حضرت آیت الله جوادی آملی: گرفتار شدن به استدراج از آثار شوم عدم محاسبه نفس است
انسانی که اهل محاسبه نیست، چون معرفت دقیق ندارد، گاهی خیال می کند که خدا نسبت به او احسان میکند؛ چنین انسانی بین «استدراج» و «احسان» فرق نمیگذارد،
موضوع: حوزه
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی گرفتار شدن به «استدراج» را از آثار شوم عدم محاسبه نفس برشمرد و گفت: انسانی که اهل محاسبه نیست، چون معرفت دقیق ندارد، گاهی خیال می کند که خدا نسبت به او احسان میکند؛ چنین انسانی بین «استدراج» و «احسان» فرق نمیگذارد،
به گزارش مرجع ما به نقل از شفقنا، این مرجع تقلید در جلسه درس اخلاق هفتگی خود که در بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء برگزار شد، در ادامه سلسله مباحث اخلاقی خود اظهار داشت: در بحثهای اخلاقی به ما سفارش کردند که «اهل محاسبه» باشید؛ محاسبه کردن در امور عادی و عرفی آسان اما محاسبه کردن در اموری که به تعبیر خود قرآن کریم ثقیل و وزین است، دشوار است.
او ادامه داد: اینکه به ما اصرار کردند «حاسبوا انفسکم قبل أن تحاسبوا» برای آن است که ما یک روز حسابی را در پیش داریم، اگر هماکنون محتسِب خود بودیم و کمبودهای خود را ترمیم و عیب های خود را تصحیح کردیم، به دارالسلام بار مییابیم و اگر اهل محاسبه نبودیم ممکن است عیب و نقص افزوده شود و با همان عیوب و نواقص وارد یوم الحساب بشویم.
آیت الله جواد آملی با بیان حدیثی از حضرت علی علیه السلام در خصوص دشواری محاسبه نفس، اظهار کرد: حضرت امیر علیه السلام فرمود: ما یک «استدراج» داریم که عذاب الهی است و یک «احسان» داریم؛ گاهی ذات اقدس الهی به برخی افراد نعمتهای فراوانی میدهد؛ اگر در حوزه و دانشگاه است نعمتهای علمی و دانشی می دهد، اگر در بازار است نعمتهای مالی می دهد، اما این نعمتهای فراوان علمی و مالی، گاهی استدراج است؛ یعنی خداوند می خواهد انسان را کم کم بالا ببرد و سپس انسان را از آن بالا به پایین بیندازد؛ هر چه انسان بالاتر برود در هنگام سقوط مرگش قطعیتر است، در قرآن فرمود برخیها خیال میکنند ما داریم به آنها احسان میکنیم در حالی که ما درجه درجه آنها را بالا میبریم تا از همانجا اینها را پرت کنیم تا هلاک شوند.
او گرفتار شدن به «استدراج» را از آثار شوم عدم محاسبه نفس برشمرد و گفت: انسانی که اهل محاسبه نیست، چون معرفت دقیق ندارد، گاهی خیال می کند که خدا نسبت به او احسان میکند؛ چنین انسانی بین «استدراج» و «احسان» فرق نمیگذارد، او لغزشهای فراوانی دارد اما خداوند هر بار که او لغزش کرده است عیب و نقص او را پوشانده، اما آن شخص در مقابل این لطف خداوند، مغرور شده و خیال میکند نزد خداوند عزیز است در حالی که خداوند می فرماید ما او را در فتنه و آزمون قرار دادیم ولی خود او نمیداند؛ محاسبه برای همین است که انسان این امور خود را بررسی کند؛ تا ببیند به وی نعمت عطا شده تا شاکر باشد یا گرفتار نقمت است تا توبه کند و خود را اصلاح نماید.
این مرجع تقلید خاطرنشان کرد: شما این بادبادکها را دیدید که نخ میدهند تا بالاتر بروند اما وقتی نخ آنها قطع میشود از همانجا گرفتار باد میشوند، خداوند نیز برخی افراد را آنقدر بالا می برد که وقتی پایین افتادند چیزی از آنها نمیماند؛ برای اینکه سالیان متمادی خداوند کمالات و نعمتهای فراوان را در اختیارشان گذاشت اما آنها بیراهه رفتند. بعضی از درختهاست که انسان به طمع یک میوه از آنها بالا میرود ولی دیگر راه برگشت ندارد، فرمود آن بالا رفتنی که مال شما نیست، حقّ شما نیست و شما غاصبانه دارید آن صعود را انجام می دهید، بدانید که خداوند همانجا شما را رها میکند و از همانجا سقوط خواهید کرد.
آیت الله جوادی آملی در فراز دیگری از سخنان خود به فطرت پذیر بودن قرآن کریم اشاره کرد و بیان داشت: ذات اقدس الهی از قرآن کریم به عنوان قول وزین یاد کرده است؛ به تعبیر خداوند قرآن سنگین است یعنی وزین است اما دشوار نیست. بین سنگینی و دشواری خیلی فرق است فرمود: اگر شما فطرتتان را آلوده نکنید به آسانی معارف قرآن را باور میکنید.
او با بیان این مطلب که « ندای قرآن برای فطرت و گوش جان ما آشناست» گفت: قرآن سخنی می گوید که دل آن حرف را میپذیرد، چون خداوند یک بار این حرفها را آن وقتی که میخواست به ما هستی بدهد به ما گفته و جان ما را با آنها مخلوط کرده است، به ما مفهوم نداد تا از یادمان برود! به ما حقیقت داد که در جان ما آمیخته باشد لذا یادمان نمیرود، ممکن نیست آنچه را که خدا به ما الهام کرده از یاد ما رخت بربندد. شما وقتی سخن از عدل، عقل، صلح، صفا و وفا میگویید، میبینید شرق و غرب عالم، ملحد و مشرک و کافر و غیر کافر آن سخن را میپذیرند چراکه این حرف را یک بار قبلاً شنیدهاند و چون این حرف را شنیدهاند برای جان آنها دلپذیر است لذا جهان میتواند در یک سلسله اصولی با هم هماهنگ باشد.
این مفسر قرآن کریم خلیفه الله بودن را مهمترین امانت الهی عطا شده به بشر دانست و اذعان داشت: خلیفه الله بودن یک جنبهای در درون ماست که امانت الهی است؛ ما یک جانی داریم که آن جان برای ما نیست بلکه او خلیفه الله و امانه الله است، او ما را راهنمایی میکند و طبق بیان قرآن کریم اگر بیراهه رفتیم به او ظلم کرده ایم، معلوم میشود در درون ما یک صبغه الهی هست که خدا او را به عنوان امانت به ما داد، آن مِلک ما نیست، ما باید مطیع او باشیم، اگر حرف او را گوش ندهیم به خودِ ربّانیمان ستم کردیم. پس یک نور الهی در درون ما هست که او نه ظالم است نه ظلم را امضا میکند و ارزش ما به همان است و اگر ما از آن جهت بگذریم یک مخلوق عادی هستیم و با حیوانات مشترکیم.