بازدید این صفحه: 4187 تاریخ انتشار: 1394/4/21 ساعت: 04:23:39
30 روز، 30 نکته در محضر حضرت آیت الله صانعی
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مرجع ما به نقل از سایت معظم له، مجموعه «30روزه! 30نکته!» نکاتي کوتاه و متنوع از بيانات و رهنمودهای حضرت آيت الله العظمي صانعي(مدظله العالی) مي باشد که به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان به صورت روزانه بر روي سايت معظم له قرار خواهد گرفت.
موضوع: مناسبت
25- محال بودن تکليف غافل
غير مؤمنى كه مقصّر نيست، بلکه غافل است، يقين دارد كه عقيده خودش درست است، و به دين و مذهب خودش هم متدين است و به دستورات آن عمل ميکند، اين شخص عادل است و نميتوانيم بگوييم: از اطاعت الهي خارج شده است. چون فرض اين است که او از روي قصور و غفلت- و نه لجاجت و عناد - غير مؤمن يا غير مسلمان است، اينگونه انسانهاي متديّن به ديگر اديان و مذاهب عن قصورٍ تكليفى ندارند. بنابراين، کسي که يقين دارد دين خودش حق است و بالنتيجه باقى اديان را حق نميداند، غافل است از صحّت بقيّه مذاهب، نميتوانيم او را آدم بدون تعهدي شمرده و فاسق بنامیم. فرض اين است اين گناهانى را كه ما گناه ميدانيم ـ چه گناهان فرعي و چه اعتقادي ـ ، در مذهب و دين مورد پذیرش او براى او گناه نيست؛ ما نبيذ را حرام ميدانيم، او بر حسب عقيده خودش نبيذ را حرام نميداند، براى او اصلاً گناه نيست، چون او از تكليفهاي ما غافل است، و اگر در دين خودش تعهّد دارد، در مرام مذهبی خودش تعهّد دارد و گناهان مذهب خود را انجام نميدهد، آدم متعهدي محسوب ميشود. ما در ميان راويان حديث از غير شيعيان بسيار داريم که اشخاص راستگويياند و به روايت آنها اعتماد ميشود. بنابرآيه شريفه: (لاَ يُكَلِّفُ اﷲُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا)،[1] «خداوند هيچکس را جز به قدر توانایياش تکليف نميکند» تكليف غافل، محال است.
غافل که در عقيده و کارش احتمال خلاف نميدهد، قابل تكليف نيست. پس فسق درباره او صدق نميكند، براى اينكه از تحت طاعت الهي خارج نشده و گناهکار نيست. اينجا جاي عدم و ملكه است، عدم تعهّد جايى است كه کسي تكليفي داشته باشد، مثل اينکه بچه و ديوانه تکليف ندارند، پس به آنها نميتوان گفت غير متعهد. براى اينكه اينها اصلاً نميفهمند تعهّد و غير متعهّد چيست. مخالفينى هم كه اصلاً يقين دارند مرامشان درست است و بر حسب مرام خود عمل ميكنند، اينها فاسق و ظالم نيستند. چون فرض اين است كه به بندگان خدا ظلم نميکنند و چيزهايي را كه بر اساس مرام خودشان ظلم ميدانند، مرتکب نميشوند، گرچه ممکن است بر اساس عقيده ما ظلم باشد. براى اينكه ارتكاب حرام، ظلم است؛ پس چنانچه او محرمات الهیه را از دیدگاه آیین دیگری مرتکب شود، نمی توان گفت حرامی مرتکب شده است، چرا که از منظر دین یا مذهب او جایز بوده است. عيناً مثل فقيهى که حرمت چيزى را بدست نياورد و با اصالة البرائة فتوا داد يا مرتكب شد، اما فقيه ديگرى براساس تحقيق خود گفت: اين عمل حرام است، نميتوان گفت: مقلّدهاى آن فقیه مرتكب حرام شدهاند، چون فتواى او برايشان حجّت است و به عدم حرمت، يقين داشتند. اگر بر فرض از فتوا و عقيدهاش پس از تحقيق برگشت، آنچه براساس فتواي قبلي انجام داده، مرتكب حرام نشده است. پس ظالم و فاسق بر آنها صدق نميكند. من ميگويم: ظالم و فاسق دو عنوان عرفى است، و از باب غفلت، از باب عدم تعلّق تكليف به آنها صدق نميكند.
چون غافل، جاهل به خلاف(قاطع مركّب) عقلاً قابل مؤاخذه و استحقاق عقوبت نيست؛ يا به دليل اینکه محال است انسان غافل مکلّف باشد، يا به دليل اينکه تکليف بر او منجّز نيست. حالا چه اينکه يقين خود را از پدر و مادر گرفته باشد، چه از محيط گرفته باشد، يا پس از تحقيق و مطالعه باشد از هر كجا! و اين آدمى كه يقين دارد معتقدات خودش درست است و در كلامش دروغ نميگويد، در دين و مرام خودش اعتدال و استقامت دارد. مشمول اطلاقات قبول شهادت عادل ميشود و شهادت او كفايت ميكند. اگر يک کمونيست احتمال نميدهد خدايي در عالم باشد تا به دنبال دين او برود، قابل عذاب نيست و اگر آدم راستگويي است و مال مردم نميخورد؛ (ما به شناسنامهاش کار نداريم). او را فاسق و فاجر فرض نميکنيم. چه بسا کسي که خود را مؤمن فرض کرده و هم دروغ ميگويد، هم مال مردم ميخورد، هم ظلم ميکند، این شخص قطعاً فاسق است.
زهد با نيت پاک است، نه با جامه پاک
اي بس آلوده که پاکيزه ردايي دارد[2]
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. البقره (2)، 286.
[2] . ديوان پروين اعتصامي، نکتهاي چند:
هر که با پاکدلان، صبح و مسائي دارد دلش از پرتو اسرار، صفائي دارد
زهد با نيت پاک است، نه با جامهٔ پاک اي بس آلوده، که پاکيزه ردائي دارد
شمع خنديد به هر بزم، از آن معني سوخت خنده بيچاره ندانست که جائي دارد
سوي بتخانه مرو، پند برهمن مشنو بت پرستي مکن، اين ملک خدائي دارد
هيزم سوخته، شمع ره و منزل نشود بايد افروخت چراغي، که ضيائي دارد
گرگ، نزديک چراگاه و شبان رفته به خواب بره، دور از رمه و عزم چرائي دارد
مور، هرگز بدر قصر سليمان نرود تا که در لانهٔ خود، برگ و نوائي دارد
گهر وقت، بدين خيرگي از دست مده آخر اين در گرانمايه بهائي دارد
فرخ آن شاخک نورسته که در باغ وجود وقت رستن، هوس نشو و نمائي دارد
صرف باطل نکند عمر گرامي، پروين آنکه چون پير خرد، راهنمائي دارد
کد خبر: 139442130522
1394/4/21
|