صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> اخبار >>
مرجع ما | عدم وجود امام در جامعه باعث فساد در ایمان، سنن، شرایع و احکام می‌شود
بازدید این صفحه: 3091          تاریخ انتشار: 1393/9/17 ساعت: 00:20:55
حضرت آیت‌الله نوری همدانی بیان کرد:
عدم وجود امام در جامعه باعث فساد در ایمان، سنن، شرایع و احکام می‌شود

حضرت آیت‌الله نوری همدانی در درس خارج فقه خود بیان کرد: بر اساس روایت علل الشرایع می‌توان گفت که اگر امام و قیمی برای جامعه نباشد اسلام مندرس می‌شود و اگر حضرت حق زمامداري را كه از ره آوردهاي پيامبر پاسداري كند تعيين نکند مردمان فاسد و تباه مي‌شوند. آيين و سنت و احكام خداوندي تغيير مي‌کرد و ايمان آنان متزلزل مي‌شد و تمامي خلق به تباهي و ضلالت مي‌افتادند.

موضوع: دروس

 

به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛

 

حضرت آیت‌الله نوری همدانی در ادامه سلسله جلسات درس خارج فقه خود با موضوع «ولایت فقیه» روز یک‌شنبه، 16 آذر ماه، بیان کرد: امام خمینی در کتاب بیع در بحث ولایت فقیه برای ذکر روایتی از کتاب علل الشرایع در اثبات ولایت فقیه مقدمه‌ای ذکر می‌کنند که در زمان غیبت امام عصر (ع) مردم جدا محتاج به زعیم و ولیی هستند که جامعه را اداره کند و از همه جهت احکام خداوند را اجرا کند. در زمان حضور امام (ع) خودش از جانب خداوند عهده‌دار این مسئله بوده است اما در زمان غیبت با توجه به اینکه زعیم مشخصی برای جامعه مشخص نشده است آیا می‌توان گفت لازمه این عدم تعیین این است که اگر غیبت چند قرن طول بکشد که طول هم کشیده مسلمانان باید بدون رهبر و سرپرست باشند؟ چه تفاوتی بین زمان حضور و غیبت وجود دارد که مردم زمان حضور مشمول عنایت پروردگار باشند و خداوند برای آن‌ها والی و ولیی مشخص کرده باشد ولی در زمان غیبت خداوند این انسان را که همان انسان است از این نعمت محروم کرده باشد. این در حالی که انسان جدا محتاج به یک ولی، مدیر و مدبری برای جامعه است. به هر حال می‌توان گفت عدم تعیین مدیر و مدبری برای بعد از غیبت از سوی خداوند نقص در خلقت، عنایت و احکام پرودگار است.

وی ادامه داد: ایشان بعد از بیان این مقدمه حدیثی از کتاب علل الشرایع جلد اول صفحه 251 که به عبارتی فلسفه احکام در بیان امام رضا (ع) است، نقل می‌کنند. این روایت که روایت بسیار مهمی در بحث ولایت فقیه است، روایت بلندی است که به فلسفه خلقت، وحی و نبوت و در نهایت بحث ولایت پرداخته است. امام سند این روایت را خوب و صحیح می‌داند و معتقد است که همه راویان این روایت معتبر و توثیق شده‌اند. در بخشی از این روایت آمده است که ‌«فَإِنْ قَالَ: فَلِمَ جَعَلَ أُولِی الْأَمْرِ وَ أَمَرَ بِطَاعَتِهِمْ؟ قِیلَ: لِعِلَلٍ کَثِیرَةٍ. مِنْهَا: أَنَّ الْخَلْقَ لَمَّا وَقَعُوا عَلَى حَدٍّ مَحْدُودٍ وَ أُمِرُوا أَنْ لَا یَتَعَدَّوْا ذَلِکَ الْحَدَّ (تِلْکَ الْحُدُودَ) لِمَا فِیهِ مِنْ فَسَادِهِمْ لَمْ یَکُنْ یَثْبُتُ ذَلِکَ وَ لَا یَقُومُ إِلَّا بِأَنْ یَجْعَلَ عَلَیْهِمْ فِیهِ أَمِیناً یَمْنَعُهُمْ مِنَ التَّعَدِّی وَ الدُّخُولِ فِیمَا حُظِرَ عَلَیْهِمْ لِأَنَّهُ لَوْ لَمْ یَکُنْ ذَلِکَ کَذَلِکَ لَکَانَ أَحَدٌ لَا یَتْرُکُ لَذَّتَهُ وَ مَنْفَعَتَهُ لِفَسَادِ غَیْرِهِ فَجَعَلَ عَلَیْهِمْ قَیِّماً یَمْنَعُهُمْ مِنَ الْفَسَادِ وَ یُقِیمُ فِیهِمُ الْحُدُودَ وَ الْأَحْکَامَ.؛ اگر كسى بگويد كه چرا خداوند اولى الامر براى مردم قرار داده و آنان را به پيروى از ايشان امر فرموده است، پاسخ داده مى‏شود كه اين امر علل بسيار دارد از جمله اين كه خداوند حدود و قوانينى براى زندگى بشر تعيين فرموده و به مردم فرمان داده است كه از آن حدود و قوانين تجاوز نكنند؛ چرا كه براى آنان فساد و تباهى به ارمغان مى‏آورد. اما اجراى اين قوانين و رعايت حدود شرعى تحقق نمى‏پذيرد مگر آن كه خداوند زمامدارى امين براى آنان بگمارد تا آنان را از تعدى از حدود و ارتكاب محرمات باز دارد. در غير اين صورت چه بسا افرادى باشند كه از لذت و منفعت شخصى خود به بهاى تباه شدن امور ديگران صرف نظر نكنند. ازاين‏رو خداوند سرپرستى براى مردم تعيين فرموده است تا ايشان را از فساد و تباهى باز دارد و احكام و قوانين اسلامى را درميان آنان اقامه كند.»

آیت‌الله نوری همدانی تصریح کرد: در ادامه روایت آماده است که «وَ مِنْهَا: أَنَّا لَا نَجِدُ فِرْقَةً مِنَ الْفِرَقِ وَ لَا مِلَّةً مِنَ الْمِلَلِ بَقُوا وَ عَاشُوا إِلَّا بِقَیِّمٍ وَ رَئِیسٍ لِمَا لَا بُدَّ لَهُمْ مِنْهُ فِی أَمْرِ الدِّینِ وَ الدُّنْیَا فَلَمْ یَجُزْ فِی حِکْمَةِ الْحَکِیمِ أَنْ یَتْرُکَ الْخَلْقَ مِمَّا یَعْلَمُ أَنَّهُ لَا بُدَّ لَهُمْ مِنْهُ وَ لَا قِوَامَ لَهُمْ إِلَّا بِهِ فَیُقَاتِلُونَ بِهِ عَدُوَّهُمْ وَ یَقْسِمُونَ بِهِ فَیْئَهُمْ وَ یُقِیمُ لَهُمْ جُمُعَتَهُمْ وَ جَمَاعَتَهُمْ وَ یَمْنَعُ ظَالِمَهُمْ مِنْ مَظْلُومِهِمْ. وَ مِنْهَا: أَنَّهُ لَوْ لَمْ یَجْعَلْ لَهُمْ إِمَاماً قَیِّماً أَمِیناً حَافِظاً مُسْتَوْدَعاً لَدَرَسَتِ الْمِلَّةُ وَ ذَهَبَ الدِّینُ وَ غُیِّرَتِ السُّنَّةُ وَ الْأَحْکَامُ وَ لَزَادَ فِیهِ الْمُبْتَدِعُونَ وَ نَقَصَ مِنْهُ الْمُلْحِدُونَ وَ شَبَّهُوا ذَلِکَ عَلَى الْمُسْلِمِینَ لِأَنَّا قَدْ وَجَدْنَا الْخَلْقَ مَنْقُوصِینَ مُحْتَاجِینَ‏ غَیْرَ کَامِلِینَ مَعَ اخْتِلَافِهِمْ وَ اخْتِلَافِ أَهْوَائِهِمْ وَ تَشَتُّتِ أَنْحَائِهِمْ فَلَوْ لَمْ یَجْعَلْ لَهُمْ قَیِّماً حَافِظاً لِمَا جَاءَ بِهِ الرَّسُولُ (ص) لَفَسَدُوا عَلَى نَحْوِ مَا بَیَّنَّا وَ غُیِّرَتِ الشَّرَائِعُ وَ السُّنَنُ وَ الْأَحْکَامُ وَ الْإِیمَانُ وَ کَانَ فِی ذَلِکَ فَسَادُ الْخَلْقِ أَجْمَعِین؛ ديگر آن كه ما هيچ گروه يا ملتى را نمى‏يابيم كه بدون زمامدار و سرپرست زندگى كرده و ادامه حيات داده باشد؛ زيرا اداره امور دينى و دنيوى آنان به زمامدارى مدبّر نيازمند است و از حكمت بارى تعالى به دور است كه آفريدگان خود را بدون رهبر و زمامدار رها كند، حال آنكه خود به خوبى مى‏داند كه مردمان به ناچار بايد حاكمى داشته باشند كه جامه را قوام و پايداري بخشد و مردم را در نبرد با دشمنانشان رهبري كند و اموال عمومي را ميان آنان تقسيم كند و نماز جمعه و جماعات آنان را برپا دارد و از ستم ستمگران نسبت به مظلومان جلوگيري نمايد و... گفتني است كه مردم داراي آرا و افكار و تمايلات مختلف‌اند. پس اگر حضرت حق زمامداري را كه از ره آوردهاي پيامبر پاسداري كند تعيين نمی‌فرمود, مردمان فاسد و تباه می‌شدند. آيين و سنت و احكام خداوندي تغيير می‌یافت و ايمان آنان متزلزل می‌شد و تمامي خلق به تباهي و ضلالت می‌افتادند»

وی ادامه داد: امام در خاتمه این روایت می‌فرماید اگر از طرف خداوند امامی‌، قیمی و حافظی نباشد ملت مندرس می‌شود و در همین روایت است که بیان «الفقهاء امنا الرسل» را می‌توان تعبیر و تفسیر کرد. بر این اساس از این روایت دو مطلب برداشت می‌شود اول اینکه اگر امام و قیمی برای جامعه نباشد ملت مندرس می‌شود مطلب دوم اینکه فقها امناء الرسل هستند که وقتی این دو را در کنار هم قرار می‌دهیم می‌توانیم بگوییم این فقها‌ هستند که باید رهبری مردم را به عهده بگیرند و جلوی اندراس اسلام را بگیرند و حدود و احکام الهی که معطل شده‌اند را اجرا کنند. امام در پاسخ کسی که ممکن است بگوید که این امکان برای علما وجود ندارد بیان کرده است که تجربه خلاف این سخن را ثابت کرده است چرا که تجربه نشان داده است که اگر علما بخواهند متحد باشند تمام کارها را می‌توانند انجام دهند. امام در آن زمان در درس بیع خود فرموده است که حالا که علما نشسته‌اند و کاری نمی‌کنند آیا اسلام مندرس نشده است؟ آیا احکام اسلامی با وجود وسعت سرزمین‌های اسلامی تعطیل نشده است؟ ایا امروز تشریعات اسلام اجرا می‌شود؟ ایا تمام امور درهم و برهم نیست؟ آیا اسلام همین کاغذ و قلم است؟ ایا اسلام با ماندن احکام در کتاب‌ها و هم چنین گذاشتن قرآن بر سرمان حفظ می‌شود؟ آیا اسلام با صرف قرائت قرآن آن هم با صوت و لحن زیبا حفظ می‌شود؟

این مرجع تقلید عنوان کرد: در نهایت امام در پاسخ به همه این سوالاتی مطرح می‌کند معتقد است که هیچ‌کدام از موارد ذکر شده برای حفظ اسلام کافی نیست و اسلام باید عملاً در جامعه اجرا شود و حفظ اسلام یعنی اجرای آن در جامعه. بنابراین برای حفظ اسلام باید قیام کرد و قوانین فاسد جبارین را کنار زد و در مملکت‌های اسلامی حکومت اسلامی شکل داد.


کد خبر: 1393917302252
1393/9/17

Share

بدون نظر

نام
پست الکترونیکی
وب سایت
متن