بازدید این صفحه: 3308 تاریخ انتشار: 1393/10/26 ساعت: 02:38:45
حضرت آیتالله سبحانی:
شبهه عبائیه چیست؟
حضرت آیتالله العظمی جعفر سبحانی در درس خارج اصول خود بیان کرد: شبهه عبائیه شبههای که در آن زیاده فرع بر اصل حاصل میشود یعنی اینکه مثلا خود یک شی مثل عبا هم مقطوع الطهارة (در بالای عبا) و هم مشکوک النجاسة (در پائین عبا) است ولی وقتی دست من که فرع آن است به آن اثابت کند دست من که فرع آنهاست نجاست قطعی پیدا کند.
موضوع: دروس
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه) به نقل از شفقنا؛
حضرت آیتالله جعفر سبحانی در ادامه سلسله جلسات درس خارج اصول خود با موضوع «استصحاب» روز چهارشنبه، 24 دی ماه، بیان کرد: در جلسه گذشته چند مورد از موارد تطبیقی استحصاب کلی قسم دوم را بیان کردیم و تشریح کردیم که در چند مورد آن نیاز به استصحاب کلی نبود و قواعد دیگری که بر استصحاب مقدم بودند مساله را میتوانستند برای ما حل کنند این موارد عبارت بودند از جایی که حالت سابقه طهارت است، جایی که حالت سابقه حدث اصغر است، جایی که حالت سابقه حدث اکبر میباشد، جایی که حالت سابقه مجهول است در این موارد احتیاج به استصحاب نیست بلکه قاعدهی اشتغال مشکل را حل میکند.
وی ادامه داد: اما به هر حال ممکن است در دوم مورد استصحاب جامع استفاده شود اول اینکه پشمی در اختیار ما است که علم به نجاست آن داریم اما نجاست آن مردد است بین اینکه ذاتی باشد مانند پشم خنزیر یا عرضی مانند پشم گوسفند که خونی روی آن افتاده است که قابل تطهیر میباشد. حال آن را شستیم ولی نمیدانیم پاک شده است یا نه در اینجا استصحاب جامع میکنیم. بنابراین اگر نجاست ذاتی باشد باقی است ولی اگر عرضی باشد از بین رفته است و چون نمیدانیم الآن پشم مزبور نجس است یا نه جامع که نجاست است را استصحاب میکنیم. این مانند مثال پشه و فیل است که اگر پشه باشد قطعاً از بین رفته است ولی اگر فیل باشد حتماً باقی است و جامع که حیوان است را استصحاب میکنیم. در اینجا فرد را نمیتوانیم استصحاب کنیم زیرا قطعی آن حالت سابقه ندارد و عرضی آن هم قطعاً از بین رفته است. دومین جایی که ممکن است استصحاب کلی جاری باشد زمانی است صابونی در اختیار است و احتمال میدهیم که پیه آن را از حیوان غیر مذکی گرفته باشند در نتیجه هرگز پاک نمیشود حال این صابون نجس هم شده است و آن را آب کشیدهایم. در اینجا نمیتوان جامع که نجاست است را استصحاب کرد زیرا نجاست ذاتی و عرضی در کنار هم و در یک زمان نیستند بلکه ابتدا در نجاست ذاتی شک کردیم و قاعدهی طهارت جاری کردیم و بعد نجاست عرضی هنگامی عارض شد که صابون محکوم به طهارت بود و بعد نجاست عرضی را هم با شستن از بین بردیم. بنا بر این جامعی وجود ندارد تا استصحاب شود.
آیتالله سبحانی عنوان کرد: فرع هفتم در این مساله شبیهه عبائیه است. آقا سید اسماعیل صدر، پدر امام موسی صدر به طور کلی استصحاب جامع را قبول ندارد و معتقد است چون فرع آن که شبهه عبائیه باشد باطل است پس اصلش هم باطل است. شبهه عبائیه این است که فرض کنید عبائی در دست ماست و یقین داریم که یا بالای آن نجس است و یا پائین است. این علم اجمالی منجز است. سپس قسمت بالای آن را آب میکشیم. بعد از شستن که دستم تر است روی بالا که قطعاً پاک است و پائین که مشکوک النجاسة است میکشم. در اینجا اگر جامع را استصحاب کنیم باید دست من نجس باشد به این گونه که سابقاً یا بالا و یا پائین عبا نجس بود و نمیدانم بالا را که شستهام نجاست عبا برطرف شده است یا نه جامع را استصحاب میکنم در نتیجه دست من باید نجس باشد. مشکل اینجاست که این از باب زیادهی فرع بر اصل است زیرا خود عبا مقطوع الطهارة (در بالای عبا) و مشکوک النجاسة (در پائین عبا) است ولی دست من که فرع آن است قطعی النجاسة میباشد.
وی با بیان اینکه پاسخهای زیادی به این شبهه ارائه شده است افزود: جواب نخستی که در پاسخ به این شبهه بیان شد است و مورد قبول ماست این است که استصحاب در اینجا مثبت میباشد. استصحاب مثبت در جایی است که بین مستصحب و اثر شرعی، امری عقلی واسطه شود. مثلاً نذر میکند هر وقت فلانی ریش در آورد من یک درهم در راه خدا بدهم. در اینجا استصحاب حیات زید میکنیم و بعد می گوییم لازمهی عقلی یا عرفی آن این است که او ریش دارد در نتیجه باید صدقه دهم. ما نحن فیه از این قبیل است، استصحاب جامع، اثرش نجاست ید نیست بلکه می گوییم حال که جامع استصحاب شده است و می دانیم بالای عبا یقیناً پاک است پس عقل میگوید که پائین عبا نجس است در نتیجه دست من که به آن بخش خورده است باید نجس باشد.
این مرجع تقلید بیان کرد: برخی دیگر از علما جواب دیگری ارائه کردهاند که به نظر ما دارای اشکال است و آن اینکه در استصحاب شرط است که قضیهی مشکوکه عین قضیهی متیقنه باشد و این همان چیزی است که شیخ انصاری فرموده است که در استصحاب شرط است که موضوع باقی باشد. و حال آنکه در اینجا این دو با هم تفاوت دارند. چرا که بالا عبا قطعاً پاک است و پائین آن مشکوک النجاسة میباشد. بنابراین در اینجا عینیت وجود ندارد. در پاسخ به این پاسخ باید گفت اینکه مستشکل میگوید که قضیهی متیقنه با مشکوکه دوتا است به استصحاب فرد ضرر می زند زیرا نجاست بالا قطعی الارتفاع است و نجاست پائین هم مشکوک الحدوث میباشد ولی اشکال فوق به استصحاب جامع ضرر نمیزند. مضافاً بر اینکه در استصحاب جامع، متیقن باید غیر از مشکوک باشد ولی اگر این دو عین هم بودند احتیاج به استصحاب نداشتیم. مثلاً اگر در اتاق پشه باشد حتماً مرده است ولی اگر فیل باشد حتماً زنده است در سابقاً هر دو احتمال وجود داشت ولی الآن یقیناً پشه نیست. بنا بر این مشکوکه با متیقنه فرق دارد و همین موجب شده است که به سراغ استصحاب جامع رویم.
وی در ادامه با طرح بحث اخلاقی تصریح کرد: خداوند در سورهی اعراف میفرماید که چون برای بنی اسرائیل، صید ماهی در شنبه حرام بود حیلهای اندیشیدند و آن اینکه دیدند در شنبه ماهیها زیاد جمع میشدند ولی در روزهای دیگر چنین نبود در نتیجه آنها تصمیم گرفتند حیلهای به کار برند و آن اینکه بین دریا و خشکی جدول بندی کردند و هنگام مد جدولها پر از آب میشد و ماهیها در آن به وفور وجود داشت. آنها درب جدول را میبستند و یکشنبه ماهیها را شکار میکردند. آنها نفهمیدند که هدف این بود که امتحان شوند تا مشخص شود که آیا حاضرند در راه خدا از دنیا بگذرند یا نه «كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا يَفْسُقُون» آنها به هر حال سه طائفه شدند؛ یک طائفه ماهیها را صید میکردند و قانون شکن بودند، یک طائفه بی تفاوت بودند و طائفه ی سوم آمران به معروف و ناهیان از منکر بودند. طائفهی دوم به طائفهی سوم میگفتند شما چرا آنها را موعظه میکنید بگذارید که کار خودشان را بکنند و خدا هم آنها را مجازات خواهد کرد: «وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَديداً» و آنها در جواب میگفتند: «قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ» عذاب الهی وقتی آمد هم طائفهی اولی را گرفت و هم افراد بی طرف را و هر دو گروه مسخ شدند ولی طائفهی سوم نجات یافتند: «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذينَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئيسٍ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ»
آیتالله سبحانی عنوان کرد: این واقع نشان میدهد که کسانی که در برابر معاصی بی طرف هستند آنها با کسانی که اهل معصیت میباشند در نزد خداوند در یک مکان قرار دارند. امر به معروف و نهی از منکر ریشهی قرآنی دارد و اهمیت آن بسیار بالا است به گونه ای که عذاب الهی نه تنها گنهکار را میگیرد حتی کسانی که گناه نمیکنند ولی نسبت به گناهکار بی تفاوت هستند را نیز شامل میشود. در روایت است که ما وظیفه داریم که هر وقت با اهل گناه روبرو شدیم با روی ترش و چهرهی گرفته با آنها برخورد کنیم. با این حال باید توجه داشت که قبل از امر به معروف و نهی از منکر انسان باید خودش را موعظه کند.
کد خبر: 13931026302595
1393/10/26
|