صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> اخبار >>
مرجع ما | چیستی ژئوپلیتیک انتقادی / محسن مهریزی
بازدید این صفحه: 3640          تاریخ انتشار: 1394/11/20 ساعت: 06:14:04
چیستی ژئوپلیتیک انتقادی / محسن مهریزی

کسانی که طرفدار ژئوپلیتیک انتقادی هستند به دنبال کنار گذاشتن ژئوپلیتیک سنتی نیستند، بلکه قصد دارند با استفاده از این نوع ژئوپلیتیک، از مسیر نقد آن، بهترین طرح و ایده را برای رسیدن به اهداف مطلوب خود ارائه نمایند.

موضوع: دیدگاه

 

 

 

به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛

 

 

در طول قرن بیستم، نظریه‌پردازان ژئوپلیتیک، با کشف رابطه میان جغرافیا و سیاست، سعی در تبیین دگرگونی‌ها و تحوّلات نظام جهانی داشته‌ و بر همین اساس، با بررسی عوامل مؤثر در تعیین ساختار بین‌المللی، تحلیل آینده نظام جهانی را مورد اهتمام خود قرار داده‌اند.
ژئوپلیتیک سنّتی، با بررسی رابطه بین زمین و سیاست، بخشی از دانش امپریالیستی را تشکیل می‌دهد. در طول جنگ جهانی که خسارات زیادی هم در بر داشت، قدرت­‌ها از دانش ژئوپلیتیک سنّتی استفاده می­‌کردند. این عامل باعث ایجاد نوعی ذهنیّت منفی نسبت به ژئوپلیتیک شد و این واژه تقریباً دو دهه مورد استفاده قرار نگرفت. در همین زمان بود که به تدریج جغرافیای سیاسی از ژئوپلیتیک جدا شد.
ژئوپلیتیک انتقادی در واقع ریشه در مکتب انتقادی فرانکفورت دارد و افرادی همانند آنتونیو گرامشی بر شکل­‌گیری پایه­‌های این نوع تفکر، تأثیرگذار بوده­‌اند. ماکس هورکهایمر، تئودور آدرنو، مارکوزه، ریچارد اشلی، مارک‌هافمن، رابرت کاکس و نیز یورگن‌هابرماس از مشهورترین نظریه­‌پردازان تفکر انتقادی محسوب می­‌شوند. تفکر انتقادی کمی‌بعد از نیمه قرن بیستم یعنی از دهه شصت وارد اندیشه جغرافیایی شد و موضوعات مربوط به آن را تحت تأثیر خود قرار داد. در سال 1975 م، مقارن با دوران جنگ سرد و در طیّ رقابت دو ابرقدرت جهانی، مفهوم «ژئوپلیتیک انتقادی» مطرح گشت و به این ترتیب دوباره مفهوم ژئوپلیتیک احیاء گردید.
«ژئوپلیتیک انتقادی»[1] که از ترکیب دو واژه «انتقادی» و «ژئوپلیتیک» به وجود می­‌آید، از طرفی ژئوپلیتیک سنّتی را مورد انتقاد و تجدید نظر قرار می­‌دهد و از طرفی دیگر به جنبه­‌های عمومی‌و رسمی‌ژئوپلیتیک توجّه می­‌کند و با نگاهی علمی‌به ژئوپلیتیک، کنش­‌های روابط خارجی و امنیتی را تحلیل می­‌نماید.
از نظر کسانی که معتقد به ژئوپلیتیک انتقادی بودند و در ایجاد آن نقش محوری داشته‌اند، جغرافیا و ژئوپلیتیک سنّتی به ناحقّ در خدمت سیاست‌مداران و حکومت‌های قدرتمند قرار گرفته بود و منافع آنها را تأمین می‌کرد. ژئوپلیتیک انتقادی به تحلیل سیاست‌های داخلی و خارجی کشورها می‌پردازد. با مطالعه ژئوپلیتیک انتقادی، امکان تحلیل استدلالات و پیش زمینه‌های ذهنی سیاست‌گذاران عرصه سیاست خارجی فراهم می‌شود. عده زیادی از طرفداران و پایه‌گذاران ژئوپلیتیک انتقادی رویکردی کمونیستی داشته‌اند و می­توان ژئوپلیتیک انتقادی را واکنشی در مقابل امپریالیست، اشغالگری و سرمایه‌داری به حساب آورد.
ژئوپلیتیک انتقادی با هدف ایجاد تغییر و تحول در جامعه، ایدئولوژی رایج در جامعه را به نقد می‌کشد و تفاوت میان ارزش‌ها و اهداف مقبول و حقیقت روش‌های عملی و رفتاری نهادهای قدرت را برملا می‌سازد. در چنین حالتی جامعه این امکان را به دست می‌آورد که آگاهی نقادانه بوجود آمده را در جهت تغییر و تحول و رسیدن به شرایط بهتر به کار برد و در مقابل نظرها و ایده­های حقیقت­نمای سیاستمداران که به دنبال ایجاد فضای مطلوب خود هستند، واکنشی هوشیارانه و حساب شده از خود نشان دهند.
البته کسانی که طرفدار ژئوپلیتیک انتقادی هستند به دنبال کنار گذاشتن ژئوپلیتیک سنتی نیستند، بلکه قصد دارند با استفاده از این نوع ژئوپلیتیک، از مسیر نقد آن، بهترین طرح و ایده را برای رسیدن به اهداف مطلوب خود ارائه نمایند. ژئوپلیتیک انتقادی از انشعابات اصلی نظریه نقد اجتماعی است و روابط بین‌الملل را مورد بررسی قرار می‌دهد. ژئوپلیتیک انتقادی در ادامه ژئوپلیتیک سنّتی شکل گرفته است و بسیاری از عوامل موجود در ژئوپلیتیک سنّتی در ژئوپلیتیک انتقادی نیز وجود دارد. عواملی همانند قدرت و جغرافیا، هم در ژئوپلیتیک سنّتی مورد استفاده قرار می­گیرد و هم در ژئوپلیتیک انتقادی، امّا نسبت اهمیّت هر کدام از آنها در این دو نوع ژئوپلیتیک متفاوت است. به عنوان مثال عوامل سخت همانند جغرافیا در ژئوپلیتیک سنّتی مورد تأکید زیادی قرار می­گیرد ولی در تحلیل­های ژئوپلیتیک انتقادی، جغرافیا نقش چندان پررنگی ندارد. قائلین به ژئوپلیتیک انتقادی، بیش از تکیه بر تعیین نقش جغرافیا در شکل­گیری سیاست خارجی کشورها، به دنبال کشف و تحلیل تصاویر ذهنی سیاست­مداران هستند. آنها تلاش می­کنند از لایه­های سخت و ملموس نظام سیاسی جهان که مورد اهتمام ژئوپلیتیک سنتی است عبور کنند و با کشف عوامل و روابط پنهان قدرت، تأثیر تفاسیر ذهنی سیاست­مداران بر نظم جهانی را آشکار نمایند. در ژئوپلیتیک انتقادی، کدهای ژئوپلیتیکی که حاصل فرضیات و تصمیمات سیاست­گذاران است و مبنای کنش­های سیاست خارجی محسوب می­شود مورد مطالعه قرار می­گیرد و جهت­گیری آنها شناسایی و ردیابی می­شود.
ژئوپلیتیک انتقادی با رویکرد پوزیتویستی به علوم اجتماعی در تقابل است و ارائه یک رویکرد جایگزین را دنبال می‌کند. بر اساس نظریه سنتی روابط بین‌الملل، سیاست خارجی متعلق به محدوده وظایف و اختیارات دولت‌ها و قدرت‌های حاکم دانسته می‌شود. این نظریه مبتنی بر جدا پنداشتن دولت و جامعه است و تعامل بین بدنه جامعه، دولت­ها و نظام جهانی را نادیده می­انگارد؛ امّا ژئوپلیتیک انتقادی مجموعه جامعه، دولت و نظام جهانی را شامل مجموعه‌ای که تأثیرات متقابلی بر یکدیگر دارند تصور می­کند و معتقد است که نمی­توان تنظیم سیاست­های بین­الملل را تنها، تحت سلطه و اختیار حکومت­ها قلمداد کرد و نقشی برای ملّت­ها در نظر نگرفت.
ژئوپلیتیک انتقادی با هدف تحوّل در شرایط موجود و دست­یابی به وضعیت بهتر، نظریات و دیدگاه­های حاکم را بررسی و نقد می­کند. ژئوپلیتیک انتقادی تمام عوامل مختلف اجتماعی و سیاسی شکل­گیری وضع موجود را به عنوان یک مجموعه به هم پیوسته در نظر می­گیرد.
در تمام انواع ژئوپلیتیک به خصوص در ژئوپلیتیک سنّتی، که با رویکرد رئالیستی به موضوعات می‌نگرد، عنصر «قدرت» از نقش محوری برخوردار است و عواملی مانند مکان و مرزهای جغرافیایی مهمّ تلقی می‌شود. علاوه بر کسانی که به نظریه‌هارتلند قائلند[2]، نظریه‌پردازانی که به فضای حیاتی و کارکردی معتقدند[3] و نیز قائلین به حوزه‌های استراتژیک[4] چنین نگاهی دارند.
امّا با اهمیّت یافتن عنصر هویّت در تبیین مسائل امنیتی و توجیه همگرایی و واگرایی ملّت‌ها، یکّه‌تازی ژئوپلیتیک سنّتی به عرصه‌های سخت و نظامی‌محدود شد و ژئوپلیتیک انتقادی با آن به رقابت پرداخت.
در ژئوپلیتیک انتقادی، عناصر سختی همانند مرز و مکان به حاشیه رانده شده‌اند، از این رو مفاهیمی‌مانند ژئوپلیتیک دینی و مذهبی، ژئوپلیتیک فرهنگی، ژئوپلیتیک معنویت و ژئوپلیتیک انسان‌گرا، در قالب ژئوپلیتیک انتقادی که با نگاهی غیر سخت‌افزاری به موضوعات می‌نگرد، بهتر قابل تبیین است.
در ژئوپلیتیک انتقادی، بررسی «گفتمان»ها از عناصری است که مورد توجّه قرار می­گیرد و از نقشی محوری برخوردار است، چرا که در ادبیات تحلیلی ژئوپلیتیک انتقادی «مکان» جای خود را به «فضا» می‌دهد و با ایجاد نوعی توسعه و اشتراک گفتمانی، هر نوع ایده‌ای که مبتنی و محدود بر «مکان» است، را تحت تأثیر قرار می‌دهد. بر اساس ژئوپلیتیک انتقادی، ایجاد «فضا»ی مشترک منوط به وجود «مکان» خاصّ و محدود نیست، بلکه اگر جنس گفتمان­ها به یکدیگر نزدیک باشد و رویکرد مشابهی را دنبال کنند، «فضا»ی مشترک بوجود خواهد آمد. در ژئوپلیتیک انتقادی مرز و بازیگران رسمی‌نقش پررنگی ندارند و استراتژی قدرت با به کارگیری فضا و گفتمان شکل می‌گیرد. ژئوپلیتیک انتقادی سعی می­کند علاوه بر تحلیل گفتمان­های رایج و مسلّط ژئوپلیتیکی، مفاهیم و ایده­های جایگزین را ارائه نماید.
بر این اساس که هدف ژئوپلیتیک کسب قدرت و موضوع آن رقابت است، ژئوپلیتیک انتقادی چهار قلمرو پژوهشی را در برمی­گیرد و در هر چهار قلمرو، هدف و موضوع ژئوپلیتیک را به نقد می­کشد. این چهار قلمرو شامل ژئوپلیتیک رسمی[5]، ژئوپلیتیک عمومی[6]، ژئوپلیتیک عملی[7] و ژئوپلیتیک ساختاری[8] می­شود. موضوع ژئوپلیتیک رسمی نقد و بررسی ژئوپلیتیک سنّتی است که توسط مراکز پژوهشی و دانشگاهی تدوین می­شود و در آن مواضع و عملکرد خاصّی را به دولت­مردان و سیاست­مداران پیشنهاد می­کنند. ژئوپلیتیک عمومی، تصورات عامه مردم درباره موضوعاتی همانند فرهنگ، رسانه­های جمعی و جغرافیای داخلی و خارجی را مورد توجه قرار می­دهد و معمولاً به تأثیر رسانه که در شکل­گیری این تصوّرات نقشی محوری دارد می­پردازد. ژئوپلیتیک عملی، کنش­های سیاست خارجی مسؤولین دولتی و مراکز سیاسی و نحوه اجرای آن را در عرصه بین­المللی تحلیل می­کند و روشن می­سازد که بحران­های بین­­المللی چگونه توسط مسؤولین سیاست خارجی، درک، توجیه و حل می­شوند.
ساختار ژئوپلیتیک انتقادی برگرفته شده از دو جریان تفکر انتقادی و پست مدرنیسم است و به طور طبیعی ویژگی­های موجود در هستی­شناسی، معرفت­شناسی و روش­شناسی مکتب انتقادی و پست مدرنیسم در ژئوپلیتیک انتقادی نیز قابل ردیابی است. طرفداران ژئوپلیتیک انتقادی، غایت خود را کشف روابط قدرت و انتقاد از جریان­های مرتبط با قدرت­های مؤثر بر سیاست خارجی و جامعه بین­الملل و شکستن ساختار حاکم در نظر می­گیرند؛ از این رو تحلیل و درک واقع­بینانه سیاست خارجی دولت­ها بدون استفاده از ژئوپلیتیک انتقادی ممکن نیست. از نظر ژئوپلیتیک انتقادی، گفتمان­هایی که در ژئوپلیتیک سنّتی مطرح می­شوند ناظر به واقعیت­های عینی و شفاف نیستند، بلکه سعی می­کنند به صورت ادّعایی برخی موضوعات را به عنوان حقیقت معرّفی کنند و حقیقتی را ایجاد و ترویج نمایند.
به هر حال گرچه ژئوپلیتیک انتقادی با رویکردی منتقدانه و چالش­برانگیز با ژئوپلیتیک سنّتی مواجهه نموده است امّا به نظر می­رسد از زمان شکل­گیری تا کنون نتوانسته خود را از آسیب­های روشی ژئوپلیتیک سنّتی مصون نگه دارد و در بسیاری موارد همانند ژئوپلیتیک سنّتی روش­های غیر متقن، تخمینی و جدلی را در پیش گرفته است؛ و نیز ئوپلیتیک انتقادی در مسیر نقد گزاره­ها و متون ژئوپلیتیک سنّتی راه افراط را پیموده و بدین ترتیب کارایی و قابلیت خود را در تولید گزاره­های علمی‌جدید و متقن با چالش مواجه نموده است.
 
* محسن مهریزی؛ پژوهشگر مؤسسه مطالعات راهبردی اسلام معاصر (مرام)
 
 
   
 ارجاعات:
[1] . Critical Geopolitics
[2]. مکیندر
[3] .‌هاسوفر و راتزل
[4] . کوهن
[5] . Formal Geopolitics
[6] . Popular Geopolitics
[7] . Practical Geopolitics
[8] . Structural Geopolitics
 
 
کد خبر: 13941120305060
1394/11/20

Share

بدون نظر

نام
پست الکترونیکی
وب سایت
متن