حضرت آیتالله مکارم شیرازی در درس خارج فقه خود بیان کرد: اگر چه معنای لغوی و کاربردی حصر و صد عام است و شامل هر نوع حصر و صدی میباشد ولی به نظر میرسد به خاطر استعمال فراوان این دو کلمه در معنای خاص در فقه، روایات و کلمات علما این دو کلمه شبیه حقیقت شرعیه در آمده و به معنای مخصوصی که محدود است اشاره دارند.
موضوع: حوزه
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
حضرت آیتالله مکارم در ادامه سلسله جلسات در خارج فقه «حج» خود روز یکشنبه، 6 اردیبهشت ماه بیان کرد: در ادامه بحث به مساله مصدود و محصور رسیدیم یعنی کسانی که بعد از محرم شدن، برای انجام حج با مانعی برخورد کردهاند که بحث است که آنها چگونه باید از احرام بیرون آیند. بیان شد که در خصوص این مساله مشهور بین اصحاب این است که مصدود به کسی اطلاق میشود که فقط دشمن، مانع از انجام اعمالش شود و محصور کسی است که بیمار شود. بیان شد که در تشریح معنای مصدود و محصور باید به سراغ تبیین معنای لغوی و موارد کاربرد آن در قرآن و سنت مراجعه کنیم. در خصوص مصدود جلسه گذشته با توجه به کاربردهای این کلمه در قرآن به این نتیجه رسیدیم که استعمال این کلمه عام است یعنی هم دشمن را شامل میشود هم غیر آن را و حقیقت آن منع کردن است. اما محصور نیز در کتب لغت مخصوص به بیماری نیست. در لسان العرب در معنای حصر آمده است: العیّ؛ که معمولاً به کسی می گویند که از سخن گفتن ناتوان است. معنای دیگری که برای این کلمه بیان شده است ضیق صدر میباشد که در قرآن مجید مطرح شده است «أَوْ جاؤُكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقاتِلُوكُمْ أَوْ يُقاتِلُوا قَوْمَهُم» یعنی جمعیتی هستند که به سراغ شما میآیند و سینههایشان تنگ شده است زیرا نه نمیتوانند با شما جنگ کنند و نه با قوم خودشان. زیرا قوم آنها با شما درگیر هستند و اینها نه میتوانند با قومشان مخالفت کنند و نه با شما و در این میان گیر کردهاند. در اینجا محصور بودن به معنای تنگدل بودن است. علاوه بر این محاصره نیز به اشخاصی گفته میشود که در تنگا و حصر قرار گرفتهاند معنایی که ارتباطی به خصوص بیماری ندارد. بنابراین در لغت، مفهوم صد و حصر عام میباشد. با این حال در فقه، روایات و کلمات اصحاب این دو کلمه شبیه حقیقت شرعیه شده است و از معنای عام آن خارج شده و به مصادیق خاصی محدود شده اند.
وی در خصوص اقوال علما راجع به این مساله افزود: کلمات اصحاب و روایات در این موضوع خالی از تشویش نیست. اصحاب گاه این دو واژه با به معنای منع عدو و حصر از بیماری محدود کردهاند و بعضی نیز آن را عام فرض کردهاند. صاحب ریاض در جلد 7 صفحه 224 میفرماید: «و المصدود هو من منعه العدو وما في معناه خاصة بلا خلاف عندنا فيه ولا فيما سيأتي من أن المحصور مَن منعه المرض خاصة، وبالإجماع منّا صرّح جماعة مستفيضاً ومنهم شيخنا في المسالك فقال: هو الذي استقرّ عليه رأي أصحابنا و وردت به نصوصهم... لکن المحکی عن اکثرهم اتحاد الحصر و الصد و انهما بمعنی المنع من عدو کان او مرض» بنا بر قول ایشان، علماء شیعه معنای این دو واژه را متفاوت و محدود دانستهاند ولی عامه آن دو را هم معنا و نامحدود دانستهاند. علامه در جلدج 13 صفحه 15 منتهی میفرماید: «الحصر عندنا هو المنع عن تتمة افعال الحج علی ما یأتی بالمرض خاصة و الصد بالعدو» صاحب مدارک در جلد 8 صفحه 285 به گونهی دیگری مشی کرده میفرماید: «قال في القاموس: الحصر والحبس عن السفر وغيره ... و صد فلانا عن كذا: منعه ونحوه قال الجوهری ومقتضى كلامهما ترادف اللفظين وهو قول أكثر الجمهور ... لكن ظاهر المنتهى اتفاق الاصحاب على أن اللفظين متغايران وأن الحصر هو المنع عن تتمة أفعال الحج بالمرض، والصد بالعدو كما ذكره المصنف رحمه الله»
این مرجع تقلید در تشریح روایات مربوط به این مساله بیان کرد: روایات این مساله در جلد نهم کتاب وسائل الشیعه باب او از ابواب احصار و صد وجود دارند در روایت اول این باب آمده است: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ الْمَحْصُورُ غَيْرُ الْمَصْدُودِ وَ قَالَ الْمَحْصُورُ هُوَ الْمَرِيضُ وَ الْمَصْدُودُ هُوَ الَّذِي يَرُدُّهُ الْمُشْرِكُونَ كَمَا رَدُّوا رَسُولَ اللَّهِ ص لَيْسَ مِنْ مَرَضٍ وَ الْمَصْدُودُ تَحِلُّ لَهُ النِّسَاءُ وَ الْمَحْصُورُ لَا تَحِلُّ لَهُ النِّسَاءُ» آنچه در این روایت مهم است این است که باید بررسی کنیم که آیا امام علیه السلام وقتی که میفرمایند «الْمَحْصُورُ هُوَ الْمَرِيضُ» درصدد این است که محصور را منحصر به مرض کنند یا اینکه یک مصداق از مصادیق آن را بیان میکند. که به نظر میرسد بحث انحصاریت مطرح نیست و امام قصد بیان مصداقی از مصادیق محصور را داشته است. در روایت سوم این باب آمده است: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ ع خَرَجَ مُعْتَمِراً فَمَرِضَ فِي الطَّرِيقِ فَبَلَغَ عَلِيّاً ع وَ هُوَ بِالْمَدِينَةِ فَخَرَجَ فِي طَلَبِهِ فَأَدْرَكَهُ فِي السُّقْيَا وَ هُوَ مَرِيضٌ فَقَالَ يَا بُنَيَّ مَا تَشْتَكِي فَقَالَ أَشْتَكِي رَأْسِي فَدَعَا عَلِيٌّ بِبَدَنَةٍ فَنَحَرَهَا وَ حَلَقَ رَأْسَهُ وَ رَدَّهُ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلَمَّا بَرَأَ مِنْ وَجَعِهِ اعْتَمَرَ فَقُلْتُ أَ رَأَيْتَ حِينَ بَرَأَ مِنْ وَجَعِهِ أَ حَلَّ لَهُ النِّسَاءُ فَقَالَ لَا تَحِلُّ لَهُ النِّسَاءُ حَتَّى يَطُوفَ بِالْبَيْتِ وَ يَسْعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ قُلْتُ فَمَا بَالُ النَّبِيِّ ص حِينَ رَجَعَ إِلَى الْمَدِينَةِ حَلَّ لَهُ النِّسَاءُ وَ لَمْ يَطُفْ بِالْبَيْتِ فَقَالَ لَيْسَ هَذَا مِثْلَ هَذَا النَّبِيُّ ص كَانَ مَصْدُوداً وَ الْحُسَيْنُ ع مَحْصُوراً» آنچه در این روایت مورد استناد ما قرار میگیرد ذیل آن است که در آن امام علیه السلام بین محصور و مصدود فرق میگذارد که هر کدام از این دو معنی دارند و معانی آنها نیز محدود است.
در روایت پنجم این باب آمده است «وَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ أَبَانٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ الْمَصْدُودُ يَذْبَحُ حَيْثُ صُدَّ وَ يَرْجِعُ صَاحِبُهُ فَيَأْتِي النِّسَاءَ وَ الْمَحْصُورُ يَبْعَثُ بِهَدْيِهِ فَيَعِدُهُمْ يَوْماً فَإِذَا بَلَغَ الْهَدْيُ أَحَلَّ هَذَا فِي مَكَانِهِ ...» در روایت ششم نیز که مرسله است و شفافتر از دیگر روایات است بیان شده است «مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُفِيدُ فِي الْمُقْنِعَةِ قَالَ قَالَ ع الْمَحْصُورُ بِالْمَرَضِ ... وَ الْمَصْدُودُ بِالْعَدُوِّ ...» در این روایت مشاهده شد که امام به طور روشن و واضح معانی محصور و مصدود را به صورت محدود بیان کردند. اما یک روایت در این باب وجود دارد که ظاهرش مخالف با مرسله صدوق است و قول محدودیت معنای این دو واژه است در باب سوم از ابواب صد و حصر روایت ششم آمده است «قَالَ الصَّدُوقُ وَ قَالَ الصَّادِقُ ع الْمَحْصُورُ وَ الْمُضْطَرُّ يَنْحَرَانِ بَدَنَتَهُمَا فِي الْمَكَانِ الَّذِي يُضْطَرَّانِ فِيهِ» محصور و مضطر در این روایت به هم عطف شدهاند و روشن است که کسی که مصدود است نیز مضطر میباشد. بنابراین حکم این دو باید یکی باشد زیرا اضطرار قدر جامع بین حصر و صد است.
وی اضافه کرد: اما نکته دیگری که در خصوص این موضوع باید بیان شود این است که مواردی در حج وجود دارد که انسان با وجود اینکه مصدود و محصور نیست ولی از حج باز داشته میشود ولی این کار توسط عدو انجام نمیشود و یا حصر او به صرف مرض نیست؛ اول زمانی که صدیق و ولیّ انسان مانع میشود، دوم زمانی که سیلی آمده و مسیر رفتن از بین رفته است، سوم زمانی که سارقان جاده را ناامن کردهاند، چهارم زمانی که طلبکار مانع رفتن میشود، پنجم زمانی است که فرد مریض نیست ولی از مریضی پرستاری میکند و هرچند احرام بسته است ولی نمیتواند او را رها کند، ششم زمانی است که مریض نیست ولی میترسد که بر اثر حج، مرض او طولانی شود و دیر خوب شود، هفتم زمانی که ماشین انسان خراب شده است، هشتم زمانی است که شدت سرما و گرما مانع از انجام حج میشود و در نهایت نهمین مورد زمانی است که باد و طوفان و سایر عوامل طبیعی اجازهی رفتن به انسان نمیدهد.