حضرت آیتالله جوادی آملی در درس تفسیر خود بیان کرد: بر اساس آیه 30 سوره فصلت خداوند ملائکه را به سوی مومنان نازل میکند، این انزال به استناد ایات مختلف قرآن به دستور خداوند است و چون به دستور اوست لذا فرشتگان نازل شده حاومی پیامی از طرف خداوند هستند که این پیام در این آیه اطمینان و آرامش قلب مومنان در دنیا و وعده بهشت در آخرت عنوان شده است. بر این اساس اینطور نیست که اطمینان و آرامش قلب مومنان بی دلیل و از طرف خودشان باشد بلکه این همان سخن و پیام الهی است که وقتی به قلب مومنان میرسد باعث آرامش و سکینه قلب آنها میشود.
موضوع: دروس
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
حضرت آیتالله جوادی آملی در سلسله جلسات درس تفسیر خود در تفسیر آیات 40 تا 43 سوره «فصلت» روز یکشنبه، 6 اردیبهشت، بیان کرد: خداوند سخنان منکران قرآن و کافران را در مورد قرآن به دو روش باطل میکند، روش اول جایی است که خداوند سخنان آن را باطل عنوان میکند و دلایل بطلان سخنان منکران را نیز بیان میکند اما خداوند در روش دوم قرآن را به اوصافی یاد میکند که هر کدام از آن اوصاف حد وسط برای برهانی بر علیه منکران است. خداوند در این آیات شش وصف برای قرآن کریم ذکر کرده است که هر کدام از این اوصاف علاوه بر اینکه اثبات حقانیت و گرامیداشت قرآن کریم را میکند نشان میدهد که ما باید در مقابل قرآن کریم خاضع باشیم و همچنین همه این اوصاف ششگانه حد وسط است برای تمام کسانی که قرآن را انکار کردند و گفتند « لا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ». بر این اساس اگر بیان شد که قرآن حکیم است به کسی که قرآن را لغو میداند سفیه میگویند، همچنین اگر بیان شد که این قرآن حق است به کسی که در مورد قرآن میگوید «لا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ» معلوم می شود حرف باطل میزند، اگر بیان شد که این قرآن عزیز است به کسی که در مورد قرآن میگوید «لا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ»معلوم میشود که ذلیل است.
وی ادامه داد: خداوند در مورد قرآن همانطور که بیان شد فرمود که قرآن یاد است، برای مسائل اخلاقی، فقهی و معرفتی این یاد خداوند است و از نظر مسائل سیاسی، اجتماعی قرآن کریم ملت را زنده و نام آور میکند و یک عرب جاهلی فراموش شده را به یادها میآورد بنابراین وقتی گفته میشود این یاد شما یعنی این غرور ملی را برای شما به بار آورده است و آن را حفظ کرده است شما که نامآور نبودید و کسی اصلا از شما یادی نمیکرد خداوند در قرآن کریم میفرماید« وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَّكَ وَلِقَوْمِكَ» ما شما را برجسته کردیم کسی از مکه خبری نداشت. در آن زمان دو امپراطوری وجود داشت یکی در غرب حجاز و دیگری در شرق حجاز و سرزمین حجاز برای این دو امپراطوری حیات خلوتی بود. کسی در این میان سرزمین حجاز را به حساب نمیآورد اما قرآن کریم وقتی آمد به آنها سرفرازای و عزت داد. علاوه بر همه اینها این قرآن کریم کتاب است، آنها که نوشتن و امثال آن بلد نبودند و فرهنگ بین آنها مطرح نبود آنها اصلا فرهنگ نداشتند در حالی که قرآن اینها را به آنها داد. این قرآن کریم عزیز و نفوذ ناپذیر است و چون اینطور است نه از درون خدشه پذیر است و نه از بیرون.
این مرجع تقلید عنوان کرد: اما آنچه خداوند در آیه 30 این سوره بیان کرده است « قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ» و همچنین آنچه در آیه 34 مطرح کرده است « قَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ» منظور صرف سخن گفتن و حرف زدن در راستای توحید نیست بلکه این دو آیه شامل کسانی میشود که منطقشان این سخنان باشد نه اینکه فقط حرفشان اینگونه باشد. وقتی منطقشان و طرز فکرشان اینطور باشد حرفشان، فعلشان، اندیشه و خلاصه همه چیزشان این آیات خواهد بود.
وی اضافه کرد: خداوند در این آیات هم سخن از آیات تکوینی کرده است و هم آیات تدوینی، خداوند در آیه 36 که از آیات سجده واجب بود آیات تکوینی خود را بیان کرده است سپس در آیه 39 برخی دیگر از آیات تکوینی خود را بیان کرد سپس در مورد آیات تدوینی یعنی قرآن کریم سخن گفت و فرمود که برخی در مورد این آیات میگویند «لا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ» بر این اساس آنچه در آیه 40 در مورد الحاد بیان شده است«نَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لَا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا» هم شامل الحاد در آیات تکوینی و هم آیات تدوینی است.
وی اضافه کرد: خداوند در این آیات از صنعت ادبی احتباک استفاده کرده است که مضمون این صنعت این است که اگر انسان میخواهد مطلبی را بگوید که چهار ضلع دارد نیازی نیست همه اضلاع این مطلب را بیان کند و اگر فقط یکی در میان اضلاع را بیان کند به نحوی که فهم مقابل هر ضلع را به عهده خود مخاطب بگذارد. نذیر این صنعت در سوره یاسین زیاد تکرار شده است. در آیات این سوره بیان شده است که انسان یا زنده است یا کافر این در حالی است که زنده و کافر در مقابل هم قرار نمیگیرد در اینجا مطلب چهار ضلع داشته است که زنده در مقابل مرده بود است و مومن در مقابل کافر بوده است و چون خداوند از صنعت احتباک استفاده کرده است دیگر به مومن و مرده اشاره نکرده است. در این آیه 40 سوره فصلت نیز خداوند در آنجا که میفرماید «أَفَمَنْ يُلْقَىفِي النَّارِ خَيْرٌ أَمْ مَنْ يَأْتِي آمِنًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ» نیز از این صنعت استفاده کرده است. چرا که افراد در قیامت چهار گروه هستند، عدهای خائفا وارد میشوند عدهای آمنا وارد میشود و زمانی که محکمه برگزار شد و تکلیف هر فرد مشخص شده عدهای داخل بهشت میشوند و عدهای داخل جهنم میشود بنابراین هرگز بین کسانی که وارد جهنم میشوند «یلقی فی النار» و کسانی که با ایمان وارد قیامت میشوند تقابل نیست، مقابل افرادی که با ایمان وارد میشوند کسانی هستند که خائفا وارد قیامت میشوند و مقابل دخول در جهنم، دخول در بهشت است.
وی اضافه کرد: بر اساس آنچه در آیه 30 سوره فصلت در مورد انزال فرشتگان برای مومنان مطرح شده است باید گفت که انزال با ارسال فرق میکند چرا که ارسال وحی یا همان پیام برای رسول است اما انزال ملائکه اگر چه به همراه پیام است اما این پیام برای پیامبر نیست. و ارسال و انزال بدون امر خداوند نیست، و زمانی که خداوند دستور به انزال میدهد قطعا به همراه پیام است. بنابراین بر اساس آنچه بیان شد فرشتگانی که به دستور خداوند برای مومنان نازل میشوند قطعا پیام الهی را برای مومنان به ارمغان میآورند. این فرشتهها که فقط به امر الهی نازل میشوند پس هر سخن و پیامی را که به مومنان میدهند پیام و سخن الهی است بنابراین آنچه در این آیه در مورد اطمینان قلب و عدم خوف مومنان به عنوان پیام فرشتگان مطرح شده است در حقیقت پیام خداوند به مومنان است « تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» این انزال و پیام هم در دنیاست و هم در آخرت، در دنیا به صورت اطمینان و آرامش قلب برای مومنان است و در آخرت بشارت جنت است. بنابراین خداوند با همه اینگونه سخن میگوید اما برخی گوش میدهند و برخی گوش نمیدهند.
این مفسر قرآن کریم با اشاره به اینکه حلم یکی از اوصاف برجسته خداوند است تصریح کرد: بین صبر و حلم فرق است و به هیچ وجه حلم صبر نیست چرا که صبر چهار نوع است صبر در طاعت، صبر در معصیت، صبر از معصیت و در نهایت صبر در مصیبت است. اما حلم در جایی است که انسان خشمگین و عصبانی شود و بار سنگینی بر دوش او بیافتد اگر انسان در این حالت نتوانست بردبار باشد و این بار سنگین و به عبارتش غضبش را کنترل کند معلوم میشود که این شخص حلیم و بردبار نیست اما اگر توانست خود را کنترل کند و بار سنگین غضب را ببرد این شخص حلیم است. از همین رو به عالمان گفته شده است که علم را فرا بگیرید و وزیر آن را که حلم است همراه آن بکنید.