حضرت آیتالله مکارم شیرازی در درس خارج فقه خود بیان کرد: حصر بر اساس آیه 196 سوره بقره معنای عام دارد و مخصوص بیمار نیست. زیرا در ذیل آیه آمده است ﴿فَإِذا أَمِنْتُمْ﴾ و الا اگر حصر به معنای مرض بود میبایست در ذیل آیه میفرماید: «و اذا شفیتم».
موضوع: دروس
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
حضرت آیتالله مکارم در ادامه سلسله جلسات در خارج فقه «حج» خود روز چهارشنبه 23 اردیبهشت ماه بیان کرد: حدیث اخلاق امروز نیز حدیثی است از امام حسن عسکری (ع) که میفرماید: «خَصْلَتَانِ لَيْسَ فَوْقَهُمَا شَيْءٌ الْإِيمَانُ بِاللَّهِ وَ نَفْعُ الْإِخْوَانِ» یعنی دو خصلت است که ما فوق آنها چیزی نیست. یکی از آنها ایمان به خداوند است و دومی منفعت رساندن به برادران دینی میباشد. در این روایت دو رابطهی مهم انسان بیان شده است: رابطهی با خالق و رابطهی با خلق. ایمان مساله مهمی است و درجات مختلفی دارد و هر قدر درجهی آن قوی تر باشد آثار آن در وجود انسان بیشتر میشود. در حقیقت ایمان مانند چراق در یک اتاق است بدین صورت که اگر اتاقی باشد که پنجرههای بسیاری در اطراف دارد و در درون اتاق چراغی روشن باشد. اگر نور چراغ کم باشد چیزی از آن از پنجره به بیرون سرایت نمیکند ولی هرقدر که نور چراغ بیشتر باشد این نور نیز به بیرون نفوذ میکند. ایمان در وجود انسان مانند همان چراغ است و پنجرهها هم اعضای انسان مانند چشم و گوش و دست و پای اوست. اگر ایمان قوی باشد، چشم و سایر اعضاء نیز مؤمن میشود. بنا بر این باید کوشش کرد که ایمان را قوی تر نمود. تشبیه دیگری که در مورد ایمان مطرح میشود این است که انسان مانند درخت است و ایمان هم مانند آبی است که مانند حیات است. اگر آب کمی به درخت برسد به تدریج خشک و پژمرده شده و اگر میوه دهد، خشک و بی فایده است. اما اگر آب کافی به پای آن درخت بریزند، درخت مزبور پرطراوت و سرسبز بوده میوههای پربارتری بر آن میروید. ایمان نیز هرقدر در وجود انسان بیشتر باشد آثار پربرکتی که از انسان سر می زند بیشتر خواهد بود. اگر ایمان کم باشد، چشم و گوش و سایر اعضاء آلودهی انواع گناهان شده پژمرده میگردند.
وی ادامه داد: ایمان گاهی مانند ایمان عمر بن سعد است که حتی برخی گفتهاند اصلا ایمان نداشت، او ایمان به قیامت نداشت چرا که در شعرهایش گفته است که می گویند حقیقتتاٌ خدا خالق بهشت است. و خدا خالق جهنم و عذاب و بستن دستان است اگر آن چه گفتهاند راست باشد حتماً من به درگاه خدا دوسال دیگر توبه میکنم و اگر دروغ گفته باشند ما با دنیا به پیروزی بزرگی رسیدهایم و قدرت عقیم است در همه زمان. اما در طرف مقابل گاهی ایمان به حدی قوی است که مانند ایمان علی بن ابی طالب میشود که میفرماید: اگر تمام آنچه زیر آسمان است را به من دهند تا به مورچه ای ظلم کنم چنین نمیکنم. برای قوی تر شدن ایمان دو راه را باید طی کرد؛ راه اول علمی است و آن این است که انسان بیشتر در آثار خداوند و آیات الهی و در آثار و انفس تتبع کند. در ذره ذرهی این عالم آثار عجیبی از علم و حکمت و قدرت خداوند نمودار است. خداوند در قرآن میفرماید: «إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ» و همچنین درجای دیگر میفرماید: «الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ» یعنی حتی اگر انسان در حال ایستاده و یا سجده هم نیست باید به ذکر و یاد خداوند باشد و تفکر کند. حتی در رختخواب تا قبل از خوابیدن باید در آیات الهی تفکر نماید. همین که رسول خدا (ص) در آن زمان، این مطلب را بیان فرموده خود یک معجزهی الهی محسوب میشود.
این مرجع تقلید عنوان کرد: اما در خصوص قسمت دوم روایت یعنی نفع رساندن به برادران دینی باید گفت که یکی از ویژگیهای دستورات اسلام جامعیت است. نفع به اخوان مفهوم عامی دارد و مخصوص نفع مادی نیست بلکه منافع معنوی، اخلاقی، علمی و هدایت و مانند آن را شامل میشود. نفع به اخوان دستور به محیط زیست را نیز در بر میگیرد یعنی انسان برای استفادهی نسلهای آینده از محیط زیست که نوعی نفع به اخوان است باید از محیط زیست محافظت کند.
وی ادامه داد: به نظر میرسد دولتمردان عربستان یا خوابند یا خودشان را به خواب زدهاند چرا که در برخی از مناطق شرقی عربستان که دو مشکل مهم دارند اول اینکه برای انجام مراسم مذهبی و ساخت مسجد، حوزه علمیه و ... آزاد نیستند و دومین مشکل آنها این است که مشکلات حقوقی دارند یعنی شیعیان و اهل سنت در این مناطق مساوی نیستند و مشکل استخدام و دیگر کارهایی دارند که متولی آن دولت است. اینها حقشان را میخواهند و هرگز هم در مقابل آنها مسلح نشدهاند و حال در میان اینها شخصی به نام آیتالله نمر بلند شده است و کمی تند در مورد مسائل روز و منطقه بر خلاف آنها صحبت کرده است و دولتمردان عربستانی او را محکوم به اعدام کردهاند این در حالی است که در هیچ جای اسلام و قرآن نمیتوان دلیلی برای اعدام ایشان پیدا کرد. از همین رو بدون تردید قتل شیخ نمر آثار بسیار سوئی برای قاتلان خواهد داشت و باعث ایجاد بغض و کینه شدید همه دنیا نسبت به سران آل سعود خواهد شد. با اعدام دیگران نخواهند ترسید بلکه مساله داغتر و شدیدتر خواهد شد مسالهای که تا کنون بارها در تاریخ جهان مشاهده شده است که نمونه بارز آن انقلاب ایران است.
آیتالله مکارم بیان کرد: بحث ما در مساله نهم از مسائل احصار و صد بود. امام خمینی (ره) با اتمام مسائل صد در این مساله شروع به مسالهی احصار یعنی موانع درونی انسان میکند یعنی فردی محرم شده است ولی به سبب بیماری و امثال آن نمیتواند اعمال حج و یا عمره را انجام دهد. مسائل سابق در خصوص صدّ بود یعنی کسی که بر اثر ممانعت دشمن و مانند آن نمیتوانست اعمال خود را انجام دهد. در واقع در مساله ی صدّ سخن از مانع خارجی است ولی در احصار، سخن از مانع داخلی مانند مرض و پیری و زمینگیر شدن میباشد. البته در کلام علماء روی عنوان مرض تکیه شده است ولی خواهیم گفت که احصار اعم از آن است. امام (ره) در این مساله میفرماید: «من أحرم للعمرة ولم يتمكن بواسطة المرض من الوصول إلى مكة لو أراد التحلل لا بد من الهدي، والأحوط إرسال الهدي أو ثمنه بوسيلة أمين إلى مكة، و يواعده أن يذبحه أو ينحره في يوم معين وساعة معينة، فمع بلوغ الميعاد يقصر فيتحلل من كل شئ إلا النساء، والأحوط أن يقصد النائب عند الذبح تحلل المنوب عنه» اگر کسی محرم شد و به خاطر وجود مرضی نتوانست به مکه برود و بقیه اعمال را انجام دهد اگر بخواهد تحلل کند و از عمره بیرون بیایید باید قربانی کند و احتیاط و اجب آن است که چون بر خلاف صدّ، در احصار مسیر باز است قربانی را توسط شخص امینی را به مکه بفرستد یا ثمن قربانی را به او بدهد تا او در یک زمان مشخص برایش هدی را انجام دهد در این صورت همه چیز بر آن فرد به غیر از نساء حلال میشود تا زمانی که خودش یا نائبش عمره ای را از طرف او به جا آورند.
وی افزود: امام خمینی در این مساله حکم عمره را بیان میکند. البته باید توجه داشت که ایشان در این مساله واژهی حصر را استعمال نکرده است و به جای آن حکم فرد مریض را بیان کرد. این در حالی است که این واژه در قرآن آمده است: «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْي وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ» در روایات نیز این واژه بسیار استعمال شده است. به هر حال ما باید این واژه از نظر لغت و اصطلاح بررسی کنیم. این واژه در قرآن و روایات بسیاری آمده است و معنای آن عام است و در خصوص مرض نمیباشد. در آیهی فوق از سورهی بقره این واژه استعمال شده است. در این آیه سؤالی وجود دارد و آن اینکه معروف این است که آیهی فوق در عام حدیبیه نازل شده است. در آن سال نمیشد قربانی را به منی یا مکه برسانند و رسول خدا (ص) نیز کسی را نفرستاد تا قربانیها را به مکه برسانند. بنابراین چرا آیه دستور میدهد که تا هدی به محل خود نرسیده است نباید حلق رأس کنند؟ ناچارا باید بگوییم که محل هدی همان جایی بود که آنها بودند. بر این اساس اگر آیه مربوط به عام حدیبیه باشد باید بگوییم که محل هدی مختلف است یعنی اگر بگذارند باید هدی را به مکه یا منی برسانند و الا محل هدی همان جایی است که آنها محصور شده بودند. نکتهی دیگر این است که حصر در آیهی فوق معنای عام دارد و مخصوص بیمار نیست. زیرا در ذیل آیه آمده است ﴿فَإِذا أَمِنْتُمْ﴾ و الا اگر حصر به معنای مرض بود میبایست در ذیل آیه میفرماید: «و اذا شفیتم». همچنین مورد آیه در خصوص صدّ است نه حصر و این نشان میدهد که حصر در لغت عرب، صدّ و بیماری را نیز شامل میشود.