بازدید این صفحه: 4869 تاریخ انتشار: 1394/4/1 ساعت: 05:42:33
30 روز، 30 نکته در محضر حضرت آیت الله صانعی
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مرجع ما به نقل از سایت معظم له، مجموعه «30روزه! 30نکته!» نکاتي کوتاه و متنوع از بيانات و رهنمودهای حضرت آيت الله العظمي صانعي(مدظله العالی) مي باشد که به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان به صورت روزانه بر روي سايت معظم له قرار خواهد گرفت.
موضوع: مناسبت
5- کلام ملاصدرا در مورد تقسيم دانشمندان
روايتي در کتاب فضل العلم کافي است: موثقه سكونى «عن أبى عبدالله(علیه السلام) قال: قال رسولالله: الفقهاء امناء الرسل» فقهاء يعنى آدمهايى كه دقيق هستند، ريشه ياب هستند. چون فقه در اصطلاح روايات معمولا به معناى ريشهيابى است. فقيهانه يعنى ملا، آخوند، فقيه يعنى آدمى كه زيرك باشد، ريشه ياب باشد در لغت هست که: «الفقه هو الفهم» اما معناي ريشهيابى، اصطلاح جديدي است كه ما داريم به كار ميبريم. بنابراين روايت ميفرمايد: «الفقهاء امناء الرسل» يعني ريشه يابها، امينهاى پيامبران هستند. سپس شرط مهمي ذکر کردند: «ما لم يدخُلُوا فى الدنيا»، مادامي که در دنيا داخل نشوند. که صد البته فقهاء اصطلاحي را شامل ميشود، چون فقها ريشهياب هستند، ريشه ياب احكام در استدلال هستند، «قيل: يا رسولُالله وَ ما دُخولُهم فِى الدُّنيا؟ قال: إتباعُ السّلطانِ»، داخل شدن به دنيا يعني دنبال قدرتها و سلاطين رفتن، «فَإذا فَعلوا ذلكَ فَاحْذرُوهم عَلى دِينِكُم»،[1] وقتي علما به دنبال قدرتها رفتند، بترسيد و بر حذر باشيد از آنها بر دينتان!
مرحوم ملاصدرا در شرح اين روايت ميگويد: «قيل: العلماء ثلاثه»، دانشمندان سه دسته هستند، «امّا مسعد نفسه و غيره»، هم خودش را به سعادت ميرساند و هم غيرش، «و إمّا مهلك نفسه و غيره»، هم خودش را بدبخت ميكند هم ديگران را، «و امّا مهلك نفسه مسعد غيره»، يا خود را هلاک کرده، ديگران را به سعادت ميرساند.
« أمّا الاول: فهم الداعون الىالله المعرضون عن الدنيا ظاهراً و باطنا»، دسته اول کساني هستند که مردم را به سوي خدا خوانده، در ظاهر و باطن از دنيا اعراض کردهاند.
از امام زينالعابدين(علیه السلام) نقل شده که ميفرمايد: گاهى بعضىها ترك دنيا ميكنند براى رسیدن به دنيا ميبيند از توانایی علمی اش كه نتوانست استفاده کند، از قدرت و موقعیت های خوبی هم که برخوردار نشده است، از استعداد و توانایی اش هم كه نتوانست بهره ببرد، خوب چه كار كند که يك رياستى پيدا كند؟ به زهد در دنیا روی می آورد و ميگويد: من به دنيا اعتنا نميكنم. در عمل هم عمامهاش را يك طرفى ميگذارد، گردنش را شل ميكند، اين زهد در دنيا براى اين است كه ميخواهد به رياست برسد، مردم دوستش بدارند.
حضرت ميفرمايد: اين شخص زهد در دنيايش براى دنيا است. انسان بايد باطناً و ظاهراً به دنيا زاهد باشد. زهد در دنيا به اين است آدم از جامعه كم استفاده كند، به جامعه زياد فايده برساند. اين حقيقت زهد است. كم استفاده كردن از جامعه، كمتر بار بر دوش مردم گذاشتن و زياد بار از دوش مردم برداشتن. اگر كسى توانست كم بار بگذارد به دوش مردم، زياد بار بردارد، اين زاهد است. اين انسان ميتواند ادعا کند من دنباله رو اميرالمؤمنين(ع)، امام مجتبى و ائمّه معصومين(عليهم السلام) هستم. امّا اگر به عكس شد، مرتب بار بر دوش مردم اضافه ميكند، اين زهد نيست. زهد اين است که باري از دوش مردم بردارى، نه بار بر دوش مردم بگذارى! اگر شربت به ليمو نيستى و سكنجبين نيستى، اقلاً دوغ ترش باش، نه سمّ و زهر! اگر نوشم نِه اى نيشم چرايى؟
«و امّا الثانى: فهم المصرّحون لطلب الدنيا و المقبلون عليها صريحاً»، دسته دوم با صراحت ميگويد: من دنبال قدرت، پول و ریاست هستم، من به اين حرفها كار ندارم. دنبال اين هستم كه ديگران به من احترام كنند و تشكيلاتى داشته باشم. «و هم اتباع السلاطين» اينها دنباله رو قدرتها هستند، «لانّ الوصول الى الثروة و المال و الجاه و الترفٌع على الامثال لا يحصل الا باتباعهم و الخلطة بهم»، براي اينکه رسيدن به مال، ثروت، مقام، ترفيع و امثال آن جز با تبعيت از سلاطين و مخلوط شدن با آنها حاصل نميشود.
«و اما الثالث: فهو الذى يدعوا الناس الى الآخرة و نصب نفسه فى مقام الوعظ و التذكير و الامامة و قد رفض الدنيا فى الظاهر و قصده فى الباطن قبول الخلق و اقامة الجاه و ربّما مکن فى باطنه باعث الهوى فيما هو بصدده من دعوة الحق و ارشادهم... »،[2] اما دسته سوم کساني هستند که مردم را به سوي آخرت ميخوانند و خود را در مقام وعظ، تذکر و رهبري جامعه قرار دادهاند و در ظاهر از دنيا گريزان هستند و در باطن آن را قصد کردهاند، تازه گاهى هم اصلاً نميتواند حرفى بزند، زیرا از بس باطنش با ظاهرش متفاوت، نميتواند ارشاد و نصيحت كند.
--------------------------------------------------------------------------------
1. الکافي ، ج1، ص 46، باب المستأ کل بعلمه و المباهي به ، ح5؛ کنز العمال، ج10، ص 183، ش 28953، با تفاوت در متن.
1. شرح الاصول الکافي، ج 2، ص 228.
کد خبر: 13944130364
1394/4/1
آخرین مطالب 1394/4/1:
فضیلت سوره های قرآن
/
ثواب قرائت سوره نساء -جزء پنجم
1392/4/22:
فضیلت سوره های قرآن
/
ثواب تلاوت قرآن در ماه مبارک رمضان و فضیلت جزء چهارم
1392/4/22:
30 روز، 30 نکته در محضر حضرت آیت الله صانعی
|