حضرت آیتالله مکارم شیرازی در درس خارج فقه خود بیان کرد: امام خمینی (ره) در تشریح مساله نهم از مسائل احصار و صد معتقد است که اگر کسی به احرام عمره محرم شود و بعد بیمار شود به نحوی که نتوان بقیه اعمال را انجام دهد راه خروج از احرام این است که قربانی کند.
موضوع: دروس
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
حضرت آیتالله العظمی مکارم در ادامه سلسله جلسات در خارج فقه «حج» خود روز یکشنبه 27 اردیبهشت ماه بیان کرد: بحث ما در خصوص مسالهی نهم از مسائل مربوط به صدّ و حصر بود که در این مساله بحث حصر که همان بحث مرض است مطرح شده بود در این مساله چهار حکم بیان شده است اول اینکه که اگر کسی به احرام عمره محرم شود و بعد بیمار شود، راه خروج از احرام این است که قربانی کند. این فرع در مورد اصل وجوب قربانی سخن میگوید. حکم دو در مورد مکان قربانی کردن است که امام خمینی در تشریح این حکم میفرماید: باید آن را به مکه بفرستد و اگر قربانی همراه فرد نیست هزینهی آن را به کسی پرداخت کند و زمان ذبح کردن را با او هماهنگ کند و وقتی آن زمان فرا رسید تقصیر کند و از احرام خارج شود. اما حکم سوم در این خصوص بود که با عمل فوق همه چیز بر او حرام میشود و مگر نساء و برای حلیت نساء یا خودش بعد از بهبودی طواف نساء را انجام دهد و یا نائبی از طرف او طواف نساء را به جا آورد. حکم چهارم این است که نائب هنگام ذبح باید قصد تحلل منوب عنه کند یعنی قصد کند که این ذبح به سبب این است که منوب عنه از احرام خارج شود. نکتهای که د خصوص این مساله وجود دارد این است که امام خمینی (ره) از واژهی حصر در این مساله استفاده نکردند و به جای آن از کلمهی مرض استفاده کردهاند. بنا بر این از اینکه خود را درگیر با مساله ی حصر و معنای آن کند دوری گزیدند. اما به هر حال، ما واژهی حصر را بحث کردیم زیرا این کلمه در قرآن و روایات به شکل وسیعی استعمال شده است.
وی در خصوص اقوال علما در مورد حکم اول یعنی اصل لزوم قربانی برای خروج از احرام تصریح کرد: مرحوم صاحب جواهر در جلد 20 صفحه 142 ادعا میکند که اجماعی است که تا حاجی در این صورت قربانی نکند از احرام بیرون نمیآید و نمیتواند اعمال عمره را انجام دهد. مرحوم صاحب مستند نیز در جلد 13 صفحه 142 در این مورد میفرماید: «لا خلاف هنا في وجوب الهدي، وتوقف التحلل على الهدي، ونقل الاجماع عليه مستفيض»
در جایی دیگر صاحب حدائق در جلد 16 صفحه 39 بیان جامعی دارد و میفرماید: «لا خلاف بين الأصحاب في أن تحلل المحصر يتوقف على الهدي، وإنما الخلاف في البعث وعدمه».
این مرجع تقلید در مورد ادله این حکم بیان کردند: اولین دلیل بر وجوب قربانی آیه 196 سوره بقره است که خداوند در این آیه میفرماید: «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْي وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ» استدلال به این آیه منوط به این است که برای احصار معنای عامی قائل شویم و بگوییم که مریض و ممنوع بالعدو هر دو را شامل میشود. این را بدین سبب می گوییم که معروف این است که آیهی مزبور در عام حدیبیه نازل شده بود که کفار مانع شده بودند رسول خدا (ص) و همراهان ایشان عمرهی مفرده به جا آورند و آنها مریض نبودند. مرحوم طبرسی در مجمع البیان ذیل آیهی فوق میفرماید: در مورد احصرتم دو قول است؛ اول اینکه معنای احصار منع به خاطر ترس از بیماری و دشمن یا خود دشمن و مرض باشد که به واسطه اینها حاجی خوداری کند از اینکه بخواهد اعمال حج را در مکه انجام دهد این معنی عام همان معنایی است که از ائمه معصومین نقل شده است. وی در تشریح قول دوم بیان میکند که احصار چون در زمان حدبییه شامل دشمن فقط میشود. اما به هر حال به نظر میرسد معنای لغوی حصر، عام است بنا بر این دلیلی نداریم که آن را محدود به حصر از عدو کنیم. بنابراین به هر صورت آیهی مزبور در مورد عمره است ولی ما در بحث حج هم به آن استدلال میکنیم زیرا خداوند در صدر آیه دستور به اتمام حج و عمره میدهد و بعد مساله ی احصار را مطرح میکند.
وی اضافه کرد: دلیل دوم حکم اول روایات کثیره است اما از آنجا که این روایات متضافر است و در آن روایات صحیحه وجود دارد، سند آنها را بررسی نمیکنیم. این روایات در ابواب مختلف احصار و صد کتاب وسایل الشیعه در جلد نهم بیان شدهاند اولین روایت، روایت اول از باب یکم است این روایت مرسله صدوق است که در آن بیان شده است «روی الشیخ (شیخ صدوق): وَ الْمَحْصُورُ وَ الْمُضْطَرُّ يَذْبَحَانِ بَدَنَتَيْهِمَا فِي الْمَكَانِ الَّذِي يُضْطَرَّانِ فِيهِ ...» در اینجا ما به مکان ذبح کاری نداریم بلکه همین که سخن از وجوب هدی میکند برای اثبات حکم اول کافی است. روایت دوم مرسله شیخ مفید است که در آن بیان شده است «مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُفِيدُ فِي الْمُقْنِعَةِ قَالَ قَالَ ع الْمَحْصُورُ بِالْمَرَضِ إِنْ كَانَ سَاقَ هَدْياً أَقَامَ عَلَى إِحْرَامِهِ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ ثُمَّ يُحِلُّ ...» این روایت در مورد کسی است که با خود قربانی به همراه دارد. روایت سوم روایت یکم از باب دوم است که صحیحه معاویه بن عمار است در این روایت آمده است « مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أُحْصِرَ فَبَعَثَ بِالْهَدْيِ فَقَالَ يُوَاعِدُ أَصْحَابَهُ مِيعَاداً ...» اینکه در این روایت بیان شده است منتظر بماند نشان دهند وجوب هدی است و تا هدی انجام ندهد از احرام نمیتواند بیرون بیاید و این مساله هم وجوب تکلیفی دارد هم وضعی. روایت چهارم روایت مضمره و روایت دوم از همین باب است که در آن بیان شده است «الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أُحْصِرَ فِي الْحَجِّ قَالَ فَلْيَبْعَثْ بِهَدْيِهِ إِذَا كَانَ مَعَ أَصْحَابِهِ وَ مَحِلُّهُ أَنْ يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ وَ مَحِلُّهُ مِنًى يَوْمَ النَّحْرِ إِذَا كَانَ فِي الْحَجِّ وَ إِنْ كَانَ فِي عُمْرَةٍ نَحَرَ بِمَكَّةَ ...» در این روایت تصریح شده است که محل نحر در عمره مکه میباشد.
آیتالله مکارم ادامه داد: روایت پنجم روایت یکم از باب سوم است در این روایت بیان شده است «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِذَا أُحْصِرَ الرَّجُلُ بَعَثَ بِهَدْيِهِ ...» در این روایت امر به بعث هدی شده است که ظهور در وجوب دارد. روایت ششم در باب هفتم نقل شده است در این روایت آمده است «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الْمَحْصُورِ وَ لَمْ يَسُقِ الْهَدْيَ قَالَ يَنْسُكُ (یک نسک که قربانی است بخرد) وَ يَرْجِعُ قِيلَ فَإِنْ لَمْ يَجِدْ هَدْياً قَالَ يَصُومُ[»بر اساس این روایت هم قربانی واجب است و هم اگر یافت نشود، بدل آن که صوم است واجب میباشد. روایت هفتم در خصوص این مساله روایت دوم این باب است که در آن آمده است «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ فِي الْمَحْصُورِ وَ لَمْ يَسُقِ الْهَدْيَ قَالَ يَنْسُكُ وَ يَرْجِعُ فَإِنْ لَمْ يَجِدْ ثَمَنَ هَدْيٍ صَامَ» و اما روایت هشتم در مورد این مساله روایت سوم این باب است که سندش خالی از اشکال نیست در این روایت آمده است «عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ رِفَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ سَاقَ الْهَدْيَ ثُمَّ أُحْصِرَ قَالَ يَبْعَثُ بِهَدْيِهِ»این روایت در مورد کسی است که قربانی به همراه دارد که امام علیه السلام امر به بعث هدی به مکه میکند که دلالت بر وجوب دارد.
وی افزود: تا اینجا در مورد اصل وجوب قربانی بحث کردیم و دانستیم که حکم مزبور اجماعی است. اما اینکه آیا باید در عمرهی مفرده هدی را به مکه بفرستد (و در حج به منی) و یا در همان جا میتواند بحث کند اختلاف نظر وجود دارد. از آنجا که این مساله محل خلاف بوده است امام قدس سره قائل به احتیاط وجوبی شده است زیرا مشهور قائل به وجوب بعث شدهاند و جمعی نیز مخالفت کردهاند.