حضرت آیتالله مکارم شیرازی در درس خارج فقه خود بیان کرد: مشهور بین اصحاب وجوب بعث هدی است و به این شهرت در حدائق و جواهر و مانند آن تصریح شده است. البته ابن جنید مخالفت کرده است و قائل به تخییر شده است و اینکه میتوان در همان مکان نیز ذبح کرد. البته بعضی تفاصیل ضعیفهی دیگری را بیان کردهاند.
موضوع: دروس
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
حضرت آیتالله مکارم در ادامه سلسله جلسات در خارج فقه «حج» خود روز دوشنبه 28 اردیبهشت ماه بیان کرد: بحث ما در مسالهی نهم از مسائل مربوط به احصار و صد بود. این مساله اختصاص به احصار داشت یعنی در آن سخن از تکلیف فردی شده است که محرم شده است و بعد از احرام و قبل از اینکه بخواهد اعمال مکه و دیگر اعمال عمره را انجام دهد مریض شود و نتواند بقیه اعمال را انجام دهد، در این مساله بیان شد که فرد باید قربانی کند تا بتواند از احرام خارج شود. چهارم حکم در این مساله بیان شده بود که ما حکم اول یعنی اصل وجوب قربانی را تشریح کردیم.
وی ادامه داد: اما حکم دوم بیان شده در این مساله اختصاص به مساله مکان قربانی دارد آن اینکه آیا در احرام حج، واجب است که قربانی را به منی بفرستند و یا در عمره آیا باید آن را به مکه برسانند یا نه. مشهور بین اصحاب وجوب بعث هدی است و به این شهرت در حدائق و جواهر و مانند آن تصریح شده است. البته ابن جنید مخالفت کرده است و قائل به تخییر شده است و اینکه میتوان در همان مکان نیز ذبح کرد. البته بعضی تفاصیل ضعیفهی دیگری را بیان کردهاند.
آیتالله مکارم در دلالت این حکم بیان کرد: اولین دلیلی که برای این حکم وجود دارد آیه 196 سوره بقره است «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْي وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ» یعنی انسان اگر وارد حج و عمره شد حتی اگر مستحبی باشد واجب است آن را به اتمام برساند. اگر محصور شد باید قربانی کند. بعد میفرماید: نباید سر خود را حلق کند تا زمانی که قربانی به محل برسد. ظاهر آن نهی است. البته در آیه شرح داده نشده است که محل قربانی کجاست ولی محل آن مشخص است و آن اینکه در حج، محل آن منی و در عمره محل آن مکه میباشد. البته امروزه اجازه نمیدهند کسی در مکه قربانی کند. البته استدلال به آیه مبنی بر این است که احصار معنای جامعی داشته باشد، یعنی هم منع عدو را شامل شود و هم بیماری را شامل شود و در خصوص جایی که دشمن مانع میشود نباشد و الا معروف است که آیهی فوق در جریان حدیبیه نازل شده که رسول خدا (ص) و یاران ایشان توسط منعی که از ناحیهی دشمنان به وجود آمده بود نتوانستند به عمره بروند. مرحوم طبرسی در ذیل آیهی فوق اشاره کردیم که فرموده بود: فیه قولان (در مورد احصرتم دو قول است.) احدهما ان معناه ان منعکم خوف (مانند خوف از مبتلا شدن به بیماری ای مسری که در مکه است. یا دشمنی به او صدمه بزند) او عدو او مرض فامتنعتم بذلک و هو المروی عن ائمتنا (یعنی این معنای عام از ائمهی معصومین نقل شده است.) و الثانی معناه ان منعکم حابس قاهر (مانند همان اتفاقی که در حدیبیه افتاد). بعد مرحوم طبرسی معنای دوم را از مالک نقل میکند و این نشان میدهد که در میان اصحاب، کسی قائل به این معنا نشده است.
وی اضافه کرد: دلیل دوم بر این مساله روایات میباشند. روایات مربوط به این مساله دو طائفه هستند، طائفهی اولی میگوید که باید قربانی را به مکان خود رساند و روایات طائفهی دوم عنوان میکنند که در همان مکان میتوان قربانی را ذبح کرد. در خصوص طائفه اولی 5 روایت یافت شد اولین روایت، روایت زرعه است روایت دوم از باب دوم از ابواب احصار و صد که در جلد 13 کتاب وسایل الشیعه نقل شده است د راین روایت که روایت مضمرهای است آمده است «الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أُحْصِرَ فِي الْحَجِّ قَالَ فَلْيَبْعَثْ بِهَدْيِهِ إِذَا كَانَ مَعَ أَصْحَابِهِ وَ مَحِلُّهُ أَنْ يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ وَ مَحِلُّهُ مِنًى يَوْمَ النَّحْرِ إِذَا كَانَ فِي الْحَجِّ وَ إِنْ كَانَ فِي عُمْرَةٍ نَحَرَ بِمَكَّةَ فَإِنَّمَا عَلَيْهِ أَنْ يَعِدَهُمْ لِذَلِكَ يَوْماً فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ الْيَوْمُ فَقَدْ وَفَى..» در سند روایت حسین بن سعید اهوازی وجود دارد که از بزرگان است و زرعة نیز از ثقات است. اما اینکه مراد از الحسن کیست خیلی روشن نیست و شاید حسن بن علی بن فضال باشد که ثقه است. بعضی از بزرگان این حدیث را موثقه نامیدهاند که احتمالاً به سبب حسن بن علی بن فضال است که فطحی بوده و از ثقات است. به هر حال سند این روایت برای ما قابل قبول نیست. البته احادیث ما متعدد است و در آن صحیحه نیز وجود دارد به همین دلیل مشکل سندی یک یا چند روایت ضرر نمیزند. در این روایت که ظاهر آن دلالت بر وجوب است تصریح شده است که محصور در عمره باید قربانی را در مکه نحر کرد. روایت دوم روایت پنجم از باب یک است که در آن آمده است «وَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ أَبَانٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ الْمَصْدُودُ يَذْبَحُ حَيْثُ صُدَّ وَ يَرْجِعُ صَاحِبُهُ فَيَأْتِي النِّسَاءَ وَ الْمَحْصُورُ يَبْعَثُ بِهَدْيِهِ فَيَعِدُهُمْ يَوْماً فَإِذَا بَلَغَ الْهَدْيُ أَحَلَّ هَذَا فِي مَكَانِهِ » در سند این روایت حمید بن زیاد است که از ثقات است. حسن بن محمد بن سماعه نیز از ثقات میباشد و واقفی میباشد. احمد بن الحسن المیثمی، متهم به وقف است و با این حال توثیق شده است. او را میثمی مینامند زیرا گفته شده است که نسب او به میثم تمار میرسد. بنا بر این مشکلی در سند این روایت نیست.
این مرجع تقلید عنوان کرد: روایت سوم در این خصوص روایت ششم از باب اول است که روایت مرسلهای است در این روایت آمده است «مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُفِيدُ فِي الْمُقْنِعَةِ قَالَ قَالَ ع الْمَحْصُورُ بِالْمَرَضِ إِنْ كَانَ سَاقَ هَدْياً أَقَامَ عَلَى إِحْرَامِهِ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ ثُمَّ يُحِلُّ ...» مشکلی که در این حدیث است این است که فقط کسانی را شامل میشود که قربانی را به همراه آوردهاند از این رو اخص از مدعا است زیرا بحث ما عام است و حتی کسی که با خود قربانی نیاورده است را شامل میشود. حدیث مزبور در مورد کسی هدی با خود نیاورده و فقط پول آن را دارد نه مفهوم دارد و نه منطوق. عبارت إِنْ كَانَ سَاقَ هَدْياً نیز در مقام بیان موضوع است و مفهوم ندارد مانند جایی که می گویند: ان رزقت ولدا فسمّه محمدا که مفهوم ندارد که اگر صاحب پسر نشدی اسمش را محمد نگذار. روایت چهارم روایت سوم از باب هفت است در این روایت آمده است «عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ رِفَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ سَاقَ الْهَدْيَ ثُمَّ أُحْصِرَ قَالَ يَبْعَثُ بِهَدْيِهِ» سند این روایت به سبب سهل بن زیاد خالی از اشکال نیست. این روایت نیز در خصوص کسی است که هدی به همراه دارد. حال اگر گفته شود که در اینجا اجماع مرکبی وجود دارد و آن اینکه کسی که قائل است اگر کسی هدی به همراه دارد باید آن را به مکه و یا منی بفرستد از آن طرف قائل است که اگر پولش را دارد باید به کسی بدهد که در آن مکان مخصوص قربانی را ذبح کند. کسی را مشاهده نکردیم که بین ذبح در مکه و منی بین کسی که هدی دارد و یا ندارد ولی پولش را دارد فرق گذاشته باشد. آخرین روایت در این طائفه روایت اول از باب دوم است که روایت صحیحهای است که در آن آمده است «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أُحْصِرَ فَبَعَثَ بِالْهَدْيِ فَقَالَ يُوَاعِدُ أَصْحَابَهُ مِيعَاداً فَإِنْ كَانَ فِي حَجٍّ فَمَحِلُّ الْهَدْيِ يَوْمُ النَّحْرِ وَ إِذَا كَانَ يَوْمُ النَّحْرِ فَلْيُقَصِّرْ مِنْ رَأْسِهِ وَ لَا يَجِبُ عَلَيْهِ الْحَلْقُ حَتَّى يَقْضِيَ مَنَاسِكَهُ وَ إِنْ كَانَ فِي عُمْرَةٍ فَلْيَنْتَظِرْ مِقْدَارَ دُخُولِ أَصْحَابِهِ مَكَّةَ وَ السَّاعَةَ الَّتِي يَعِدُهُمْ فیها فَإِذَا كَانَ تِلْكَ السَّاعَةُ قَصَّرَ وَ أَحَلَّ ...الْحَدِيثَ»صدر این روایت دلیل بر لزوم بعث است و ذیل آن دلیل بر عدم لزوم بعث. در صدر روایت هرچند آمده است که فرد خود هدی را به بعث کرده بود ولی از آنجا که امام علیه السلام میفرماید: باید با کسی قرار بگذارد که قربانی در زمان خاصی انجام شود و وقتی آن زمان رسید، از احرام بیرون آید مشخص میشود که بعث به مکان مخصوص، واجب بوده است. بنا بر این از آنجا که راوی حکم را میدانست و مسلم میدانست از آن سؤال نکرده است. البته مخفی نماند که مواعده ی مزبور برای عمره لازم است نه حج زیرا قربانی در حج که باید در منی ذبح شود در زمان مشخصی که روز عید است صورت میگیرد و فقط در زمان عمره است که ذبح در آن زمان مشخصی ندارد و باید کسی که محرم شده زمان دقیق آن را تعیین کند. همچنین مراد از حصر در روایت فوق بیماری است نه منع عدو زیرا اگر عدو مانع شده بود به کسی اجازه نمیداد که به مکه یا منی وارد شود تا قربانی را ذبح کند.
وی تشریح روایات طائفه دوم افزود: این روایات که روایات معارضه هستند روایات خوبی هستند اول روایت در این طائفه ذیل همان روایت قبلی است یعنی روایت او از باب دوم که در آن آمده است « مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ ... وَ قَالَ إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ ع خَرَجَ مُعْتَمِراً فَمَرِضَ فِي الطَّرِيقِ فَبَلَغَ عَلِيّاً وَ هُوَ بِالْمَدِينَةِ فَخَرَجَ فِي طَلَبِهِ فَأَدْرَكَهُ بِالسُّقْيَا وَ هُوَ مَرِيضٌ فَقَالَ يَا بُنَيَّ مَا تَشْتَكِي فَقَالَ أَشْتَكِي رَأْسِي فَدَعَا عَلِيٌّ ع بِبَدَنَةٍ فَنَحَرَهَا وَ حَلَقَ رَأْسَهُ وَ رَدَّهُ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلَمَّا بَرَأَ مِنْ وَجَعِهِ اعْتَمَرَ الْحَدِيثَ ...» همانطور که بیان شد این این روایت صحیحه است. از ذیل روایت که میفرماید: «فَلَمَّا بَرَأَ مِنْ وَجَعِهِ اعْتَمَرَ» استفاده نمیشود که انجام عمره بعد از خوب شدن واجب بوده است. از ظاهر این حدیث استفاده میشود که همراه امام علیه السلام بدنه نبود زیرا در روایت فوق آمده است: «فَدَعَا عَلِيٌّ ع بِبَدَنَةٍ فَنَحَرَهَا» روایت دوم در این طائفه روایت دوم باب ششم است که روایت رفاعه بن موسی است در این روایت آمده است «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ خَرَجَ الْحُسَيْنُ ع مُعْتَمِراً وَ قَدْ سَاقَ بَدَنَةً حَتَّى انْتَهَى إِلَى السُّقْيَا فَبُرْسِمَ فَحَلَقَ شَعْرَ رَأْسِهِ وَ نَحَرَهَا مَكَانَهُ ثُمَّ أَقْبَلَ حَتَّى جَاءَ فَضَرَبَ الْبَابَ فَقَالَ عَلِيٌّ ع ابْنِي وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ افْتَحُوا لَهُ وَ كَانُوا قَدْ حَمَوْهُ الْمَاءَ فَأَكَبَّ عَلَيْهِ فَشَرِبَ» این روایت مانند روایت قبل است با این تفاوت که در این روایت آمده است که همراه حضرت بدنهای وجود داشته است. شاید این اتفاق دو بار رخ داده باشد. مخصوصاً که در این روایت نیامده است که امیر مؤمنان علی علیه السلام به سراغ او آمده باشد بلکه خود حضرت قربانی و حلق را انجام داد.دو روایت آخر هرچند از باب فعل معصوم است ولی ظاهر آن این است که بدون انجام نحر در همان مکان، فرد از احرام نمیتوانست بیرون بیاید.