حضرت آیتالله جوادی آملی در درس تفسیر خود بیان کرد: بر اساس آیه 17 سوری شوری برخی از افرادی که به معاد اعتقادی ندارند برای تمسخر و استهزاء از پیامبر (ص) آمدن معاد و قیامت را طلب میکنند و میگویند اگر راست میگویید پدران ما را باز گردانید. در حالی که هر چیزی زمانی و برنامهای دارد که هر وقت زمان آن برسد قعطا محقق میشود.
موضوع: دروس
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛ حضرت آیتالله جوادی آملی در سلسله جلسات درس تفسیر خود در تفسیر آیات 15 تا 18 سوره «شوری» روز دوشنبه 11 خرداد، بیان کرد: یک حکم الهی جامع بین موحدان و اهل کتاب است که در آیه 64 سوره مبارکه آل عمران در آیه مباهله مشخص شده است «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ؛ بگو: اى صاحبان كتاب آسمانى، بياييد در عمل به سخنى كه ميان ما و شما يكسان است گرد آييم، و آن اين كه جز خداى يكتا را نپرستيم و چيزى را شريك او قرار ندهيم، و برخى از ما برخى ديگر را به جاى خدا صاحب اختيار خود نگيرد. پس اگر از اين دعوت روى برتافتند، بگوييد: گواه باشيد كه ما مسلمانان تسليم خداييم» اگرچه سوره شوری در مکه نازل شد و هنوز جریان مباهله که در مدینه رخ داده است محقق نشده است لکن اصول کلی حاکم بر اسلام یعنی عدل و مساوات که خداوند بر ما حاکم است، روز پاداش حق است، هر کسی مسئول اعمال خودش است، هیچ کسی بی جهت بر دیگری رجحان ندارد در مکه گفته شده و این اصول در مباهله عملاً تصویب و تأیید شد.
وی ادامه داد: بنابراین خطور کلیی که در آیه 64 سوره عمران در مدینه بیان شده است قبلاً در مکه در آیات مختلفی بیان شده است که یکی از آن آیات، آیه 15 سوره شوری میباشد در این آیه آمده است «قُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ» بگو؛ ما به تمام گفتارها و رفتارهای ذات اقدس اله و کتابها و پیامبرانی که از طرف خداوند آمدهاند ایمان داریم و اگر محکمهای باشد خداوند عادلانه آن محکمه را اداره میکند و توحید برای همه است و در برابر محکمه الهی هر کسی مسئول اعمال خودش است. اینکه خداوند فرموده است «لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ» به معنای پیشنهاد کفایت مذاکرات که دیگر ما با هم حرفی نداریم نیست بلکه به این معناست که شما دیگر برای سخنان خود حجتی ندارید و دستتان خالی است و در صحنه قیامت است که مشخص میشود حق با چه کسی است. سپس در ادامه فرمود «وَالَّذِينَ يُحَاجُّونَ فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا اسْتُجِيبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ؛ و كسانى كه درباره ربوبيّت خدا، پس از آن كه از سوى فطرت سليم پذيرفته شد، به محاجّه میپردازند تا سرانجام آن را انكار كنند، حجّتشان نزد خدا تباه است» انهایی که اصرار دارند حرفهای باطل خود را بگویند در حالی که ما برهانها، شبهات و هواهای آنها را جواب دادیم لذا سخنان آنها باطل است جایشان در جهنم است. با وجود اینکه فطرت از یک سو، اخذ میثاق از سوی دیگر و «فالهمها فجورها و تقواها» از سوی سوم، این سه مقطع پاسخ مثبت نسبت به دعوت الهی داده بودند و مردم عاقل، بالغ با احتجاج هم پاسخ مثبت دادند.
این مفسر قرآن کریم تصریح کرد: نکتهای که در این آیات وجود دارد این است که آنها حجتی ندارند و دلیل مخالفتشان پیروی از هواست چرا که میگویند چون اجداد ما از قبر برنگشتند پس معادی وجود ندارد لذا قرآن اگر سخنان آنها را در حالی که پوچ و از روی هواست حجت یاد میکند اولاً به واسطه این است که این حجت به زعم آنهاست یعنی در اینجا به زعم آنها از حرفهایشان به عنوان حجت یاد میکند و دوما بعد از حجت سخن از داحضه بودن و تباه بودن سخنانشان به میان میآورد. حجت اگر حجت و برهانی باشد داحضه نمیشود و زمانی که سخنی به عنوان حجت داحضه عنوان میشود یعنی اصلاً حجت نبوده و نیست. و چون حجت الهی بر اینها بالغ شده است و اینها نپذیرفتند پس اینها «عَلَيْهِمْ غَضَبٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ»
وی در تفسیر آیه «اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِيزَانَ» عنوان کرد: کتابها دو قسم هستند برخی متنزل هستند و برخی نازل. آنچه بشر عادی مینویسد و به صورت کتاب در میآورد نازل است اما آنچه انبیاء آوردند حرف متنزل است. این نزول به صورت انداختن نیست بلکه به صورت آویختن است که یک طرف آن در دست خداوند است و یک طرف آن به دست انسان. انسان هر زمان قرآن را واقعاً گرفت از هر سقوطی مصون است و هیچ ممکن نیست آبروی او در دنیا برود و هیچ ممکن نیست بد عاقبت بشود. این فرد قطعاً تنزل و سقوط نخواهد داشت. حرفی که متنزل است و از زمین بر آمده باشد انسان را بالا نمیبرد اما حرفی که نازل شده باشد و جایگاه اصلی آن بالا باشد میتواند انسان را بالا ببرد.
آیتالله جوادی بیان کرد: در ادامه خداوند در مورد معاد میفرماید «وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِهَا؛ چه چيز تو را از قيامت آگاه میکند و تو از وقت آن چه مى دانى؟ شايد قيامت نزديك باشد. كسانى كه قيامت را باور ندارند، از روى استهزا شتاب در آمدنِ آن را میخواهند» در حالی که هر چیزی یک حسابی و کتابی دارد و هر چیزی باید زمانش برسد. اینهایی که به معاد اعتقاد ندارد میگویند اگر راست میگویید و زنده شدنی در کار است پس پدران ما را برگردانید آنچنان که در آیه 25 سوره جاثیه آمده است «مَا كَانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» این در حالی است که آنهایی که به روز قیامت ایمان دارند از آن روز هراسناک هستند «وَالَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْهَا وَيَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ» چرا که بسیاری از انسانها لغزشهایی دارند و انسانهایی که به این روز اعتقاد دارند از جزای این لغزشها هراسناک هستند. اینکه بیان شده است میزان حق است به این معناست که اگر در یک کفه ترازو اعمال انسان قرار دارد در کفه دیگر ترازو سنگ یا میزان دیگری قرار ندارد و آنچه در طرف دیگر ترازو قرار دارد حق است. لذا انسان باید عملی بیاورد که با حق سازگار باشد، نمازی یا روزهای بیاورد که با حق سازگار باشد. این میزان و حق اگر قرار باشد تفصیل داده شود به صورت قرآن و عترت در میآید. این قرآن هادی، معجزه و .... که یکی از اوصاف او حق بودن و میزان صدق بودن، است. لذا خداوند فرمود ما این میزان را که حق است برای انسان فرستادیم تا انسان در کفه دیگر ترازو و در مقابل این حق عمل صالح بیاورد که ارزش سنجش با حق داشته باشد.