صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> آثار فقهی >>
مرجع ما | آثار فقهی
فهرست:
فصل پنجم
موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی

فصل پنجم:

دوست و آداب دوستى

 

انسان موجودى اجتماعى است و به تنهايى و دور از جامعه نمى‏تواند به كمال وجوديش برسد و بدين جهت در طول زندگى نيازمند دوستانى صميمى و دلسوز است. در حقيقت عاجز كسى است كه نتواند در طول زندگى براى خود دوستى باوفا و رفيقى همراه پيدا نمايد، و عاجزتر از اين شخص كسى است كه دوست مهربانى داشته باشد و به واسطه رفتار نامناسب خود او را از خويش دور كرده باشد. قابل ذكر است كه لازمه زندگى اجتماعى وجود دوستى امين، مهربان، دلسوز و باوفاست، نه اين كه انسان با هر فردى دست رفاقت داده و پس از گذشت مدتى وى چندين ضربه زيان‏آور به آدمى وارد سازد. آه كه چه بسيار كم هستند دوستان واقعى! آنها همچون مرواريد كمياب و نايابند.

در حقيقت يار يكدل كيمياست  چون صدف كمياب و چون دُر پربهاست 

يكى از راه‏هاى شناخت افراد و قضاوت درباره آنها ملاحظه دوستان آنهاست؛ چرا كه خصوصيات اخلاقى قابل سرايت به ديگران است، پس

(147)

 
    
  
   
اگر همنشين شما فردى سالم و پاك باشد قضاوت ديگران نسبت به شما مثبت و اگر او فردى آلوده و فاسد باشد قضاوت آنها نسبت به شما منفى خواهد بود.
تو اول بگو با چه كس زيستى    كه تا من بگويم كه تو كيستى
همان قيمت آشنايان تو    بُوَد ارزش و قيمت جان تو
يك قطعه پارچه به خودى خود ارزشى ندارد كه مردم آن را ببوسند، اما وقتى آن را به دور خانه خدا آويزان مى‏كنند، به خاطر همنشينى با آن خانه باعظمت آن پارچه هم عزيز و گرانبها مى‏گردد. سعدى مى‏گويد:
جامه كعبه را كه مى‏بوسند    او نه از كِرم پيله(1) نامى شد
با عزيزى نشست روزى چند     لاجَرَم(2) همچون او گرامى شد(3)
و بر عكس اگر آن فرد انسانى خلاف‏كار و بدكردار باشد دوستش نيز به رنگ او درآمده، كم كم به بدى و فساد متمايل مى‏گردد.
با بدان يار گشت همسر لوط     خاندان نبوّتش گم شد
سگ اصحاب كهف روزى چند    پى نيكان گرفت و مردم شد(4)
خداوند در قرآن از قول عده‏اى كه دچار عذاب جهنم مى‏شوند نقل مى‏فرمايد كه آنها مى‏گويند: «واى بر من! اى كاش فلان شخص را به عنوان دوست برنگزيده بودم كه رفاقت او مرا از پيروى قرآن محروم
1 ـ كرم پيله: كرم ابريشم.
2 ـ لاجَرَمَ: بناچار.
3 ـ گلستان،باب هفتم در تأثير تربيت،ص235و236،حكايت8.
4 ـ همان،باب اول در سيرت پادشاهان،ص53،حكايت4.
(148)

ساخته و گمراه گردانيد»(5).
 
صفات دوست صميمى
پرسش: يك دوست واقعى چه صفاتى بايد داشته باشد؟
پاسخ: برخى از اين صفات عبارتند از:
1 ـ برخورد ظاهرى و باطنى او با شما هماهنگ باشد و محبت قلبى و ظاهريش نسبت به شما يكنواخت باشد. طورى نباشد كه در ظاهر خود را يارى صميمى جلوه دهد و براى انسان دائما با زبانش بميرد و فدا شود، اما كينه انسان را در دل داشته باشد و در نبود شما بدگويى نمايد. و خلاصه اين كه داراى روحيه نفاق و دورويى نباشد.
2 ـ پيشرفت و عزت شما را عظمت خودش، و نابودى و خوارى شما را ذلّت خود حساب كند؛ و در حقيقت خود را با شما يك جان در دو بدن بداند. آنچه را براى خود ناپسند مى‏داند براى شما هم ناپسند دانسته، و هرچه را براى خودش مى‏پسندد براى شما هم همان را بخواهد.
3 ـ حوادث روزگار رفتار او را نسبت به شما تغيير ندهد. اين طور نباشد كه الآن كه فردى تنگدست است با شما رفاقت نموده اما همين كه مقدارى وضع زندگيش خوب شد دوستى‏هاى قديمى را به فراموشى سپارد. در حقيقت همانگونه كه در راحتى‏ها با انسان همراه است، در سختى‏هاى زندگى نيز ياور انسان باشد.
1 ـ سوره فرقان(25): آيات28و29.
(149)

 
دوست آن دانم كه گيرد دست دوست    در پريشان حالى و درماندگى(1)
از رفاقت با افراد بخيل و كسانى كه حاضر نيستند خيرشان به كسى برسد بايد پرهيز نمود. گويند فردى در كنار خيابان ايستاده بود و گريه مى‏كرد، دوستش در حالى كه چند قرص نان در دستش بود با او برخورد كرد و چون ديد وى در حال گريه كردن است او نيز شروع كرد به گريه كردن، رفيقش گفت: تو چرا گريه مى‏كنى؟ گفت: چون ديدم تو در حال گريه‏اى من هم براى اعلام همدردى با تو به گريه پرداختم، آن فرد گفت: گريه من به خاطر گرسنگى است، تو يك قرص از اين نانها را به من بده من ديگر گريه نمى‏كنم، گفت: به خدا قسم اگر تا فردا هم بخواهى برايت گريه مى‏كنم اما به تو نان نمى‏دهم!
4 ـ زشتى‏هاى انسان را گوشزد نموده و چون آينه‏اى باشد كه وقتى در آن نگاه كردى عيب‏هاى تو را نشان دهد، نه اين كه به خاطر جلب رضايت شما هر كار زشتى را انجام دادى با تملّق و چاپلوسى تمجيد كرده و خوب جلوه دهد. امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد: «بهترين دوستانم در نظر من كسى است كه عيب‏هاى مرا به من تذكر دهد.»(2)
5 ـ داراى صفاتى چون فتنه‏گرى، خيانت، سخن‏چينى و ديگر اوصاف پليد نباشد؛ چرا كه اين صفات چون بيمارىِ واگيردارى به انسان سرايت مى‏نمايد. در حقيقت دوست ناباب پس از چندى ايمان و اخلاق انسان را
1 ـ گلستان،باب اول در سيرت پادشاهان،ص70،حكايت16.
2 ـ وسائل الشيعه،ج12،ص25،حديث2.
(150)

به تباهى مى‏كشاند.
تا توانى مى‏گريز از يار بد    يار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها همى بر جان زند    يار بد بر جان و بر ايمان زند
فردى كه امروز به خاطر جلب رضايت انسان در حق ديگران خيانت و ستمى روا مى‏دارد، فردا به خود انسان نيز خيانت مى‏كند؛ اگر از ديگران پيش ما بدگويى كرد، بدون شك روزگارى نه چندان دور از ما هم نزد ديگران سخن‏چينى و بدگويى مى‏نمايد.
هر كه عيب دگران پيش تو آورد و شمرد    بى‏گمان عيب تو پيش دگران خواهد برد(1)
6 ـ بايد فردى رازدار باشد. زيرا كه انسان وقتى با كسى همدم شد خواه ناخواه پاره‏اى از اسرار خود را براى او بازگو كرده و سفره دلش را براى وى خواهد گشود، اگرچه شايسته است كه انسان در دوست داشتن ديگران راه اعتدال و ميانه روى را پيموده و رازهاى زندگى خود را براى آنها بيان ننمايد؛ چرا كه هر رازى كه از ميان دو لب خارج شد ديگر به صورت راز باقى نخواهد ماند و حتما افشا خواهد شد؛ حضرت على عليه‏السلام مى‏فرمايد: «به دوست خود به مقدار متعارف علاقه‏مند شو، چرا كه چه بسا روزى دشمن تو گردد؛ همچنين با دشمنت در حد معمول كينه داشته باش چرا كه چه بسا روزى دوست
1 ـ گلستان،باب دوم در اخلاق درويشان،ص101،حكايت4.
(151)

تو گردد.»(1)
سعدى شاعر شيرين زبان شيراز در رابطه با سخن زيبا و حكيمانه آن حضرت چنين مى‏گويد:
«هر آن سرّى كه دارى با دوست در ميان مَنِه، چه دانى كه وقتى دشمن گردد؛ و هر گزندى كه مى‏توانى به دشمن مرسان، كه وقتى دوست گردد.»
به دوست گرچه عزيز است راز خود مگشاى    كه دوست نيز بگويد به دوستان عزيز(2)
7 ـ از عقل سليم و خرد بهره‏مند باشد؛ چرا كه دوست نادان و احمق انسان را ناخودآگاه به تباهى و بدبختى مى‏كشاند؛ او ممكن است قصد خدمت به دوستش را داشته باشد، اما در اثر حماقت او را به دردسر و زحمت زياد مى‏اندازد.
احمق ار حلوا نهد اندر لبم    من از آن حلواى او اندر تبم(3)
در سخنى از امام اول حضرت على عليه‏السلام اين گونه آمده است: «عَدُوٌّ عاقلٌ خَيرٌ مِنْ صَديقٍ اَحْمَق»(4) يعنى: دشمن دانا بهتر از دوست نادان است.
دوستى با مردم دانا نكوست    دشمن دانا بِه از نادانِ دوست

8 ـ با دشمن انسان همنشين و همدم نباشد؛ زيرا چنين دوستى در حقيقت در رفاقتش با انسان خالص و يكرنگ نيست و به فرموده امام على عليه‏السلام با اين كارش در حق دوست خود دشمنى مى‏نمايد.(5)
1 ـ نهج البلاغه،بخش حكمت‏ها،حكمت268،ص410.
2 ـ گلستان،باب هشتم در آداب صحبت،ص259،شماره10.
3 ـ مولوى،مثنوى معنوى،دفتر چهارم.
4 ـ بحار الانوار،ج75،ص12،حديث70.
5 ـ نهج البلاغه،بخش حكمت‏ها،حكمت295،ص415و416.
(152)

بشُوى اى خردمند از آن دوست دست    كه با دشمنانت بود هم‏نشست(1)
در پايان اين گفتار مناسب است به عنوان نمونه به يك دوستى زيبا و رفاقت واقعى در تاريخ اسلام اشاره شود:
«صَفوان بن يحيى» يكى از ياران امام رضا عليه‏السلام و امام جواد عليه‏السلام مى‏باشد كه مقامى خاص در نزد آنها داشته است، او به همراه دو نفر از دوستان خود در كنار خانه خدا در مكّه پيمان مى‏بندند كه هر كدام آنها از دنيا رفت، آن كه زنده ماند همانگونه كه در شبانه‏روز 17 ركعت نماز واجب و 34 ركعت نماز مستحب براى خود مى‏خواند براى آن دوستى هم كه از دنيا رفته است چنين كند. همچنين در هر سال ماه رمضان را كه براى خودش روزه مى‏گيرد براى هر كدام از دوستانش هم كه از دنيا رفته‏اند در ماههاى ديگر روزه بگيرد و اگر مقدارى به عنوان زكات مال خود پرداخت مى‏كند به همان مقدار براى دوستانش نيز در راه خدا بدهد. اتفاقا آن دو نفر از دنيا رفتند و «صفوان» اين دوست باوفا و واقعى تا وقتى زنده بود روزانه بيش از 150 ركعت نماز مى‏خواند و هر سال سه ماه روزه مى‏گرفت و سه مرتبه زكات مالش را مى‏پرداخت و ثواب اين كارها را به روح دوستانش هديه مى‏نمود.(2)
درود بر چنين يارانى باد.
1 ـ گلستان،باب هشتم در آداب صحبت،ص261،شماره13.
2 ـ بحار الانوار،ج49،ص273،حديث20.
(153)