موضوع: سخنرانی
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
حق در قرآن کريم گاهي بر ذات اقدس الهي اطلاق ميشود: ﴿ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ) که اين مقابل ندارد, گاهي بر فعل خدا اطلاق ميشود ﴿الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ﴾ که در مقابل اين باطل و گزافهگويي و ظلم و امثال آن مطرح است. وجود مبارک سالار شهيدان(سلام الله عليه) تابلوي نهضت خود را حقمداري قرار داد و قهراً چون عقل و عدل تابع حقّ هستند، در چهره تابلوي نهضت آن حضرت بيش از هر چيزي جريان عقل و عدل ميدرخشد. حضرت فرمود: «مگر نميبينيد جامعه حقمدار نيست؟!» حق يعني قول خدا, فعل خدا, سنّت خدا, سيرهٴ عملي انبياي الهي که از حق دستور ميگيرند.
خداي سبحان حق را مصالح ساختماني جهان قرار داد؛ فرمود من آسمان و زمين را به حق خلق کردم و باطل در ساختار خلقت و نظام هستي نيست که گاهي به صورت «موجبه» و گاهي به صورت «سالبه» اين دو مطلب را ذکر ميکند. فرمود ما باطلگرا نيستيم، اهل لعب و لهو و بازي نيستيم ﴿مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ﴾ که اين مضمون در بخشهاي اثباتي و سلبي چند آيه از قرآن هست. معناي اينکه خدا فرمود ساختار نظام هستي به حق است; يعني آسمان و زمين و آنچه در آسمان و زمين هست و آنچه بين آسمان و زمين هست، مصالح ساختماني اينها حق است و با حق ساخته شد; لذا باطل در آسمان و زمين و بين آسمان و زمين جايي ندارد و اگر کسي کار باطلي کرد و حرف باطلي زد، همانند کَف روي سيل است که خود به خود از بين ميرود؛ نظام هستي باطل نميپذيرد; زيرا مصالح ساختماني اين نظام حق است.
سالار شهيدان حسينبنعليبنابيطالب(صلوات الله و سلامه عليهما) که عصاره ساختار خلقت است، مشاهده کرده است که در توده مردم, در دستگاه حکومت, در مسئولان نظام, حق مشهود نيست: «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَ الْحَقَ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا يُتَنَاهَي عَنْهُ» و خودش هم مانند عليبنابيطالب(سلام الله عليه) حقمحور يا حق در مدار او يا او در مدار حق بود که «عَليٌّ مَعَ الحَقِ» و در اينجا «حسينٌ مَعَ الحَقِ»، وقتي کسي حسينبنعلي را رها کرد؛ يعني حق را رها کرد و اگر حق رها شود طولي نميکشد که بر اساس ﴿فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً﴾ از بين خواهد رفت.
لذا قيام کرد تا هم حق را معرفي کند و با تعريف حق, جامعه را به عقلانيت برساند و هم حق را اجرا کند تا جامعه را عادل کند؛ لذا نهضت آن حضرت از نظر انديشه در مدار عقل بود و از نظر انگيزه در مدار عدل بود؛ لذا فرمود امر به معروف و نهي از منکر براي آن است که جلوي ظلم گرفته شود و عدل احيا شود. با عقلمداري جامعه را عالِم و آگاه کرد, با عدلمداري سعي کرد که جامعه را به عدل برساند. الآن اگر در جهان سخني از عدل و عقل است به برکت نهضت انبيا و اوليا عموماً و به برکت نهضت سالار شهيدان حسينبنعلي(سلام الله عليهما) خصوصاً است.
اين نکته را ميتوان در بعضي از زيارتهاي آن حضرت که در حرم مطهر آن حضرت خوانده ميشود و همچنين در زيارت «اربعين» آن حضرت مشاهده کرد؛ امام رفت در زيارت سالار شهيدان بگوييد «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيکَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ»؛ يعني پروردگارا! حسينبنعلي(سلام الله عليهما) خون قلب, جگر و باطن خود را داد تا مردم از نظر علم و انديشه عاقل شوند و از نظر انگيزه و عمل عادل شوند تا «مِنَ الْجَهَالَةِ» نجات پيدا کنند و از «الضَّلَالَةِ» نجات پيدا کنند، همانطوري که انبيا آمدند با ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ يُزَکِّيهِمْ﴾ دو کار اساسي را محور برنامه قرار دادند؛ يعنی يکي عقلمداري و ديگری عدلمحوري که مردم را عاقل کنند تا علم صائب داشته باشند, انديشه سالم داشته باشند، حقيقت را خوب بفهمند؛ چه در علوم تجريدي و چه در نيمهتجريدي, چه در تجربي و نيمهتجربي و چه در تجريدي محض که عاقل شوند، خوب بفهمند و دانشمند شوند و عادل شوند که نه راه کسي را ببندند و نه بيراهه بروند.
همان دو هدف انبيا(عليهم السلام) را سالار شهيدان(سلام الله عليه) در نهضت خود مدار کار خود قرار داد تا مردم عاقل شوند در بخش علم و عادل شوند در بخش انديشه، از اين جهت سالار شهيدان وارث انبيا ميشود, چون انبيا براي همين دو مدار تلاش و کوشش کردند؛ وجود مبارک حسينبنعلي(سلام الله عليهما) که وارث همه انبياست، در همين دو مدار تلاش و کوشش ميکند؛ لذا در بسياري از اين زيارتنامهها که تقريباً به منزله تبيين سيره آن حضرت و سريره آن حضرت و سنّت آن حضرت و تشريح نهضت آن حضرت است، آمده است که تو مردم را به حکمت و موعظه دعوت کردي. اگر خداي سبحان به رسول گرامي و مکرم خود فرمود: ﴿ادْعُ إِلي سَبيلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ﴾، همين مطلب در زيارتنامههاي سالار شهيدان آمده است که تو مردم را به «حکمت» و «موعظه حسنه» دعوت کردهاي؛ هم با «حکمت» دعوت کردي که عاقل شوند و هم با «موعظه حسنه» دعوت کردي که عادل شوند.
بنابراين وارث انبيا بودن از يک سو و حقمداري انبيا از سوي ديگر, عقل و عدلمداري انبيا از سوي سوم باعث شده است که حسينبنعلي(سلام الله عليه) که وارث انبياست همين مطالب را هم در گفتار خود, هم در رفتار خود به جامعه ارائه کند؛ لذا هم از حقمداري و حقمحوري سخن گفت، هم از ظلمستيزي و عدلدوستي و عادلپروري و ظالمکوبي سخن گفته است.