صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> آثار فقهی >>
مرجع ما | آثار فقهی
فهرست:
دعاى كميل
موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی صانعی

 

دعاى كميل

دعاى كميل از ادعيه معروف است و علاّمه مجلسى مى گويد كه از بهترين دعاهاست و آن دعاى خضر(عليه السلام)است و حضرت على(عليه السلام) آن را به كميل، كه از خواصّ اصحاب آن حضرت بوده است، تعليم فرموده است. اين دعا در شبهاى نيمه شعبان و در هر شب جمعه خوانده مى شود و براى دورى شرّ اعدا و فتح باب رزق و آمرزش گناهان نافع است; و آن دعاى شريف اين است:

«اَللّـهُمَّ اِنِّي اَسْألُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْء، وَبِقُوَّتِكَ الَّتي  قَهَرْتَ بِها كُلَّ***«خدايا من از تو مى خواهم بحق آن رحمتت كه همه چيز را فرا گرفته و به آن نيرويت كه همه

شَيْء وَذَلَّ لَها كُلُّ شَيْء، وَبِجَبَرُوتِكَ الَّتي غَلَبْتَ بِها كُلَّ شَيْء،***چيز را بوسيله آن مقهور خويش كردى و همه چيز در برابر آن خاضع و در پيش آن خوارست و به جبروتت كه با آن چيره گشتى

الَّتي لا يَقُومُ لَها شَيْءٌ، وَبِعَظَمَتِكَ الَّتي مَلاََتْ كُلَّ شَىْء، وَبِسُلْطانِكَ الَّذي عَلا***بر هر چيز و به عزتت كه چيزى در برابرش نايستد و به آن عظمت و بزرگيت كه پركرده هر چيز را و به آن سلطنتت كه بر هر

شَيْء، وَخَضَعَ لَها كُلُّوَبِعِزَّتِكَ كُلِّ شَيْء، وَبِوَجْهِكَ الْباقي بَعْدَ فَنآءِ كُلَّ شَيْء،***چيز برترى گرفته و به ذات پاكت كه پس از نابودى هر چيز باقى است

وَبِأسْمائِكَ الَّتي مَلاَتْ أَرْكانَ كُلِّ شَيْء، وَبِعِلْمِكَ الَّذي اَحاطَ بِكُلِّ شَيْء، وَبِنُورِ وَجْهِكَ***و به نامهاى مقدست كه اساس هر موجودى را پركرده و به آن دانشت كه احاطه يافته به هر چيز و به نور ذاتت كه روشن شد در

الَّذي أَضآءَ لَهُ كُلُّ شيْء، يا نُورُ يا قُدُّوسُ يا أَوَّلَ الاْوَّلِينَ وَيا آخِرَ الاْخِرينَ. اَللّـهُمَّ اغْفِرْ***پرتوش هر چيز اى نور حقيقى و اى منزّه از هر عيب، اى آغاز موجودات اولين و اى پايان آخرين. خدايا! بيامرز آن

لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ. اَللّـهُمَّ اغْفِـرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ. اَللّـهُمَّ***گناهانى را كه پرده ها را بدرد. خدايا! بيامرز آن گناهانى را كه عقاب و كيفرها را فرو ريزد. خدايا!

اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّـرُ النِّعَمَ. اَللّـهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعآءَ.***بيامرز آن گناهانى را كه نعمت ها را تغيير دهد. خدايا! بيامرز پاك و آن گناهانى را كه از (اجابت) دعا جلوگيرى كند،

اَللّـهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ الْبَلاءَ، اَللّـهُمَّ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْب أَذْنَبْتُهُ، وَكُلَّ***خدايا بيامرز آن گناهانى را كه بلا نازل كند خدايا بيامرز هر گناهى كه كرده ام و هر

خَطِيئَة أَخْطَاْتُها، اَللّـهُمَّ إِنّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِذِكْرِكَ، وَأَسْتَشْفِعُ بِكَ إِلى نَفْسِكَ،***خطايى كه از من سر زده  خدايا من به سوى تو تقرب جويم بوسيله ذكر تو و خودت را شفيع آورم بدرگاهت

وَاَسْئَلُكَ بِجُودِكَ أَنْ تُدْنِيَني مِنْ قُرْبِكَ، وَأَنْ تُوزِعَني شُكْرَكَ، وَأَنْ تُلْهِمَني ذِكْرَكَ.***به جود و كرمت از تو مى خواهم كه به مقام قربت نزديكم سازى  و سپاسگذاريت را روزيم كنى و ذكر خود را به من الهام كنى

اَللّـهُمَّ إنّي أَسْأَلُكَ سُؤالَ خاضِع  مُتَذَلِّل  خاشِع ، أَنْ تُسامِحَنِي وَتَرْحَمَني وَتَجْعَلَني***خدايا ! از تو خاضعانه، ذليلانه و خاشعانه درخواست مى كنم كه بر من آسان گيرى و رحمم كنى و به داده خود

بِقَِسْمِكَ راضِياً قانِعاً، وَفِي جَميعِ الاْحْوالِ مُتَواضِعاً. اَللّـهُمَّ وَأَسْألُكَ سُؤالَ مَنِ***راضى و قانعم سازى و در تمام حالات فروتنم كنى. خدايا! از تو درخواست كنم درخواست كسى كه

اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ، وَأَنْزَلَ بِكَ عِنْدَ الشَّدائِدِ حاجَتَهُ، وَعَظُمَ فِيما عِنْدَكَ رَغْبَتُهُ. اَللّـهُمَّ***سخت فقير شده و خواسته اش را هنگام سختيها پيش تو آورده و اميدش بدانچه نزد تو است، بزرگ است خدايا

عَظُمَ سُلْطانُكَ، وَعَلا مَكانُكَ، وَخَفِيَ مَكْرُكَ، وَظَهَرَ أَمْرُكَ وَغَلَبَ قَهْرُكَ، وَجَرَتْ***سلطنتت بس بزرگ و مقامت بسى بلند است  و تدبيرت در كارها پنهان و امر و فرمانت آشكار است، قهرت غالب و

قُدْرَتُكَ، وَلا يُمْكِنُ الْفِرارُ مِنْ حُكُومَتِكَ. اَللّـهُمَّ لا أَجِدُ لِذُنُوبِي غافِراً وَلا لِقَبائِحي***قدرت و نيرويت نافذ است و گريز از حكومت تو ممكن نيست خدايا نيابم براى گناهانم آمرزنده اى و نه براى كارهاى زشتم

ساتِراً، وَلا لِشَيْء مِنْ عَمَلِيَ الْقَبيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَيْرَكَ، لا إِلـهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَكَ***پرده پوشى و نه كسى را كه عمل زشت مرا به كار نيك تبديل كند  جز تو، نيست معبودى جز تو، منزهى تو و به حمد تو

وَبِحَمْدِكَ، ظَلَمْتُ نَفْسي وَتَجَرَّأتُ بِجَهْلِي، وَسَكَنْتُ إِلى قَديمِ ذِكْرِكَ لِي وَمَنِّكَ عَلَيَّ.***مشغولم من به خود ستم كردم و در اثر نادانيم جسارت كردم و اينكه هميشه از قديم به يادم بوده و لطف داشتى آسوده خاطر نشستم

اَللّـهُمَّ مَوْلاي كَمْ مِنْ قَبيح سَتَرْتَهُ، وَكَمْ مِنْ فادِح مِنَ الْبَلاءِ أَقَلْتَهُ، وَكَمْ مِنْ عِثار***و اى خدا ومولاى من چه بسيار زشتيها كه از من پوشاندى و بلاهاى سنگين كه از من بازگرداندى و چه بسيار لغزشها كه از آن

وَقَيْتَهُ، وَكَمْ مِنْ مَكْرُوه دَفَعْتَهُ، وَكَمْ مِنْ ثَنآء جَميل لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ. اَللّـهُمَّ عَظُمَ***نگهم داشتى و ناراحتيها كه از من دور كردى و ثناى خوبى كه من شايسته اش نبودم منتشر ساختى. خدايا! بلايم بسى بزرگ

بَلائِي، وَأَفْرَطَ بِي سُوءُ حالِي، وَقَصُرَتْ بِي أَعْمالِي، وَقَعَدَتْ بِي أَغْلالِي، وَحَبَسَنِي عَنْ***است و بدى حالم از حد گذشته و اعمالم نارسا است و زنجيرهاى علايق مرا خانه نشين و آرزوهاى دور و دراز مرا از رسيدن به

نَفْعِي بُعْدُ أَمالِي، وَخَدَعَتْنِي الدُّنْيا بِغُرُورِها، وَنَفْسِي بِجِنايَتِها، وَمِطالِي يا سَيِّدي***منافعم بازداشته و دنيا با ظواهر فريبنده اش مرا گول زده و نفسم بوسيله خيانتش، و به مسامحه گذراندم اى آقاى من

فَأسْأَلُكَ بِعِزَّتِكَ أَنْ لا يَحْجُبَ عَنْكَ دُعائِي سُوءُ عَمَلِي وَفِعالِي، وَلا تَفْضَحْنِي بِخَفِيِّ مَا***پس از تو مى خواهم به عزتت كه بدى رفتار و كردار من دعايم را از اجابتت جلوگيرى نكند و رسوا نكنى مرا به آنچه از اسرار

اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنْ سِرِّي، وَلا تُعاجِلْنِي بِالْعُقُوبَةِ عَلى ما عَمِلْتُهُ فِي خَلَواتي، مِنْ سُوءِ***پنهانى من اطلاع دارى و شتاب نكنى در عقوبتم براى كارهاى بدى كه در خلوت انجام دادم

فِعْلِي وَإساءَتِي وَدَوامِ تَفْريطِي وَجَهالَتِي، وَكَثْرَةِ شَهَواتي وَغَفْلَتِي، وَكُنِ اللّهُمَّ***و ادامه دادنم به تقصير و نادانى و زيادى شهوت رانى و بى خبريم و خدايا

بِعِزَّتِكَ لِي فِي كُلِّ الاَْحْوالِ رَءُوفاً، وَعَلَيَّ فِي جَميعِ الاُْمُورِ عَطُوفاً، اِلـهي وَرَبِّي مَنْ لِي***به عزتت سوگند كه در تمام احوال نسبت به من مهربان باش و در تمام امور بر من عطوفت فرما اى معبود من و اى پروردگار من

غَيْرُكَ أَسْألُهُ كَشْفَ ضُرِّي، وَالنَّظَرَ فِي أَمْري، اِلـهِي وَمَوْلايَ أَجْرَيْتَ عَلَيَّ حُكْماً***جز تو كه را دارم كه رفع گرفتارى و توجه در كارم را از او درخواست كنم اى خداى من و اى مولاى من تو بر من حكمى

إِتَّبَعْتُ فيهِ هَوى نَفْسِي، وَلَمْ أَحْتَرِسْ فيهِ مِنْ تَزْيينِ عَدُوّي، فَغَرَّني بِما أَهْوى***را مقرر داشتى كه در نتيجه پيروى هواى نفسم را كردم و از فريبكارى دشمنم در اين باره نهراسيدم پس او هم طبق دلخواه

وَاَسْعَدَهُ عَلى ذلِكَ الْقَضآءُ، فَتَجاوَزْتُ بِما جَرى عَلَيَّ مِنْ ذلِكَ بَعْضَ حُدُودِكَ، وَخالَفْتُ***خويش گولم زد و قضا (و قدر) هم با او كمك كرد و در ماجراى شومى  كه بر سرم آمد به پاره اى از حدود و احكامت تجاوز كردم

بَعْضَ أَوامِرِكَ، فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَيَّ فِي جَميعِ ذلِكَ وَلا حُجَّةَ لِي فيما جَرى عَلَيَّ فيهِ***و در برخى از دستوراتت راه مخالفت را پيمودم پس تو را سپاس مى گويم و اكنون ازحكمى كه درباره كيفر من جارى گشته

قَضآؤُكَ، وَأَلْزَمَنِي حُكْمُكَ وَبَلآؤُكَ، وَقَدْ أَتَيْتُكَ يا اِلـهِي بَعْدَ تَقْصيري وَاِسْرافِي عَلى***و آزمايش تو مرا بدان ملزم ساخته حجتى ندارم و اينك اى معبودم در حالى به درگاهت آمده ام كه كوتاهى كرده و بر خود

نَفْسِي، مُعْتَذِراً نادِماً مُنْكَسِراً مُسْتَقيلاً مُسْتَغْفِراً مُنيباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً، لا أَجِدُ***زياده روى نموده و پشيمان و دل شكسته و آمرزش طلب و بازگشت كنان و به گناه خويش اقرار و اذعان و اعتراف دارم و راه

مَفَرّاً مِمّا كانَ مِنِّي وَلا مَفْزَعاً أَتَوَجَّهُ اِلَيْهِ فِي أَمْري، غَيْرَ قَبُولِكَ عُذْرِي، وَإدْخالِكَ إِيّايَ***گريزى از آنچه از من سر زده نيابم و پناهگاهى كه بدان رو آورم در كارخويش ندارم جز اينكه تو عذرم بپذيرى و مرا در

فِي سَعَةِ رَحْمَتِكَ، اَللّـهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْرِي، وَارْحَمْ شِدَّةَ ضُرِّي، وَفُكَّنِي مِنْ شَدِّ  وَثاقِي***فراخناى رحمتت درآورى پس اى خداى من عذرم بپذير و بر سخت پريشانيم رحم كن و از بند مستحكم گناهانم رهائيم ده

يا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنِي وَرِقَّةَ جِلْدي وَدِقَّةَ عَظْمِي، يا مَنْ بَدَءَ خَلْقِي وَذِكْرِي وَتَرْبِيَتِي***اى پروردگار من بر ناتوانى بدنم و نازكى پوستم و باريكى استخوانم رحم كن اى كه آغاز كردى به آفرينشم و يادم و بپرورشم

وَبِرّي وَتَغْذِيَتِي هَبْنِي لاِبـْتِدآءِ كَرَمِكَ وَسالِفِ بِرِّكَ بِي، يا اِلـهِي وَسَيِّدي وَرَبِّي،***و به احسان و خوراك دادنم به همان بزرگوارى نخستت و سابقه احسانت مراببخش اى معبود و اى آقايم واى پروردگارم

أَتُراكَ مُعَذِّبِي بِنارِكَ بَعْدَ تَوْحيدِكَ، وَبَعْدَ مَا انْطَوى عَلَيْهِ قَلْبِي مِنْ مَعْرِفَتِكَ، وَلَهِجَ بِهِ***آيا تو به راستى چنانى كه مرا به آتش عذاب كنى پس از اينكه به يگانگيت اقرار دارم و دلم به نور معرفتت آباد گشته و زبانم به

لِسانِي مِنْ ذِكْرِكَ وَاعْتَقَدَهُ ضَميري مِنْ حُبِّكَ وَبَعْدَ صِدْقِ اعْتِرافِي وَدُعائِي خاضِعاً***ذكر تو گويا شده و نهادم به دوستى تو پيوند شده و پس از اعتراف صادقانه و دعاى خاضعانه ام به مقام ربوبيتت،

لِرُبُوبِيَّتِكَ هَيْهاتَ، أَنْتَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَيِّعَ مَنْ رَبَّيْتَهُ أَوْ تُبْعِدَ مَنْ أَدْنَيْتَهُ، أَوْتُشَرِّدَ مَنْ***بسيار دور است! تو بزرگوارتر از آنى كه از نظر دور دارى كسى را كه خود پروريده اى يا دور گردانى  كسى راكه خود نزديكش

آوَيْتَهُ، أَوْ تُسَلِّمَ إلَى الْبَلاءِ مَنْ كَفَيْتَهُ وَرَحِمْتَهُ، وَلَيْتَ شِعْري يا سَيِّدي وَاِلـهِي***كرده يا تسليم بلا و گرفتارى كنى كسى را كه خود سرپرستى كرده و به لطف پروريده اى و كاش مى دانستم اى آقا و معبود

وَمَوْلايَ أَتُسَلِّطُ النّارَ عَلى وُجُوه خَرَّتْ لِعَظَمَتِكَ ساجِدَةً، وَعَلى اَلْسُن نَطَقَتْ***و مولايم آيا چيره مى كنى آتش دوزخ را بر چهره هايى كه در برابر عظمتت به سجده افتاده و بر زبانهايى كه صادقانه به

بِتَوْحيدِكَ صادِقَةً وَبِشُكْرِكَ مادِحَةً، وَعَلى قُلُوب اعْتَرَفَتْ بِاِلهِيَّتِكَ مُحَقِّقَةً، وَعَلى***يگانگيت گويا شده و سپاسگزارانه به شكرت باز شده و بر دلهايى كه از روى يقين به خدائيت اعتراف كرده اند و بر

ضَمآئِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِكَ حَتّى صارَتْ خاشِعَةً، وَعَلى جَوارِحَ سَعَتْ إلى أَوْطانِ***نهادهايى كه علم و معرفتت آنها را فرا گرفته تا به جايى كه در برابرت خاشع گشته و بر اعضاء و جوارحى كه مشتاقانه به

تَعَبُّدِكَ طآئِعَةً، وَأَشارَتْ بِاسْتِغْفارِكَ مُذْعِنَةً، ما هكَذَا الظَّنُّ بِكَ، وَلا اُخْبِرْنا بِفَضْلِكَ***پرستشگاه هايت شتافته و با حال اقرار به گناه جوياى آمرزش تو هستند چنين گمانى به تو نيست و از فضل تو

عَنْكَ، يا كَريمُ يا رَبِّ وَأَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِي عَنْ قَليل مِنْ بَلاءِ الدُّنْيا وَعُقُوباتِها، وَما***چنين خبرى به ما نرسيده اى خداى كريم اى پروردگار من و تو ناتوانى مرا در مقابل اندكى از بلاى دنيا و كيفرهاى ناچيز آن

يَجْري فيها مِنَ الْمَكارِهِ عَلى اَهْلِها، عَلى أَنَّ ذلِكَ بَلاءٌ وَمَكْرُوهٌ، قَليلٌ مَكْثُهُ يَسيرٌ***و ناملايماتى كه معمولاً بر اهل آن مى رسد مى دانى در صورتى كه اين بلا و ناراحتى دوامش كم است و دورانش اندك و مدتش

بَقآئُهُ قَصيرٌ مُدَّتُهُ، فَكَيْفَ احْتِمالِي لِبَلاءِ الاْخِرَةِ وَجَليلِ وُقُوعِ الْمَكارِهِ فيها، وَهُوَ بَلاءٌ***كوتاه است پس چگونه تاب تحمل بلاى آخرت و آن ناملايمات بزرگ را در آنجا دارم در صورتى كه آن بلا مدتش

تَطُولُ مُدَّتُهُ، وَيَدُومُ مَقامُهُ وَلا يُخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ، لاَِنَّهُ لا يَكُونُ إلاّ عَنْ غَضَبِكَ***طولانى و دوامش هميشگى است و تخفيفى براى مبتلايان به آن نيست زيرا آن بلا از خشم و انتقام و غضب تو 

وَاْنتِقامِكَ وَسَخَطِكَ، وَهذا ما لا تَقُومُ لَهُ السَّمـواتُ وَالاَْرْضُ، ياسَيِّدِي فَكَيْفَ بِي***سرچشمه گرفته و آن هم چيزى است كه آسمانها و زمين تاب تحمل آن را ندارند اى آقاى من تا چه رسد به من

وَأَنـَا عَبْدُكَ الضَّعيفُ الذَّليلُ الْحَقيرُ الْمِسْكينُ الْمُسْتَكينُ، يا اِلـهِي وَرَبِّي وَسَيِّدِي***بنده ناتوان خوار ناچيز مستمند بيچاره! اى معبود و پروردگار و آقا و

وَمَوْلايَ، لاَِيِّ الاُْمُورِ إلَيْكَ أَشْكُو، وَلِما مِنْها أَضِجُّ وَأَبْكي، لاَِليمِ الْعَذابِ وَشِدَّتِهِ أَمْ***مولاى من آيا براى كداميك از گرفتاريهايم به تو شكايت كنم و براى كداميك از  آنها شيون و گريه كنم، آيا براى عذاب دردناك

لِطُولِ الْبَلاءِ وَمُدَّتِهِ، فَلَئِنْ صَيَّرْتَنِي لِلْعُقُوباتِ مَعَ أَعْدآئِكَ، وَجَمَعْتَ بَيْنِي وَبَيْنَ أَهْلِ***و سخت يا براى بلاى طولانى و مديد، پس اگر بنا شود مرا بخاطر كيفرهايم  در زمره دشمنانت اندازى و مرا با گرفتاران در

بَلائِكَ، وَفَرَّقْتَ بَيْنِي وَبَيْنَ أَحِبّائِكَ وَأَوْليائِكَ، فَهَبْنِي يا اِلـهِي وَسَيِّدِي وَمَوْلايَ***بلا و عذابت در يكجا گردآورى و ميان من و دوستانت جدايى اندازى، گيرم كه اى معبود و آقا و مولا

وَرَبِّي، صَبَرْتُ عَلى عَذابِكَ، فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلى فِراقِكَ، وَهَبْنِي صَبَرْتُ عَلى حَرِّ نارِكَ،***و پروردگارم من بر عذاب تو صبر كنم، اما چگونه بر دورى از تو طاقت آورم، و گيرم كه اى معبود من حرارت آتشت را تحمل كنم،

فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلى كَرامَتِكَ، أَمْ كَيْفَ أَسْكُنُ فِي النّارِ وَرَجآئِي عَفْوُكَ، فَبِعِزَّتِكَ***اما چگونه چشم پوشيدن از بزرگواريت هموار سازم، يا چگونه در ميان آتش بمانم با اينكه اميد عفو تو را دارم پس به عزتت

يا سَيِّدي وَمَوْلايَ اُقْسِمُ صادِقاً، لَئِنْ تَرَكْتَنِي ناطِقاً لاََضِجَّنَّ اِلَيْكَ بَيْنَ اَهْلِها ضَجيجَ***سوگند اى آقا و مولاى من براستى سوگند مى خورم كه اگر زبانم را آنجا بازبگذارى حتماً در ميان دوزخيان شيون را

الاْمِلينَ، وَلاََصْرُخَنَّ اِلَيْكَ صُراخَ الْمَسْتَصْرِخينَ، وَلاََبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكاءَ الْفاقِدينَ،***سردهم شيون آرزومندان و چون فريادرس خواهان فريادبرآرم، و قطعاً مانند عزيز گمگشتگان بر دورى تو گريه و زارى كنم و

وَلاَُنادِيَنَّكَ أَيْنَ كُنْتَ يا وَلِيَّ الْمُؤْمِنينَ، يا غايَةَ آمالِ الْعارِفينَ، يا غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ،***با صداى بلند تورا مى خوانم و مى گويم كجايى اى يار و نگهدار مؤمنان، اى منتهاى آرمان عارفان، اى فريادرس درماندگان،

يا حَبيبَ قُلُوبِ الصّادِقينَ، وَيا اِلـهَ الْعالَمينَ، أَفَتُراكَ سُبْحانَكَ يا اِلـهِي وَبِحَمْدِكَ***اى محبوب دل راستگويان، و اى معبود عالميان آيا براستى چنان مى بينى اى منزه و معبودم كه به ستايشت مشغولم

تَسْمَعُ فِيها صَوْتَ عَبْد مُسْلِم سُجِنَ فيها بِمُخالَفَتِهِ، وَذاقَ طَعْمَ عَذابِها بِمَعْصِيَتِهِ،***كه بشنوى در آن آتش صداى بنده مسلمانى را كه در اثر مخالفتش در آنجا زندانى شده و مزه عذاب آتش را به خاطر

وَحُبِسَ بَيْنَ أَطْباقِها بِجُرْمِهِ وَجَريرَتِهِ، وَهُوَ يَضِجُّ اِلَيْكَ ضَجيجَ مُؤَمِّل لِرَحْمَتِكَ،***نافرمانيش چشيده و در ميان دوزخ بواسطه جنايتش گرفتار شده و به درگاهت شيون كند شيون شخصى كه آرزومند رحمت تو

وَيُناديكَ بِلِسانِ أَهْلِ تَوْحيدِكَ، وَيَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِرُبُوبِيَّتِكَ، يا مَوْلايَ فَكَيْفَ يَبْقى فِي***است و به زبان يگانه پرستان تو را فرياد زند، و به بنده پروريت متوسل گردد، اى مولاى من پس چگونه در

الْعَذابِ وَهُوَ يَرْجُوا ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ، أَمْ كَيْفَ تُؤْلِمُهُ النّارُ وَهُوَ يَأْمَلُ فَضْلَكَ***عذاب بماند با اينكه به بردبارى سابقه دارت چشم اميد دارد، يا چگونه آتش او را بيازارد با اينكه آرزوى فضل

وَرَحْمَتَكَ، أَمْ كَيْفَ يُحْرِقُهُ لَهيبُها وَأَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَتَرى مَكانَهُ، أَمْ كَيْفَ يَشْتَمِلُ***و رحمت تو را دارد ، يا چگونه شعله آتش او را بسوزاند با اينكه تو صدايش را بشنوى و جايش را ببينى، يا چگونه شراره هاى

عَلَيْهِ زَفيرُها وَأَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ، أَمْ كَيْفَ يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ أَطْباقِها وَأَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ، أَمْ***آتش او را دربرگيرد با اينكه تو ناتوانيش دانى، يا چگونه در ميان طبقات آتش دست و پا زند با اينكه تو صدق و راستگويش را

كَيْفَ تَزْجُرُهُ زَبانِيَتُها وَهُوَ يُناديكَ يا رَبَّهُ، أَمْ كَيْفَ يَرْجُو فَضْلَكَ فِي عِتْقِهِ مِنْها فَتَتْرُكُهُ***دانى، چگونه او را به دوزخ برانند و او تو را بخواند، چگونه اميد فضلت داشته باشد ولى تو او را به حال خود واگذارى،

فِيها، هَيْهاتَ ما ذلِكَ الظَّنُ بِكَ، وَلاَالْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِكَ، وَلا مُشْبِهٌ لِما عامَلْتَ بِهِ***چه بسيار از تو دور است و چنين گمانى به تو نيست، و فضل تو اينسان معروف نيست، و نه شباهت با رفتار تو نسبت به

الْمُوَحِّدينَ، مِنْ بِرِّكَ وَإحْسانِكَ، فَبِالْيَقينِ أَقْطَعُ لَوْلا ما حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذيبِ***يگانه پرستان دارد با آن نيكى و احسانى كه دارى و بطور قطع مى دانم كه اگر فرمان تو در معذب ساختن منكرانت صادر نشده

جاحِديكَ، وَقَضَيْتَ بِهِ مِنْ إِخْلادِ مُعانِديكَ، لَجَعَلْتَ النّارَ كُلَّها بَرْداً وَسَلاماً، وَما كانَ***بود و حكم تو به ماندن در عذاب براى دشمنانت در كار نبود حتماً آتش دوزخ را هر چه بود به تمامى سرد و سالم مى كردى،

لاَِحَد فيها مَقَرّاً وَلا مُقاماً، لكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ أَسْمآؤُكَ، أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلاََها مِنَ الْكافِرينَ،***و هيچكس در آن منزل و مأوا نداشت، ولى تو اى خدايى كه تمام نامهايت مقدس است سوگند ياد كرده اى كه دوزخ را از كافران

مِنَ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ أَجْمَعينَ، وَأَنْ تُخَلِّدَ فِيهَا الْمُعانِدينَ وَأَنْتَ جَلَّ ثَناؤُكَ قُلْتَ مُبْتَدِءاً،***از پريان و آدميان پركنى و دشمنانت را در آن جا دهى، و تو كه حمد ثنايت برجسته است در ابتداء بدون سابقه فرمودى

وَتَطَوَّلْتَ بِالاِْنْعامِ مُتَكَرِّماً (أَفَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ) اِلـهِي***و به اين انعام از روى بزرگوارى تفضل كردى: «آيا كسى كه مؤمن است مانند كسى است كه فاسق است، نه يكسان نيستند» اى معبود من

وَسَيِّدي، فَاَسْأَلُكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِي قَدَّرْتَها، وَبِالْقَضِيَّةِ الَّتِي حَتَمْتَها وَحَكَمْتَها، وَغَلَبْتَ***واى آقايم، به حق نيرويى كه مقدرش كردى  و فرمانى كه صادر فرمودى و بر هر كس آن را اجرا كردى مسلط گشتى، 

مَنْ عَلَيْهِ أَجْرَيْتَها، أَنْ تَهَبَ لِي فِي هذِهِ اللَّيْلَةِ وَفِي هذِهِ السّاعَةِ كُلَّ جُرْم أَجْرَمْتُهُ،***از تو مى خواهم كه ببخشى بر من در اين شب و در اين ساعت هر جرمى را كه مرتكب شده ام،

وَكُلَّ ذَنْب أَذْنَبْتُهُ، وَكُلَّ قَبِيح أَسْرَرْتُهُ، وَكُلَّ جَهْل عَمِلْتُهُ، كَتَمْتُهُ أَوْ أَعْلَنْتُهُ، أَخْفَيْتُهُ أَوْ***و هر گناهى كه از من سرزده، و هر كار زشتى كه پنهان كرده ام، و هر نادانى كه كردم، چه كتمان كردم و چه آشكار، چه پنهان

أَظْهَرْتُهُ، وَكُلَّ سَيِّئَة أَمَرْتَ بِإِثْباتِهَا الْكِرامَ الْكاتِبينَ، الَّذينَ وَكَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ ما يَكُونُ***كردم و چه در عيان، و هر كار بدى را كه به نويسندگان گراميت دستور يادادشت دادى، همانانى كه آنها را موكل بر ثبت اعمال

مِنِّي، وَجَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَيَّ مَعَ جَوارِحِي، وَكُنْتَ أَنْتَ الرَّقيبَ عَلَيَّ مِنْ وَرآئِهِمْ،***من كردى و آنها رابه ضميمه اعضاء و جوارحم گواه بر من كردى و اضافه بر آنها خودت نيز مراقب من بودى

وَالشّاهِدَ لِما خَفِيَ عَنْهُمْ، وَبِرَحْمَتِك أَخْفَيْتَهُ، وَبِفَضْلِكَ سَتَرْتَهُ، وَأنْ تُوَفِّرَ حَظِّي مِنْ***و گواه اعمالى بودى كه از ايشان پنهان مى ماند، و به رحمتت، پنهان داشتى و با فضلت پوشاندى و خواهم كه بهره ام را وافر

كُلِّ خَيْر أَنْزَلْتَهُ، أَوْ اِحْسان فَضَّلْتَهُ، أَوْ بِرّ نَشَرْتَهُ، أَوْ رِزْق بَسَطْتَهُ، أَوْ ذَنْب تَغْفِرُهُ، أَوْ خَطَأ***گردانى از هر خيرى كه فرو ريزى يا احسانى كه بفرمايى يا نيكيهايى كه پخش كنى يا رزقى كه بگسترانى يا گناهى كه بيامرزى

تَسْتُرُهُ، يارَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ، يا اِلـهِي وَسَيِّدي وَمَوْلايَ وَمالِكَ رِقِّي يامَنْ بِيَدِهِ***يا خطايى كه بپوشانى، پروردگارا پروردگارا پروردگارا، اى معبودم اى آقا و مولايم و اى مالكم اى كه اختيارم بدست او است

ناصِيَتي، يا عَليماً بِضُرِّي وَمَسْكَنَتِى، يا خَبيراً بِفَقْري وَفاقَتِي يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ،***اى داناى بر پريشانى و بى نوائيم، اى آگه از بى چيزى و نداريم پروردگارا، پروردگارا پروردگارا،

أَسْأَلُكَ بِحَقِّكَ وَقُدْسِكَ وَاَعْظَمِ صِفاتِكَ وَأَسْمآئِكَ، أَنْ تَجْعَلَ أَوْقاتِي مِنَ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ***از تو مى خواهم به حق خودت و به ذات مقدست و به بزرگترين صفات و اسمائت كه اوقاتم را در شب و روز

بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً، وَبِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَةً، وَأَعْمالِي عِنْدَكَ مَقْبُولَةً، حَتّى تَكُونَ أَعْمالِي***به ياد خودت معمور و آباد گردانى و به خدمتت پيوسته دارى و اعمالم را مقبول درگاهت گردانى تا اعمال و گفتارم همه يك

وَأَوْرادي كُلُّها وِرْداً واحِداً، وَحالِي فِي خِدْمَتِكَ سَرْمَداً، يا سَيِّدي، يا مَنْ عَلَيْهِ مُعَوَّلِي،***جهت براى تو باشد و حالم هميشه در خدمت تو مصروف گردد، اى آقاى من، اى كسى كه تكيه گاهم او است

يا مَنْ إِلَيْهِ شَكَوْتُ أَحْوالِي،  يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ، قَوِّ عَلى خِدْمَتِكَ جَوارِحِي، وَاشْدُدْ***اى كسى كه شكايت احوال خويش به درگاه او برم پروردگارا پروردگارا پروردگارا، نيرو ده بر انجام خدمتت اعضاى مرا و دلم را

عَلَى الْعَزيمَةِ جَوانِحِي وَهَبْ لِيَ الْجِدَّ فِي خَشْيَتِكَ، وَالدَّوامَ فِي الاِْتِّصالِ بِخِدْمَتِكَ،***براى عزيمت به سويت محكم گردان و به من كوشش در ترس و خشيتت و مداومت در پيوستن به خدمتت عطا فرما

حَتّى أَسْرَحَ اِلَيْكَ فِي مَيادينِ السّابِقينَ، وَاُسْرِعَ اِلَيْكَ فِي الْبارِزينَ، وَأَشْتاقَ اِلى***تا تن و جان را در ميدانهاى پيشتازان بسويت برانم و در زمره شتابندگان بسويت بشتابم و در صف مشتاقان اشتياق تقربت را

قُرْبِكَ فِي الْمُشْتاقينَ، وَأَدْنُوَ مِنْكَ دُنُوَّ الْمُخْلِصينَ، وَأَخافَكَ مَخافَةَ الْمُوقِنينَ،***جويم و چون نزديك شدن مخلصان به تو نزديك گردم و چون يقين كنندگان از تو بترسم و در جوار رحمتت با مؤمنان در يكجا

وَأَجْتَمِعَ فِي جِوارِكَ مَعَ الْمُؤْمِنينَ. اَللّـهُمَّ وَمَنْ أَرادَنِي بِسُوء فَأَرِدْهُ، وَمَنْ كادَنِي***گرد آيم، خدايا هر كه بد مرا خواهد بدش را بخواه، و هر كه به من مكر كند به مكر خويش دچارش نما

فَكِدْهُ، وَاجْعَلْنِي مِنْ أَحْسَنِ عَبيدِكَ نَصيباً عِنْدَكَ، وَأَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْكَ، وَأَخَصِّهِمْ***و نصيبم را پيش خود بهتر از ديگر بندگانت قرار ده و منزلتم رانزد خود نزديكتر از ايشان كن و رتبه ام را در پيشگاهت

زُلْفَةً لَدَيْكَ، فَإِنَّهُ لا يُنالُ ذلِكَ إِلاّ بِفَضْلِكَ، وَجُدْ لِي بِجُودِكَ، وَاعْطِفْ عَلَيَّ بِمَجْدِكَ،***مخصوص تر از ديگران گردان كه براستى جز به فضل تو كسى به اين مقام نرسد و به جود و بخشش خود به من جود كن و به مجد

وَاحْفَظْنِي بِرَحْمَتِكَ، وَاجْعَلْ لِسانِي بِذِكْرِكَ لَهِجاً، وَقَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً، وَمُنَّ عَلَيَّ***و بزرگوارى خود بر من توجه خود فرما و به رحمت خود مرانگهدار، و قرار ده زبانم  را به ذكرت گويا و دلم را به دوستيت بى قرار

بِحُسْنِ إِجابَتِكَ، وَأَقِلْنِي عَثْرَتِي وَاغْفِرْ زَلَّتِي، فَإِنَّكَ قَضَيْتَ عَلى عِـبادِكَ بِعِبادَتِكَ،***و شيدا، و با اجابت نيكت بر من منت بنه ولغزشم را ناديده گيرو گناهم را بيامرز زيرا كه تو خود بندگانت را به پرستش خويش

وَأَمَرْتَهُمْ بِدُعائِكَ وَضَمِنْتَ لَهُمُ الاِْجابَةَ، فَإِلَيْكَ يارَبِّ نَصَبْتُ، وَجْهِي وَإِلَيْكَ يا رَبِّ***فرمان دادى و به دعا كردن مأمور ساختى و اجابت دعايشان را ضمانت كردى، پس اى پروردگار من بسوى تو روى خود بداشتم

مَدَدْتُ يَدي، فَبِعِزَّتِكَ اسْتَجِبْ لِي دُعائِي وَبَلِّغْنِي مُنايَ، وَلا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِكَ***و به درگاه تو اى پروردگارم دست حاجت دراز كردم، پس به عزتت دعايم را مستجاب كن وبه آرزويم برسان، و اميدم را از فضل

رَجائِي، وَاكْفِنِي شَرَّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنْ اَعْدائِي يا سَريعَ الرِّضا، إِغْفِرْ لِمَنْ لايَمْلِكُ إِلاَّ***خويش قطع منما و شر دشمنانم را از جن و انس كفايت فرما، اى خداى زودگذر بيامرز كسى را كه جز دعا چيزى ندارد

الدُّعاءَ، فَإِنَّكَ فَعّالٌ لِما تَشاءُ، يا مَنِ اسْمُهُ دَواءٌ، وَذِكْرُهُ شِفاءٌ، وَطاعَتُهُ غِنىً، اِرْحَمْ مَنْ***كه براستى تو هر چه را بخواهى انجام دهى، اى كسى كه نامش دوا است و يادش شفاء است و طاعتش توانگرى است، ترحم

رَأْسُ مالِهِ الرَّجاءُ، وَسِلاحُهُ الْبُكاءُ، يا سابِـغَ النِّعَمِ، يا دافِعَ النِّقَمِ، يا نُورَ***فرما بر كسى كه سرمايه اش اميد و ساز و برگش گريه است، اى تمام دهنده نعمتها و اى برطرف كننده گرفتاريها، اى روشنى

الْمُسْتَوْحِشينَ فِي الظُّلَمِ، يا عالِماً لا يُعَلَّمُ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَافْعَلْ بِي ما***وحشت زدگان در تاريكيها، اى داناى بى معلم، درود فرست بر محمد و آل محمد، و انجام ده درباره من آنچه

أَنْتَ أَهْلُهُ وَصَلَّى اللهُ عَلى رَسُولِهِ وَالاَْئِمَّةِ الْمَيامينَ مِنْ آلِهِ وَسَلَّمَ تَسْليماً كَثيراً». ***را كه تو شايسته آنى، و درود خدا بر پيامبر و پيشوايان با بركت از خاندانش و سلام فراوان بر آنان باد.»