بازدید این صفحه: 3224 تاریخ انتشار: 1393/7/27 ساعت: 02:03:36
حضرت آیتالله نوری همدانی:
دلیل «انّی» شیخ اعظم انصاری برای اثبات ولایت اهل بیت (ع)
حضرت آیتالله العظمی نوری همدانی در درس خارج فقه خود بیان کرد: شیخ اعظم انصاری میان بحث اثبات ولایت اهل بیت (ع) روایات بسیار مهم و مشهوری در باب اثبات ولایت فقیه میآورد که ممکن است علت آن اشاره به دلیلانی اثبات ولایت اهل بیت (ع) باشد. یعنی اینکه ایشان میخواسته از معلول به علت برسد، به عبارت دیگر ایشان معتقد بوده اگر ولایت فقیه ثابت شود بدون شک و به طریق اولی ولایت ائمه نیز ثابت خواهد شد چرا که ولایت فقیه از راه ولایت ائمه میباشد.
موضوع: دروس
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
حضرت آیتالله العظمی نوری همدانی در ادامه سلسله جلسات درس خارج فقه خود با موضوع «ولایت فقیه» روز شنبه، 26 مهر ماه، بیان کرد: شیخ اعظم انصاری در بحث اثبات ولایت اهل بیت (ع) بعد از اینکه آیاتی از قرآن را ذکر کردند وارد روایات اهل بیت (ع) شدند و از روایات دلایلی برای اثبات ولایت آنها اقامه کردند سپس وارد سنت شدند و از سنت روایت ایوب ابن عطیه و همچنین روایت غدیر خم را نقل کردند که ما آنها را در جلسات گذشته تحلیل و بررسی کردیم.
وی ادامه داد: ایشان در این بین سه روایت از روایات بسیار مهم در باب ولایت فقیه را ذکر کرده است سپس به سراغ اجماع و مسائل عقلی برای اثبات ولایت اهل بیت (ع) رفته است. سه روایتی که ایشان بیان کردهاند یکی مقبوله عمر بن حنظله است که خبر اول از باب یازدهم از ابواب صفات قاضی است، خبر دوم خبر مشهوره ابو خدیجه است که خبر ششم از همین باب است و روایت سوم توقیع مبارک است که خبر نهم از این باب است. در حقیقیت این سه خبر از اخبار بسیار مهم و محوری در باب اثبات ولایت فقیهاند که قائلان به ولایت فقیه از جمله امام خمینی (ره) به آن تمسک کردهاند. با توجه به اینکه بحث شیخ انصاری در اینجا ولایت اهل بیت (ع) است و در میان اثبات این ولایت از این روایات که مختص ولایت فقیه هستند بیان میکند، شاید بتوان گفت که ایشان میخواهد بگوید وقتی فقیه ولایت دارد ائمه به طریق اولی ولایت دارند چرا که ولایت فقیه از طریق ولایت ائمه است.
آیتالله نوری همدانی بیان کرد: شیخ کلینی در اصول کافی در باب هیجدهم روایتی از امام صادق (ع) نقل کرده است که ایشان فرمودهاند: «حدیثی حدیث ابی و حدیث ابی حدیث جدی و حدیث جدی حدیث الحسین و حدیث الحسین حدیث الحسن و حدیث الحسن حدیث امیرالمؤمنین و حدیث امیرالمؤمنین حدیث رسول الله و حدیث رسول الله قول الله عزوجل؛ حدیث من حدیث پدرم است و حدیث ایشان حدیث جدم و حدیث جدم حدیث امام حسین علیه السلام و حدیث امام حسین علیه السلام حدیث امام حسن علیه السلام و حدیث امام حسن علیه السلام حدیث امیرالمۆمنین علیه السلام و حدیث ایشان حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه واله و حدیث پیامبر صلی الله علیه واله قول خداوند عز و جل میباشد.» این سلسلهی احادیث اهل بیت (ع) است که امام صادق (ع) اینگونه آن را به خدا نسبت میدهد. در حقیقت بیان این سلسله و ارتباط برای این است که اگر مشروعیتی هم برای ولایت فقیه است از طریق اتصال به این سلسله است.
وی افزود: روایت اول یعنی مقبوله عمر بن حنظله که سند آن مورد قبول است و همان روایت اول از باب یازدهم از ابواب صفات قاضی در جلد هیجدهم از کتاب وسایل است که میفرماید: «مُحَمَّدُ بْنُ یحْیی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَینِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یحْیی عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَینِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنْ رَجُلَینِ مِنْ أَصْحَابِنَا بَینَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِی دَینٍ أَوْ مِیرَاثٍ فَتَحَاکمَا إِلَی السُّلْطَانِ وَ إِلَی الْقُضَاةِ أَ یحِلُّ ذَلِک قَالَ مَنْ تَحَاکمَ إِلَیهِمْ فِی حَقٍّ أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاکمَ إِلَی الطَّاغُوتِ وَ مَا یحْکمُ لَهُ فَإِنَّمَا یأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ کانَ حَقّاً ثَابِتاً لِأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُکمِ الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ أَنْ یکفَرَ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی یرِیدُونَ أَنْ یتَحاکمُوا إِلَی الطّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یکفُرُوا بِهِ قُلْتُ فَکیفَ یصْنَعَانِ قَالَ ینْظُرَانِ إِلَی مَنْ کانَ مِنْکمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَی حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْکامَنَا فَلْیرْضَوْا بِهِ حَکماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیکمْ حَاکماً فَإِذَا حَکمَ بِحُکمِنَا فَلَمْ یقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکمِ اللَّهِ وَ عَلَینَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَینَا الرَّادُّ عَلَی اللَّهِ وَ هُوَ عَلَی حَدِّ الشِّرْک بِاللَّهِ؛ عمربن حَنظلَه میگوید: در مورد دو مردی از أصحاب ما (شیعه) که در میان آنها نزاع و مُخاصَمه در دَینی یا میراثی واقع شده است از حضرت صادق (ع) پرسیدم که آنها این مرافعه را بسوی سلطان و یا قُضات آنها میبرند؛ آیا این جائز است، و حلال است به آنها رجوع کنند؟ حضرت فرمودند: کسی که مرافعه و مخاصمهی خود را به سوی طاغوت ببرد، و آن طاغوت هم لَه او حکم کند و حق خود را بگیرد، آن چیزی را که گرفته است حرام میباشد، اگر چه حقش هم ثابت باشد. برای اینکه او حق خود را به حکم طاغوت گرفته است؛ با وجود آنکه خداوند امر فرموده است که: انسان باید به طاغوت کافر بشود؛ باید به طاغوت کفر ورزید. عمر بن حنظلَه میگوید: عرض کردم: در این صورت چه کار کنند؟ حضرت فرمودند: نظر کنید به سوی آن کسی که در میان شماست و مردی است که حدیث ما را روایت میکند، و نظر در حلال و حرام ما میاندازد، و اطلاع و عرفان بر أحکام ما دارد؛ او را به عنوان حکمِیت برای خود انتخاب کنید، و حکم وی را برای خود إمضاء کنید! زیرا که من او را برای شما حاکم قرار دادم! پس اگر این مرد حکم کرد به حکم ما و یکی از متنازعین این حکم را از او قبول نکرد، بداند که: به حکم خدا استِخفَاف نموده و ما را رد کرده است؛ و ردّکننده بر ما ردّ کننده بر خداست؛ و این در حد شرکِ به خداست» همین خبر را شیخ صدوق و شیخ طوسی نیز ذکر کردهاند.
این مرجع تقلید بیان کرد: در روایت ابو خدیجه که روایت مورد قبولی از نظر سند است آمده است «روی الشیخ بأسناده عن محمد بن محبوب عن أحمد بن محمد بن الحسین بن سعید عن أبی الجهم عن أبی خدیجه قال: بعثنی أبوعبدالله (ع) إلی أصحابنا فقال: قل لهم إیاکم إذا وقعت بینکم خصومه أو تدارء بینکم فی شیء من الأخذ و العطاء أن یتحاکموا إلی أحد من هؤلاء الفساق. اجعلوا بینکم رجلاً ممن قد عرف حلالنا و حرامنا فإنی قد جعلته قاضیاً. و إیاکم ان یخاصم بعضکم بعضاً إلی السلطان الجائر؛ ابوخدیجه میگوید: امام صادق (ع) مرا به سوی اصحاب و شیعیان فرستاد و فرمود به آنان بگو: مبادا هنگامی که میان شما خصومت واقع شود یا اختلافی در داد و ستد اتفاق افتد برای دادخواهی به یکی از این فاسقان مراجعه نمایید. مردی را از میان خود که حلال و حرام را میشناسد قاضی قرار دهید، زیرا من او را قاضی قرار دادم و مبادا بعضی از شما علیه بعضی دیگر به سلطان ستمگر شکایت نماید.»
کد خبر: 1393727301853
1393/7/27
|