حضرت آیتالله جوادی آملی در درس تفسیر خود بیان کرد: اگر بخواهیم به ظاهر آیه چهارم سوره شوری توجه کنیم پاسخ مثبت است اما دلایل چندگانهای برای نفی این مطلب وجود دارد اول اینکه در آیات متعدده بیان شده است که فرشتگان برای مومنان استغفار میکنند، دوم اینکه در آیات دیگری چون آیه 78 سوره آل عمران آمده است که فرشتگان کافران را لعنت میکنند و لعنت و استغفار نمیتواند در یک مورد جمع شود و سوم اینکه فرشتگان تنها برای کسانی استغفار میکنند که آنها را ببینند یعنی نوری از ایمان در درون آنها باشد و چون آنها کافران را به سبب ظلمت و تاریکی درونشان نمیبینند، برا آنها استغفار نمیکنند.
موضوع: اعتقادی
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
حضرت آیتالله جوادی آملی در سلسله جلسات درس تفسیر خود در تفسیر آیات 1 تا 6 سوره «شوری» روز یکشنبه 20 اردیبهشت، بیان کرد: سوره شوری به استثنای چند آیه که در مدینه نازل شده در مکه نازل شده است و همانطور که بارها بیان شده است مضمون اصلی سور مکی اصول دین است، یعنی توحید، وحی و نبوت و خطوط کلی اخلاق، فقه و حقوق است. سخنی که در مورد حروف مقطعه مطرح شده است این است که اگر اینها رمز است چگونه مورد تحدی قرار گرفتهاند؟ در پاسخ باید گفت که حروف مقطعه مورد تحدی قرار نگرفتهاند چرا که آنچه مورد تحدی واقع شده است سوره است نه آیه و در اینجا حروف مقطعه یا یک آیهاند و یا جزء آیه، بر این اساس همانطور که آیات دیگر به تنهایی مورد تحدی قرار نگرفتهاند آیات مقطعه هم مورد تحدی واقع نشدهاند. مطلب دیگر در مورد این مساله مطرح است این است که این حروف یا اسم هستند برای سوره که اگر به سوره تحدی شود به مسمی این سوره تحدی شده، یا رمزی برای مضمون این سوره هستند که اگر باز هم به سوره تحدی شد به مضمون این حروف تحدی شده است، اما آسانترین وجه برای تفسیر حروف مقطعه این است که قرآن کریم از حروف تشکیل شده است و خدای سبحان از همین حروف کتابی تنظیم کرد که آوردن بمثل آن محال است، آوردن سورهای مشابه سوره آن محال است. به عبارت دیگر قرآن از چیز دیگری به جز همین حروفی که انسان تکلم میکند ساخته نشده است.
وی ادامه داد: سورههای مکی گاهی با توحید شروع میشوند و گاهی با مساله وحی و نبوت و قدر مشترک حوامیم سبعه همین وحی و نبوت است که آغاز اینها از وحی شروع میشود، وحی را ضروری و مشترک بین همه انبیاء و جوامع بشری میدانند زیرا انسان هرگز بدون وحی نمیتواند به مقصد برسد. دلیل این مطلب این است که مرگ از پوست به در آمدن است نه پوسیدن و اگر انسان مسافر است و با مرگ نمیپوسد نیاز به راهنما دارد. این در حالی است که اگر مرگ گور و نابود شدن بود انسان نیازی به راهنما نداشت. اما مرگ معبر است و مدفن نیست پس تمام اخبار برای آن طرف مرگ است و اگر انسان به آن طرف دسترسی ندارد نیاز به کسی دارد که به آن طرف دسترسی داشته باشد و اخبار آن طرف را برای انسان بازگو کند. بر اساس فرمایشات امیر المومنین (ع) اگر کسی انسان را میشناخت به هیچ وجه نمیتوانست قائل به این باشد که این انسان مهمل خلق شده است و پایانش مرگ است. انسانی که معتقد است مرگ پل است هیچ وقت به اومانیسم و پوچی نمیرسد.
این مفسر قرآن کریم عنوان کرد: خداوند وحی را ضروری عنوان میکند و علت آن را این چنین بیان میکند «لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ» انسان، جهان و رابطه انسان و جهان را او آفرید پس باید او برنامه تنظیم شدن انسان و نظام را تهیه کند، و چون علی عظیم است کاری میکند که این کار نزدیک است این مجموعه را متلاشی کند «تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ؛ نزديك است آسمانها در اثر عبور وحى، از فرازشان يكى پس از ديگرى بشكافند». در کتاب «توحید» صدوق بابی است به نام «باب الرؤیه»، در آن جا زراره ظاهراً از امام صادق -سلام الله علیه- سؤال میکند که: «ما تلک الغشیه آلتی کانت تصیب رسول الله -صلی الله علیه و آله-» آن غشیه، آن مدهوش نه بیهوشی، آن حالی که به حضرت دست میداد در هنگام وحی چه بود؟ حضرت میفرمود: «ذاک اذا تجلی الله سبحانه له من غیران یکون بینه و بین الله احد» میفرمود آن وقتی که خدا بلا واسطه برای رسولش -صلی الله علیه و آله و سلم- تجلی میکرد بدون این که بین خدای سبحان و بین رسول خدا فرشته ای فاصله و واسطه باشد آن گاه آن حال به پیغمبر دست میداد که نمیتوانست تحمل کند، مدهوش میشد. البته این یک قسم از اقسام وحی است که خداوند در پایان همین سوره به آن اقسام اشاره میکند.
وی اضافه کرد: دلیل اینکه آسمان و زمین نابود میشوند این است که وحی حق است و سخن حق سنگین است. در قرآن کریم از وحی به عنوان قول سنگین و وزین یاد شده است، حق وزین است لذا نامه اعمال مردان الهی وزین است و باطل سبک است و افراد سبک رو آن سبک و باطل را حمل میکنند. ظهور حق هم وزین است و زمانی که بخواهد ظهور کند آسمانها و زمین قدرت تحمل آن حق را ندارد و معاد هم روز حق است از همین روز وزین و سنگین است و زمانی که بخواهد ظهور کند همه چیز متلاشی میشود. صحنه قیامت هم تحمل ناپذیر است چون روز ظهور حق است.
آیتالله جوادی بیان کرد: مطلب بعدی در مورد فرشتگان است، فرشتگان که درس کرامت به انسان میدهند، تسبیح گوی و تحمید گوی حق هستند. و در حقیقت همین تسبیح و تحمید گویی آنها وجه شباهت آنها با دیگر موجودات یعنی جمادات و نباتات است «وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ» اما اینها برای خود استغفار نمیکنند، چرا که اهل گناه نیستند و گناه از آنها دور است. البته این وجه اشتراک دلیلی بر تساوی جایگاهشان نیست. اگر چه فرشتگان برای خودشان استغفار نمیکنند اما برای دیگران استغفار میکنند این مطلب چه در سوره غافر چه در این سوره بیان شده است «وَالْمَلَائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَلَا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ؛ و فرشتگان در حالى كه به ستايش پروردگارشان مشغولاند او را تسبيح مى گويند و از او میخواهند كه براى زمينيان آيينى مقرر كند و كسانى كه آن را بپذيرند بيامرزد. بدانيد كه خداست كه بسيار آمرزنده و مهربان است.» آنها و همچنین نبادات و دیگر موجودات برای مومنان استغفار میکنند اما آنچه در این آیه در مورد استغفار فرشتگان آمده است «لِمَنْ فِي الْأَرْضِ» است که شامل مومنان، منافقان و کافران میشود. پاسخ ابتدایی به این مساله این است که به خاطر وجود آیات و روایات دیگری که به استغفار مؤمن اشاره دارد، بگوییم که اینجا نیز «لِمَنْ فِي الْأَرْضِ» منصرف به مؤمنین است. پاسخ دیگری که به این مساله داده شده است این است که فرشتگان برای کسانی که میبینند استغفار میکنند و چون کافر تاریک و پر از ظلمات است را نمیبینند لذا برای آنها استغفار نمیکنند. مؤمنین هم درجاتی دارند که این درجه در تششع نور آنها و اینکه فرشتگان آنها را بهتر ببیند مؤثر است، بر این اساس «ِمَنْ فِي الْأَرْضِ» در اینجا اختصاص به مومنان دارد که نورانی و قابل رویت برای فرشتگان هستند. نگاهی که در اینجا مطرح است نگاه تشریفی است یعنی مانند خداوند است که در قیامت بیان شده است که با کافران و مشرکان سخن نمیگوید اما خود همین خدا در برخی از مواقع مانند زمانی که آنها را به دوزخ میافکند کلامی تحقیری نسبت به آنها دارد. نگاه هم همینطور است یک نگاه عمومی وجود دارد و یک نگاه تشریفی؛ نگاه تشریفی یعنی آنها را میبیند اما به آنها اهمیتی نمیدهد و به طور کلی به آنها توجه نمیکند. این همان نگاهی است که میتوان در مورد فرشتگان صادق باشد. قویترین دلیل برای اینکه این آیه مطلق نیست و شامل کفار و تبهکاران نمیشود آیه 87 سوره آل عمران است که در آن به این مطلب اشاره شده است که فرشتگان کافران را لعنت میکنند «أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ؛ آنان سزايشان اين است كه لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود» بنابراین نمیتوان گفت که یک گروه از انسانها هم مورد استغفار و هم مورد لعنت فرشتگان قرار بگیرند.
وی افزود: خداوند در این آیه اول سخن از مغفرت کرد و سپس سخن از رحمت کرد چرا که اول باید لکه گیری انجام داد بعد از آن شستشو را انجام داد. اگر چنانچه «من فی الارض» عام باشد این رحمت، رحمت رحمانیه است یعنی همان اصل هستی و فیض است که خداوند آن را به همه میدهد و این رحمت شامل هر دو گروه میشود اما اگر استغفار فرشتگان مخصوص مومنان باشد این رحمت، رحمت رحیمیه یا همان رحمت خاص و نگاه ویژه خداوند است که مخصوص مومنان است.