علامه شیخ محمد حسین کاشف الغطاء از منادیان وحدت اسلامی در جهان اسلام بشمار می رود. او تنها از «ضرورت وحدت اسلامی» سخن نگفت و در این زمینه به سخنرانی و مقاله نویسی اکتفا نکرد، بلکه...
موضوع: اندیشه
نویسنده: حجة الاسلام سید جواد ورعی
به گزارش مرجع ما (پایگاه اطلاع رسانی مراجع شیعه)؛
علامه شیخ محمد حسین کاشف الغطاء از منادیان وحدت اسلامی در جهان اسلام بشمار می رود. او تنها از «ضرورت وحدت اسلامی» سخن نگفت و در این زمینه به سخنرانی و مقاله نویسی اکتفا نکرد، بلکه برای تحقق این آرمان بلند راه کارهایی نیز ارائه می نمود. او به جدّ به وحدت امت اسلامی اعتقاد داشت و تنها راه حل اساسی مشکلات مسلمانان را «وحدت اسلامی» و «کنار نهادن اختلافات مذهبی» می دانست و البته معتقد بود که وحدت اسلامی ملزوماتی دارد. آن چه از لابلای نوشته ها و گفته های وی در این زمینه می توان به دست آورد، عبارتند از:
1. توجه به انفتاح باب اجتهاد و لوازم آن
از نظر کاشف الغطاء باب اجتهاد از زمان رسول خدا ص بین اصحاب آن حضرت رواج داشت چه رسد به غیر اصحاب و زمان های بعدی؛ با این تفاوت که در آن زمان اجتهاد به خاطر قرب زمان و وجود قرائن و امکان سئوال و یقین پیدا کردن به پاسخ آن امری آسان بود، ولی به مرور زمان که اعراب با غیر اعراب مخلوط شدند و فهم کلام عرب دشوار و احادیث و روایات زیاد شد و جعل و تحریف و دروغ بستن به پیامبر افزایش پیدا کرد، اجتهاد و اخذ حکم شرعی مشکل شده و آراء زیاد گردید. حتی به نظر شیخ کسی که اهل تدبر باشد می فهمد که اجتهاد امری بدیهی است.(رساله الاسلام، سال اول، ش 1ـ4، ص 239 ـ 243)
اگر بپذیریم که لااقل پاره ای اختلافات مذهبی از مفتوح بودن باب اجتهاد ناشی می شود، دیگر چنین اختلافی به دشمنی و بغض و کینه بَدَل نخواهد شد. هم چنان که بین دو مرجع تقلید امامی و مقلدان آن ها دشمنی و کینه ای نسبت به یکدیگر نیست، بین شیعه و سنی نیز که هر کدام از یک مذهب و یک مجتهد پیروی می کند، علی رغم وجود اختلاف مذهبی، دشمنی و کینه ای نخواهد بود.
از نظر شیخ ما باید به این واقعیت توجه کنیم که دست کم مقداری از اختلافات شیعه و سنی در فروع احکام و حتی مسائل کلامی و تاریخی از اختلاف در اجتهاد ناشی می شود، و نباید به بغض و دشمنی و دوری از یکدیگر منتهی شود.
ارتباط شیخ با علمای اهل سنت و تعامل علمی او با ایشان در کشور های مختلف اسلامی، حضور در مجامع علمی اهل سنت و حتی حضور در درس علمای مصر و هم نشینی با ایشان و تجلیل از عالمان منصف و شهیر اهل سنت همگی در پرتو باور او به انفتاح باب اجتهاد بود. از نظر او اختلاف نظر علمی و فتوایی که برخاسته از اجتهاد و استنباط است، لزوماً ناقض «اخوت اسلامی» که از وظائف حتمی مسلمانان به ویژه عالمان و نخبگان جهان اسلام می باشد نیست.
2. ارتباط علمی علمای اسلام
کاشف الغطاء در گفتار و کردار خود الگویی را به نمایش گذاشت که می تواند راه کاری مؤثری در تحقق وحدت اسلامی باشد. او بی آنکه از مبانی اعتقادی خود تنازل کند، با علمای اهل سنت ارتباط مستمری داشت. از گفته ها و نوشته های آنان انتقاد می کرد، به رساله ها و مقالاتشان نقد می نوشت و با کمال احترام و ادب به پرسش های آنان پاسخ می داد،او هرگز در نقد علمی از ادب نقد خارج نشد و از جاده انصاف منحرف نگردید و تعصبات مذهبی را با مباحث علمی مخلوط نکرد، به همین دلیل مورد احترام عالمان اهل سنت بود، آنان در مواردی متعددی به تذکرات شیخ ترتیب اثر داده و او را به خاطر ادب و وقارش می ستودند.
او از سفر خود به قاهره در سال1331هـ . ق گزارشی کوتاه نوشته، ملاحظة چکیده این گزارش منش او را در تعامل با علمای اهل سنت به خوبی نشان می دهد. بی شک خدمتی که او با اتخاذ چنین روشی به مکتب تشیع نمود، در نوع خود کم نظیر است. اینک چکیده ای از گزارش او:
حضور در الازهر و مراوده با علمای اهل سنّت
اوائل سال1331هـ به قاهره رفته و سه ماه در آن جا توقف کردم و بیشترین هدفم ملاقات بزرگان و رجال و علمای برجسته آن دیار مثل علمای ازهر بود. شیخ ازهر در آن زمان مرحوم شیخ سلیم البشری بود که شیخ پیرمردی بود که عمری از او سپری شده بود.
در حوزه درسش صبح ها حاضر شدم. صحیح «مسلم» را همراه می آورد، دو یا سه حدیث می خواند و بعضی از جملات حدیث را شرح می کرد. من در او سلامت و سلاست و بساطت و برکت یافتم ولی غور و تحقیق و عمق و تدقیق نیافتم.
سپس نزد علامه شیخ محمد نجیت المطیعی رفتم که در آن روز مفتی حقانیّه بود. در جامع رأس سیدنا الحسین درس اصول فقه، بحث «عام و خاص» می گفت، با او انس و الفت علمی یافتم و دریافتم که آرزو و گمشده من است. به هنگام مغرب در رواق ازهر نماز اقامه می کرد و بر منبر می رفت و تفسیر آیات قرآن می گفت. در این جلسه درس هم حاضر شدم. بر شگفتی ام افزوده شد و مصمّم شده و در طول اقامت این دو درس را رها نکردم. فراوان اشکال می کردم و به مجادله می کشید، ولی او به سخنم خوب گوش می داد و با سعه صدر مجادلاتم را تحمل می کرد تا شبهه ام برطرف شود. شاگردان گردن می کشیدند تا صاحب صدای نامأنوس را بشناسند، چون این قبیل مباحثات برای آنان غیر متعارف بود.
انس و تعلق خاطر او اعلی الله مقامه نسبت به من بیشتر از انس و تعلق من با او شد. بعد از نماز از در خارج می شد و به سؤالات و ایرادات شاگردان پاسخ داد. در اثناء محاورت وسط خیابان می ایستاد و از طلاب می پرسید: آن شیخ بغدادی کجاست؟ مرا صدا می زدند و به حضورش می رفتم. دستش را در دست من می نهاد و هر شب مرا با خود به زیارت بعضی از دوستانش در بیوتات علما و اعیان مصر می برد و بیش از یک ساعت می نشست و مرا کنار خود می نشاند. در شبانه روز یک مرتبه غذا می خورد. تعدادی از تألیفاتش را به من هدیه کرد و من نیز تألیف مشهورم (الدین و الاسلام) را به او هدیه کردم. تعجب کرد و بر آن تقریظی نگاشت که خطش نزد من موجود است... بنا داشتم روز دهم ربیع الاول سفر کنم که او مرا ملزم کرد تا شب دوازدهم، شب میلاد نبوی بمانم و شبی مرا با خیمه ای که برای خدیوی آماده شده بود، برد... وی در تمام محاوراتش بسیار با وقار و سکینه بود... در بسیاری از علوم مثل فقه، اصول، تفسیر، حدیث، فلسفه و تاریخ متبحر بود و برایم علمای قرون وسطی مثل زمخشری و بیضاوی و همه آنان که دارای احاطه علمی و تحقیقات عمیق و دقت نظر توأم با وزانت و متانت بودند، متمثل شد. احساس آرامش کردم که در اسلام شخصیت هایی هستند که پناهگاه مسلمانان به هنگام سختی ها و گرفتاری هایند و همواره در خود این آرامش و طمأنینه را احساس می کردم تا این که خبر رحلت او به من رسید. گفتم: انا لله و انا الیه راجعون، قد خسر الاسلام ذلک الکنز الثمین وانهد ذلک المعقل الحصین الدهر اخسر و المکارم صفقة من ان یعیش لها الهمام الاورع رفع الله درجاته و اجزل الجزاء و جعل لنا فی بقیه علماء المسلمین احسن الاء عز و جمعنا الله و ایاهم فی مستقر رحمته مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و حسن اولئک رفیقا»
سخنرانی ها، مباحثه های شفاهی و کتبی او با عالمان اهل سنت در بلاد اسلامی فصل دیگری از تلاش و مجاهدت این عالم هوشیار در راه تحقق وحدت اسلامی است.
بسیاری از عالمان اهل سنت و مشاهیر جهان اسلام پس از سخنرانی او در قدس او را «منادی وحدت اسلامی» شمردند و او بدین وسیله شهرت جهانی یافت.
دو تن از مدرسان دانشکدة فاروق اول در بیروت در کتاب خود به نام «الاسلام بین السنه و الشیعه» از سخنرانی او و اقتدای همه علما اعم از شیعه و سنی در نماز جماعت با شکوه قدس به وی و نیز کتاب «الدعوة الاسلامیه» اثر ماندگار شیخ که علمای اهل سنت قبل از علمای شیعه آن را دریافت کرده و مطالعه نمودند، تجلیل کرده و آن را در راستای تحقق اهداف والای وی دانستند. (به نقل از شبکه اینترنتی علمای ایران و عراق)
بسیاری از آثار و تألیفات وی مانند «اصل الشیعه و اصولها» و «الدین و الاسلام»، «المحاورات الریحانیه»، «الجنة المأوی» و «الفردوس الاعلی» همگی در راستای تحقق وحدت اسلامی قابل ارزیابی است. استقبال علمای اهل سنت از شیخ و آثار او گواه بر این واقعیت است. در معرفی هر یک از آثار یاد شده نیز در این زمینه توضیح خواهیم داد.
حمایت جدّی او از دارالتقریب که در سال1325ق در مصر و به همت رؤسای الازهر و شیخ محمد تقی قمی که پیش از دهة20 برای تدریس به مصر رفته بود، اقدام دیگر کاشف الغطاء در جهت پشتیبانی از آرمان وحدت اسلامی است. این حرکت تقریبی در ایران از سوی مرجع بیدار جهان تشیع آیت الله بروجردی، در لبنان از سوی مصلح معروف سید عبدالحسین شرف الدین و در عراق از جانب شیخ محمد حسین کاشف الغطاء حمایت شد.
کاشف الغطاء خود با اشاره به مجاهدت چهل ساله اش در راه وحدت اسلامی و به گواه گرفتن نوشته ها و سخنرانی هایش در پایتخت های کشورهای اسلامی از گسترش اختلافات گلایه می کند و از علمای ازهر می خواهد که جماعت تقریب را در آن دیار طرد نکنند. وی با اشاره به اقدامات تنی چند از علمای گذشته مانند سید جمال الدین اسدآبادی، شیخ محمد عبده و عبدالرحمن کواکبی و ... در راه وحدت اسلامی، اقدامات آنان را فردی دانسته و فراخوانی این جمعیت را فراخوانی جمعی می شمارد که باید مورد حمایت قرار گیرد. از این رو، اینکه هر از چند گاهی کتاب یا رساله ای بر علیه شیعه نوشته و انتشار می یابد، اظهار تأسف می کند چرا که این اقدامات باعث می شود که علمای شیعه عکس العمل نشان داده و به دفاع از مکتب تشیع برخیزند و روز به روز بر کینه ها و فاصله ها افزوده شود و دشمنان و استعمارگران را خشنود سازد.
وی با صراحت می گفت:
«اختلاف و مجادلات مذهبی اگر حرمت ذاتی هم نداشته باشد، در شرایط کنونی از بزرگترین محرمات الهی است.» (رسالة الاسلام، سال دوم، ش 5 ـ 8، ص 272)
3. احترام به معتقدات یکدیگر
پیشنهاد دیگر کاشف الغطاء برای تحقق وحدت اسلامی به هر دو گروه شیعیان و سنیان است. او از هر دو گروه می خواهد که در یک چیز تساهل نمایند و از سختگیری و تصلّب بپرهیزند تا اختلافات مذهبی که جنبه عرضی دارند، به حداقل برسد.
از شیعه می خواهد که کرامت سلف و سابقین در اسلام و خدمات آنان را در پیشبرد جامعه اسلامی پاس بدارد و تلاش های مسلمانان صدر اسلام را در عهد نخستین ارج بنهد، البته تا آن زمان که خلافت اسلامی برپا بوده و هنوز به سلطنت تبدیل نشده بود.
و در برابر، از اهل سنت می خواهد که به روش علمای سلف برگردد، محبت اهل بیت رسول خدا را بر خود فرض بداند و این امر ممکن نیست مگر آن که کتب کسانی چون ابن تیمیّه و ابن حزم و سلف آنان از بنی امیّه که در این مسأله به انحراف گراییدند، کنار نهاده شود و به مانند امام شافعی بگویند:
ان کان حبّ الوصیّ رفضا فانّـــی ارفض العباد
اگر محبت جانشین پیامبر رفض(و شیعه بودن) است، پس من از همه بندگان خدا شیعه ترم.
محبت راستین با برائت از دشمنان آنان امکان پذیر است، چرا که خداوند سبحان فرمود: )لا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِالله ... یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ الله وَرَسُولَهُ( (مجادله، آیه22) (المراجعات الریحانیه، ص381)
4. کنار نهادن مباحث اختلافی
کاشف الغطاء معتقد بود که مهمترین مسأله مورد نزاع میان شیعه و سنی مباحث امامت و خلافت است. از این رو، باید از طرح این بحث و آن چه در سقیفه رخ داده، پرهیز نمود. زیرا امروزه پرداختن به این مباحث سمّ قاتل بوده و پایه ها و اصول اسلام را قلع و قمع می کند. نه به عنوان مذاکره و نه به عنوان نشر نباید این بحث در کتب و مقالات انتشار یابد.
این بحث باید تنها در میان افراد نادری مطرح گردد که با احاطة به شرایط زمان و مکان در مواقع مخصوصی آن را مطرح نمایند تا ضرری برای اسلام و مسلمین نداشته باشد. با صراحت می گفت، آن چه او در این موضوع می گوید و می نویسد تنها جنبه دفاعی دارد نه هجومی؛ زیرا هرگز اقدام به طرح ابتدایی این مباحث نکرده و نمی کند. اگر طرف مقابل این بحث را رها کند، او نیز انگیزه ای برای مطرح کردن آن ها ندارد.
او در عین حال که خود را کاملاً در پاسخگویی به تهمت ها و سخنان ناروای ابن تیمیه و ابن حزم علیه تشیع، توانا می دانست، اما از طرح آن ها نا خشنود بود. (همان، صص382 ـ 383)
از سخن شیخ برمی آید که مقصود او مسائل تاریخی و نزاع های قدیمی در خصوص ماجرای سقیفه است که جز ضرر و زیان برای مسلمانان سودی ندارد، والاّ طرح مباحث کلامی امامت که از سوی متکلمان و محققان در کتب کلامی و تخصصی مطرح شده، منظور نظر وی نیست.
او طرفین را هشدار می داد که نه اعتقاد به «امامت» موجب خروج از اسلام است، نه عدم اعتقاد به آن و ارتباطی به جامعه اسلامی و احکام آن مثل: «حرمت خون مسلمان و آبرو و مال» و «وجوب برادری و حفظ حرمت» و «عدم جواز غیبت» و بسیاری از احکام اسلامی، ندارد. (رساله الاسلام ، سال دوم ، ش 7 ، مقاله «بیان للمسلمین»)
کاشف الغطاء از یک مسئله اختلافی دیگر نیز که اهل سنّت بر شیعیان خرده می گیرند، سخن گفته و پاسخ می دهد و می نویسد:
اولا: «جواز سبّ و طعن بر خلفا» رأی همه شیعیان نیست، چه بسا اکثر آنان با چنین رفتاری موافق نیستند. ائمّه هم در روایات سبّ و لعن را منع کرده اند.
ثانیا: اگر شیعه چنین اعتقادی هم داشته باشد ،موجب خروج از اسلام نبوده و نهایتش این است که یک معصیت است و چه بسیار اهل معصیت در میان هر دو گروه!
ثالثا: اگر به خاطر خطای در اجتهاد باشد، معصیت هم نبوده و موجب فسق نیست.(همان)
به هر تقدیر، به جز او معروف است که آیت الله بروجردی نیز از طرح مسائل اختلافی در موضوع امامت و جانشینی پیامبر اکرم در صدر اسلام ناخشنود بود و بر این باور بود که زنده نگاه داشتن آن مباحث امروزه ثمری ندارد. آن چه لازم است مورد تأکید قرار گیرد و پیگیری شود مرجعیت علمی اهل بیت رسول خدا
است که اگر مورد توافق فریقین قرار گیرد، فقه اهل سنت دچار تحول اساسی خواهد شد. (مجله حوزه، ش 43ـ44، سال هشتم، ش1و2، مصاحبه با آیت الله فاضل لنکرانی)
5. عبرت آموزی از سرنوشت مسلمانان
یکی از سفارش های اکید کاشف الغطاء در مناسبت های مختلف یادآوری ضرباتی بود که مسلمانان در طول تاریخ به خاطر اختلاف و تفرقه متحمل شده اند. هر ملتی عزت و اقتدار را می پسندد، به ویژه امت اسلامی که هم آموزه های دینی او عزت و اقتدار برای او به ارمغان آورده بود و هم پیشینه افتخار آمیز آنان در ایجاد تمدن بزرگ اسلامی در پرتو برادری اسلامی و وحدت کلمه.
یادآوری گذشتة افتخار آمیز مسلمانان و نیز افول ستارة اقبال آنان به ویژه در دویست سال اخیر می توانست بانگ بیداری اسلامی برای همه مسلمانان باشد. شیخ که از ترفندهای استعمار به خوبی آگاه بود، از هر فرصتی بهره می جست تا سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کنِ» استعمارگران را به مسلمانان گوشزد کند و به آنان هشدار دهد که امروز بزرگترین ابزار استعمار «دامن زدن به منازعات مذهبی و مناقشات بی فایده» است.(دائرة المعارف العلیا، ج1، ص192، نامه شیخ به رشید رضا)
او عاقبتِ اختلاف مسلمانان در قرون ششم و هفتم هجری را که به جنگ های صلیبی و چیرگی مغول و تاتار بر کشور های اسلامی منتهی شد؛ تفرقه آنان را در قرون سیزدهم و چهاردهم که آنان را گرفتار استعمار اروپا نمود؛ و نیز اختلاف پیروان مذاهب اسلامی را پس از جنگ جهانی دوم که به غصب سرزمین فلسطین و تشکیل دولت غاصب صهیونیستی منجر شد، را یاد آوری می کرد تا مسلمانان از خواب غفلت بیدار شوند و دست اتحاد و یکپارچگی به یکدیگر دهند.
کاشف الغطاء در خصوص مسأله قدس و فلسطین مطالب فراوانی دارد که «قلّة مواضع سیاسی و اجتماعی» اوست و در بخش مستقلی مطرح و راهکار های مشخص او را برای حلّ این معضل پیچیده جهان اسلام در آن زمان نقل خواهیم کرد. در این بحث تنها به یکی از آن ها اشاره کرده و می گذریم. و آن «وحدت مسلمانان» از یک سو و «رفع اختلافات کشور های اسلامی و دول عربی و مسلمان و همبستگی و اتحاد آنان» از سوی دیگر است. (المثل العلیل فی الاسلام لا فی بحمدون، صص91 ـ 95)
6. تهذیب نفس
یکی دیگر از راهکارهای تحقق وحدت اسلامی از نظر کاشف الغطاء کنار نهادن هوی و هوس ها، کدورت ها، کینه ها و حسدها از سوی پیروان مذاهب اسلام است. در یک کلمه «تهذیب نفس» و «تقویت برادری اسلامی» از سوی شیعه و سنی شرط رسیدن به وحدت اسلامی است.
شیخ در مقاله ای تحت عنوان «چگونه مسلمانان متحد می شوند؟» از ضرورت اقدامات عملی سخن گفته و می نویسد:
«مسلمانان با عنایت به منطق و حکمت هواهای نفسانی را کنار گذارند. هر مسلمانی مصلحت برادر مسلمان را مصلحت خود بداند و برای مصالح او مانند مصالح خویش کوشش نماید. این مهم چه زمانی محقق می شود؟ زمانی که غلّ و غش از سینه ها و کدورت کینه ها از قلب ها زدوده شود. هر مسلمان به مسلمان دیگر به چشم برادری بنگرد نه عداوت، به چشم رضایت نگاه کند نه جفا، به نظر رحمت به او بنگرد نه غضب.
این امور چه زمانی تحقق می یابد؟ وقتی که بالوجدان حس کند و ضرورت حس آن را دریابد که عزّت هر فرد در گرو عزّت و سربلندی برادر اوست و قوت و قدرت او به قدرت یاران او بستگی دارد و هر گاه چنین شدند، هر کدام یار و یاور دیگری خواهد بود.» (اصل الشیعة و اصولها، ترجمه علیرضا خسروانی، ص 5)
شیخ در ادامه ذلت و خفت عرب جاهلی و عزت و افتخار مسلمانان پس از ظهور اسلام را یاد آور شده و شرایط تحقق رهبری در جهان اسلام را به منظور تحقق وحدت اسلامی چنین توصیف می کند:
نخست، سدّ باب مجادلات مذهبی و طعن و وهن و زبان درازی نسبت به یکدیگر و دیگری محکم نمودن مسلمانان قلوب خود را به عقد برادری با یکدیگر و این که هر چه برای خود دوست می دارد، برای برادر مسلمانش دوست بدارد و از هر کینه و حسدی که به او داشته، حقیقتاً بیزاری بجوید.
سخنرانی های مهیّج او زبانزد عام و خاص در کشورهای اسلامی بالاخص سرزمین عراق است. ارائه گزارشی کوتاه از یکی از سخنرانی های او در همین زمینه گوشه ای از کلام سحر آمیز او را نشان می دهد.(سخنرانی بعد از بازگشت از سفر ایران در هفتم ذی قعده 1352 برابر با 21 شباط 1934 میلادی در جمع عشایر) هر چند گزارش سخنان او به زبان فارسی گویای کلام فصیح و بلیغ و آهنگ سخن او نیست.
گویا به قول غربی ها ما اتفاق کرده ایم که متفق نباشیم. صهیونیست تنها برای جان فلسطین نیست بلکه برای عالم است. یهودیان از سراسر جهان کمک مالی جمع می کنند و برای هم کیشان خود در فلسطین ارسال می نمایند. ولی مسلمانان فلسطین را فراموش کرده اند... چرا مسلمانان قلوبشان از جنایات صهیونیست ها بر زنان و کودکان فلسطینی نمی شکافد؟ انا نذیرالله الیکم! الله الله فی بلادکم! الله الله فی دینکم! اگر به این منوال پیش روید از قوم سبأ هم ذلیل تر خواهید شد. بارها گفته ام که «اتحاد و اتفاق از مقولة اقوال نیست و از عالم وهم و خیال نیست، محال است در جامعه ای بدون آن که مردم اهل انصاف و عدل با یکدیگر باشند و حق هر ذی حقی را ادا کنند و در اعمال و نتایج اهل مساوات باشند، اتحاد و اتفاق برقرار شود. صهیونیست ها مطرودان عالم از کشورهای مختلف آلمان و فرانسه و اسپانیا و ... هستند و آن ها نمی توانستند آنان را تحمل کنند.
اول مجد و شرف فی الانسان الغیره و من لا غیرة له لا حسّ له و من لا حسّ له لیس بانسان. رفتار مضرّ به اخلاق و جان و مالتان را ترک کنید آن ها که شما را به سینما و شراب و قمار فرا می خوانند، دلسوز شما نیستند وقتی یک یهودی در یک کشوری مورد ضرب و شتم قرار می گیرد، یهودیان دیگر در نقاط دیگر دنیا می گویند: آخ، در حالی که این احساس از بنیان های قواعد دین ما است «المؤمن من المؤمن کالعضو من الجسد».