بازدید این صفحه: 3640 تاریخ انتشار: 1394/11/20 ساعت: 06:14:04
چیستی ژئوپلیتیک انتقادی / محسن مهریزی
کسانی که طرفدار ژئوپلیتیک انتقادی هستند به دنبال کنار گذاشتن ژئوپلیتیک سنتی نیستند، بلکه قصد دارند با استفاده از این نوع ژئوپلیتیک، از مسیر نقد آن، بهترین طرح و ایده را برای رسیدن به اهداف مطلوب خود ارائه نمایند.
موضوع: دیدگاه
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
در طول قرن بیستم، نظریهپردازان ژئوپلیتیک، با کشف رابطه میان جغرافیا و سیاست، سعی در تبیین دگرگونیها و تحوّلات نظام جهانی داشته و بر همین اساس، با بررسی عوامل مؤثر در تعیین ساختار بینالمللی، تحلیل آینده نظام جهانی را مورد اهتمام خود قرار دادهاند.
ژئوپلیتیک سنّتی، با بررسی رابطه بین زمین و سیاست، بخشی از دانش امپریالیستی را تشکیل میدهد. در طول جنگ جهانی که خسارات زیادی هم در بر داشت، قدرتها از دانش ژئوپلیتیک سنّتی استفاده میکردند. این عامل باعث ایجاد نوعی ذهنیّت منفی نسبت به ژئوپلیتیک شد و این واژه تقریباً دو دهه مورد استفاده قرار نگرفت. در همین زمان بود که به تدریج جغرافیای سیاسی از ژئوپلیتیک جدا شد.
ژئوپلیتیک انتقادی در واقع ریشه در مکتب انتقادی فرانکفورت دارد و افرادی همانند آنتونیو گرامشی بر شکلگیری پایههای این نوع تفکر، تأثیرگذار بودهاند. ماکس هورکهایمر، تئودور آدرنو، مارکوزه، ریچارد اشلی، مارکهافمن، رابرت کاکس و نیز یورگنهابرماس از مشهورترین نظریهپردازان تفکر انتقادی محسوب میشوند. تفکر انتقادی کمیبعد از نیمه قرن بیستم یعنی از دهه شصت وارد اندیشه جغرافیایی شد و موضوعات مربوط به آن را تحت تأثیر خود قرار داد. در سال 1975 م، مقارن با دوران جنگ سرد و در طیّ رقابت دو ابرقدرت جهانی، مفهوم «ژئوپلیتیک انتقادی» مطرح گشت و به این ترتیب دوباره مفهوم ژئوپلیتیک احیاء گردید.
«ژئوپلیتیک انتقادی»[1] که از ترکیب دو واژه «انتقادی» و «ژئوپلیتیک» به وجود میآید، از طرفی ژئوپلیتیک سنّتی را مورد انتقاد و تجدید نظر قرار میدهد و از طرفی دیگر به جنبههای عمومیو رسمیژئوپلیتیک توجّه میکند و با نگاهی علمیبه ژئوپلیتیک، کنشهای روابط خارجی و امنیتی را تحلیل مینماید.
از نظر کسانی که معتقد به ژئوپلیتیک انتقادی بودند و در ایجاد آن نقش محوری داشتهاند، جغرافیا و ژئوپلیتیک سنّتی به ناحقّ در خدمت سیاستمداران و حکومتهای قدرتمند قرار گرفته بود و منافع آنها را تأمین میکرد. ژئوپلیتیک انتقادی به تحلیل سیاستهای داخلی و خارجی کشورها میپردازد. با مطالعه ژئوپلیتیک انتقادی، امکان تحلیل استدلالات و پیش زمینههای ذهنی سیاستگذاران عرصه سیاست خارجی فراهم میشود. عده زیادی از طرفداران و پایهگذاران ژئوپلیتیک انتقادی رویکردی کمونیستی داشتهاند و میتوان ژئوپلیتیک انتقادی را واکنشی در مقابل امپریالیست، اشغالگری و سرمایهداری به حساب آورد.
ژئوپلیتیک انتقادی با هدف ایجاد تغییر و تحول در جامعه، ایدئولوژی رایج در جامعه را به نقد میکشد و تفاوت میان ارزشها و اهداف مقبول و حقیقت روشهای عملی و رفتاری نهادهای قدرت را برملا میسازد. در چنین حالتی جامعه این امکان را به دست میآورد که آگاهی نقادانه بوجود آمده را در جهت تغییر و تحول و رسیدن به شرایط بهتر به کار برد و در مقابل نظرها و ایدههای حقیقتنمای سیاستمداران که به دنبال ایجاد فضای مطلوب خود هستند، واکنشی هوشیارانه و حساب شده از خود نشان دهند.
البته کسانی که طرفدار ژئوپلیتیک انتقادی هستند به دنبال کنار گذاشتن ژئوپلیتیک سنتی نیستند، بلکه قصد دارند با استفاده از این نوع ژئوپلیتیک، از مسیر نقد آن، بهترین طرح و ایده را برای رسیدن به اهداف مطلوب خود ارائه نمایند. ژئوپلیتیک انتقادی از انشعابات اصلی نظریه نقد اجتماعی است و روابط بینالملل را مورد بررسی قرار میدهد. ژئوپلیتیک انتقادی در ادامه ژئوپلیتیک سنّتی شکل گرفته است و بسیاری از عوامل موجود در ژئوپلیتیک سنّتی در ژئوپلیتیک انتقادی نیز وجود دارد. عواملی همانند قدرت و جغرافیا، هم در ژئوپلیتیک سنّتی مورد استفاده قرار میگیرد و هم در ژئوپلیتیک انتقادی، امّا نسبت اهمیّت هر کدام از آنها در این دو نوع ژئوپلیتیک متفاوت است. به عنوان مثال عوامل سخت همانند جغرافیا در ژئوپلیتیک سنّتی مورد تأکید زیادی قرار میگیرد ولی در تحلیلهای ژئوپلیتیک انتقادی، جغرافیا نقش چندان پررنگی ندارد. قائلین به ژئوپلیتیک انتقادی، بیش از تکیه بر تعیین نقش جغرافیا در شکلگیری سیاست خارجی کشورها، به دنبال کشف و تحلیل تصاویر ذهنی سیاستمداران هستند. آنها تلاش میکنند از لایههای سخت و ملموس نظام سیاسی جهان که مورد اهتمام ژئوپلیتیک سنتی است عبور کنند و با کشف عوامل و روابط پنهان قدرت، تأثیر تفاسیر ذهنی سیاستمداران بر نظم جهانی را آشکار نمایند. در ژئوپلیتیک انتقادی، کدهای ژئوپلیتیکی که حاصل فرضیات و تصمیمات سیاستگذاران است و مبنای کنشهای سیاست خارجی محسوب میشود مورد مطالعه قرار میگیرد و جهتگیری آنها شناسایی و ردیابی میشود.
ژئوپلیتیک انتقادی با رویکرد پوزیتویستی به علوم اجتماعی در تقابل است و ارائه یک رویکرد جایگزین را دنبال میکند. بر اساس نظریه سنتی روابط بینالملل، سیاست خارجی متعلق به محدوده وظایف و اختیارات دولتها و قدرتهای حاکم دانسته میشود. این نظریه مبتنی بر جدا پنداشتن دولت و جامعه است و تعامل بین بدنه جامعه، دولتها و نظام جهانی را نادیده میانگارد؛ امّا ژئوپلیتیک انتقادی مجموعه جامعه، دولت و نظام جهانی را شامل مجموعهای که تأثیرات متقابلی بر یکدیگر دارند تصور میکند و معتقد است که نمیتوان تنظیم سیاستهای بینالملل را تنها، تحت سلطه و اختیار حکومتها قلمداد کرد و نقشی برای ملّتها در نظر نگرفت.
ژئوپلیتیک انتقادی با هدف تحوّل در شرایط موجود و دستیابی به وضعیت بهتر، نظریات و دیدگاههای حاکم را بررسی و نقد میکند. ژئوپلیتیک انتقادی تمام عوامل مختلف اجتماعی و سیاسی شکلگیری وضع موجود را به عنوان یک مجموعه به هم پیوسته در نظر میگیرد.
در تمام انواع ژئوپلیتیک به خصوص در ژئوپلیتیک سنّتی، که با رویکرد رئالیستی به موضوعات مینگرد، عنصر «قدرت» از نقش محوری برخوردار است و عواملی مانند مکان و مرزهای جغرافیایی مهمّ تلقی میشود. علاوه بر کسانی که به نظریههارتلند قائلند[2]، نظریهپردازانی که به فضای حیاتی و کارکردی معتقدند[3] و نیز قائلین به حوزههای استراتژیک[4] چنین نگاهی دارند.
امّا با اهمیّت یافتن عنصر هویّت در تبیین مسائل امنیتی و توجیه همگرایی و واگرایی ملّتها، یکّهتازی ژئوپلیتیک سنّتی به عرصههای سخت و نظامیمحدود شد و ژئوپلیتیک انتقادی با آن به رقابت پرداخت.
در ژئوپلیتیک انتقادی، عناصر سختی همانند مرز و مکان به حاشیه رانده شدهاند، از این رو مفاهیمیمانند ژئوپلیتیک دینی و مذهبی، ژئوپلیتیک فرهنگی، ژئوپلیتیک معنویت و ژئوپلیتیک انسانگرا، در قالب ژئوپلیتیک انتقادی که با نگاهی غیر سختافزاری به موضوعات مینگرد، بهتر قابل تبیین است.
در ژئوپلیتیک انتقادی، بررسی «گفتمان»ها از عناصری است که مورد توجّه قرار میگیرد و از نقشی محوری برخوردار است، چرا که در ادبیات تحلیلی ژئوپلیتیک انتقادی «مکان» جای خود را به «فضا» میدهد و با ایجاد نوعی توسعه و اشتراک گفتمانی، هر نوع ایدهای که مبتنی و محدود بر «مکان» است، را تحت تأثیر قرار میدهد. بر اساس ژئوپلیتیک انتقادی، ایجاد «فضا»ی مشترک منوط به وجود «مکان» خاصّ و محدود نیست، بلکه اگر جنس گفتمانها به یکدیگر نزدیک باشد و رویکرد مشابهی را دنبال کنند، «فضا»ی مشترک بوجود خواهد آمد. در ژئوپلیتیک انتقادی مرز و بازیگران رسمینقش پررنگی ندارند و استراتژی قدرت با به کارگیری فضا و گفتمان شکل میگیرد. ژئوپلیتیک انتقادی سعی میکند علاوه بر تحلیل گفتمانهای رایج و مسلّط ژئوپلیتیکی، مفاهیم و ایدههای جایگزین را ارائه نماید.
بر این اساس که هدف ژئوپلیتیک کسب قدرت و موضوع آن رقابت است، ژئوپلیتیک انتقادی چهار قلمرو پژوهشی را در برمیگیرد و در هر چهار قلمرو، هدف و موضوع ژئوپلیتیک را به نقد میکشد. این چهار قلمرو شامل ژئوپلیتیک رسمی[5]، ژئوپلیتیک عمومی[6]، ژئوپلیتیک عملی[7] و ژئوپلیتیک ساختاری[8] میشود. موضوع ژئوپلیتیک رسمی نقد و بررسی ژئوپلیتیک سنّتی است که توسط مراکز پژوهشی و دانشگاهی تدوین میشود و در آن مواضع و عملکرد خاصّی را به دولتمردان و سیاستمداران پیشنهاد میکنند. ژئوپلیتیک عمومی، تصورات عامه مردم درباره موضوعاتی همانند فرهنگ، رسانههای جمعی و جغرافیای داخلی و خارجی را مورد توجه قرار میدهد و معمولاً به تأثیر رسانه که در شکلگیری این تصوّرات نقشی محوری دارد میپردازد. ژئوپلیتیک عملی، کنشهای سیاست خارجی مسؤولین دولتی و مراکز سیاسی و نحوه اجرای آن را در عرصه بینالمللی تحلیل میکند و روشن میسازد که بحرانهای بینالمللی چگونه توسط مسؤولین سیاست خارجی، درک، توجیه و حل میشوند.
ساختار ژئوپلیتیک انتقادی برگرفته شده از دو جریان تفکر انتقادی و پست مدرنیسم است و به طور طبیعی ویژگیهای موجود در هستیشناسی، معرفتشناسی و روششناسی مکتب انتقادی و پست مدرنیسم در ژئوپلیتیک انتقادی نیز قابل ردیابی است. طرفداران ژئوپلیتیک انتقادی، غایت خود را کشف روابط قدرت و انتقاد از جریانهای مرتبط با قدرتهای مؤثر بر سیاست خارجی و جامعه بینالملل و شکستن ساختار حاکم در نظر میگیرند؛ از این رو تحلیل و درک واقعبینانه سیاست خارجی دولتها بدون استفاده از ژئوپلیتیک انتقادی ممکن نیست. از نظر ژئوپلیتیک انتقادی، گفتمانهایی که در ژئوپلیتیک سنّتی مطرح میشوند ناظر به واقعیتهای عینی و شفاف نیستند، بلکه سعی میکنند به صورت ادّعایی برخی موضوعات را به عنوان حقیقت معرّفی کنند و حقیقتی را ایجاد و ترویج نمایند.
به هر حال گرچه ژئوپلیتیک انتقادی با رویکردی منتقدانه و چالشبرانگیز با ژئوپلیتیک سنّتی مواجهه نموده است امّا به نظر میرسد از زمان شکلگیری تا کنون نتوانسته خود را از آسیبهای روشی ژئوپلیتیک سنّتی مصون نگه دارد و در بسیاری موارد همانند ژئوپلیتیک سنّتی روشهای غیر متقن، تخمینی و جدلی را در پیش گرفته است؛ و نیز ئوپلیتیک انتقادی در مسیر نقد گزارهها و متون ژئوپلیتیک سنّتی راه افراط را پیموده و بدین ترتیب کارایی و قابلیت خود را در تولید گزارههای علمیجدید و متقن با چالش مواجه نموده است.
* محسن مهریزی؛ پژوهشگر مؤسسه مطالعات راهبردی اسلام معاصر (مرام)
ارجاعات:
[1] . Critical Geopolitics
[2]. مکیندر
[3] .هاسوفر و راتزل
[4] . کوهن
[5] . Formal Geopolitics
[6] . Popular Geopolitics
[7] . Practical Geopolitics
[8] . Structural Geopolitics
کد خبر: 13941120305060
1394/11/20
|