صفحه اول  اخبار اندیشه آخرین استفتائات آثار فقهی مرجع استخاره تماس با ما درباره ما
مرجع ما پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه http://marjaema.com
مطالب مهم
تبلیغات
اخبار
اوقات شرعی
اخبار حوزه و دانشگاه
» تأکید نماینده مجلس بر اجرای قوانین حوزه زنان
» گزارش تصویری از مراسم عزاداری و سوگواری شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
» پیکر آیت الله موسوی اردبیلی در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد
» بیانیه حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پی حکم اخیر شیخ الازهر: کشتار غیر مسلمین در هر کجای دنیا شدیداً محکوم است
صفحه اول  >> آثار فقهی >>
مرجع ما | آثار فقهی
فهرست:
فصل چهارم
موضوع: کتب استفتائی
مرجع: حضرت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی

فصل چهارم:

صفات خداوند

 

يكى از راه‏هاى شناسايى بهتر موجودات بيان صفات آنهاست؛ مثلاً وقتى بخواهيم براى كسى كه تاكنون رايانه را نديده است و تازه با نام آن آشنا شده اين دستگاه پيچيده را شرح دهيم، از صفات و خصوصياتش براى او مى‏گوييم كه مثلاً دستگاهى است كه با سرعت زياد محاسبات را انجام مى‏دهد و از حافظه بالايى برخوردار است و حجم كمى را اشغال مى‏كند و...

براى آشنايى بهتر و بيشتر با خداوند متعال هم لازم است از خصوصيات و صفاتش آگاهى پيدا كنيم. به طور كلى صفات خداوند بر دو قسم است:

1 ـ صفات ثبوتى يا جمال

به آن دسته از صفاتى گفته مى‏شود كه براى خداوند وجود دارد؛ مانند زنده بودن، يكتا بودن، قدرت داشتن، علم و آگاهى داشتن، شنوا بودن، بينا بودن و بخشندگى.

بايد توجه داشت اين كه مى‏گوييم خداوند شنوا و بيناست و يا صفات ديگرى از اين قبيل را داراست، مراد اين نيست كه او مانند انسان‏ها داراى

(39)

 
گوش و چشم و دست و ديگر اعضاء مى‏باشد، بلكه مراد از شنوايى و بينايى خداوند اين است كه او از تمام ديدنى‏ها و شنيدنى‏ها آگاهى كامل دارد و همه اشياء پيش او حاضر هستند و آگاهى و علم او نياز به ابزارى مثل چشم يا گوش ندارد؛ چنان‏كه امام صادق عليه‏السلام در اين باره مى‏فرمايد: «سَميعٌ بِغَيْرِ جارِحةٍ وبَصِيرٌ بِغَيرِ آلةٍ»(1) يعنى: خداوند بدون عضو شنوايى و بينايى (گوش و چشم) به شنيدنى ها و ديدنى ها احاطه و اطلاع دارد.

حقيقت شنوايى و بصير بودن اين است كه اشياء از او پوشيده و مخفى نباشد، اگرچه بدون دخالت حواس ظاهرى باشد. ما هم اگر آن قدر قوى بوديم كه مى‏توانستيم بدون دخالت چشم و گوش اشياء را ببينيم و از صداها مطلع شويم، يقينا بر اين آگاهى ما ديدن و شنيدن صدق مى‏كرد، همانگونه كه در عالم خواب بدون گوش و چشم طبيعى مى‏بينيم و مى‏شنويم.

2 ـ صفات سلبى يا جلال

به آن گروه از صفاتى گفته مى‏شود كه در وجود خداوند نيست و بايد آنها را از خداوند سلب و نفى كرد؛ چرا كه اين گونه صفات دلالت بر ضعف و ناتوانى صاحبش دارد، مثل جسم بودن، محتاج بودن، ظالم بودن و شريك داشتن.

 


خداوند، وجودى سراسر كمال

پرسش: چرا ما نمى‏توانيم به عمق وجود خداوند و صفات او پى ببريم؟


--------------------------------------------------------------------------------

1 ـ بحار الانوار،ج4،ص70،حديث15.

(40)

 
پاسخ: به خاطر اين كه خداوند متعال موجودى است سراسر كمال كه داراى ذات و صفات نامحدودى است، و ما موجودى هستيم ناقص با ذهن وانديشه و دركى محدود، و موجود محدود نمى‏تواند آن گونه كه شايسته است از موجود نامحدود آگاهى و اطلاع پيدا كند. درست مثل اين كه آب دريايى بخواهد در ليوان كوچكى جاى گيرد كه چنين چيزى نشدنى است. به علاوه موجودى را كه انسان از تمام خصوصيات و جهات وجوديش مطلع شود نمى‏توان خدا ناميد، زيرا اين موجودى كه در ذهن و درك بشر جاى گرفته محدود است و صلاحيت خدايى ندارد، بلكه خدايى است ساخته و پرداخته ذهن انسان، و حال آن كه خداوند منزه و پيراسته است از اين كه محدود باشد يا اين كه انسان ناقص بتواند او را توصيف كامل كند. با اين وجود خوب است تا جايى كه عقل يارى مى‏كند به عظمت خالق هستى انديشيد و در صفات و كمالات او دقت كرد تا كوير قلب انسان از معانى عالى سيراب گردد.

آب جيحون(1) را اگر نتوان كشيد  پس به قدر تشنگى بايد چشيد(2) 

پرسش: چرا همه صفات كمال را به خداوند نسبت مى‏دهيم؟ چه اشكالى دارد خداوند پاره‏اى از صفات كمال را نداشته باشد؟

پاسخ: به دو دليل:

1 ـ همه ما مشاهده مى‏كنيم كه اشياء و مخلوقات جهان آفرينش داراى كمالات و نقاط مثبتى هستند و همان طور كه اين اشياء براى به وجود


--------------------------------------------------------------------------------

1 ـ نام رودخانه‏اى است.

2 ـ مولوى،مثنوى معنوى،دفتر ششم،تمامت كتاب.

(41)

 
آمدن به خدا محتاج هستند در كمالات وجودى و صفات جمال نيز به او محتاجند، چرا كه همه مخلوقات نيازمند خالق و آفريدگار هستند. بديهى است خدايى كه خود خالى از صفات كمال باشد ممكن نيست كه همه اين كمالات را به مخلوقات عطا كرده باشد؛ مثلاً تا آب تر نباشد نمى‏تواند اشياء را خيس نمايد، و يا روغن اگر چرب نباشد نمى‏تواند چيزهاى ديگر را چرب نمايد.

ذات نايافته از هستى بخش  چون تواند كه بود هستى بخش(1) 

2 ـ اگر ذات خداوند كمالى را نداشته باشد موجودى محدود و محتاج خواهد شد كه براى رفع احتياجش نيازمند به ديگرى خواهد بود و در اين صورت صلاحيت خدا بودن را ندارد.

براى روشن شدن مطلب خوب است نياز و احتياج كه يكى از صفات سلبى خداوند مى‏باشد توضيح داده شود:

در سوره توحيد (اخلاص) مى‏خوانيم: «اللّه‏ُ الصَّمَد» يعنى: خداوند غنى و بى‏نياز است. موجودى كه مى‏خواهد نياز ديگران را برطرف نمايد بايد خود محتاج ديگران نباشد و اگر محتاج چيز ديگرى باشد صلاحيت خداوندى را ندارد. اگر خداوند غنى از هر كس و هر چيزى شد ديگر نمى‏تواند جسم باشد و اجزاء داشته باشد تا انسان بتواند او را مشاهده نمايد؛ به خاطر اين كه هر جسمى احتياج به مكان دارد و اين كه خداوند بخواهد داراى مكان باشد معنايش اين است كه بدون مكان نمى‏تواند وجود داشته باشد! به علاوه هر جسمى مركّب از اجزاء است و براى



--------------------------------------------------------------------------------

1 ـ جامى،هفت اورنگ،سبحة الابرار،عقد چهارم،شماره23.

(42)

 
به وجود آمدن به همه اجزاى خود نيازمند است، و اگر خداوند چنين باشد هر جزيى از اجزايش به همديگر نيازمند است و باز پاى نياز و حاجت به ميان مى‏آيد. همچنين وقتى ثابت شد كه خداوند جسم نيست ديگر قابل ديدن هم نمى‏باشد، چرا كه اين اجسام هستند كه براى چشمان ما قابليت مشاهده شدن را دارند. البته ناگفته نماند كه انسان با چشم دل و قلب پاك مى‏تواند به خداوند نزديك گشته، او را بيابد، اما اين غير از ديدن با چشم ظاهرى است.

پرسش: اگر خداوند جسمى ندارد و نيازمند مكانى نيست، پس چرا داراى خانه است و مى‏گوييم كعبه خانه خداست؟

پاسخ: اين كه ما مساجد و كعبه را خانه خدا مى‏ناميم به خاطر اين است كه اين مكان‏ها پايگاهى براى يكتاپرستان است كه در آنها اعمال دينى خود را انجام مى‏دهند و در اين جاها خداوند يكتا عبادت مى‏شود نه غير آن، و اين منزلت و مقامى است كه خود خداوند به اين مكان‏ها داده است. همانگونه كه برخى از زمانها و اوقات را «ايّام اللّه‏» يعنى روزهاى خدا مى‏گويند كه منظور اين نيست كه خداوند داراى زمان است و موجودى است كه زمان در او اثر مى‏كند، بلكه مراد اين است كه در آن روزها اتفاقاتى افتاده است كه باعث عظمت دين خدا و ترويج آن گرديده است.

پرسش: اگر خداوند مكان خاصى ندارد پس چرا ما هنگام دعا دست‏هايمان را به سوى آسمان بلند مى‏كنيم؟

پاسخ: اين كار دلايل گوناگون دارد: از جمله اين كه ما با اين كار

(43)

 
مى‏خواهيم ناتوانى و عجز خود را ثابت كرده، حالت يك تقاضا كننده پريشان را مجسم نماييم كه از يك جايگاه بلند معنوى درخواست كمك نموده است، و چون آسمان نشانه عظمت و بلندى است ما دست‏هاى خود را به طرف آسمان بلند مى‏كنيم؛ و ديگر اين كه چون عمده ما يحتاج انسان‏ها مثل باران، نور خورشيد، و ساير نزولات همه از جانب آسمان بر بشر فرود مى‏آيند، انسان جايگاه برآمدن حاجات خود را از جانب آسمان مى‏بيند و دست‏ها را به طرف آسمان مى‏گيرد.

(44)