بازدید این صفحه: 4347 تاریخ انتشار: 1394/7/19 ساعت: 06:23:29
«هلال شیعی»، واقعیت یا توهم رقبا / محمد مسجد جامعی
هلال شیعی یک بیان تبلیغاتی است علیه ایران و قدرت گرفتن ایران كه با هدف ترساندن از ایران و ایجاد سوءظن علیه او انجام میشود اما ژئوپولیتیك تشیع یك واقعیت است.
موضوع: اندیشه نویسنده: حجة الاسلام والمسلمین محمد مسجد جامعی
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
طرح هلال شیعی از چه زمانی و چگونه مطرح شد؟ این هلال چه مناطقی را در بر میگیرد؟
نگرانی نسبت به ایران و متحدان ایران مربوط به قبل از سقوط صدام است. هرچند در آن زمان عنوان «هلال شیعی» شناخته شده نبود. اما با تعابیر مختلفی به آن اشاره میشد . بهعنوان مثال حسنیمبارک، در زمان خود بارها تکرار میکرد: "شیعیان در هر نقطهای که هستند بیش از آنکه به کشور خودشان و جایی که شهروند آن هستند دلبسته باشند، به ایران دلبسته هستند." لذا موضوع ایران و متحدان ایران، مربوط به قبل از سقوط صدام است اما زمانی که صدام سقوط کرد که البته علیرغم میل عموم کشورهای عربی بود، با توجه به ذهنیت موجود در کشورهای عرب منطقه، این نگرانی در آنها ایجاد شد که ایران تبدیل به یک قدرت بزرگ شده است. اما تعبیر هلال شیعی را نخستین بار ملک عبدالله، پادشاه اردن مطرح کرد و پس از آن، دیگران هم بهطور مکرر از آن استفاده کردند و هنوز هم این تعبیر دستمایه آنها است. اصولاً عموم اعراب منطقه به دلائل فراوانی با ما مشکل دارند که در هر مرحله به شکلی ظاهر میشود.
چرا بحث هلال شیعی پساز بحران بحرین شدت گرفت؟
این جریان دو علت دارد: نخست اینکه، مطرح کنندگان بحث هلال شیعی میخواستند هم افکار عمومی جهان مسلمان و هم افکار جهان عرب غیر شیعه را نسبت به ایران تحریک کنند. دوم اینکه، مطالبات مردم بحرین را که مطالبات آزادیخواهانه و در راستای حقوق طبیعی شان بود، یک جنبش و مبارزه طایفهای و مذهبی جلوه دهند و بگویند هدف این جنبش در درجه اول کسب قدرت است. آنها جنبش بحرین را متهم میکردند که به دلیل سنی بودن نظام حاکم، اعتراض و مبارزه میکند و نه به علت اینکه نظام حاکم ظالم و فاسد است. این در حالی است که در ابتدای حرکت مردمی بحرین تعداد قابل توجهی از اهل سنت بحرین هم که مورد ظلم و تعدی بودند، همراه این جنبش بودند. مطرح کنندگان بحث هلالشیعی به این وسیله میخواستند این جنبش را خلع سلاح کنند. عمدتاً شیخنشینان خلیجفارس بر طبل هلال شیعی میکوبیدند از نظر آنها این به تثبیت موقعیت رژیم بحرین کمک میکرد که کمک هم کرد. آنها احساس کردند برای دفاع از خود و استحکام بخشیدن به قدرت خود میباید جنبش بحرین را منزوی کنند. بهترین شیوه برای شکست دادن جنبش بحرین نیز این بود که بگویند مطالبات آنها مذهبی و طایفهای است. بههمین منظور یک سلسله تبلیغات رسانهای به راه انداختند که از جمله آنها مسأله هلال شیعی بود، با این هدف كه همگان را از قدرت گرفتن ایران و متحدانش بترسانند.
هلال شیعی به تعبیر مطرحكنندگان آن، عراق، سوریه، لبنان و ایران را در بر میگیرد، اما وقتی به این كشورها و فضای حاكم بر آنها نگاه میكنیم، تفاوتهای مذهبی و سیاسی قابل توجهی با هم دارند. با این شرایط آیا هلال شیعی به معنای واقعی كلمه وجود دارد؟
شیعیان عراق و بحرین و منطقه شرقیه عربستان واقعاً شیعه و شیعه اثنیعشری هستند اما شیعیان سوریه اكثراً علوی هستند و هیچگاه حتی از نظر اهل سنت سوریه شیعه تلقی نمیشدند، اما در شرایط آشفته منطقهای موجود هر كسی را كه غیرسنی بود، شیعه قلمداد كردند. در حالی كه در گذشته چنین نبود. حرف شما هم درست است، واقعیت این است كه شیعیان عراق، ایران، سوریه و... در موقعیتهای مختلفی هستند و با مسائل متفاوتی مواجه هستند و سیاستهای كم و بیش متفاوتی هم دارند، اگرچه ممكن است در برخی مسائل دیدگاههای مشتركی داشته باشند، لذا هلال شیعی مبتنی بر واقعیت نیست بلكه یك ابزار تبلیغی برای رسیدن به یك سلسله اهداف از پیش تعیین شده است كه پیشتر به برخی از آنها اشاره كردم.
گفته میشود هلال شیعی بیش از آنكه یك طرح مذهبی باشد، یك طرح سیاسی است. رقابتهای سیاسی منطقهای و فرامنطقهای هم كه اكنون وجود دارد، تا چه حد بر طرح این ادعاها تأثیر داشته است؟
كلاً طرح هلال شیعی یك طرح سیاسی است و برای نیل به اهداف سیاسی از ابزارها و وسایل مذهبی استفاده میكند.
اهداف پشت پرده این شیعههراسی كه در یك دهه اخیر در منطقه به راه افتاده، چیست؟
خوب، این بحث بسیار مفصل است. قسمتهایی از این اهداف نیز ریشه منطقهای ندارد و مربوط به قدرتهای بزرگ است كه مایلند در منطقه باشند و منطقه ناآرام باشد و بیشترین كمك و خدمت را به رژیم اسرائیل داشته باشند. به طور خلاصه منطقه ما از مشكلات بسیاری رنج میبرد كه بخش قابل توجهی از آن ریشه داخلی دارد، اما بخش مهمی از آن هم به دلیل سیاستهای خارجی فرامنطقهای است كه میخواهد منطقه اینگونه باشد.
سیاستهای فرامنطقهای بیشتر مبتنی بر اسلامهراسی است و به نظر میرسد شیعههراسی بیشتر ریشه منطقهای داشته باشد. نظر شما چیست؟
همانطور كه گفتم، بخشی از مشكلات منطقه ریشه داخلی دارد به این معنا كه رژیمهای دامنزننده به شیعههراسی مطمئناً منافع خود را دنبال میكنند اما برای بیگانگان هم كه در این منطقه نفوذ دارند، ناآرام، آشفته و شكننده بودن منطقه مطلوب است. لذا از هر عاملی كه این شكنندگی و بدبینی را بیشتر كند و بتواند به رژیم اسرائیل كمك كند، حمایت میكنند و شیعههراسی و اسلامهراسی برای آنها تفاوتی نمیكند. نمیتوان گفت كه یك سیاست اسلامهراسی و یک سیاست شیعههراسی وجود دارد بلكه واقعیت این ا ست كه یك سیاست كلی برای ناآرام کردن مداوم در منطقه وجود دارد. براساس این سیاست، قدرتهای فرامنطقهای مایلند منطقه هر چه بیشتر با مشكلات خودش درگیر باشد تا آنها هم بتوانند هر چه بیشتر سلاحهای خود را بفروشند و منابع منطقه را به نفع خود مصادره كنند. آنها در این راه از هر ابزاری كه به این سیاست كمك كند، اعم از شیعه هراسی و اسلام هراسی استفاده میکنند. این همان تئوری «آشوبهای خلاق» است که پس از ۱۱ سپتامبر توسط خانم رایس، وزیر خارجه اسبق آمریکا بیان شد.
شكلگیری پدیده داعش كه گفته میشود حامیان اصلی آن عربستان سعودی، قطر و برخی كشورهای منطقه هستند، به نظر میرسد در راستای مبارزه با هلال شیعی است، تحلیل شما در این باره چیست؟
پیدایش داعش دلائل و منطق تحولی خاص خود را دارد و البته کشورهای یادشده به تولد و رشد آن کمک کردهاند و نه به اصل پدیداری آن. البته یكی از مهمترین اهداف گروههای تكفیری مقابله با شیعیان است، این حرف درستی است. از ابتدا هم تكفیریها با تخریب مكانهای مقدس شیعیان و کشتار وسیع آنها، آشكارا دشمنی با شیعه را نشان دادند و اگر بتوانند باز هم این كار را میكنند. بنابراین یكی از اهداف داعش و دیگر گروههای تكفیری مبارزه تمام عیار با شیعیان است. اما كسانی كه از آنها حمایت مستقیم یا غیرمستقیم میكنند، اهداف بسیار متفاوتی را كه بعضاً برخی از آنها با هم در تعارض است، دنبال میكنند.
آیا دغدغه هلال شیعی آنقدر كه برای كشورهای منطقه مهم است، مورد توجه غرب و به طور ویژه امریكا هم هست؟ اگر چنین است، دغدغههای استراتژیك امریكا درباره شیعیان خاورمیانه چیست؟
غرب و امریكا از هر عاملی كه به سیاستهای كلی آنها در منطقه كمك كند، حمایت میكنند. امریكاییها تا قبل از سقوط شوروی سیاست خاورمیانهای دیگری داشتند. اما بعد از سقوط شوروی تغییراتی در این سیاست به وجود آوردند. حتی پس از ۱۱ سپتامبر هم سیاست خاورمیانهای امریكا تغییر کرد. آنها سیاست مدرن كردن نظامهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و آموزشی منطقه را پس از ۱۱ سپتامبر در پیش گرفتند و در همان مسیر هم تا مدتهای زیادی حركت میكردند و بر همین اساس فشار زیادی بر رژیمهای سنتیتر بویژه عربستان سعودی و سایر شیخنشینها وارد كردند. اما پس از تحولات بهار عربی این سیاستها دیگر مبهم و بلکه روزمره است. البته در رأس سیاستهای امروزی امریكا حمایت از اسرائیل، تقویت این رژیم به عناوین مختلف، مصون كردن آن، تضعیف ایران و متحدانش، كمتر كردن نفوذ روسیه به عنوان رقیب اصلی امریكا در منطقه و دامن زدن به مشكلات منطقهای با هدف فروش اسلحه و پایین نگه داشتن قیمت نفت است. امریكا از گذشتههای دور تاكنون سیاستهای مختلفی در قبال منطقه خاورمیانه داشته اما بعضی از این سیاستها همواره ثابت بودهاند.
برخی همچون سردار قاسم سلیمانی هلال شیعی را بیشتر یک هلال اقتصادی میدانند تا سیاسی. آیا شما معتقد نیستید هلال شیعی یك هلال اقتصادی است و نه سیاسی؟
نظریه ایشان را نمیدانم اما این هست که منابع اصلی نفت در منطقه ما در نقاط شیعهنشین واقع است. به جز ایران برای اولین بار نفت در بحرین کشف شد که اکثریتاش شیعیان هستند. منابع غنی نفت در عربستان و عراق در منطقه شرقیه و جنوب عراق قرار دارد که هر دو مناطقی شیعهنشین است. در کویت هم اقلیت بزرگ شیعه قرار دارد. این به این معنی است که عمده منابع نفتی در حوزههای شیعهنشین قرار دارد. و این یکی از مهمترین دغدغههای امریکاییها پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بود، احساس میکردند ایران با روشهای مختلف و با کمک متحدانش میتواند مشکلاتی در زمینه استخراج و صدور نفت ایجاد کند و برخی از اقدامات آنها در آن ایام جهت مقابله با همین تهدید بود.
«بد نیست خاطرهای هم در مورد ایشان نقل کنم. در پائیز گذشته کنفرانس کوچکی در مورد مسائل خاورمیانه در رم برگزار شد که شرکت داشتم. در سر میز ناهار یکی از دیپلماتهای ایتالیایی که از دوستان من هم هست و هماکنون سفیر کشورش در یکی از کشورهای منطقه است خاطرهای را برای جمع گفت بدین گونه که پیترائوس فرمانده اسبق نیروهای آمریکایی در عراق چند سال پیشتر با تعدادی از نظامیان آمریکایی با برلوسکونی، نخست وزیر اسبق ایتالیا، ملاقاتی داشت. قبل از آغاز مذاکرات پرسید شما قاسم سلیمانی را میشناسید، برلوسکونی از وزیر دفاعش میپرسد و وزیر از دیگران تا نوبت به دیپلمات یادشده میرسد و میگوید آری میشناسم.
پیترائوس میگوید این باید شخص مهمی باشد. پس از آنکه به این سمت برداشته شدم او پیامکی به تلفن دستی خصوصی من فرستاد و در آن آمده بود که با توجه به سمت جدیدتان مایلم بگویم که من هم در این منطقه هستم و پرونده کشورهایی که ایشان نام میبرد، در اختیار من است.
در تقابل با مسأله هلال شیعی بحث ژئوپلتیك شیعه مطرح است، لطفاً بفرمایید تفاوتهای هلال شیعی و ژئوپلتیك شیعه در چیست؟
هلال شیعی چنان كه گفتم یک بیان تبلیغاتی است علیه ایران و قدرت گرفتن ایران كه با هدف ترساندن از ایران و ایجاد سوءظن علیه او انجام میشود اما ژئوپولیتیك تشیع یك واقعیت است. اینكه این ژئوپولیتیك چیست و ابعادش کدام است بحث بسیار مفصلی است و نمیتوان در چند جمله توضیح داد.
آیا نقدی كه بر هلال شیعی مبنی بر یك سیاست تفرقهافكنانه مطرح است بر ژئوپلتیك شیعه هم وارد است؟
خیر. ژئوپلتیك شیعه یك واقعیت است و گرانیگاه و مركز ثقل آن ایران است. ایران مركز ژئوپلتیك شیعه است و این به آن معنا نیست كه ایران خواسته چنین باشد بلكه به طور طبیعی ایران به مركزیت این ژئوپلتیك تبدیل شده و اراده ایران چندان در این مسأله دخیل نبوده است. شرایط به گونهای پیش رفته است كه ایران به دلیل قدرت بودن در منطقه تبدیل به مرکز ثقل این ژئوپولیتیك شده است. همانطور كه میدانید ژئوپولیتیك بدون قدرت معنا ندارد و از آنجا كه منطقه قطبی شده است و ایران هم دارای قدرت است به طور طبیعی چه بخواهد و چه نخواهد به ثقل ژئوپولیتیك تشیع تبدیل شده است.
به عنوان مثال، در اواخر قرن نوزدهم روسها به گرانیگاه كلیساهای ارتدوكس تبدیل شده بودند و تزارها هم مایل بودند بر روی كلیساهای ارتدوكس، هم در شرق اروپا و هم در منطقه خاورمیانه، نفوذ داشته باشند. این مرکزیت ناشی از اراده و سیاست روسیه تزاری بود، اگرچه عموم ارتدوکسها هم به دلائلی از آن حمایت میکردند و بلکه بدان نیاز داشتند، خصوصاً آنها که ریشه اسلاوی داشتند. اما ایران طی تحولاتی كه رخ داد به طور طبیعی به مركز ژئوپولیتیك شیعه تبدیل شد. نه تنها از منظر کشورهای منطقه، بلکه در جهان امروز عموماً این نکته را پذیرفتهاند و اصولاً ایران امروز و خصوصاً پس از ورود داعش به عراق این گونه دیده و ارزیابی میشود.
کد خبر: 13947194456
1394/7/19
|