بزرگوارشان از فرزندانشان، از همۀ کسانی که سبباً و نسباً به ایشان ارتباط داشتند، خانوادۀ عارفه و محترمشان، خواهران معظمه شان برای همۀ آنها و برای همۀ مسلمانهایی که مصیبت زده شده اند از خداوند متعال درخواست صبر می کنیم ولی از خداوند می خواهیم که او را با سیدالشهداء صلوات الله علیه و با امام شهداء پدر بزرگوارشان و با همه شهداء اسلام محشور گرداند و خداوند به همه ما توفیق بدهد که اگر راجع به زندگی ایشان چیزی را یاد داریم و یا یاد می گیریم برای ما سرمشقی باشد و در زندگی به آن عمل کنیم چون اگر ما، امثال حضرت آقای احمد آقاها را اسوه و الگو قرار ندهیم بعید است که بتوانیم بگوییم ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین یا پدر بزرگوارش را اسوه و الگو قرار داده ایم بخاطر اینکه او خود از کسانی بود که پیروی و تشیع و شیعه بودن را به معنای واقعیش در زندگی عمل کرده بود و اگر ما هم او را اسوه قرار بدهیم در حقیقت همان ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین و پدر بزرگوارشان و همه شهداء را اسوه قرار داده ایم. در رابطۀ با نقش آن بزرگوار نسبت به نهضت، انقلاب، حکومت و مقاطعی که ذکر کردید همه آنها در یک جمله خلاصه می شود اینکه او یدی توانا و بازویی قوی برای امام امت بودند و رکنی محکم و معتمدی مطمئن برای فرزندان انقلاب و برای همه انقلابیون بوده اند و یا به عبارت دیگر یک انسان مطیع امام و فقاهت امام بود و این ارزش فراوان دارد که انسان با یک بزرگواری و با فقیه و اعلم علی الاطلاقی در عصر خود زندگی کند پسر او باشد نزدیکترین افراد نسبت به او باشد و در عین حال از نظر اطاعت گویا برده و غلامی حلقه بگوش باشد، انسان باید خیلی مراحل از خودسازی را طی کند تا چنین باشد چون زیادی و کثرت مراوده و پدر و فرزند بودن سبب می شد که آدم اهمیت اطاعت از نظرش کم و کاسته شود ولی ایشان در عین حالی که این خصوصیت را داشت راجع به اطاعت گویا برده و عبدی بود در رابطۀ با امام در یک جلسه ای که بنده هم بنا بود باشم و ایشان در آن قضیه صاحب سهم بودند و بنا بود خدمت امام باشیم وقتی خدمت امام رسیدیم در آن قضیه ایشان دم در ایستاده بود جوری ایستاده بود که من اصلاً تعجّب کردم که این عظمت و ابهت امام را چه جور یافته است که حتی جرأت نشستن را ندارد و من همان وقتها هم تعبیر می کردم که من فکر می کنم ضربان قلب مرحوم آقا سید احمد آقا با اجازه امام است و ضربان قلبی که یک ضربان تکوینی است اما من فکر می کنم ضربان قلب ایشان بدون اجازه امام نباید باشد حرکت پلک های چشم ایشان من می گفتم بدون اجازه امام نمی تواند باشد یعنی آنچنان مطیع بود و آن چنان عبد بود نسبت به امام و این مرحلۀ بسیار بالایی بود و نقشی را که ایشان داشت عمده این بود که هم علاقمند بود به نهضت و به انقلاب و به فرزندان نهضت و انقلاب و هم امین امام بود و هم صاحب سرّ بود ممکن است کسی امین باشد امّا علاقمند نباشد صاحب سرّ باشد امّا علاقمند به فرزندان انقلاب نباشد، علاقمند به نهضت نباشد چه در زمان نهضت که دوستان را هدایت می کرد وقتی که امام مدتی در نجف بود و ایشان در قم بودند یا در سایر مواقع و چه در زمان حکومت و انقلاب و نجف و ارتباطش با ایران و چه بعد از حاکمیت امام و ارتباطش با مسئولین و با مردم علاقه او به نظام و به انقلاب و به نهضت و امانت او سبب شد که کارهای فراوانی را به پیش ببرد و دوستان انقلاب و فرزندان انقلاب به ایشان علاقه داشتند «و هل الدین کله الاالحب» یعنی این چنین نبود که یک مسئولی با مرحوم آقای احمد آقا اگر ارتباط دارد به واسطه اینکه او پسر امام امت است یا او مسئولی است و اختیاراتی از امام دارد و بناست به واسطه این مسئول این اختیارات منتقل بشود یا کاری داشته باشد باید ایشان منتقل کند. نه، تنها آن نبود یک انسان متخلقی بود یک انسان وارسته و مورد علاقه بود ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودّا همه کسانی که او را می شناختند به او علاقمند بودند یعنی شما نمی توانید پیدا کنید کسی را که او را بشناسد و به او علاقمند نباشد و قدرت و حرکت در انقلاب و نهضت و حکومت اگر همراه علاقه باشد موفقیتش ده برابر بلکه صد برابر خواهد بود چون دین غیر از حب و علاقه چیز دیگر نیست. رسول الله صلوات الله و سلام علیه غیر از حب و علاقه به ذوالقربی خودش طبق فرمان خدا چیزی نخواست چون همان علاقه است که سبب می شد که انسان کسی که مورد علاقه اش است اسوه و الگو قرار دهد و اعمال خودش را همانند او قرار دهد و جالب این بود که علاقه از دو طرف بود یعنی هم مردم به ایشان علاقه داشتند و هم او به همه دوستانش علاقمند بود و مراقب بود مواظب بود که مبادا نسبت به دوستانش کوچکترین صدمه ای بخورد اگر به هر دوستش به هر علاقمندش به هر فرزند انقلابی روی یک جهاتی صدمه ای می خورد مشکلی پیش می آمد او در حد توانش آن صدمه را جبران می کرد آن مشکل را رفع می کرد یا دلداری می داد یا اگر مسأله ای بنا بود پیش بیاید آن مسأله را پیشگیری می کرد من خودم یادم هست بعد از آنکه آن نظر را راجع به سن بلوغ دختر دادم و در رساله ها منتشر شد و در حوزه های علمیه هم منتشر شد اعتماداً به آن موّثقه عمّار نه به حساب روشنفکری به حساب همان فقه صاحب جواهری و فقه سنتی، وقتی عرض کردم پس بلوغ دختر سیزده سال است و اگر آن نشانه های دیگر نباشد دو روز بعدش بود که آن بزرگواری که خدا او را با سیدالشهداء و امام الشهداء محشورش کند منزل ما آمد با آقای اخوی آمدند، ایشان آمد و فرمود که این نظری که شما دادید یکی از نظرهای خوب و جالبی است برای یک جامعه اسلامی که امیدوار کننده است امّا نکته ای را درباره این نظر به شما توجه می دهم که مبادا خدای ناخواسته در حوزه های علمیه و در بین علماء این نظر سبب بشود که شما ضربه ای بخورید. شما چنین کنی و چنان کنی که این نظر حفظ بشود، خود شما هم حفظ بشوید و امام در این مواقع اینطور حرکت می کردند و ایشان راه امام را به من تذکر دادند و فرمودند که راه این است و من بسیار شکرگزار خداوند شدم و بعد هم خودم خجالت زده شدم که بنده کجا و بزرگواری آن آقازاده بزرگوار کجا که از تهران حرکت کرده و در قم به منزل ما آمده که این دو تا مطلب را تذکر بدهد. هم درد را بگوید و هم درمان را. و یا در یکی دو مرحله حساس دیگر در مسائل حوزه که پیش می آمد من دیدم که ایشان خودشان می آمدند اینجا و اظهار لطف می کردند می فرمودند که نظر من این است. نظر شما چیست؟ این جوری باید حرکت کرد. این به همان معنای واقعی که کرامت نفس اقتضاء می کند که آدم نگذارد که خدای نخواسته یکی از دوستانش، یکی از ارادتمندانش قصوری پیدا کند و این قصورش به ضرر
انقلاب و اسلام تمام بشود. خلاصه آنچه که باید در زندگی این بزرگوار چه در مجله حضور چه در غیر مجلۀ حضور نوشته شود و الگو قرار گیرد اطاعت محض او از مقام امامت و پدر بزرگوارش، امانت و پاکی، تواضع و فروتنی و دوستدار بودن نسبت به دوستان انقلاب بود. و از ویژگیهای دیگر ایشان تواضع، اطاعت محض، عدم تخلف، بود که از حرفهای دوستان یافتید و شنیدید.
حضور: به نظر شما اساسی ترین کار یادگار گرامی حضرت امام را بعد از رحلت جانسوز والد بزرگوارشان به نظر حضرتعالی چه بود؟
آیت الله صانعی: در ضمن آن عرایضم روشن شد اساسی ترین کاری که ایشان می کرد این بود که علاقۀ به انقلاب و به نظام و به فرزندان انقلاب و نظام داشت. امین امام بود و این اساسی ترین کار و ریزترین و ظریف ترین کار در رابطه با امامت امام سلام الله علیه است که شخص امین و نسبت به مسائل آگاه در رابطه با مردم باشد و امام غیر از احمد آقا در بین فرزندان و اقوام خودش کسی که این مقدار مورد اطمینان و این مقدار موردعلاقه اش باشد نداشته و کس دیگر نبوده. البته در غیر از اقوامشان هم بودند، اما در اقوامشان و فرزندانشان در امانت کسی به منزله احمد آقا نرسیده والا دوستان دیگری که امام به آنها عنایت داشت بسیاری شان در حد بالایی از امانت و علاقه به انقلاب بوده اند، اما هیچ کدام مثل حضرت آقای احمد آقا نبودند که نزدیک به امام باشند و این چنین اظهار علاقه کنند. یادم است که در یک قضیه ای که نسبت به ایشان صحبتی شده بود امام با کمال بزرگواری فرموده بود که مرجعیت را زیر سؤال نبرید هر کاری می خواهید بکنید امّا مرجعیت را زیر سؤال نبرید در رابطۀ با اینکه گفته می شد نعوذ بالله خدای نخواسته حاج احمد آقا ممکن است مثلاً خودش روی علاقه ای که به انقلاب و به نظام داشت حرفی را بزند که امام در آنجا فرمودند که مرجعیت را زیر سؤال نبرید این هم خود دلیلی بر مظلومیت امام و مظلومیت ایشان بود. من از همه دوستانی که دست اندر کار این قضیه هستند.
تقاضا می کنم که ابعاد علمی و فقاهتی ایشان مطرح بشود. چون خود ایشان به حوزه علمیه عنایت داشتند دوستان هم عنایت کنند که سوابق تحصیلی ایشان، سخنرانی هایی که گاهی ایشان در سمینارهای ائمه جمعه یا در کنفرانس های بین المللی داشتند نسبت به مسائل اسلامی، نسبت به فقه امام و تحقیقات امام، اینها را مطرح کنند و به مردم تذکر بدهند که ایشان بهر حال در حد اجتهاد بوده یعنی حدود هشت سال نه سال ایشان درس خارج فقه رفته بود.
من یادم هست ایشان اینجا با یکی از دوستان مباحثه می کردند، جواهر را درس خارج می خواندند جواهر را مباحثه می کردند یک شب که خدمتشان بودیم گفت ما با این رفیقمان جواهر را مباحثه می کنیم ولی بیشترین دقت شما روی این نحو «ذلک و غیر ذلک های» صاحب جواهر هست و این کار مشکلی است خود این نکته گویای دقت ایشان در فقه است.
که من از آن به بعد دنبال این نکته بودم و بارها به رفقاء عرض می کردم اگر صاحب جواهر یکجا می گوید امثال این یا غیر از این، اینجور نیست که فقط نیش قلم باشد. صاحب جواهر عنایت دارد و باید رفت پیدا کرد. ایشان می گفت که اگر کسی یک صفحه جواهر را بخواند و امثال ذلک و غیر ذلک را بیان کند من معتقدم که به مرحله اجتهاد رسیده. خودشان مدتی کارشان این بوده ـ اگر با دوستانشان مصاحبه ای بشود و خصوصیات علمی ایشان مطرح بشود خیلی جالب است ـ می فرمود: ما در کنار درس خارج جواهر را مباحثه می کنیم ولی عنایت دارم نحو ذلک و غیر ذلک ها را بیابم این احاطه و دقت فقهی را می فهماند. بهرحال چون به ایشان حجت الاسلام و المسلمین می گفتند نباید ما خیال کنیم که معلوماتش کم بوده است، بلکه معلوماتش در حد اجتهاد بوده به نظر من. من یک وقت از ایشان درخواست کردم که شما بیاید در حوزه بمانید. و سطوح عالیه را تدریس بفرمایید کفایه و رسائل را تدریس بفرمایید. از شما استفاده کنند شما یادگار امام هستید. ایشان هم تقریباً در همین فکر بود ولی خواست و اراده خدا مهلت نداد. منتهی از خداوند می خواهیم فرزند بزرگوارشان جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای سید حسن آقا بتوانند راه پدر و پدر بزرگ شان را بهتر ادامه بدهند.
هر چند مسئولیت ایشان خیلی سنگین است ولی باید از خدا درخواست کرد که خدا به ایشان توفیق بدهد که بتوانند راه را ادامه بدهد و خودشان هم خواستند و این یادگار امام را ماها باید حفظش کنیم. ماها باید در کنارش باشیم تا بتوانیم بهتر از آثار امام سلام الله علیه استفاده کنیم.
و السلام علیکم و رحمةالله و برکاته