در جایی که انسان در زوایای جامعه "افراطی گری" را به صورت" تئوریزه" شده مشاهده میکند آنهم به شکلی که افراطیون برای رسیدن به مقصد خود حاضر به ورود ، به حریم خصوصی شهروندان شده وبرای موفقیت از هر عاملی بهره میگیرند ، آیا برای بازگشت به اعتدال راهی وجود دارد؟
موضوع: دیدگاه
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
واژه اعتدال
در اینجا دو واژه داریم از یک ریشه ولی با دو معنای متفاوت؛ یکی واژه عدل و دیگری واژه اعتدال است.
امیرالمؤمنین )ع(در تعریف عدالت در فرموده: «وضع الشی موضعه» (نهج ،ح/۲۳۵) یعنی هر چیزی در جای خویش قرار گیرد .
به تعبیر علامه طباطبایی :«اقامه المساواه بین الامور» (المیزان ۱۲/۳۳۱)
و در تبیین اعتدال فرمود: «الیمین و الیسار مضله والطَّريقُ الوُسطي هيَ الجادَّةُ»
(نهج-خ۱۶)
جوهره مهم عدالت توجه به استحقاق و قابلیت و استعداد است که این معنا در فرمایشات حکماء تبیین شده و جوهره اعتدال حد وسط بین افراط و تفریط است که در بیان علامه طباطبایی آمده : «التزام الحد الوسط فی الاعمال و اجتناب الافراط و التفریط.» (المیزان ۱۲/۳۰۱)
در نتیجه ظهور "عدالت" در مقام عمل تعبیر به "اعتدال" میشود که در منابع فلسفه و فقه و اخلاق به آن تصریح شده :
صدرالمتالهین که از کمال نفس بحث می کند عدالت را به نقطه اعتدال که در برابر افراط و تفریط قرار داد ه . (الاسفار الاربعه، ۹/۹۰)
در فقه هم ، فقها در بحث عدالت امام جماعت، گفته اند: که عادل کسی است که دچار افراط و تفریط نیست: «العداله هی التوسّط بین الافراط و التفریط»(کشف الاثام ۴/۲۱۷)
در اخلاق و عرفان هم آمده کارشناس بی بدیل این فن میگوید: «عدالت عبارت است از حد وسط بین افراط و تفریط»(امام خمینی ،شرح حدیث جنود عقل و جهل/۱۴۷)
بی معنا بودن اعتدال درامورمنفی
بر اساس این تعریف و مویدات آن به این نتیجه میرسیم که عدل در مقابل ظلم ، و اعتدال در مقابل افراط و تفریط است. عدل پایگاه بنیادین و اعتدال ساختمان و بنای نهاده شده بر آن بنیان است و چون اعتدال رابطه با عدل دارد به هیچ عنوان اعتدال در حوزه ظلم و خیانت و دروغ و هر عملی منفی معنا نمیشود.
به تعبیر علامه طباطبایی :
«اعتدال فقط در امور مشروع معنا میشود و لذا در ظلم و خیانت و کذب اعتدال بیمعناست»(المیزان۶/۲۵۰)
وسخن زیبای استاد مطهری در کتاب "مقتضیات زمان" این است :
«اعتدال یک خط باریک است که اندک بیتوجهی موجب خروج میشود» .
اعتدال از نگاه قرآن
در قرآن کریم ظاهرا کلمه اعتدال نیامده ولی حقیقت اعتدال در آیات متعدد آمده که مصادیق مختلف آن در آیات گوناگون نشان داده شده:
در"حوزه برخورد با دشمن" فرمود:
«لايَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ» (مائده/۸) مبادا که بدیها و رفتارهای ،منفی عدهای باعث رفتار ظالمانه شما با آنان شود .
و در "حوزه روابط سیاست خارجی" میفرماید:
«لا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ...» (ممتحنه/۹)که به این معناست که ما از ارتباط حسنه با کسانی که با ما به جنگ و مقاتله دست نبردهاند نهیای نداریم.
و در مورد مسئله مالی – عبادی مانند "انفاق"میفرماید:
«وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا» (فرقان/۶۷).
و نیزقرآن در رابطه با "دین و معارف دینی" هم درس اعتدال میدهد که :
«يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ..». (نساء/۱۷۱)
و در رابطه با "تبلیغ دین" هم میفرماید:
«فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ...» (کهف/۶)
اینها و صدها نمونه دیگر نشان دهنده خط اعتدال در سراسر دستورات الهی در قرآن شریف است.
خلاصه، جمعیتی دست پروده قرآن است که در همه شئون از عبادت و اقتصاد گرفته تا سیاست و عرفان ،از افراط و تفریط بر کنار بوده باشد.
.
اعتدال در سلوک نبوی و علوی
برترین معلم "درس اعتدال" ائمه(ع) هستند، اما بجهت آنکه در میان آنحضرات دو نفر حکومت (ظاهری) موفق شدند که پیامبر(ص) وحضرت امیر(ع) میباشد، ازسلوک وسیره شان اشاراتی تقدیم میشود:
به پیامبرخبر رسید که عبدالله ابن عمر دائما خود را در عبادت قرار داده و از امور ضروری دیگر غافل شده فرمود:
«صُمْ وأَفْطر، ونَمْ وقُمْ فَإِنَّ لجَسَدكَ علَيْكَ حقًّا، وإِنَّ لعيْنَيْكَ عَلَيْكَ حَقًّا وَإِنَّ لزَوْجِكَ علَيْكَ حَقًّا، وَإِنَّ لزَوْركَ عَلَيْكَ حَقًّا» . )صحیح بخاری۷/۴۰)
یعنی از جاده اعتدال خارج نشو، هم روزه بگیر و هم گاه روزه نگیر، هم اهل قیام شب باش و هم استراحت کن که جسم تو مانند روح تو دارای حقوقی است.
و طبق نقل تاریخ خالد بن ولید ماموریت یافت برای عرضه اسلام به یکی از مناطق کفر نشین اعزام شد و او با عده ای نظامی وسلاح حرکت نمود و وقتی به آن منطقه رسید بشکل حمله ی جنگی وارد شد وطبعا عده ای را کشته و گروهی را اسیر و...نتیجه ورود او شد . خبر به پیامبر (ص) رسید وایشان بسیار ناراحت شدند و او را توبیخ نمودند و اسیران را آزاد و حتی دیه کشته شدگان نیز پرداخت نمودند . (طبقات الکبری۲/۱۴۷)
در سیره علوی هم خط اعتدال دنبال میشود که بهترین نمونه آن برخورد آنحضرت با انقلابی های افراطی بر علیه عثمان است که حضرت علی (ع) به انقلابیون گفت:
« دست نگه دارید، آرام باشید و مهلت دهید و صبر کنید. نسبت به کاری که آینده آن را نمی توانید پیش بینی کنید، عجله نکنید. » (الجمل شیخ مفید/۱۳۷)
ودر مورد افراطی گری ها آنان نتیجتا اینگونه قضاوت فرمود که "بد رفتار کردید":
«وَجَزِعْتُمْ فَأَسَأْتُمُ الجَزَعَ»(نهج-خ۳۰)
از طرف دیگر به عثمان هم در ملاقاتی که با او داشت، توصیه به اعتدال فرمود:
« اَللَّهَ أَلاَّ تَکُونَ إِمَامَ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ اَلْمَقْتُولَ فَإِنَّهُ کَانَ یُقَالُ یُقْتَلُ فِی هَذِهِ اَلْأُمَّةِ إِمَامٌ یَفْتَحُ عَلَیْهَا اَلْقَتْلَ وَ اَلْقِتَالَ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ» (نهج -خ۱۶۴ )
به عنوان نمونه دیگر وقتی یکی از اصحاب در جنگ با دشمن در نبرد صفین زیادهروی کرد و لب به سخنان منفی گشود، مورد اعتراض امام قرار گرفت .(نهجالبلاغه خطبه ۲۰۶)
و خود آن جناب فرمود :
«هَلَكَ فِيَّ رَجُلَانِ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَال»؛ دو گروه در رابطه با من هلاک میشوند، علاقه مندان افراطی و دشمنان افراطی ،وبهترین ها اعتدالیون هستند و با آنان باشید:
«خَيْرُ النّاسِ فِىَّ حالاً النَّمَطُ الاوْسَطُ فَالْزَمُوهُ »(نهج - خ۱۲۷)
وهمه ائمه (ع) "اعتدالی" بودند:
«نحن آل محمد النمط الوسطی»(بحار ۴/۴۰)
بازگشت به "اعتدال"
یک سوال مهم :
در جائی که انسان در زوایای جامعه "افراطی گری" را بصورت" تئوریزه" شده مشاهده میکند آنهم به شکلی که افراطیون برای رسیدن به مقصد خود حاضر به ورود ، به حریم خصوصی شهروندان شده وبرای موفقیت از هر عاملی بهره میگیرند ، آیا برای بازگشت به اعتدال راهی وجود دارد؟
روش روشن وافتخار آفرین حضرت امیرالمومنین(ع) در برابر خوارج که سمبل افراطی گری و تضییع حقوق انسانها بودند ، راه بسیار خوبی است برای بازگشت به نقطه اعتدال ، و آن راه ابتداً نه شمشیر بود و نه قطع حقوق عادی و مسلم افراد جامعه اسلامی ، بلکه آنحضرت دو کار اساسی و مهم کرد :
اولا ً آنان را از گردونه مدیریتی جامعه اسلامی خارج کرد
و ثانیا ً در مواجهه با مبانی فکری و رفتاری شان با فرهنگ سازی صحیح به مقابله فرهنگی و تربیتی اقدام فرمود .
نتیجه این روش امام علی (ع) این شد که از جمعیت " افراطی " دوازده هزار نفری خوارج هشت هزار نفر را به "نقطه اعتدال" بازگرداند یا حد اقل مانع آنان از ظهور افراگی گری شان شد .
فرهنگ سازی صحیح برای رسیدن به اعتدال وظیفه اولی همه کسانی است که در این عرصه میتوانند تاثیرگذار باشند چون تا سطح عمومی اجتماع هماهنگ با روش های اعتدالی نشده باشد، امید به سعادت آن جامعه نمیرود.
علامه طباطبایی میفرماید:بسیار مشکل است فردی در یک جامعه فاسدی که همه اطرافش را امور ناپسند و منفی گرفته است بتواند به موفقیت و سعادت برسد:
«ما اصعب ان یفلح فرد فی مجتمع فاسد احاط به الشقاء من کل جانب»(المیزان۱۲/۳۳۰)
فرهنگ سازی بسیار کار ظریف و موشکافانهای است و طبیعتا از هر کسی بر نمیآید و چه بسا با اشتباهات کوچکی در این راستا آسیبهای جدی تولید شود.
در نهج البلاغه نحوه برخورد با افراد هنجارشکن و معصیتکار جامعه را به برخورد با فرد مریض ارزیابی فرموده که:«ان یرحموا اهل الذنوب...» (خطبه۱۲۰)،
بدین معنا که همان طوری که با مریض، پزشک و خانواده او "برخورد چکشی" ندارند، باید با این افراد هم بسیار اصولی برخورد شود چراکه در یک برخورد غیراصولی ممکن است انسانی که تاکنون مرتکب عملی خلاف میشده یک باره "بیدین و بیاعتقاد" به همه چیز شود که مداوای چنین شخصی بسیار دشوارتر از کسی است که در گوشهای دست به عمل شنیعی زده است.
در خاطراتی از زبان خانواده حضرت امام آمده که ایشان در مورد نوجوانان و نماز صبح سفارش اکید میفرمود که «دین را در نگاه و ذائقه این بچه تلخ و زشت نکنید و برای نماز صبح آنان را تشویق کنید و بعد به انجام قضای نمازهای فوت شده سفارش کنید.» این میشود فرهنگ سازی.
* رفع موانع اعتدال با ابزار فرهنگی
در این قسمت نکات اساسی داریم که در واقع برنامه های فرهنگی برای تحقق "اعتدال" است:
اول :
آنکه خود مسئولان که سکانداران انقلاب هستند باید وارسته به "اعتدال" باشند یعنی از گفتار تا کردارشان باید منطبق برمعیارهای اعتدالی باشد و گرفتار شعارزدگی نشوند.
علامه طباطبایی میفرماید: به حکم فطرت، کار باید به دست اهل اعتدال باشد :
«من الضروری علی حاجه شدیده فی حیاته الاجتماعیه الی افراد المتلبسین بالاعتدال فی الامور فی سلوکهم الاجتماعیه»( المیزان۶/۲۵۰)
دوم:
مسئولان باید همگان را زیر چتر محبت و احترام خود قرار دهند و مردم نگاه محترمانه آنان را خود لمس کنند.
به قول استاد مطهری «باید مسئولان به گونهای باشند که مانند پدر یک خانواده که به رغم مخالف بودن برخی اعضای خانوار با او، ولی همه اعضای خانواده از او بهره میبرند» .
احترامگذاشتن به دیگران وشنیدن حرفهای حق دیگران از علائم جدی حاکمیت" گفتمان اعتدال" است،چراکه افراطیها معمولا خودمحور هستند و برای آنها مرغ یک پا دارد.
ونه تنها باید حرف دیگران را شنید بلکه باید انتقادپذیر باشیم ،انتقادپذیری دو برکت مهم به همراه دارد؛ یکی اینکه نگاه خود انسان را معطوف به خویش میکند که هر عملی از او سرنزند و دیگر اینکه عملا از منتقدان دعوت به همکاری میشود و در نتیجه دیگر آنان نمیتوانند خود عامل تخریب فرهنگ باشند.
سوم:
باید گفتمان غالب در میان خواص فقط ترویج وتوجه به" قانون " باشد گرچه اهداف سلیقه ای و جناحی آنان هم تأمین نشود . چون یکی از شاخصههای افراطگرایی گریز از قانون است .
نمونه بارز گریز از قانون و چهارچوب های تعریف شده دینی – اجتماعی "خوارج" بودند که بر اساس افراطی گری به هیچ قانونی پایبند نبودند و ادعای "انجام وظیفه" بدترین و خشن ترین روش ها را داشتند، در مقابل حضرت امیر(ع) که یکبار هم اجازه خروج از اعتدال و افراطی گری را حتی به خواص از اصحابش نداد .
چهارم:
از نیازهای مشروع و لذتها و احساسات آنان غافل نشویم که اگر فضای مصرف انرژی مثبت مردم بسته شود آن انرژی مثبت به انرژی منفی تبدیل میشود و چون فضا بسته است آن انرژی منفی خدای ناخواسته با انفجار، خود را آزاد میکند . چقدر زیبای در نهج البلاغه فرمود: «سخت گیری های خارج از موضع تعریف شده باعث آلوده شدن انسانهای سالم میشود»(نامه ۳۱بند۱۱۹) .
پنجم :
برای رهائی از افراط و بازگشت به "نقطه اعتدال" به "رسانه ها" اجازه دهیم تندروی های فردی و گروهی که احیانا زیر چتر امنیتی حکومت درجائی اتفاق می افتد را به گوش مسئولان برسانند ، همانطوریکه در حکومت حضرت امیر(ع) رسانه های بروزش ، مدام آنحضرت را از رفتار استانداران و دیگر مسئولان مطلع میساختند، که نامه های حضرت (ع) به کارگزارانش در نهج البلاغه گویای این حقیقت مهم میباشد .
والسلام