کسی که متدین است این دو نردبان را دارد، وقتی به قله رسید کار او فهمیدن است به عنوان عرفان نظری و دیدن است به عنوان عرفان عملی؛ اگر کسی در آن مقام بداخلاقی کند و یا خدای ناکرده بر خلاف فقه عمل کند همانجا سقوط میکند.
موضوع: سخنرانی
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی بیان داشت: اخلاق تأمینکننده سعادت همه مردم است، اگر دین سطحی داشته باشد، خطرات فراونی دارد، امروز هم اثر دین بیعلم به صورت طالبان و القاعده در آمده است، اگر دین باشد و علم نباشد یا گالیله را میسوزانند یا به صورت القاعده و طالبان درمیآید، اگر علم باشد و دین نباشد، جنگ جهانی اول و دوم راه میافتد، علم بیدین خطر جنگ جهانی را داشت و دارد
به گزارش شفقنا(پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) به نقل از رسا، حضرت آیتالله عبدالله جوادی آملی امروز پنجشنبه در درس اخلاق خود که در بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسراء برگزار شد، ارتحال آیت الله خوشوقت را تسلیت و تعزیت گفت و افزود: امیدواریم خدای متعال روح این عالم بزرگوار را با انبیا و اولیای الهی محشور کند.
وی همچنین در ادامه گفت: کشتار بیرحمانه مسلمانان مخصوصا پاکستان را محکوم و تقبیح میکنیم و از خدای سبحان میخواهیم که این دشمنان خارجی را منکوب کند و ضعف مدیران داخلی را نیز برطرف کند.
وی افزود: اخلاق تأمینکننده سعادت همه مردم است، اگر دین سطحی داشته باشد، خطرات فراونی دارد، امروز هم اثر دین بیعلم به صورت طالبان و القاعده در آمده است، اگر دین باشد و علم نباشد یا گالیله را میسوزانند یا به صورت القاعده و طالبان درمیآید، اگر علم باشد و دین نباشد، جنگ جهانی اول و دوم راه میافتد، علم بیدین خطر جنگ جهانی را داشت و دارد، اصرار قرآن و سنت اهلبیت(ع) این است که جامعه بشری عاقل باشد، عقل همان دین کامل است که اخلاق را به همراه دارد، خدای سبحان انسان را عصاره جهان و کتاب قرار داد، آنچه در کتاب است بدن این انسان همچنان ناشناخته مانده است، چه برسد به عظمت روح وی پی برد، هیچ موجودی را خداوند خلیفه او قرار نداد، نه تنها انسان خلیفه خدا در زمین است، بلکه وقتی این خلیفه به معراج رفت و سفر آسمانی کرد خلیفةالله بود، وقتی مجموعه آسمان و زمین تبدیل شدند به آسمان و زمینی دیگر نیز انسان خلیفةالله است، این موجود با عظمت باید شناخته شود و شناختن او به عقل است.
مفسر برجسته قرآن کریم اظهار داشت: بعضی از امور هستند که بخش نظری آن از عمل جدا است، انسان میفهمد و برابر آن کار انجام میدهد، علوم تجربی از این قبیل است، اگر دهها رشته علوم تجربی داشته باشیم، انسان میفهمد و آن را عمل میکند، علوم حوزوی نیز همینطور است، انسان علوم حوزوی را میفهمد و بر اساس احکام فقهی عمل میکند، اخلاق نیز همینطور است، انسان روشها اخلاقی و دستورات اخلاقی را میفهمد و در فضای جان خود اجرا میکند و متخلق میشود به دنبال آن در فضای در جوارح و اعمال انجام میدهد، که عمل خارجی میشود، وقتی انسان این راه را طی کرد به جایی میرسد که نظر او علم است و عمل او هم علم است، گاه انسان فقه را بررسی میکند برای شناختن باید و نباید و واجب و حرام، گاه اخلاق را بررسی میکند و خصلتهایی مانند حسد، تواضع و بخل و مانند آن را کاوش میکند تا به خوبهای آن متصف شود و از بدهای آن تبری بجوید، اما وقتی از همه اینها بالا آمد و به مقام عرفان رسید، آن نماز و روزه را به دستور فقه میخواند، از فضایل اخلاقی برخودار است و از رذایل دور است به دستور اخلاق، از نردبان اخلاق و فقه بالا میرود و به نردبان عرفانی میرسد، در آنجا عرفان نظری علم حصولی است، اما عرفان عملی، عمل نیست، بلکه شهود است.
وی با اشاره به اینکه در عرفان نظری بحث میشود که خدا اسمای حسنی، اسم اعظم، بهشت و جهنمی دارد، ابراز داشت: اگر کسی به این مقام بار یافت و اهل شهود شد، هم اکنون اهل بهشت و اهل جهنم را میبیند، کاری در آنجا صورت نمیگیرد، سطح کار پایینتر از آن است که به اوج انسانیت برسد، انسان در مقامی قرار میگیرد که جای کار نیست بلکه جای شهود است، امام علی(ع) وقتی اوصاف متقیان را بیان میکند، میفرماید مردان الهی هم اکنون که اینجا نشستهاند بهشت و اهل آن را میبینند، جهنم و اهل آن را میبینند، شعلههای آن و زوزه سگان جهنم را میشنوند، عمل آن قدر ارزش و قدرت ندارد که به همراه کمالات انسان بالا رود، عمل در حد فقه و در حد اخلاق است.
آیتالله جوادی آملی ابراز داشت: کسی که متدین است این دو نردبان را دارد، وقتی به قله رسید کار او فهمیدن است به عنوان عرفان نظری و دیدن است به عنوان عرفان عملی؛ اگر کسی در آن مقام بداخلاقی کند و یا خدای ناکرده بر خلاف فقه عمل کند همانجا سقوط میکند، زیرا فقه و اخلاق نردبان این کار هستند، «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ» اگر شما به علم الیقین رسیدید زمینه در این دنیا هست که عین الیقین برسید، نه بعد از مرگ، اینکه فرمود اگر شما اهل علمالیقین باشید جهنم را میبینید، یعنی هم اکنون، نه بعد از مرگ، زیرا بعد از مرگ کافر منکر معاد نیز جهنم را میبیند، اخلاق جهان را میتواند اداره کند، تمام نابسامانیهایی که دیروز و امروز است در اثر بداخلاقی و بیاخلاقی بشر است، اگر این بشر متخلق به اخلاق الهی بود هیچ نقصی در جامعه نبود، بیشترین درآمد کره زمین صرف آدمکشی است، اسلحهها دارد تولید میشود، تنها عاملی که مشکل جامعه را حل میکند، همین حسن خلق است و این درندهخویی است که بشر را به این روز درآورده است.
وی در بخش دیگری از سخنان خود به شرح نامه 53، نامه امام علی(ع) به مالک اشتر پرداخت و گفت: وجود مبارک حضرت امیر(ع) بعد از حکومت چند نامه برای مردم مصر نوشت، نامه 53 را برای مالک اشتر نخعی نوشت که یکی از طولانیترین نامههای آن حضرت است، همزمان برای این نامه نامهای برای مردم مصر نوشت به اندازه یک صفحه و اندی، امام علی(ع) به مردم مصر نوشت داشتن رهبر خوب، و داشتن مسؤول خوب نیمی از مسائل جامعه را حل میکند، نگویید کشور ما رهبری به نام علیبنابیطالب(ع) و نمایندهای به نام مالک اشتر دارد، داشتن رهبر و استاندار خوب نیمی از جریان را حل میکند، بخش اساسی را مجریان و مدیران میانی حل میکنند، اگر این مدیران میانی مدیریت نداشته باشند و در اثر ضعف مدیریت نتوانند مشکلات جامعه را حل کنند، رهبر اگر علیبنابیطالب(ع) هم باشد آن نظام دیرپا نیست و شکست میخورد، چه اینکه شکست خورد، نگویید رهبری مانند علی داریم، کار به دست مسؤولان میانی است، بعد فرمود اگر شما و این مسؤولان بیدار باشید این کشور حفظ میشود وگرنه سقوط میکند، چه اینکه سقوط کرد، بنیامیه مصر را گرفتند،
مفسر برجسته قرآن کریم ابراز داشت: نامهای که برای مردم مصر نوشت این بود:« مَنْ نَامَ لَمْ یُنَمْ عَنْهُ» اگر ملتی بخوابد دشمن بیدار مهاجم است و شبیخون میزند، دشمن نمیخوابد، این جمله را به صورت رسمی و اعلام خطر به مردم مصر فرمود، الان هم به مردم و برادران مصر همین را عرض میکنیم که بهترین راه حفظ انسجام دینی، وحدت دینی، عقلانیت جامعه و دین در آغوش علم و علم در آغوش دین است وگرنه دشمن بیدار ممکن است بتازد، همچنین یکی از جملات جمله زیبا و بیتالغزل نامه مالک این است که پیش از این دین و قرآن وجود داشت، اما اسیر دست حاکمان طاغوت بود، ما قیام کردیم تا دست و پای قرآن و نماز را آزاد کردیم، دست و پای حج و زکات را آزاد کردیم الان دین آزاد شد، دین آزادشده رهبری آزاد دارد، در ابتدای این نامه به مالک فرمود وظیفه تو این است که مسائل مالی مصر را از نظر خراج بررسی کنی، با دشمنان مبارزه کنی و مردم را در رفاه و آسایش نگاه داری و تمام شهرها را آباد کنی، مهمترین کاری که تو را وادار میکند در این امور چهارگانه کامیاب شوی تقوا است.
وی گفت: کسی که سپر دستش است از تیر مصون است، گناه تیر است، این را باید باور کنیم، این تشبیه نیست، اینکه گفتهاند نگاه به نامحرم تیر مسموم شیطان است، مال حرام « أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ»، در قرآن نفرمود رشوه نگیرید، بلکه گفت چیزی که پوستتان را میکند نگیرید، «اسحات» یعنی پوست کندن، این رشوه سحت است، یک وقت میبینید میگویند فلانی به اعدام یا 20 سال زندان محکوم شده است، این پوست کندن است، این نظام جهان حق است، مالک مبادا خود را با تیر مسموم در معرض زوال قرار دهی، فرمود تو را به تقوا توصیه میکنم، هیچکس سعادتمند نمیشود مگر برابر رهنمود خدای سبحان عمل کند، آنچه در نظام تکوین است برای انسان برنامهریزی شده است، آن هماهنگ با ساختمان جهان تکوین و با ساختمان انسان است و آنان صحف آسمانی هستند، فرمود ای مالک بدان که تنها شقاوت به دلیل ترک کتاب و سنت است، اگر کسی اینها را رها کرد جز شقاوت نصیب او نمیشود، و خداوند وعده داد از نظر اعتقاد و گفتار خداوند را یاور باش و از نظر عمل نیز یاور خدا باش، یاوری خدا به این است که مردم را از هر نظر تأمین کنی که بهانهای به عنوان انحراف از دین نداشته باشد.
آیتالله جوادی آملی با اشاره به اینکه هر کس دین خدا را یاری کرد، خدا متکفل شد که او را یاری کند و عزیز نگاه دارد، خاطرنشان کرد: عزت از واژههایی است که شاید معادل فارسی نداشته باشد، کرامت از واژههایی است که شاید معادل فارسی نداشته باشد، فرهنگ عربی غنی و قوی است، با داشتن فارسی غنی و قوی وقتی میخواهیم آیات را ترجمه کنیم، دستمان کوتاه است، کمبود ادبیات فارسی ما در مسائل عادی تا معارف وحیانی معلوم میشود، در مسائل عادی اگر با یک نفر حرف میزنیم میگوییم تو، اما به دو نفر و بیشتر میگوییم شما، اما در عربی تثنیه داریم، ممکن نیست آنکه قرآن کریم با یک کلمه تفهیم کرد ما در فارسی با پنجتا کلمه بتوان آن را بیان کرد، کرامت همین است، ما کبیر و عظیم و جلیل داریم، کرامت واژهای است که معادل فارسی ندارد، عزت و عزیز بودن هم همینطور است، عزیز بودن به غیر از محترم بودن است، تازه محترم بودن خود عربی است، در این جا فرمود اگر کسی دین خدا را یاری کند، خداوند به غیر از نصرت او را عزت میدهد، این عزیز غیر از کبیر، محترم، بزرگوار، کریم و مانند آن است، واژهای است که انسان تا نچشد نمیداند چیست، فرمود ای مالک اگر بخواهی به عزت و اعزاز الهی برسی مواظب باش که دین خدا را یاری کنی و با میل زندگی نکنی، برخیها با میل کار میکنند اینان با میل کار میکنند، انسان یک ضابطه و یک حساب و کتابی دارد، درباره این گروه خدا فرمود اینان میخواهند جلویش باز باشد، باید جلویش باز باشد تا کسی جلوش را نگیرد، نفس این شتر جموح و چموش در درون انسان وجود دارد.