بازدید این صفحه: 3035 تاریخ انتشار: 1393/9/9 ساعت: 02:16:22
حضرت آیتالله مکارم شیرازی:
کوتاه کردن ناخن مصداق تقصیر نیست
حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی در درس خارج فقه خود بیان کرد: مرحوم امام (ره) و عدهای دیگر از علما فرمودهاند که کوتاه کردن ناخن به تنهایی مصداق تقصیر بوده و مجزی است، اما نه کوتاه کردن ناخن و نه شارب و نه لحیه و نه حاجب به تنهایی مصداق تقصیر نیست و اطلاقات روایات منصرف به موی سر است.
موضوع: دروس
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه) به نقل از شفقنا؛
حضرت آیتالله مکارم شیرازی در ادامه سلسله جلسات در خارج فقه خود روز شنبه، 8 آذر ماه، چنین فرمود: بحث ما در مسئله 28 از مسائل مربوط به تقصیر در حج بود، گفته شد که مرحوم امام مانند برخی علمای دیگر کوتاه کردن ناخن را نیز به تنهایی کافی دانستهاند، اما بررسیها نشان داد که کوتاه کردن ناخن جزء مستحبات است نه جزء تقصیر، همچنین کوتاه کردن محاسن و شارب و حاجب نیز جزء تقصیر نیست. نکتهای که در اینجا باقی میماند این است که منظور از «سر»ی که در قرآن و روایات مطرح میشود چیست؟ آیا منظور کل مجموع سر است یا این که منظور بخش بالای سر است، یعنی صورت هم میشود یا خیر؟ چر که اگر منظور تمام مجموع باشد، کوتاه کردن شارب هم کافی است اما اگر منظور بخش بالای سر باشد کوتاه کردن شارب به تنهایی کافی نیست.
وی ادامه داد: در پاسخ باید گفت، همانگونه که در مسئله ید در اصول مطرح شد در این مواقع باید دید چه فعلی به آن نسبت داده شده است یعنی مثلاً اگر گفته شده است «خذ بیده» میفهمیم که منظور کف دست است و...، این نکته در مسئله سر نیز صادق است یعنی مثلاً اگر بگویند سر کسی را بریدند، منظور تمام مجموع سر است اما وقتی میگویند سر کسی درد میکند منظور تمام سر نیست. یعنی در عرف زمانی که میگویند کسی سر خود را کوتاه کرد، منظورشان موهای بالای سر است. پس از اطلاق کلمه رأس نمیتوان استفاده کرد که منظور از سر کل قسمت بالایی بدن را شامل شود که در نتیجه کوتاه کردن ریش برای تقصیر کافیت بکند، چرا که رأس در این مسئله منصرف به موهای بالای سر است. نکته دیگر این که در آیه شریفه میفرماید «لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ» کلمه انشاء الله در اینجا به معنای جمله شرطیه نیست بلکه خداوند به مردم یاد میدهد که در کارهای خود «ان شاء الله» بگویند.
وی افزود: فرع دوم از مسئله 28 این بود که مرحوم امام میفرماید: «کفایه کل آله للحلق و التقصیر» یعنی در حج با هر وسیلهای میتوان تقصیر کرد و حتماً نباید با قیچی تقصیر شود، برای اثبات این حرف دو دلیل وجود دارد یکی، اطلاق روایات، چرا که در هیچ روایتی اشاره به وسیله تقصیر نشده است، هدف حصول حلق و تقصیر بیان شده و وسیله تنها مقدمهای خواهد بود برای حصول ذی المقددمه. گذشته از این مطلب چهار روایت نیز در این رابطه وجود دارد، روایت اول روایت علی بن محمد العلوی است که میفرماید: «حمد بن یعقوب، عن محمد بن یحیی، عن أحمد بن محمد، عن علی بن محمد العلوی قال: سألت أبا جعفر علیه السلام عن آدم علیه السلام حیث حج بما حلق رأسه؟ فقال: نزل علیه جبرئیل علیه السلام بیاقوتة من الجنة فأمرها علی رأسه فتناثر شعره» یعنی شخصی از امام سؤال کرد حضرت آدم زمانی که حج بجا آورد سر خود را با چه چیزی حلق کرد؟ امام فرمود جبرائیل یاقوتی از بهشت آورد و بر سر او کشید و موهای حضرت آدم فرو ریخت. پس از این روایت استفاده میشود که اگر ابزار یاقوت هم باشد حلق صحیح است، البته کسی به این روایت استدلال نکرده است. روایت بعد روایت معاویه بن عمار است که میفرماید: «محمد بن یعقوب، عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، وصفوان بن یحیی، عن معاویة بن عمار، عن أبی عبدالله علیه السلام قال: سألته عن متمتع قرض أظفاره وأخذ من شعره بمشقص، قال: لا بأس لیس کل أحد یجد جلما. ورواه الشیخ باسناده عن محمد بن یعقوب» یعنی از امام (ع) در مورد کسی سؤال شده است که در حج موها و ناخن خود را با چاقو بریده است. امام(ع) میفرماید اشکالی ندارد و در ادامه میفرماید ممکن است همه قیچی پیدا نکنند. روایت بعد روایت حلبی است که میفرماید: «عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن حماد بن عثمان، عن الحلبی قال: قلت لابی عبدالله علیه السلام: جعلت فداک، إنی لما قضیت نسکی للعمرة أتیت أهلی ولم اقصر، قال: علیک بدنة، قال: قلت: إنی لما أردت ذلک منها ولم یکن قصرت امتنعت، فلما غلبتها قرضت بعض شعرها بأسنانها، فقال: رحمها الله کانت أفقه منک، علیک بدنة و لیس علیها شیء.» همانگونه که مشخص است این روایت، همان روایتی است که بارها به موضوع آن اشاره کردهایم، موضوع آن پیرامون زنی است که قبل از خروج از احرام شوهرش قصد نزدیکی با او را میکند و زن نیز با دندان موهای خود را میکند، امام میفرماید کفاره بر گردن او نیست، از آنجا که آن زن با دندان موی خود را کوتاه کرده، مصداق بحث ما است البته عدهای می گویند حتی این روایت مصداق کوتاه کردن بدون وسیله است چرا که دندان وسیله حساب نمیشود، البته این در این نقل از روایت ناخن وجود ندارد. روایت بعد نقل دیگری از روایت قبل است با این تفاوت که در این نقل مسئله ناخن نیز مطرح میشود: «وباسناده عن الحسین بن سعید، عن محمد بن سنان، عن عبدالله بن مسکان عن محمد الحلبی قال: سألت أبا عبدالله علیه السلام عن امرأة متمتعة عاجلها زوجها قبل أن تقصر، فلما تخوفت أن یغلبها أهوت إلی قرونها فقرضت منها بأسنانها وقرضت بأظافیرها، هل علیها شیء؟ قال: لا، لیس کل أحد یجد المقاریض. وباسناده عن محمد بن سنان مثله».
آیتالله مکارم ادامه داد: مرحوم امام (ره) در فرع سوم از مسئله 28 میفرماید: «الاحوط لمن علیه الحلق ان یحلق جمیع رأسه» یعنی احتیاط این است که کسی که میخواهد سر خود را حلق کند تمام سر را حلق کند، در واقع سؤال این است، آیا که کسی که میخواهد سر خود را حلق کند باید تمام سر خود را حلق کند یا این که حلق بخشی از سر کفایت میکند؟ در این زمنیه روایت خاصی نداریم در نتیجه باید از اطلاقات استفاده کنیم، زمانی که قرآن میفرماید «محلقین رئوسکم» از آن چه میفهمیم، تمام سر و یا بخشی از سر؟ این عام در آیه شریفه منصرف به تمام سر است، و از آن تمام سر فهمیده میشوده، به دلیل این انصراف، امام (ره) نباید بفرمایند الاحوط، بلکه باید بفرمایند الاقوی. از این گذشته روایات زیادی میگفت شخصی که در عمره تمتع سر خود را تراشید، باید تیغ را بر روی سر خود حرکت کند، از این روایات بر میآید که شخص خطا کار معنای حلق رأس را، حلق تمام رأس فهمیده است و همه را تراشیده است، پس یعنی در اذهان مردم آن زمان حلق به معنی حلق تمام سر بوده است چرا که اگر نصف آن را حلق کرده و نصف آن هنوز حلق نشده بود، باید میگفت ما بقی را بتراشد نه این که بگوید تیغ را بر روی سر او حرکت دهد. پس ما در این مسئله می گوییم: «الاقوی لمن علیه حلق الرأس تعیینا او تخییرا ان یحلق جمیع رأسه لا بعض رأسه».
وی افزود: مرحوم امام (ره) در فرع چهارم از مسئله 28 میفرماید: «و یجوز فیهما المباشره و الایکال الی الغیر» یعنی بر فرد جایز است حلق و تقصیر را خودش انجام دهد و هم جایز است شخص دیگری را بر این کار وکیل کند که در اصطلاح فقهی به آن تصویب میگویند. بر این مطلب چند دلیل وجود دارد، یکی از این دلایل روایات خاصهای است که در این رابطه وجود دارد، از جمله روایت معاویه بن عمار است که میفرماید: «محمد بن الحسن بإسناده عن یعقوب بن یزید، عن ابن ابی عمیر، عن معاویة بن عمار، عن أبی عبدالله علیه السلام ـ فی حدیث ـ قال: کان الذی حلق رأس رسول الله صلی الله علیه وآله یوم الحدیبیة خراش بن أمیة الخزاعی، والذی حلق رأس النبی صلی الله علیه وآله فی حجته معمر بن عبدالله، فقالت قریش: أی معمر أذن رسول الله صلی الله علیه وآله فی یدک وفی یدک الموسی، فقال معمر: إی والله، إنی لاعده فضلا من الله عظیما علی... الحدیث.» همانگونه که مشخص است در این روایت میفرماید پیامبر اکرم صل الله علیه و آله در حج شخصی را مأمور کرد که موهای حضرت را بتراشد. روایت بعد نیز روایت معاویه بن عمار است که میفرماید: «محمد بن الحسن بإسناده عن موسی بن القاسم، عن صفوان، عن معاویة، عن أبی جعفر علیه السلام قال: أمر الحلاق أن یضع الموسی علی قرنه الایمن، ثم أمره أن یحلق وسمی هو، وقال: اللهم أعطنی بکل شعرة نورا یوم القیامة.» همانگونه که مشخص است در این روایت نیز امام باقر علیه السلام به شخصی میفرماید که موهای حضرت را بتراشد. که این روایات دلیلی است بر جوزا این مطلب است. گذشته از این اطلاقات روایات و آیه شریفه نیز شامل بحث میشود چرا که عرف تفاوتی میان این نمیگذارد که فرد خود موهای خود را کوتاه کند یا کسی را در این امر وکیل قرار دهد، زیرا همانگونه که در بحث آلت گفته شد، هدف حلق است که در هر صورتی انجام شده است، چه فرد خود موهای خود را بتراشد و چه فرد دیگری این کار را بکند. البته شاهد سومی نیز در این بحث وجود دارد که عبارت است از تعارف، یعنی متعارف این است که اگر کسی بخواهد سر خود را بتراشد خود این کار را انجام نمیدهد بلکه کس دیگری را در این امر وکیل میکند.
کد خبر: 139399302183
1393/9/9
|