بازدید این صفحه: 4677 تاریخ انتشار: 1392/5/6 ساعت: 07:07:45
آیت الله صافی گلپایگانی:
علي عليه السلام را نميتوان شناخت؟
حقيقت اين است كه با جملهها و كلماتي كه حروف آنها از بيست و نه حرف بيشتر نيست، نميتوان از بزرگ بنده خاص و مخلص خدا، كه در آيات بسياري از قرآن، خداوند متعال، خود او را وصف و مدح فرموده است، توصيف و ستايش كرد؛
موضوع: پیام
در ميداني كه پيامبر اعظم، عقل كل، خاتم رسل و هادي سبل صلّي الله عليه و آله وسلّم، بر حسب احاديث معتبر و مشهور بين المسلمين، از حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام، آن همه تمجيدات و تعريفات رسا و پر از معنا فرموده باشد و او را با حق و با قرآن، و حق و قرآن را با او و لازم الاتصال و غير قابل افتراق دانسته باشد و گاه فرموده باشد:
«وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ لَا أَنْ تَقُولَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِي فِيكَ مَا قَالَتِ النَّصَارَى فِي ابْنِ مَرْيَمَ لَقُلْتُ الْيَوْمَ فِيكَ مَقَالًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْكَ لِلْبَرَكَةِ.»[1]
و گاهي با زبان معجزْ بيان و حقيقتترجمان، فرموده باشد: «لَوْ أَنَّ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْغِيَاضَ أَقْلَامٌ وَ الْإِنْسَ كُتَّابٌ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ.»[2]
يا ارزش يكي از ميدانهاي جهاد آن مجاهد في سبيلالله را در راه اعلاي كلمة الله و دفاع از حق، افضل از عبادت جنّ و انس و يا تمام امّت معرفي كرده باشد، ديگران در مدح و ثناء آن حضرت چه ميتوانند بگويند؟!
از آن شخصيت عظيم كه بعد از رسول خدا صلّيالله عليه و آله و سلّم اشرف كلمات الهيّه، اكبر آيات ربّانيه، ادلّ دلايل جامعه، اتمّ براهين ساطعه، وسايل كافيه و مظهر العجايب و معدن الغرايب است و مالك كلّ عظمتهاي انسان مافوق و برتر و خليفة الله بر حق است و دوستي او عنوان صحيفه مؤمن و علامت طهارت مولد است، اگر انسان، همه زبانهاي گويا را در دهان داشته باشد و با هر كدام از آنها جاودانه مدح و ثنا بگويد، از حرف نخستين مدح او، بيشتر نخواهد گفت و زبان حالش اين شعر خواهد بود:
ايـن شرح بينهايت كز وصف يار گفتند
حــرفي است از هزاران كاندر عبارت آمد
حقيقت اين است كه با جملهها و كلماتي كه حروف آنها از بيست و نه حرف بيشتر نيست، نميتوان از بزرگ بنده خاص و مخلص خدا، كه در آيات بسياري از قرآن، خداوند متعال، خود او را وصف و مدح فرموده است، توصيف و ستايش كرد؛
وَ إن قَمِيصاً خيطَ مِنْ نَسْجِ تِسْعَةٍ
وَ عِشْـرينَ حَرْفاً عَنْ مَعاليهِ قَاصِرٌ
مدايح شايستهاي كه از آن امام عظيم، رهبر موحّدان، پيشواي مجاهدان، سرور زهّاد و دادگران و اميرمؤمنان شده، هر چه رسا و شيوا بوده، به ناحيهاي از نواحي عظمت آن حضرت اشارت دارد.
آن كه در مجلس معاويه و به درخواست و اصرار او، امام را به اين سخنان توصيف كرد:
«كَانَ وَ اللهِ بَعِيدَ الْمُدَى شَدِيدَ الْقُوَى يَقُولُ فَصْلًا وَ يَحْكُمُ عَدْلًا يَتَفَجَّرُ الْعِلْمُ مِنْ جَوَانِبِهِ وَ تَنْطِقُ الْحِكْمَةُ مِنْ نَوَاحِيهِ يَسْتَوْحِشُ مِنَ الدُّنْيَا وَ زَهْرَتِهَا وَ يَسْتَأْنِسُ بِاللَّيْلِ وَ وَحْشَتِهِ كَانَ وَ اللهِ غَزِيرَ الْعَبْرَةِ طَوِيلَ الْفِكْرَةِ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ وَ يُخَاطِبُ نَفْسَهُ وَ يُنَاجِي رَبَّهُ يُعْجِبُهُ مِنَ اللِّبَاسِ مَا خَشِنَ وَ مِنَ الطَّعَامِ مَا جَشِبَ كَانَ وَ اللَّهِ فِينَا كَأَحَدِنَا»[3]
و آن كه با اين جملهي كوتاه «إحتياجُ الكُلِّ إلَيْهِ وَ إسْتِغْنائُه عَنِ الكُلِّ دَليلٌ عَلى أنَّه إمَامُ الكُلِّ.»[4] او را ستود، و آن كه در وصف كلامش ميگفت:
«كَلامُهُ دُونَ كَلامِ الخَالِقِ وَ فَوْقَ كَلامِ الْمَخْلُوقينَ»[5]
و آن كه ميگفت:
«لَوْلا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَر»[6] و «لَوْ لَا سَيْفُهُ لَمَا قَامَ لِلْإسْلامِ عَمُودٌ»[7]
وآن كه ميگفت:
«قُتِلَ في مِحْرابِ عِبادَتِهِ لِشِدَّةِ عَدْلِهِ»[8]
و آن بانوي شجاع و با معرفتي كه او را در حضور معاويه به اين دو شعر، مدح نمود:
«صَلَّى الإلهُ عَلـى جِسْمٍ تَضَمَّنَهُ
قَبْــرٌ فَـاَصْبَحَ فيهِ الْعَدْلُ مَدْفوناً
قَدْ حالَفَ الْحَقُّ لا يبْغي بِهِ بَدَلاً
فَـصارَ بِالْعَدْلِ وَ الايمَانِ مَقْروناً»[9]
و آن مرد مسيحي كه آن شخصيت بزرگ آفرينش و آن يگانه نمايش كمال وجود محمّدي را به اين جمله ستايش كرده است:
«في عَقيدَتي اَنَّ عَليَّ بْنَ أَبي طالِب اَوَّلُ عَرَبِيّ لازَمَ الرُّوحَ الْكُلِّيةَ فَجاوَرَها وَ سامَرَها»[10]
و آن شاعر پاك نهاد كه سروده است:
ابــر دوش پيغمبر پــاك رأي
خـدا دست سود و خداوند پاي
و آن كه اين شرف و عزّت را به اين بيان شرح داد:
«اَلنّبِي الْــمُصْطَفى قالَ لَنا
وَضَــعَ اللهُ عَلى ظَهْري يداً
وَ عَلِيٌ واضِـــعُ رِجْلَيهِ لي
لَيلَــة الْـمِعْراجِ لَمّا صَعِدَهُ
فَاَرانِي الْقَلْــبَ اِنْ قَدْ بَرَّدَهُ
بِمَكان وَضَـعَ اللهُ يــدَهُ»[11]
همه و هر يك به منقبتي از مناقب آن حضرت اشارتي كردهاند.
با اين همه كه علما و حكما، چهارده قرن است از فضايل او گفتهاند، تا علم، فضيلت، زهد، عدل و كمالات انساني مورد ستايش است، آيندگان او را ستايش خواهند كرد و با اين قصايد و اشعار بيشمار و هزارها كتاب و مقاله كه پيرامون شرح شخصيت اين انسان أكمل و والا نوشتهاند و همه داد سخن را دادهاند، باز هم همانند روزهاي نخست براي گويندگان و انديشمندان، مجال سخن باز و بلكه بازتر شده است.
همانطور كه در احاديث شريفه بيان شده است، علي عليهالسّلام معجزهاي است كه خداوند به رسول گرامياش خاتم الانبياء صلّي الله عليه و آله و سلّم عطا فرمود؛ معجزهاي كه از همه معجزات انبياي گذشته، بزرگتر و حيرتانگيزتر است و بجاست كه بگوييم اين سخن حضرت صادق عليهالسّلام را: «الصُّورَةُ الإنْسَانِيَّةُ هِيَ أكْبَرُ حُجَجِ اللهِ عَلى خَلْقِهِ وَ هِيَ الكِتابُ الَّذي كَتَبَه بِيَدِهِ وَ هِيَ الهَيْكَلُ الّذي بَناهُ بِحِكْمَتِهِ وَ هِيَ مَجْمُوعُ صُوَرِ العَالَمينَ وَ هِيَ المُخْتَصَرُ مِنَ العُلُومِ في اللَّوحِ الْمَحْفُوظِ»[12] به واسطه شخصيتي، مثل علي عليهالسّلام بيان واقع و حقيقت ميشود.
با عالم بزرگ معتزله ابن أبي الحديد همنوا شده، ميگوييم:
«هُوَ النَّبَأُ الْمَكْنُونُ وَ الجَوْهَرُ الّذي
تَجَسَّدَ مِنْ نُورٍ مِنَ القُدْسِ زاهِــر
وَ وَارِثُ عِلْـمِ المُصْطَفى وَ شَقيقِه
أخاً وَ نَظيراً فِي العـلى و الأواصِر
وَ ذُو المُعْجِزاتِ الوَاضِـحاتِ أقلّها
الظُّهور عَلى مُسْتَـوْدِعاتِ السَّرائر
ألا إنَّما التَّوْحيدُ لَوْلا عُلــــومُهُ
كَعَــرْضَةِ ضِلّيــلٍ وَ نَهْبَةِ كافر»[13]
پس، سزاوار است كه زمين ادب ببوسيم و خداوند متعال را به نعمت ولايت آن حضرت و فرزندان بزرگوارش، تا حضرت صاحب وقت، وليّ عصر و مالك امر، مولانا المهدي ارواح العالمين له الفداء حمد و سپاس بگوييم.
[1]. بحار الأنوار، جلد 40، باب 91، حديث 114.
[2]. بحار الأنوار، جلد 40، باب 91، حديث 114.
[3]. بحار الأنوار، جلد 41، باب 107، حديث 28.
[4]. بغية الوعاة سيوطي، صفحه 243؛ تنقيح المقال مامقاني، جلد 1، صفحه 402، شماره 3769.
[5]. شرح نهج البلاغة ابن أبيالحديد، جلد 1، صفحه 24.
[6]. شرح نهج البلاغة ابن أبيالحديد، جلد 1، صفحه 11.
[7]. همان، جلد 12، صفحه 83.
[8]. جرج جرداق مسيحي در كتاب «الامام علي صوت العدالة الإنسانية».
[9]. بلاغات النساء ابن ابي طاهر، صفحه 48، كلام سودة بنت عمارة رحمها الله.
[10]. نقلشده از جبران خليل جبران دانشمند مسيحي در كتاب «الامام علي صوت العدالة الانسانية» جرج جرداق، جلد 1، صفحه 364.
[11]. اين اشعار منتسب به شافعي است كه در كتب مختلف نقل شده است از جمله: تاريخ الخميس ديار بكري، جلد 2، صفحه 87؛ الغدير علّامه اميني، جلد 7، صفحه 12.
[12]. به نقل از تفسير صافي، ذيل آيه 2 سوره بقره.
[13]. القصائد السبع العلويات ابن ابي الحديد، القصيدة الخامسة.
کد خبر: 13925630482
1392/5/6
|