حضرت آیتالله مکارم شیرازی در درس خارج فقه خود بیان کرد: بنا بر نظر مشهور علما اگر نائبی که مصدود یا محصور شده است با قربانی از احرام بیرون آمد ذمهی منووب عنه بریء نمیشود و منووب عنه در صورت استطاعت سال آینده باید حج به جا بیاورد.
موضوع: دروس
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛ حضرت آیتالله مکارم در ادامه سلسله جلسات در خارج فقه «حج» خود روز سه شنبه 12 خرداد ماه با اشاره به میلاد مبارک امام زمان (عج) بیان کرد: وجود مقدس امام زمان (عج) در آیات و روایات به دو وجه تشبیه شده است؛ اولین وجه تشبیه به نور آفتاب است. این تشبیه را میتوان در روایت معروفی امام علیه السلام مشاهده کرد، روایتی که در آن امام (عج) به آفتاب پشت ابر تشبیه شده است که هر چند دیده نمیشود ولی روز از شب شناخته میشود و آفتاب، کار خود را در رشد گیاهان و غیره انجام میدهد. به عبارت دیگر اگر چه خود آن قابل دیدن نیست اما همین آفتاب پشت ابر آثار زیادی دارد. تشبیه دوم این است که امام (عج) به آب جاری تشبیه شده است. این تشبیه در تفسیر آیه 30 سوره ملک مطرح شده است در آنجا که میفرماید: «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعينٍ» به مردم بگو که اگر آب بعد از باران به اعماق زمین فرو نمیرفت و در طبقه ای قرار نمیگرفت که برای انسان قابل استفاده باشد در نتیجه اگر چاه و قنات و چشمه غیره همه از بین میرفت چه کسی برای شما ماء معین میآورد. در روایتی در تفسیر این آیه آمده است که این آیه به ولی عصر (عج) تفسیر شده است که مایهی حیات است و حضرت یکی از مصادیق این آیه است. امام (عج) به آب جاری تشبیه شده است که سرچشمهی حیات است. بنابراین همانطور که خفا و غیبت آفتاب و آب که هر دو از نیازهای اساسی و ضروریات عالم و مخلوقات هستند هم مفید و قابل استفاده است خفا و غیبت امام زمان نیز مفید و قابل استفاده است. علت اینکه ولی عصر (عج) مایهی حیات است این است که ایشان مجری عدالت است. ظلم و ستم موجب خرابی و نابودی و کشتار و گرفتاری و فساد میشود و عدالت مانند آب پاک کننده است. در روایات وارد شده است که اگر انسان رابطهی معنوی با امام علیه السلام داشته باشد فیض از ایشان به ما خواهد رسید همان گونه که نور آفتاب پشت ابر چنین خاصیتی دارد. در نتیجه قلب انسان نورانی میشود، تقوا در انسان فزونی مییابد و روحیهی انسان تازه میشود. بنا بر این نباید گفته شود که اگر امام علیه السلام غائب است چه فوائدی از ایشان نصیب امت میشود. با وجود حضرت است که بلاهای مختلفی از جامعهی بشریت دور میشود.
وی در تشریح موضوع محصور و مصدود شدن نائب درس فقه ادامه داد: آخرین مطلبی که در ذیل مسالهی چهاردهم از مصدود و محصور باقی مانده است این است که اگر نائب نتوانست به سبب صدّ و حصر اعمال حج را تمام کند چه باید کند. امام خمینی (ره) در این خصوص و در احکام نیابت در مسالهی یازدهم این مساله را متذکر شده است و ما نیز آن را مفصلاً بحث کردیم. به نظر ما بهتر بود که آن مساله در اینجا مطرح میشد. ایشان در این مساله میفرمایند: «لو صد الاجیر او احصر کان حکمه کالحاج عن نفسه فیما علیه من الاعمال» یعنی همان احکام حاجیانی که مصدود و محصور میشوند در مورد نائب جاری میشود. بنابراین نائب در بیرون آمدن از احرام همان کاری را انجام میدهد که افراد غیر نائب انجام میدهند.
آیتالله مکارم در تبیین دلیل این مساله عنوان کرد: به نظر میرسد روایتی در خصوص این مورد وجود ندارد و باید در مورد این مساله علی القاعده بحث کرد. دلیل اول این مساله اطلاقات آیات و روایات است چرا که خطاب «فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ» نائب را نیز مانند غیر نائب شامل میشود. همچنین است سایر اطلاقات وارده در روایات. دلیل دوم الغاء خصوصیت است یعنی وقتی حکم در اصل و اصیل ثابت شد نائب هم به همان عمل میکند.
وی افزود: مسالهی دوم در مورد صد و حصر در نائب این است که آیا عمل نائب مجزی از منوب عنه هست یا نیست؟ به عبارت دیگر اگر نائب با قربانی از احرام بیرون آمد ذمهی منوب عنه بریء میشود یا اینکه باید سال بعد عمل حج را انجام دهد. مشهور و معروف گفتهاند که حج مزبور فایده ندارد. ولی شیخ طوسی قائل به اجزاء شده است. مرحوم آیت الله حکیم صاحب مستمسک در جلد 11 صفحه 55 سخن شیخ طوسی را اینگونه نقل میکند: «عن الشيخ في الخلاف: أن الإحصار بعد الإحرام كالموت به عده في خروج الأجير من العهدة. و استدل عليه بإجماع الفرقة. مع أن الحكم منصوص لهم لا يختلفون فيه.. انتهى. و ضعفه ظاهر» یعنی اگر نائبی بعد از اینکه محرم شود و وارد حرم گردد فوت کند حج از منوب عنه ساقط میشود. شیخ در عبارت فوق میفرماید: که احصار هم مانند همان است زیرا اجیر از عهدهی اجرت بیرون آمده و حج تمام است و مالک تمام اجرت میشود. شیخ به اجماع فرقه تمسک میکند و قائل است که این حکم منصوص میباشد و اختلافی نیز در آن نیست.
آیتالله مکارم در خصوص سخن شیخ طوسی بیان کرد: همانطور که بیان شد واقعیت در خصوص این مسال این است که نصی در کار نیست. شاید مراد ایشان از منصوص بودن حکم، منصوص بودن در مورد کسی است که در حرم از دنیا میرود. این احتمال هم هست که شاید نصی در کار بوده است که به ما نرسیده باشد. به هر حال قیاس مرده با نائب قیاس مع الفارق است. زیرا موت در حرم ارتباطی به مصدود و محصور ندارد. مخصوصاً باید توجه داشت که اگر خود اصیل، مصدود و محصور شود به صراحت روایت، حج را باید در سال بعد انجام دهد، بنا بر این حج نائب در صورت مصدود و محصور چگونه میتواند کافی باشد؟
وی اضافه کرد: مسالهی سوم در خصوص نیابت در حج در محصور ومصدود این است که نائب چه مقدار از اجرت را باید از مالک بگیرد. به هر حال اگر چه نائب به دلیل خارجی یعنی محصور و مصدود شدن نتوانسته حج را انجام دهد اما باید بررسی کرد که او چه مقداری اجرت را دریافت کند. در پاسخ به این مساله باید بررسی کرد که نائب بر چه چیزی اجیر شده است چرا که اجاره سه نوع است اگر اجیر برای تفریغ ذمهی میّت اجیر شده باشد یعنی مبلغ را گرفته است تا ذمهی میّت را از حجی که به گردن دارد بریء کند. در این صورت چون ذمهی میّت بریء نشده است مستحق پول نیست. اگر بر خود حج اجیر شده باشد نه بر مقدمهی آن در این صورت نیز مستحق پولی نیست. اما اگر بر مجموعهی اعمال از مقدمه و ذی المقدمه شده باشد این دو صورت دارد گاه به شکل مجموع من حیث المجموع است. در این صورت نیز چون این مجموع، حاصل نشده است مستحق اجرت نیست، اما اگر به این گونه اجیر شده باشد که برای هر جزئی اجرتی را مالک شود، به همان نسبت که هزینه کرده است مالک میشود. که البته این قسم اجیر کردن نادر است.
این مدرس عالی حوزه علمیه تصریح کرد: وجه دیگر این مساله این است که عمل فرد حر یا همان نائب محترم است و فرد مزبور نیز کلی هزینه کرده است ولی به هر دلیلی که بوده است محصور و مصدود شده است چرا باید آن هزینهها را از جیب خود پرداخت کند؟ جواب این است که مستأجر به اجیر لطمهای نزده است و اگر خسارتی مالی دیده است به سبب ظلم ظالم بوده است که جلوی او را گرفته است. همچنین بیماری او موجب گرفتاری او شده است. این مانند کسی است که اجیر شده است که خانه ای را بسازد و مبلغی را هم گرفته است و بعد بیمار شده است و نمیتواند خانه را بسازد او باید پول را برگرداند. حتی اگر مخارجی را متحمل شده باشد که به عنوان مقدمه برای ساختن خانه باشد ولی خانه را اگر نسازد مستحق چیزی نیست.